رسته‌ها
دیوان کهنه حافظ
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 110 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 110 رای
از روی نسخه‌ی خطی نزدیک به زمان شاعر
ناشر: انتشارات فرهنگ ایران زمین – سلسله متون و تحقیقات
زیر نظر ایرج افشار
سال چاپ: 1348
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
506
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahdi214
mahdi214
1389/11/21

کتاب‌های مرتبط

The Mathnavi Of Jalaluddin Rumi
The Mathnavi Of Jalaluddin Rumi
3.9 امتیاز
از 25 رای
منظومه سرگذشت اردشیر بابکان
منظومه سرگذشت اردشیر بابکان
4.1 امتیاز
از 14 رای
کلیات عرفی شیرازی - جلد 2 و 3
کلیات عرفی شیرازی - جلد 2 و 3
4.7 امتیاز
از 38 رای
Minor Poems by Milton
Minor Poems by Milton
5 امتیاز
از 3 رای
لوایح
لوایح
4.7 امتیاز
از 36 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان کهنه حافظ

تعداد دیدگاه‌ها:
167
ناصر بخارایی در همین وزن شعری با این مطلع دارد:
میگذشت و ز حیا چهره برافروخته بود
ای بسا خانه که از آتش او سوخته بود
دوستان اگر مایل باشند در مورد زیبایی های این غزل مطلب بنویسند.
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
گفتم : « صنم پرست ، مشو ! با صمد نشین ! »
گفتا : « به کوی عشق ، هم این و هم آن کنند ... »
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید ... بله درست شعر همین است. ظا هرا مرحو م مجتبی مینوی بی دلیل هم معتقد نبوده که اثاری که به شاعران نزد یکترند. درست ترند. قربان اگر هر واژه و مفهومی به ذهن ما متبادر شد ان را بجای مضا مین اشعار سابق دیوا نها بگذاریم که بعد از مدتی اصل قضیه پاک فراموش و ازبین می رود. متا سفانه دلیل از میان رفتن مضا مین اولیه بسیاری از این کتا بها و اشعار هم همین دخل و تصر فها بوده است. مگر در جایی که به شکلی حر فه ای و درست و منطقی واژ های جای واژه نادلچسب قبلی را بگیرد. تازه با انتخاب بیت شما نه تنها خواندن ان سنگین تر و ثقیل تر بلکه کاملا شعر بی معنا می شود.
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم
هر ناله و فریاد که کردم ، نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت ...

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست ...

عالم از شور شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
روی خوبت ، آیتی از لطف بر ما کشف کرد
بعد از آن ،
جز لطف و خوبی ، نیست در تفسیر ما ...
دیوان کهنه حافظ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک