قوم من: تاریخ بنی اسرائیل
نویسنده:
اباسلمن ابان
مترجم:
نعمت الله شکیب اصفهانی
امتیاز دهید
قوم من، حماسه ای است رزمی با شکوه و کاملاً تکان دهنده از زندگانی و گذشته قومی کوچک که با دیگر ملتهای جهان تفاوت کلی داشته و در مقام مقایسه بی نظیر و یکتا است چون سرگذشت این ملت ظاهراً کوچک تاثیرات شگرفی در اوضاع و احوال ادیان و ملل روی زمین باقی گذاشته و نفوذ معنوی آن در اعماق روح و ریشه معتقدات مردم رسوخ کرده و همه را تحت تاثیر خود قرار داده است.
در این کتاب داستان ابراهیم و وعده ای که خدا باو میدهد - دریافت احکام دهگانه بوسیله موسی - پیشگوئیهای پیامبران بنی اسرائیل - انقراض دولت اسرائیل بدست یغماگران و سپاهیان دولت روم و چگونگی اسارت بنی اسرائیل و متفرق شدن ایشان در تمام کشورهای روی زمین، پیشرفت علم و معرفت به عالیترین درجات در بین افراد این ملت و بالاخره شداید و عذابهائیکه این قوم ستمدیده بدست دولت نازی و مامورین بیرحم آشو ویتز Auschwitz متحمل شده است را به بهترین نحو ممکن پیش روی خود زنده و آشکار خواهید دید. در جریان شرحی که در داخل صفحات این کتاب آمده خواننده با تمدنهای مختلف و متفاوت از قبیل تمدن کنعانیها - آشوریها - رومیها - مسیحیها - اعراب و ملل اروپایی و امریکائی تا شروع دولت مستقل اسرائیل که امروز برای یهود در دنیا مرکز ومامن نسبتاً مطمئنی است روبرو خواهید شد.
در این کتاب داستان ابراهیم و وعده ای که خدا باو میدهد - دریافت احکام دهگانه بوسیله موسی - پیشگوئیهای پیامبران بنی اسرائیل - انقراض دولت اسرائیل بدست یغماگران و سپاهیان دولت روم و چگونگی اسارت بنی اسرائیل و متفرق شدن ایشان در تمام کشورهای روی زمین، پیشرفت علم و معرفت به عالیترین درجات در بین افراد این ملت و بالاخره شداید و عذابهائیکه این قوم ستمدیده بدست دولت نازی و مامورین بیرحم آشو ویتز Auschwitz متحمل شده است را به بهترین نحو ممکن پیش روی خود زنده و آشکار خواهید دید. در جریان شرحی که در داخل صفحات این کتاب آمده خواننده با تمدنهای مختلف و متفاوت از قبیل تمدن کنعانیها - آشوریها - رومیها - مسیحیها - اعراب و ملل اروپایی و امریکائی تا شروع دولت مستقل اسرائیل که امروز برای یهود در دنیا مرکز ومامن نسبتاً مطمئنی است روبرو خواهید شد.
آپلود شده توسط:
hanieh
1402/09/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قوم من: تاریخ بنی اسرائیل
منتهی همونطور که گفتم اسرائیل یاد گرفته از تاریخ و گذشتهای که داشته در حال و آینده به سود خودش استفاده کنه، اینکه تا کی میتونه از اینها سود ببره و خر خودش رو بتازونه مشخص نیست ولی چیزی که کامل مشخصه اینه که اونهایی که یاد نگرفتند از تاریخ درس بگیرند و فکری بحال و آینده خویش کنند محکوم هستند به تکرار همون گذشته خفتبار.
متاسفانه چون مردم در ایران تحت هجمه و اخبار کذب ضد یهودی هستند گمان میکنند که کشور اسرائیل هم مانند کشور ایران به صورت مذهبی اداره می شود....
به امید مطالعه بیشتر....
اگر مرحوم کریم شیره ای در قید حیات می بود، شما را به یک شیشکی مهمان می کرد.
اگر تعبیر شما از دمکراسی داشتن پارلمان و انتخابات و امثالهم باشد که همان ایران آخوندی هم میتواند مظهر دمکراسی مورد نظر شما باشد!
ضمنا، «کشور اسرائیل» دقیقا بر مبنای هویت یهودی اداره میشود. با کتمان نمیتوان امری دروغ را به حقیقت تبدیل کرد. نگاهی به مناسبات قدرت، نقش احزاب مسلط، چشم پوشیدن اکثریت مردم «دمکرات» اسرائیلی بر خشونتهای فزایندهی گروههای تندرو و بنیادگرای صهیونیستی و ... واقعیت را توصیف میکنند.
آیا میدانی قانون «کشور-ملّت یهود» (مصوب سال ۲۰۱۸) بهروشنی میگوید که تنها یهودیان حق تعیین سرنوشت در اسرائیل را دارند، و این قانون بهروشنی شهروندان عرب را در جایگاهِ درجۀ دوم جای میدهد؟
آیا میدانی صدها هزار فلسطینی ساکن کرانۀ باختری و نوار غزه، زیر کنترل نظامی اسرائیل هستند، اما هیچ حقی در تعیین سیاستهای دولت اسرائیل ندارند؟
آیا میدانی عربهای اسرائیل عملاً با محدودیتهایی در زمینۀ خانه، آموزش، کار و بودجههای همگانی روبهرو هستند؟
البته که نمیدانی! و هزارالبته که از تو چشمداشت «مطالعه بیشتر» نمیرود!
دمُکراسی راستین تنها به معنای برگزاری انتخابات نیست. آفریقای جنوبی هم در دوران آپارتاید، پارلمان و انتخابات داشت! آنچه مهم است برابری راستین در قانون، فرصتها و کرامت انسانی است؛ چیزی که اسرائیل از آن فاصله بسیار بسیار زیادی دارد، بهویژه در برابر فلسطینیها.
میگویی حکومتهای نژادی پس از هیتلر از میان رفتهاند. اگر تیز بنگریم، گونهای آپارتاید امروزی در اسرائیل در جریان است؛ تنها با واژههای نرمتر و توجیههای دیپلماتیکتر.
بهتر است واژۀ «دمُکراسی» را نه در ظاهر، بلکه در محتوا ارزیابی کنیم. ظاهرِ ماجرا شاید رأیگیری باشد، اما محتوای راستین، حکومتیست که تبعیض را در قوانینِ خود نهادینه کرده است.
رژیم آخوندسالار کنونی، با مصادره نام فلسطین برای اهداف سیاسی و نظامیِ خود، نه تنها پاسدار آرمانِ آن ملت ستمدیده نبود، بلکه با رفتار و رویکردش کاری کرد که بخشی از مردم ایران دیگر حتی فریادِ ستمدیده را از زبانِ ستمگر هم نشنوند. این حکومت بدترین زخم و کوبه را بر پیکر بیجانِ مظلومیتِ فلسطین زد؛ زخمی که صهیونیستها آن را به «هولوکاست فلسطینی» بدل کردهاند که تا جاودان از یادِ بشریت زدوده نخواهد شد. بر کودک بلوچی و سیستانی ستم میرود و از اولویتهای زندگی بیبهره است؟ بله. این باید آدمی را از ستم بر کودک فلسطینی بیتفاوت کند؟ خیر. ستم را نمیتوان با ستم سنجید و بیدادگری را نباید در ترازو نهاد. رنجِ کودک فلسطینی و دردِ کودک ایرانی، دو چهره از یک فاجعهاند؛ انسانی که در برابر یکی سکوت کند، در برابر دیگری نیز دیر یا زود کر خواهد شد.
دربارۀ اینکه گفتهای نام «فلسطین» وجود ندارد، باید بگویم که کهنترین متنهای خاور نزدیک (مانند متنهای مصری) از وجود سرزمینی به این نام یاد کردهاند که بسی پیش از کوچ ابراهیم به آنجا و پیدایش قوم بنیاسرائیل (نه صرفاً مردم یهود) ثبت شدهاند و این از عهد عتیق نیز آشکار است که ابراهیم از مردم بومی آنجا زمینی میخرد. این جستاری بسیار طولانیست که به آن نمیپردازم.
کتابی مملو از روایتهایی نیمهافسانه و نیمهایدئولوژیک ... ولی چه ارتباطی با «شوونیسم» دارد؟ و البته مشکل با «سر کچل یهود» نیست ولی دستان خونین جنایتکار ایدئولوژیکی صهیونیستی را با هزار داستان و خیالبافی نمیتوان شست. امید که ما را به «حماس» و غیره حواله ندهید چون خود بهتر میدانید که اینان نیز آفریدهی سازمان اطلاعات همان «مرکز و مامن نسبتا مطمئن» شماست و کلی اسناد دست اول در اینترنت شاهدی بر این ادعا، شاید بتوان این معادلهی هیچ مجهولی را به نوعی با طالبان آفریدهی سیای آمریکا مقایسه کرد. به هر رو، در همین کتابناک هم میتوان کتابهای دیگری یافت که شما نه ولی دیگران را میتواند به نکاتی متفاوت ولی صحیحتر رهنمون سازد.