شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
چشم هایم باز که شد ، در زمین خودم را یافتم
ب راستی من از کجا امده ام؟ یادم نیست
آه زمین چقدر شلوغ است
بسیاری چون خودم را میبینم در زمین،لیک مطمئن.
مطمئن چون کتابی در دست دارند که خیالشان را راحت کرده،پس به خواب رفته اند
عجیب است،م
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
انسان چیست؟
نقاشیه نامفهوم کودکی که بروی شن های ساحل،
موجی می آید و تمام میشود
تنهایی میان جمعیت؟
شمعی روشن میشود در اَبدیت،زمان آب شدنش را بنگر،بخودت بنگر
در دنیایی که تمام آن را تاریکی احاطه کرده،شمع بسیار احساس تنهایی خواهد کرد
مینگری ب
مثنوی معنوی
سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ...
مثنوی معنوی
سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ...
مثنوی معنوی
چند خوردی چرب و شیرین از طـعــام
.
امـــتحـــان کــن چـــند روزی در صــیام
.
چــند شــبها خواب را گشتی اسیر
.
یــک شـــبی بــیدار شــو دولـــت بـگیر
.
.
این ابیات رو شعر فرض نکنین،اینها سوزهای یک دله که اگر کسی امادگی داشته باشه راهنمایی م
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
عذاب اورست تنهایی،در آن وقت که بدور خود بسیاری میبینی
چرا که مردم در توهمند،بسیار از هم دور هستند.شاید فرسنگ ها،اما باید لبخندی تلخ بزنی، چرا که کنار هم ایستاده اند.
آری،چشمانت غیر از خورشید نمیبیند انهم چون به آن مجبوری.اما نادیدنی هارا چه
مجموعه رباعیات ابوسعید ابوالخیر
جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
آیا شده که معمایی را طرح کنی و بعد از خود جوابش را بخواهی؟
آیا شده چیزی را بسازی و بعد نابودش کنی؟
نویسنده نمیداند که شخصیت داستانش چ خواهد کرد؟
وقتی ضامن نارنجک عمر را بکشی ،ایا ارزش زندگی کردن را دارد؟
ایا وقتی حقیقت را میدانی،گوش میده
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
افسانه ی عجیبیست جهان
افسون میکند مردمان درون این گوی را که پا مینهند
میدوند میخزند میخورند میمیرند
آیا تو نیز گول خورده ای و باور کرده ای که وجود داری؟
به اطراف بنگر،ایا متوجه این نشده ای که جهان خالیست یا میاندیشی به پس فردا ؟
لطفا میشود
مجموعه رباعیات ابوسعید ابوالخیر
حال دنیا را پرسیدم من از فرزانه ای
گفت : یا آّب است, یا خاک است ,
یا پروانه ای !
.
گفتمش احوال عمرم
را بگو , این عمر چیست ؟
.
گفت یا
برق است , یا باد است , یا افسانه ای!
.
.
گفتمش این ها که می بینی , چرا
دلبسته اند, گفت یا خوابند , یا