جلال آل احمد
(1302 - 1348 هـ.خ)
روشنفکر سوسیالیست، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم
مشخصات:
نام واقعی:
جلال آل احمد
سایر نامها:
آلاتور، کدخدا رستم، کندوکاوچی
تاریخ تولد:
1302/09/02 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1348/06/18 خورشیدی (46 سالگی)
محل تولد:
تهران
جنسیت:
مرد
ژانر:
اجتماعی.ادبی.سیاسی.مذهبی
زندگینامه
به طور کلی نثر جلال آل احمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزه طلب، حادثه آفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی به طور خاص در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامهنگارانه است. جلال آل احمد دارای نثری برونگرا است یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست. جلال آل احمد با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافته است. آل احمد کوشیده تا در نثر خود تا آنجا که امکان داشته فعل، حروف اضافه، مضافالیهها، دنباله ضربالمثلها و خلاصه هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله باعث شده نثر آل احمد ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. آل احمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد. از ویژگیهای دیگر نثر جلال آل احمد میتوان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشهها و استفاده از علامت «...» به جای آنها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشتهها و ضربآهنگ سریع آنهاست.جلال در دورهٔ ادبیات متعهد زندگی میکرده و هنر نویسندگی اش، هنری متعهد بوده و این موضوع در کتابهایش آشکار است. مهمترین ویژگی هنر متهعد تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آن چه اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل میشود. تلقی ابزاری از هنر دارای نتایج چندی است: الف) در این تلقی آن چه ملاک اصلی ارزیابی و نقد اثر هنری میشود پیام و محتوایی است که از طریق اثر منتقل میشود به عبارتی نقد موضوعی از سایر نقدها اهمیت بیشتری مییابد. ب) دومین نتیجه تفکیکی است که بین فرم و محتوای اثر هنری صورت میگیرد چرا که هسته و اساس هر اثر هنری درون مایهٔ آن است و همواره برای تفکیک فرم از محتوا باید مراقب بود که انتقال درون مایه توسط مزاحمتهای فرمی و گسترش بی رویه آن مخدوش نگردد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده فرم و تکنیک یک اثر را کم اهمیت میداند و علت استفاده از یک تکنیک متداول داستانی را نبودن فصای باز و عدم امکان صریح گفتن حرفهایش میداند.) ج) گرایش و تمایل به کلی گویی، به این معنا که هنر متعهد میکوشد تا انتقال دهنده پیام و مضمونی کلی و عمومی باشد پیامی که از قید تعلق به یک فرد و موقعیت زمان و مکان خاص رها است و سخنی عام و جهانی دارد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده شیوه برخورد ادبیات را با مسایل جهان مانند فلسفه میداند، یعنی همچون فلسفه رسیدن به کلیات و صدور احکام کلی. لذا میتوان گفت جلال آل احمد به کلی گویی علاقهمند بوده. به طور مثال روستایی که در نفرین زمین دربارهٔ آن بحث میشود نمونهایست کلی بر یک روستای ایرانی.)از تاثیرات جلال آل احمد بر ادبیات پارسی می توان به موارد زیر اشاره کرد : الف- جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶ به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت. از جمله این که برای اول بار با ترجمه رمان بیگانه از آلبر کامو او را به جامعه ادبی معرفی کرد. و یا اینکه چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار موثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد. ب - معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن ج - حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر د- نثر جلال آل احمد باعث یک جهش بیسابقه در نثر فارسی شد جهشی به سوی فضای هیجان عصبانیت و... ه - تاثیر پذیرفتن و تقلید دیگران از آثارش (به خصوص نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان) باعث گسترش هر چه بیشنر نوع نگارش ادبی آل احمد شد به گونهای که او به الگویی در میان طیف ادبی و مردمی تبدیل شد. و- ایجاد تشکلهای ادبی و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات جلال به ادبیات معاصر است. در حقیقت در نیمههای دهه ۱۳۴۰ جلال نقش «پدر خوانده» ادبیات ایران را ایفا میکرد. ز- جلال آل احمد ادامه دهندهٔ راهی بود که محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغار کرده بودند. در واقع این نوع نوشتن و استفاده از زبان محاورهای به وسیلهٔ جلال به اوج میرسد و گسترش مییابد.
بیشتر
آخرین دیدگاهها
روایت نعمت میرزازاده از جلسه جلال آلاحمد در منزل محمدتقی شریعتی
حدود دی ۱۳۴۷ [جلال] آلاحمد آمد مشهد. آلاحمد هفت هشت روزی در مشهد بود. در آن روزها در فرصتی دانشجویان دانشکده ادبیات را دید. روز بعد ما را ساواک خواستند. با من همراه من آمد و گفتوگویی هم با رئیس ساواک پیش آمد آنجا سر مجله ما که توقیف شده بود. و اما از نظر تاریخی مهمتر از همه، آن دیداری بود که آلاحمد در منزل آقای شریعتی بزرگ با شریعتی پدر و پسر و از جمله علی خامنهای، و اینها آنجا در یک روز چهارشنبهای این ملاقات شد.
قضیه این بود که آلاحمد خانه ما بود بیشتر جوانان دانشجویان و جوانترهای مربوط به ادب و هنر و به هر صورت نیروهایی که از نظر سیاسی یا چپ باید نامیده بشوند یا ملی یا … به هر صورت غیر مذهبی و بیشتر هنری و اینها دور و بر آلاحمد بودند و دوستان دیگر مشهدی ما، دوستان مذهبی دوستان کانونی میگوییم. یعنی کانون نشر حقایق اسلامی، هی گله میکردند که آلاحمد را میخواهیم ببینیم گفتیم خیلی خوب. یک روزی قرار گذاشتیم و آمدیم به منزل آقای محمدتقی شریعتی.
از مسائلی که آنجا کاملاً یاد من هست این است که آلاحمد یک بحثی کرد، همان بحثی که در [کتاب] «خدمت و خیانت روشنفکران» بارها کرده. آلاحمد [در آنجا] یک بحثی کرد که مضمونش این بود که نهضتهای اجتماعی ایران در دههها و سده اخیر از این باب از مشروطیت هم مثال میآورد که: «آنگاه که روحانیت به تنهایی خواسته کاری بکند نتوانسته، آن گاهی هم که روشنفکر جدا از روحانیت جدا از بدنه جامعه خواسته تحولی ایجاد کند حکومت ملی مصدق و نهضت ملی را مثال میآورد، موفق نشده. هر جا که روشنفکر در دو چهره گوناگون روشنفکر مذهبی یعنی آخوند روشنفکر لائیک یعنی ما مثلاً هر جا اینها در تاریخ ایران یعنی در تاریخ اخیر اینها با هم کار کردند موفق شدند.» حتی یادم هست که گفت که: «امام زمانی هم نیست و امام زمان یعنی هر کسی در زمان خودش بتواند پیشوایی باشد.»
این تزش را که گفت به حساب صحبت میکرد. یادم هست که رو کرد با همان حالت خاصش که شما میشناختیدش خوب و با آن صمیمیتها و قاطعیتها و قرص و قایم یک چیز را بریدن و تمام کردن، گفت: «اینست رئیس حالا.» رو کرد به خامنهای که نشسته بود، گفت: «خیلی خوب. من نماینده روشنفکرها هستم. منِ قرتی نماینده روشنفکر، نماینده روحانیت کو؟ تو هستی؟ دستت را بده به من، چراکه این نهضت باید این جوری درست بشود از ترکیب اینها.» اینها زمستان ۱۳۴۷ بود در مشهد در منزل محمدتقی شریعتی با حضور عدهای از دوستان آقای شریعتی و اعضای کانون نشر حقایق اسلامی.
س- پاسخ آقای خامنهای چه بود؟
ج- پاسخ آقای خامنهای اینگونه بود که حرفهای آلاحمد به اعتبار شخصیت آلاحمد برای من مهم بود و عین جملاتش حتی تقریباً میتوانم توی ذهنم برای شما بگویم، پاسخ خامنهای یعنی وقتی آلاحمد دستش را به طرف خامنهای دراز کرد و گفت: «من نماینده روشنفکران کو نماینده روحانیت؟ تو هستی؟ دست به من بده.» اولاً خامنهای همچین کسی در خودش سراغ نداشت که به او بگوید: “بله، من نماینده روحانیت.” و هم آنکه آقای شریعتی آنجا نشستند و خیلی دیگر. و از آن گذشته شخص علی خامنهای از نظر من کسی نبود که حرفی را که او میزند عیناً توی ذهن من باشد اما این به یاد من هست که این تز را آقای خامنهای حتماً تأیید کرد، آقای شریعتی پدر و پسر و همه. بله این که بایستی روحانی و روشنفکر با هم حرکت کنند. این [سال] ۴۶ بود اما در زمستان ۵۷ ده سال بعد وقتی نخستین دستههای راهپیمایی از جلوی دانشگاه تهران عبور میکرد ناگهان سر و کله یک شعاری دیدیم پیدا شد. وقتی رسید جلوی دانشگاه و آن شعار این بود که میگفت: ”روحانی، دانشجو پیوندتان مبارک“، و من آنجا ایستاده بودم به یکی از رفقایمان که اتفاقاً مشهدی بود و در آن جلسه حضور داشت، گفتم «یادت هست این تز کی مطرح شد؟» ده سال گذشت از زمستان ۱۳۴۷. [گفت:] «آلاحمد، بله دقیقاً»
بخشی از مصاحبه نعمت میرزازاده (آزرم) (۱۳۱۷-) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم
تاریخ مصاحبه: ۴ خرداد ۱۳۶۳
مصاحبهکننده: ضیاء صدقی
#تکه_مصاحبه
https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project