ابو نصر فارابی
(0259 - 0339 هـ.خ)
فیلسوف و دانشمند
مشخصات:
نام واقعی:
ابونصر محمد بن محمد فارابی
تاریخ تولد:
0259/00/00 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
0339/00/00 خورشیدی (80 سالگی)
محل تولد:
دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود یا پاریاب (فاریاب) خراسان
جنسیت:
مرد
ژانر:
علم، فلسفه، منطق، جامعهشناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی
زندگینامه
ابو نصر محمد بن محمد فارابی معروف به فارابی، (حدود سال ۲۶۰ هجری، در فاراب، خراسان، – سال ۳۳۹ هجری در سن ۸۰ سالگی از بزرگترین فیلسوفان ایرانی شرقی سده سوم و چهارم هجری است. اهمیت او بیشتر به علت شرحهایی است که بر آثار ارسطو نگاشته و به سبب همین مشروحات او را معلم ثانی خواندهاند و در مقام بعد از ارسطو قرار دادهاند. وی آثاری نظیر «الجمع بین الرایین»، «اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو»، «فصول الحکم» و «احصاءالعلوم» را از خود به یادگار نهادهاست. در قرون وسطی آثاری چند از او تحت نام Alpharabius, Alfarabi, El Farati, Avenassar به زبان لاتین برگردانده شدهاند. پدر و مادر فارابی ایرانیتبار بودند. خود او نیز ایرانیتبار بود؛ کشورهایی همچون ترکمنستان و. به دنبال تحریف تاریخ به نفع خود بوده، میخواهند او را از کشور خود معرفی کنند. ابن ابی اصیبعه و شهر زوری نوشتهاند که ابونصر از نژاد ایرانی بودهاست (= واصله فارسی / کان من سلاله فارسیه). ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰میلادی در دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی به دنیا آمد. دهخدا به نفل از بدیع الزمان فروزانفر مینویسد:«اسم پدراو طرخان و نام جدش اوزلوغ است. درشرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتابها وجود ندارد. ابن ابی اصیبعه دو خبر متناقض درباره او نقل میکند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بودو دوم اینکه، در عنفوان جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد.»در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد. از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس میشد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود. در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده ایی بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان میرفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت:«هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس ومال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آنها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچاربا آنها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند. مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلتگزین و اهل تامل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیتالمال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت میورزید. فارابی در انواع علوم بی همتا بود. چنانکه دربارهٔ هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتابهای وی معلوم میشود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیات و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بودهاست. درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تاسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار دادهاست، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد. ابن سینا او را استاد خود میشمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. ازجمله سخنی از ابن سینا است که اوج منزلت علمی اورا بیان میکند:کتاب مابعدالطبیعه را مطالعه کردم وبعد از چهل مرتبه مطالعه نتوانستم ازاغراض مولف آن اگاهی پیداکنم تا اینکه در بازار به کتابی از ابونصر فارابی برخورد کردم که شرحی بر کتاب مابعد الطبیعه بود بعد ازمطالعه آن توانستم مطالب مابعد الطبیعه را در یابم وبسیار مسرور شدم. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب دادهاند.
بیشتر
آخرین دیدگاهها
ابونصر فارابی استاد بینظیر موسیقی بود و اختراع ساز "قانون" را به او نسبت دادهاند. وی علاوه بر داشتن رسالههای متعدد درباره موسیقی و زبان شناسی، نوازندهای ماهر نیز بوده است.
وی اولین کسی است که در دوره اسلامی کتابی در فن موسیقی نوشته و در آن از قوانین صوت و نسبیتهای ریاضی، گفتوگو کرده و رساله "اوتا" همچنین کتاب "الموسیقی الکبیر" امروزه از وی باقی مانده است.
فارابی در کتاب "الموسیقی الکبیر" مطالبی را که قدما و گذشتگان راجع به موسیقی نوشتهاند جمعآوری کرده و بررسی و قواعد اصول اولیه موسیقی را بر اساس مبانی علمی تدوین کرده است. این قواعد تا آن جا سنجیده و منسجم است که بعد از او هم آنها که در این فن کتاب نوشتهاند، نوشتههای او را به عنوان اصل مسلم قبول کرده و تنها دنباله افکار او را گرفته و تعقیب کردهاند.
از نظر کارشناسان موسیقی رساله "الموسیقی الکبیر" مهمترین منبع و غنیترین مرجعی است که در خاور زمین درباره موسیقی تدوین شده است. ابونصر فارابی در الموسیقی الکبیر که در دو مجلد نوشته است از منظری کاملاً علمی و عملی به موسیقی و اصول و قواعد فیزیکی ناظر بر آن و قوانین ضرب و نسبیتهای ریاضی اصوات میپردازد. در واقع الموسیقی الکبیر نقدی است بر دانش موسیقی پیشینیان به ویژه یونانیان و فارابی در این کتاب کاستیها و اشتباهات دانش موسیقی را باز، و مجهولات آن را حل میکند.
نخستین بار فارابی توافق صداها (هارمونی) را در موسیقی وارد ساخت و پس از او ابنسینا آن را مورد بحث قرار داد و کتاب "الموسیقی الکبیر" فارابی در سده بعدی به مهمترین و معتبرترین مرجع تحقیق علمی برای دانشمندان و صاحبان فن موسیقی تبدیل شد.
"فارمر" درباره نو آوریهای فارابی مینویسد: "نوشتههای فارابی نشان از آن دارد که این دانشمند در اصول فن موسیقی اغیران مدارج عالیه را پیموده است".
ابونصر فارابی در رساله "الموسیقی الکبیر" در مورد دو پرده معروف موسیقی "وسطای زلزل" و "وسطای فردوس" مطالعاتی دقیق کرده و فواصل دقیق آنها را به دست آورده است. از زمان این دانشمند بزرگ به بعد، موسیقی ایران و عرب، از لحاظ پرده بندی بر یک گام (مقا) استوار شده که از سنن قدیمی موسیقی ایران سرچشمه گرفته است.
فارابی نخستین دانشمندی است که در رساله "الموسیقی الکبیر" از دینامیک (نوانس) و شدت وحدت اصوات سخن به میان میآورد و برای آنها علائم موسیقایی در نظر میگیرد.
جایگاه فارابی در دانش موسیقی تا بدان پایه بالاست که او را به حق، پدر دانش موسیقی ایران و بلکه جهان اسلام باید به شمار آورد. کتابهای او سالها در ایران و دیگر بلاد اسلامی مورد استفاده دانشمندان مسلمان بود و آنها را در مدارس تدریس میکردند. وی سالهای آخر عمر خود را در شهر بغداد طی کرد و در سال 338 هجری قمری در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت.
ابونصر فارابی، زندگی و بعضی دیدگاههای او
ابونصر محمد فارابی، از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر اسلام است. ابونصر محمد فارابی، در فاراب (در کنار رود سیحون و واقع در جنوب جمهوری قراقستان) در سال ۲۵۹ هجری قمری، در خانواده یکی از سرداران سپاه سامانی به دنیا آمد. در همانجا درس خواند، و به احتمالی نزد یوحنا (فرزند حیلان مسیحی، که در مرو زندگی کرد و با فلسفه نوافلاطونی فیلسوفان اسکندرانی آشنا بود)، با فلسفه نوافلاطونی آشنا شد، و سپس برای تکمیل تحصیل خود به بغداد رفت و در آنجا ضمن فراگیری زبان عربی، نزد همان استاد قبلی خود یوحنا (که او هم از مرو به بغداد آمده بود) و استاد مسیحی دیگری بنام مستی فرزند یونس (مترجم برخی کتابهای یونانی به عربی)، درس خود را ادامه داد، سپس به حلب و مصر سفر کرد. پیشتر کتابهای خود را در بغداد نوشت و سرانجام در سال ۳۳۹ هجری قمری در دمشق درگذشت. سفر او به حلب، به دعوت سیف الدوله حمدانی (۳۰۱-۳۵۶ ه ق) بود. سیف الدوله، برای نخستین بار، حکومتی مستق در حلب (که شامل خود حلب و بسیاری از سرزمین های دور و بر آن میشد) تشکیل داده بود. او حاکمی مستبد و خونریز، ولی شجاع بود و در عین حال به دانش و ادبیات علاقمند بود و تلاش میکرد دانشمندان را در دربار خود جمع کند. او همان کسی است که #ابوالفرج_اصفهانی، کتاب " افانی " خود را به او پیشکش کرده است.
علی فرزند حمدان و معروف به ابوالحسن، وقتی در ۳۳۰ هجری قمری، ابن رائق، امیرالامرای سابق خلافت بغداد را با همکاری برادرش کشت، از طرف متقی، خلیفه عباسی، لقب " سیف الدوله " را گرفت. دوران زندگی فارابی، دوران ضعف و آغاز فروپاشی کامل خلافت عباسی بود. سراسر سرزمین های خلافت بغداد را، کشمکش ها، جنگها و نافرمانی ها فرا گرفته بود. هر امیر در هر ناحیه ای خروج میکرد و دعوی استقلال داشت. حکومت بغداد که از درون پوسیده بود، قادر به حفظ خود و قلمروهای سرزمین خود نبود. یکسره در جنگ و خونریزی با رقیبان و مدعیان به سر می برد. بغداد و سرزمینهای اطراف، دائم به دست سپاهیان خلیفه و یا مدعیان او غارت میشد و... چه بسا همین ناامنی ها و بی عدالتی ها، که زمینه ای ویرانگر برای هرگونه کار علمی است، فارابی را قانع کرده بود که با پذیرش دعوت سیف الدوله، بغداد را ترک گوید و به دربار او برود. فارابی هرگز به خدمت امیر یا خلیفه ای در نیامد و با آنکه در " سیاست " صاحب نظر بود، خود را از هرگونه کار دولتی و دیوانی کنار نگه داشت. به دلیل اعتقادهای عرفانی خود، بسیار ساده زندگی میکرد و مثل صوفی ها لباس میپوشید.
فارابی دیدگاههای سیاسی و فلسفی خود را در رساله های متعدد شرح داده است، که از آن جمله میتوان از " فصوص الحکم "، " فصوص المدنی "، " سیاست المدینه " و " آرا اهل المدینه الفاضله " نام برد. به خصوص " مدینه الفاضله " یا آرمان شهر فارابی میتواند معرف نظریه های سیاسی و گاه فلسفی او باشد. او جامعه های انسانی را به سه گروه تقسیم میکند: جامعه های کوچک (خانواده، روستا)؛ جامعه های میانه (یک کشور یا یک قلمرو حکومتی) و جامعه بزرگ (شامل تمامی مردم روی زمین)، و سپس هر جامعه را به یک انسان تشبیه میکند: در انسان، قلب، رئیس و فرمانده تمامی بدن است. بعد از قلب، اندامهایی وجود دارند که از قلب فرمان میرانند و به نوبه خود بر اندامهای دیگر فرمان میدانند، و این سلسله مراتب خود را به اندامهایی میرسانند که تنها فرمان میبرند و خود بر جایی فرمان نمیرانند... بنابراین فارابی نتیجه میگیرد در هر جامعه و هم در جامعه بزرگ انسانی، باید همچون سلسله مراتب اندامهای آدمی، حکومتی هرمی شکل وجود داشته باشد که در راس آن فرمانده و رئیس جامعه، و در سطح قاعده هرم، مردم عادی فرمانبر قرار دارند. در آرمانشهر فارابی دیدگاههای مثبت هم وجود دارد: برای رییس شرط های میگذارد، او باید فیلسوفی آگاه، عدالت خواه، هوادار مظلومان، صلح طلب و به دور از فساد و دزدی و مال اندوزی باشد. او تعاون، همفکری و کار گروهی را شرط سلامت جامعه میداند؛ و جامعه ای که در پی جنگ و توسعه طلبی است و میخواهد سنتها و اعتقادهای خود را بر مردم سرزمینهای دیگر تحمیل کند، را نفی میکند....
فارابی به ساده نویسی و تفسیر متن های دشوار معروف است. این داستان مشهور است که ابن سینا، با آنکه بارها متافیزیک ارسطو را خوانده بود، تنها وقتی توانست مضمون اصلی کتاب را بفهمد که با شرح فارابی درباره آن آشنا شد. به احتمال زیاد ابوریحان بیرونی، کتاب " التفهیم " خود را تحت ساده نویسی فارابی، به زبان ساده تنظیم کرده است.
منابع:
۱. ابونصر فارابی: فیلسوف و دانشمند، پرویز شهریاری.
۲. ما و تاریخ فلسفه اسلامی، رضا داوری اردکانی.