رسته‌ها
دیوان کهنه حافظ
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 110 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 110 رای
از روی نسخه‌ی خطی نزدیک به زمان شاعر
ناشر: انتشارات فرهنگ ایران زمین – سلسله متون و تحقیقات
زیر نظر ایرج افشار
سال چاپ: 1348
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
506
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahdi214
mahdi214
1389/11/21

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان کهنه حافظ

تعداد دیدگاه‌ها:
167

[quote='vamieraz']
با تشکر از راهنمایی عالمانه جناب فرهاد، می افزایم که دوستان برای توضیحات بیشتر در خصوص این رسم صوفیان می توانند به تعلیقات کتاب اسرارالتوحید ج 2 ص 469
مراجعه کنند و خود را از سرگشتگی برهانند. [/quote]
دوست عزیز هیچ سرگشتگی اینجا وجود ندارد. هدف ما بحث در مورد موضوعی است. این‌ها هم که شما و سایر دوستان می‌گویید، نه امروز و دیروز بلکه همیشه مورد مطالعه ما قرار گرفته است.
[quote='simin']
یک پرسش :
آیا با توجه به این که حافظ خرقه رو دستمایه طنز خود قرار داده و این که براش احترامی قائل نبوده ، می تواند محتملا به مشاهدات حافظ از صاحبان خرقه برگردد؟ به این معنی که حافظ می بینه ، خرقه داران ، خرقه رو محل ریب و ریای خود قرار داده ان؟ و این که در واقع حافظ فی نفسه خرقه رو بی ارزش نمی دونسته اما از این که خرقه دارانی رو می دیده که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند، موجب شده که این چنین خرقه رو دستمایه طنز قرار بده ؟ ( ضمن این که در بیت « واژه قلب شناسی » شاهد مثالی بر شناختن سره از ناسره می تواند باشد.) سپاس
[/quote]
به احتمال که نه، یقینا این گونه است که شما می‌فرمایید.
درود به حضرت حافظ ودوستداران او
در بسیاری از اشعار حضرت ،آتش زدن خرقه ،رهایی از تزویر وریاست.
حافظ نخست به سلک صوفیان درآمد اما خیلی زود رزق و ریاکاری آنان را دریافت وراه خویش را از صومعه به دیرمغان کشید،و شیوه قلندری ورندی را پیش گرفت،و به آرامی از
کج روی های صوفیان پرده بر داشت، گفت:
گر خرقه ،چو آتش زدی ای عارف سالک***جهد می کن و سر حلقه رندان جهان باش.
صوفی نهاد دام وسر حقه باز کرد***بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد. یا
نقد صوفی نه همه صافی وبیغش باشد***ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.
صوفی شهر بین که چون لقمه شبه می خورد***پا ردمش دراز باد آن حیوان خوش علف.
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم***شطح وطامات به بازار خرابات بریم.
او با لباس قلندری ورندی،باکمال بی پروایی به جمیع متظاهران ودکانداران ریا وزاهد وفقیه صومعه دار،به صوفیان خانقاه نشین،به خورندگان مال وقف،به صاحبان خرقه وسجاده
می تازد.و...
[quote='farhad 1989']برای فهم بهتر از خرقه سوختن بهتر است مراجعه شود به آثار عطار.حافظ نیز این مفهوم را به همان معنای مورد استفاده عطار به کار برده اند.خوب است دوستان گرامی به جای گمانه زنی های تکراری به مطالعه علمی و تاریخی در متون ادبی بپردازند تا سیر تحول و ظرایف آنها را دریابند.دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات کتاب منطق الطیر سیر پیدایش این مفهوم را به درستی نشان داده اند.[/quote]
من به شما اطمینان خاطر می‌دهم که این‌ها گمانه‌زنی‌های تکراری نیست؛ نتیجه سیر مطالعات چندین ساله است. هر چند که آتش زدن خرقه مانند سایر رسوم صوفیه پیشینه درازی دارد؛ ولی برخورد حافظ با این آداب و رسوم به نحو دیگری است. حافظ چنین رسومی را برای بیان اندیشه خود به کار می گیرد. اگر دقت کرده باشید صوفی یکی از چهره‌های منفور دیوان حافظ است. طبیعتا این نتیجه عمل عده ای صوفی نما بوده است که تعدادشان هم کم نبوده است. آنچه متعلق به صوفی است، نیز مورد طعن حافظ واقع می‌شود.
این نکته را هم عرض کنم که برای تفسیر دیوان حافظ هیچ منبع بهتری از خود دیوان حافظ وجود ندارد.
[quote='farhad 1989']برای فهم بهتر از خرقه سوختن بهتر است مراجعه شود به آثار عطار.حافظ نیز این مفهوم را به همان معنای مورد استفاده عطار به کار برده اند.خوب است دوستان گرامی به جای گمانه زنی های تکراری به مطالعه علمی و تاریخی در متون ادبی بپردازند تا سیر تحول و ظرایف آنها را دریابند.دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات کتاب منطق الطیر سیر پیدایش این مفهوم را به درستی نشان داده اند.[/quote]
با تشکر از راهنمایی عالمانه جناب فرهاد، می افزایم که دوستان برای توضیحات بیشتر در خصوص این رسم صوفیان می توانند به تعلیقات کتاب اسرارالتوحید ج 2 ص 469
مراجعه کنند و خود را از سرگشتگی برهانند.
برای فهم بهتر از خرقه سوختن بهتر است مراجعه شود به آثار عطار.حافظ نیز این مفهوم را به همان معنای مورد استفاده عطار به کار برده اند.خوب است دوستان گرامی به جای گمانه زنی های تکراری به مطالعه علمی و تاریخی در متون ادبی بپردازند تا سیر تحول و ظرایف آنها را دریابند.دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات کتاب منطق الطیر سیر پیدایش این مفهوم را به درستی نشان داده اند.
[quote='majidvahedpour']نقل قول از simin:
اما سوزاندن خرقه:
به اعتقاد من ، یکی از شگفتی های هنری و ابداعات جالب حافظ در همین ترکیب جالب و عجیب است که با این که برای خرقه تصوف ارج بسیاری قائل است از سوزاندن خرقه صحبت می کند.
با تأمل در دیوان حافظ این حقیقت روشن می شود که حافظ نه تنها به خرقه احترامی قائل نیست؛ بلکه این نشانه ظاهری تصوف یکی از دستمایه های طنز و بیان کنایه آمیز حافظ قرار گرفته است.
[/quote]
یک پرسش :
آیا با توجه به این که حافظ خرقه رو دستمایه طنز خود قرار داده و این که براش احترامی قائل نبوده ، می تواند محتملا به مشاهدات حافظ از صاحبان خرقه برگردد؟ به این معنی که حافظ می بینه ، خرقه داران ، خرقه رو محل ریب و ریای خود قرار داده ان؟ و این که در واقع حافظ فی نفسه خرقه رو بی ارزش نمی دونسته اما از این که خرقه دارانی رو می دیده که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند، موجب شده که این چنین خرقه رو دستمایه طنز قرار بده ؟ ( ضمن این که در بیت « واژه قلب شناسی » شاهد مثالی بر شناختن سره از ناسره می تواند باشد.) سپاس
[quote='simin']
اما سوزاندن خرقه:
به اعتقاد من ، یکی از شگفتی های هنری و ابداعات جالب حافظ در همین ترکیب جالب و عجیب است که با این که برای خرقه تصوف ارج بسیاری قائل است از سوزاندن خرقه صحبت می کند.
[/quote]
با تأمل در دیوان حافظ این حقیقت روشن می شود که حافظ نه تنها به خرقه احترامی قائل نیست؛ بلکه این نشانه ظاهری تصوف یکی از دستمایه های طنز و بیان کنایه آمیز حافظ قرار گرفته است.
[quote='radniya']دربارۀ بیت آخر "خرقه سوزاندن" اگر کاربران چیزی میدانند بنویسند.[/quote]
برای پاسخ به شما ضروری است که ابتدا تعریف روشنی از خرقه داشته باشیم :
آقای نیازی کرمانی خرقه را این گونه معرفی می کند: جامه ای آستین دار و پیش بسته که از سر می پوشند واز ســـر به در می آورندونشانه صـــوفیان بوده است وعلت اشتهار آن این است که پاره های مختلف وگاهی رنگا رنگ به هم آورده واز آنها خرقه می سازند ودر جائی دیگر می گوید خرقه لباس اهل تصوف است که به معنی سنتی آن، پوشیدن لباس از دست پیر ومراد وشیخ می باشد که از قرن پنجم هجری آثار خرقه پوشی از دست پیر ، در تصوف آشکار شد وسابقه این کار به عهد رسول اسلام (ص ) وسنت او می رسد و دست شیخ را نماینده دست رسول اکرم (ص ) می داند.
اما سوزاندن خرقه:
به اعتقاد من ، یکی از شگفتی های هنری و ابداعات جالب حافظ در همین ترکیب جالب و عجیب است که با این که برای خرقه تصوف ارج بسیاری قائل است از سوزاندن خرقه صحبت می کند.
دراین مورد آقای نیازکرمانی باعنوان این مطلب که خرقه لباس اهل تصوف بوده و با اشاره به اینکه خرقه صوفیان ، نشانه پارسائی نیست وصوفی خرقه خود را در گرو باده می گذارد ومی گوید ارزش آن از یک جام هم کمتر است اما آن که این دلق مرقع به جامی بر نمیگیرد پیر مغان است وحافظ به همین خاطر این خرقه بی ارزش را سزاوار آتش می داند.
آقای ذوالنور در این باره میگوید : این خرقه سوختن حافظ ازآن نوع خرقه سوختن های اهل تصوف نیست که ظاهرا" رسمی بوده که صوفیان از فرط شوق وبه علامت شکر خرقه خود را می سوزاندند وعده ای خرقه سوزی حافظ را مربوط به همین خرقه سوزیهای صوفیان می دانند که درهیجان سماع خرقه خود را به آتش می کشیدند ولی هیجگاه در اشعار آن پیرفرزانه خرقه سوختن دلیل بر شادی صوفیانه نیست و سوزاندن دلق وخرقه در اشعار او به معنی ترک ریا وفریب است ولی بهر حال باید بپذیریم که اشعار حافظ را تنها سخنان عاشقانه وعارفانه در برنمی گیرد وبخشی از کلام حافظ همین کنایه ها وسخنان طنز آلود است که بدون ترس از دیگــــــــــــران ، محتاطانه به بیان آن می پرداخته است. الله اعلم
درخرقه چو آتش زدی ای زاهد سالک
جـهدی کـن و سـرحلقه رندان جهان باش
و همچنین :
ماجرا کم کن و باز آکه که مـرا مردم چشم
خـــرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
دربارۀ بیت آخر "خرقه سوزاندن" اگر کاربران چیزی میدانند بنویسند.
دیوان کهنه حافظ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک