رسته‌ها
دو قرن سکوت
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 75 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 75 رای
چاپ سال ۱۳۴۴

دو قرن سکوت کتابی درباره سرگذشت ایران در دو سدهٔ نخست پس از سلطهٔ اعراب است. نام کتاب به خفقان و سکوت حاکم بر ایران در آن دو قرن اشاره دارد.«دو قرن سکوت»، تاریخ حوادث سیاسی و اجتماعی ایران است در دو قرن آغازین اسلام. آنچه در آن دو قرنی که از سقوط دولت ساسانی تا روی کار آمدن دودمان طاهریان (نخستین دودمان ایرانی پس از اسلام) بر ایران گذشت. تاریخ این دو قرن ایران را، پیش از این نویسندگان و تاریخ‌نویسان به اجمال و اختصار بیان کردند و فقط به ذکر این مطلب اکتفا کردند که در تمام مدت این دو قرن، ایران در زیر سلطه تازیان بود و چنان تحت استیلای اعراب قرار داشت که مردم ایران حتی خط و زبان خود را فراموش کردند. در صورتیکه که این دو قرن روزگار انقلاب‌ها و کشمکش‌های مهم بوده‌است. قیام‌های بزرگ در طی آن پدید آمده‌است و حوادث مهم و شگرف بی‌نظیری مانند جریانات ابومسلم و مقنع و بابک و مازیار و افشین در این روزگار به صحنه حوادث تاریخ ایران پای نهاده‌است. عقاید و افکار تازه مانند آیین شیعه و زیدیه و نهضت‌های مهم مانند نهضت شعوبیه و سیاه جامگان و سپید جامگان و سرخ جامگان در این روزگاران روی نموده‌است.

دو قرن سکوت نخست به صورت پاورقی در نشریه «مهرگان» ارگان «جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای عالی» چاپ شد. سپس در سال۱۳۳۰ برای نخستین بار به صورت کتاب توسط همان نهاد منتشر شد.
پس از نخستین انتشار در زمان پهلوی دوم، به سرعت چاپ اول «دو قرن سکوت» نایاب می‌شود. دکتر زرین‌کوب به تجدید چاپ رضایت نمی‌دهد تا در فرصت مناسب به تجدید نظر دربارهٔ کتاب بپردازد. زرین‌کوب جوان، پنج سال وقت و انرژی صرف می‌کند و منابع متعدد را از دیده می‌گذارند تا در اردیبهشت ۱۳۳۶ متن گسترش یافته و تجدید نظر شده اثر از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر می‌شود. او در مقدمهٔ ویرایش دوم، برخی از انتقادات ویرایش اول کتاب را ناشی از جوانی و تعصب خود در آن هنگام می‌داند.
از فروردین ۱۳۳۶ متن «دو قرن سکوت» از چاپ دوم به بعد تغییر نکرد و چاپ‌های بعدی بر پایهٔ همین متن انجام شده‌است. «دو قرن سکوت» پس از انقلاب بطور رسمی توسط انتشارات جاویدان منتشر شد که هفته بعد از انتشار جمع‌آوری شد. سرانجام پس از گذشت بیست سال از پیروزی انقلاب، کتاب «دو قرن سکوت» مجوز چاپ گرفت و انتشارات سخن، چاپ نهم آن را منتشر کرد. در ابتدای این کتاب نقد مطهری بر این کتاب که بخشی از کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» بوده‌است عیناً آورده می‌شود که به تحلیل‌های زرین کوب (برای قابل چاپ شدن کتاب و اخذ مجوز وزارت ارشاد) پاسخ داده شده‌است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
430
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1397/07/24

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دو قرن سکوت

تعداد دیدگاه‌ها:
22

کسانی که با نوشته های آگاهنده ای چون کتاب دو قرن سکوت شادروان زرین کوب به ناسازی می پردازند ، آماژشان روشن است . آنها نمی خواهند ایرانیان به راستی ها دست یابند ، چرا که از دست یابند ، دیگر فریب حجاز پرستان را نخواهند خورد و کسی نمی تواند کلاغ را رنگ کرده و جای توپولوف به آنها بیندازد . چنین کسانی با هر چیزی که بربسته به ایران باشد ، به ستیز می پردازند و می کوشند آن را از ورسنگی بیندازند . سخن گفتن به پارسی سره و گسترش آن ، ایشان را بسیار می آزارد و دوست دارند بیشتر و بیشتر واژگان عربی را به زبان فارسی اندر کنند تا ایرانیان همچون مردم مصر ، کیستی خود را برباد داده ببینند . آنگاه که این کیستی از میان رفت ، سوار ایرانیان شدن و آنها را به سوی حجازپرستی رانده بسی آسان تر می شود . روش حجازپرستان ، زیرکانه ، هوشمندانه و پلشت است . آنها در گام نخست می کوشند کیستی انسان ها را از آنها بگیرند و چنین کنند که او دیگر بجایی بسته و بربسته نباشد. آن ایرانی ای که کیستی ایرانی او را بزدایند ، بی گمان گرفتار اجنبی پرستی خواهد شد . نمونه آن را در میان کسانی که شیفته و پیروی باختر و اروپا هستند می توان دید . حجاز پرستی هم در همین گروه اجنبی پرستی جای دارد . شما درون یک لیوان تهی آب توانید ریخت . اگر لیوان از پیش خود پر از آب باشد چنین کاری شدنی نیست . حجازپرستان نخست آب لیوان را که همان کیستی ایرانی ما هست تهی می کنند . آنگاه که لیوان تهی شد ، پر کردن آن با حجاز پرستی کار سختی نیست . گاهی هم حجازپرستان لیوان را می شکنند و بجای آن ظرفی سفالی که بوی تعفن شترهای حجاز را می دهد جایگزین می کنند . سخن بس دراز است . کوتاه آنکه ما ایرانیان چون مصری ها ، بخت برگشته و تیره روز نشدیم ، چون زبان و فرهنگ خود را نگهداشتیم . حجازپرستان از این روی است که در ازمیان بردن فرهنگ ایرانی ، از زمان خلیفه دوم تا امروز ، بسی می کوشند.
« کسانی که با نوشته های آگاهنده ای چون کتاب دو قرن سکوت شادروان زرین کوب به ناسازی می پردازند ، آماژشان روشن است . آنها نمی خواهند ایرانیان به راستی ها دست یابند » .
1 ـ « سور قضیه » مشخص نیست یعنی معلوم نیست « همه » کسان مورد نظر هستند یا « تعدادی انگشت شمار » یا « اکثریت قریب به اتفاق » یا .... ؛ بنا بر این بررسی و ارزیابی گزاره ممکن نیست مگر با حدس و گمان .
2 ـ اگر با « آگاه » مصدر « آگاهیدن » بسازیم ، معنای آن آگاه شدن است و فاعلی آن ( آگاهنده ) متضمن آگاه کردن دیگران نیست .
3 ـ « به ناسازی پرداختن » یعنی چه ؟ آیا پرسش از معنا و مبانی و روند استنتاج و ... یک نوشته ، « به ناسازی پرداختن » با آن است ؟ هر چه هست ؛ نقد سخن بایسته رویش شناخت است ؛ و برکشیدن سطح دانایی ایرانیان نیز در گرو ترویج پرسش و سنجش گفتار و نوشتار .
4 ـ هر کتابی مجموعه ای از گزاره ها است و خواننده از اموری ، حد اقل از دانسته ها و باورهای نویسنده آگاه می شود . به این معنا ، هر نوشته ای آگاه کننده است . افزون بر این ، چون معلوم نیست کدام یا کدامین صفت « دو قرن سکوت » مبنای تعمیم داوری است ، نمی توان دانست از « کتاب های آگاهنده ای چون دو قرن سکوت » کدام کتاب ها مورد نظر هستند .
5 ـ در دو هفته ای که ناچار بودم گزارشی درباره فصل هشتم این اثر دوره جوانی زرین کوب بنویسم ، کتاب پیرانه سری او یعنی « روزگاران » را از زاویه مورد نظر بررسی کردم . به گمانم او بسیار می دانست و می کوشید دانسته هایش را به هم ربط دهد و از تکرار و تقلید فراتر رود . این منشی ستودنی است و 80 سال پیش نادر و کم یافت بوده است ؛ اما لازمه این سخن ، پذیرفتنی بودن همه نوشته های او نیست . پس از چند سال ، هنوز به سه موردی که درباره دو قرن سکوت نوشته ام ، باور دارم .
کتاب دو قرن سکوت از کتاب های بسیار سودمندی هست که هر ایرانی باید بخواند تا بداند چه بر سر نیاگانش آورده اند و چگونه به امروز رسیده است . این کتاب به خوبی حجازپرستی را به همگان می شناساند و ریسمان هایی که حجازپرستان یافته اند ، پنبه می کند. اگر نگاهی به پایان کتاب و بخش سرچشمه های آن بیندازید ، از این که نویسنده دانا و دانشمند اینهمه ریفرنس را در نوشتن این کتاب به کار گرفته است ، شگفت زده می شود . اما درباره مطهری که دوستان از او سخن می گویند . خود من این روزها در خواندن کتاب کشف الاسرار آیت الله خمینی هستم و می دانیم که مطهری شاگرد او بود . چه مطهری و چه آیت الله خمینی ، آنگاه که سخن از بررسی فقه ، احکام اسلام ، حدیث ، تفسیر و مانند اینها می شود ، الحق و الانصاف بسیار با سواد و دانشمند هستند و آنگاه که سخنی بیرون از کرانه قرآن و دین بیاید ، سخنانشان با مورد نخست ، فاصله ای از زمین تا آسمان می یابد . از دانشمندی بزرگی همچون اینشتین هم نمی توانست انتظار داشت که به خراشگری و پیوند قلب بپردازد . خراشگری و پزشکی ، ویژه کاری ای دیگر جدای دانش فیزیک و اختر شناسی است . درباره فقه و قرآن هم همینجور است. شوربختانه نادان ها می پندارند هرکس که به فقه و دانش قرآنی چیره باشد ، همه چیزهای دیگر را هم می داند و اینها همان زیانکارانند.
خاضعانه اعتراف می کنم در این چند سالی که از عمر پر بار و ارزشمندم می گذرد، استدلالی به این شیرینی ندیده ام. چون مرحوم مطهری شاگرد آیت الله خمینی بود (آن هم در فلسفه و اصول) و چون آیت الله خمینی کشف الاسرار را نوشته، پس بیرون از کرانه ی دین حرف مفت زده است.
برای درک بهتر متدولوژی مرحوم دکتر زرین کوب در پنبه کردن ریسمان حجازپرستان (بخوانید الله پرستان) بد نیست سری به کتاب "کارنامه اسلام" آن مرحوم بزنید چون آن مرحوم در این کتاب اخیر، اینبار پته ی درودی-بدرودی های باستان پرست را روی آب ریخت.
https://ketabnak.com/book/83887/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
گذر عمر پربار و ارزشمند شما ، از شیوه نوشتار شما آشکارا روشن است و می درخشد . به ویژه از نام ازدواج با محارم که برای خود برگزیده اید !! بگذریم ... نخست آنکه شما از نوشته من را آنچنان که خواسته اید چمی برگرفته اید . پیشنهاد می کنم آن را دوباره بخوانید و اگر درنیافتید ، بارها و بارها بخوانید تا سرانجام دریابید که در مثال ، حاجت مناقشه نیست . درباره کتاب دیگر زرین کوب نوشته اید . این پرسشی هست که برای خود من هم سالهاست در میان است و آن سندرم پارادوکس و تضاد در اندیشه برخی از نویسندگان بزرگ . خود شادروان زرین کوب با آنکه در کارنامه اسلام بر نوشته های دانشی خود در دو قرن سکوت کم و بیش برگشته است ، با اینهمه تا زمان مرگ ، کتاب دو قرن سکوت خود را بهترین نوشته خود می دانست. چرا راه دور برویم . همین احسان طبری که یکی از بزرگترین تئوریسین های جهانی کمونیسم بود ، در سالهای پایانی زندگی اش در تلویزیون به غلط کردن افتاد و گفت من با خواندن کتاب های مطهری از گمراهی درآمدم . گویا تا پیش از این در بازه عمر دراز خود کتاب های مطهری را ندیده بود ونمی دانست چنین کتابی هم هست ! پیشنهاد ما به شما اینست که به همان ازواج با محارم بپردازید که آنچنان شیفته اش هستید که چنین نامی بر خود نهاده اید . البته این یک پیشنهاد است وگرنه می توانید به عمر پربار و ارزمند خود ، آنچنان که نوشته اید بپردازید.
کنجکاو بودم که این حساب کاربری نوین به کدام علامه ی ذوالفنونی اختصاص دارد که با ادبیاتی آشنا، چنین گلواژه های دلنشینی می پراکند. معلوم شد که این نوزاد نورسیده، پیروز عزیز است (جز او چه کسی خونیرث و کرتیر را به معنی ازدواج با محارم می گیرد) که در حساب کاربری دیگری تبلور یافته است. این حجم از ییلاق-قشلاق کردن ها فقط در سیا و موساد و وزارت اطلاعات خودمان می تواند فضیلت به حساب آید نه در یک تارنگار کتاب که اعضای آن، جملگی از بخت برگشتگان کتابخوان هستند.
اگر بازگشت طبری از عقاید و آرایش -آن هم در شرایطی که همه می دانیم چه بود- برای حضرتعالی متر و معیار تواب بودن است، مقدمه ی مرحوم زرین کوب بر چاپ دوم دو قرن سکوت در سال ۱۳۳۶ را باید همچون آخوند شدن داوکینز تصور نمود.
سبک و روش
راوی در « دو قرن سکوت » دانای کُلِ مُرَدَّد نَماست ؛ دانای کل است زیرا از درون شخصیت های ماجرا خبر می دهد . به عنوان نمونه ای که مشابه بسیار دارد ، نوشته اند : « وقتی از طرف خلیفه به او [ افشین ] پیشنهاد شد که برای قهر و قمع بابک به آذربایجان برود ، درین کار تردید نکرد . علتش آشکار است . نهضت بابک اگر چه رنگ ایرانی داشت اما نهضتی نبود که هرگز بتواند خواب های طلائی امیرزاده اشروسنه [ اُسروشَنه ] را تحقق بخشد . » ( دو قرن سکوت ، ص 241 )
در این جا راوی چندان آگاه است که از شک و تردید افشین و از خواب های او خبر داده است اما از سوی دیگر ، زرین کوب در مقدمه چاپ نخست ، با عنوان « چند اعتراف از نویسنده » نوشته است : « این که کسانی ... تاریخ را بعث و نشور حوادث گذشته خوانده اند ، خالی از مسامحه نیست . گذشته ای را که در فضای بی انتهای خاموشی و فراموشی غوطه می خورد ، چگونه می توان به مدد سندی و کتابی چند که بر حسب اتفاق از دستبُرد فنا و فراموشی جَسته است ، دیگر باره زنده کرد ؟ »
با این حال در مجموع اما و اگر اصولی و شکِ کُلی نویسنده در اثر او نمود ندارد و راوی دانای کل قاطع جلوه می کند .
شاید بتوان گفت که عبدالحسین زرین کوب در آثار تاریخی خود ، هم در سنجش منابع و گزینش و پالایش داده ها ، و هم در رِشتَن و بافتن سازه ها؛ فاقد روش آگاهانه ، مدون و تبیین شده به نظر می رسد و اگر بر مبنای تصویری که او از گذشته برساخته و ارایه داده ، « انگاره پادشاهی » ، « ارتقای مرزبندی سیاسی به مرزبندی فرهنگی ـ تاریخی » و ... قابل تشخیص باشد ؛ لزوماً راوی خود از آن اگاه نبوده و حد اقل ، به عنوان مبنا و پایه کار فکری خویش آن را تصریح نکرده است .
سکوت هنگامه جنگ
زرین کوب در مقدمه چاپ دوم « دو قرن سکوت » نوشته است : « سبب سقوط ساسانیان چه بود ؟ چه روی داد که صحرانوردان کم فرهنگ ، سرنوشت تمدنی چنان عظیم و باشکوه را بر دست گرفتند ؟ در این دو قرن که تاریخ¬نویسان اخیر ما در باب آن سکوت کرده اند ، چه سبب داشت که زبان فارسی چون گمشده ای ناپیدا و بی نشان ماند ؟ »
آیا منظور او از « سکوت » ، « سکوت تاریخ نویسان آن سال ها در باب آن دو قرن » بوده است ؟ نه ؛ زیرا زرین کوب به عنوان سخنور و ادیبی که میراث زبانی ایران حوزه کار و اندیشه اش بود ، « ناپیدایی و بی نشانی زبان فارسی » و « سـکوت در زمینه سـخن و ادب ایرانی » را در نظر داشته است . به نوشـته او در همـان جا : « برای چه نام کتاب را که سرگذشت دو قرن از پـُر ماجراترین ادوار تاریخ ایران است ، دو قرن سکوت گذاشته¬ام و نه دو قرن آشوب و غوغا ؟ این را یکی از منتقدان پس از انتشار چاپ اول کتاب پرسیده بود . این منتقد عزیز ، اگر کتاب را از سر تا آخر با دقت و حوصله کافی خوانده بود ، جواب خود را در طی کتاب می یافت . نه آخر در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود ؟ »
پیداست که در آغاز « خاموشی زبان ایرانی » ( و نه ناپیدایی و بی نشانی زبان فارسی ) منظور زرین کوب بوده است ؛ و بی آن که معنا و مصداق آن را شرح دهد و دلیل خود را ارایه کند ، ادامه داده است : « شاید مناسب بود که نام تازه ای انتخاب کنم اما به نام تازه ای چه حاجت ؟ این کتاب را وقتی نوزادی خُرد بود بدان نام می شناختند . چه زیان دارد که اکنون نیز ، با این رشد و نمائی که یافته است ، به همان نام سابق بشناسند ؟ » ؛ گویی نویسنده قبول کرده بود که « سکوت » نام مناسبی برای وصف « دو قرن فترت سیاسی ایران » ، « دویست سال مقاومت بی وقفه » و « تحمل دو قرن پُر حادثه » ( روزگاران ، ص 360 و 355 ) نبوده است .
با این حال ، سال ها بعد این تعابیر را کنار هم به کار بُرد : « سقوط دنیای اشرافی ساسانی ، نیروی حیاتی ایران را از بین نبرد . روح ایرانی در زبان ، در سنت و در تاریخ وی باقی ماند ، مقاومت کرد و طی دو قرن کشمکش ، آن چه را به خود او تعلق داشت و ویژه امپراطوری محکوم به سقوطش نبود ، با سر سختی حفظ کرد . سر انجام ققنوس دوباره از میان خاکسترهایی که آتش آن خاموش شده بود ، سر برآورد . فقط یک خاموشی طولانی ، که ناگزیر بود ، بین حیات تازه¬اش با آن¬چه به گذشته او تعلق داشت ، فاصله انداخت . » ( روزگاران ، ص 259 . سوای معنا و مصداق « سکوت » ؛ « نیروی حیاتی ، روح ایرانی ، حیات تازه ، محکوم به سقوط و ناگزیری خاموشی » نیز پرسش برانگیزند . )
حال اگر از این نوشته سر در نیاوریم ، مشکل ماست که مانند آن « منتقد عزیز » نوشته را « از سر تا آخر با دقت و حوصله کافی » نمی خوانیم .
کدام دو قرن
روی جلد کتاب « دو قرن سکوت » بارها نوشته اند : « حوادث و اوضاع ایران در دو قرن اول اسلام ، از حمله عرب تا ظهور دولت طاهریان » . اگر بُرش زمانی بین حمله رزمندگان « عرب » به فرماندهی خالد بن ولید به حیره و تصرف آن ( 633 م ) تا « واگذاری خراسان به طاهر » ( 847 م ) مقطع مورد نظر باشد ، 214 سال طول کشیده است ؛ ولی اگر زمان شروع ، سال شکست قادسیه ( 637 م ) یا شکست نهاوند ( فتح الفتوح ؛ 642 م ) باشد ، به ترتیب 210 و 205 سال تا « حکومت طاهر » بر خراسان فاصله داشته است .
با این حال زرین کوب در « روزگاران » فاصله زمانی دیگری را وصف کرده است : « با واگذاری خراسان به طاهر ، اولین حکومت ایرانی در این ولایت به وجود آمد و .... به دو قرن فترت سیاسی ایران که بعد از مرگ یزدگرد پیش آمده بود نیز تا حدی پایان داد » . فاصله زمانی این دو رویداد ( به ترتیب 653 و 847 م ) 194 سال است . پس دوره زمانی مورد نظر از 194 تا 214 سال ، حدود 20 سال ( 10 درصد دو قرن ) نوسان دارد ؛ اما نکته مهم تعیین نقطه آغاز و پایان است .
چرا زرین کوب تصرف تیسفون را نقطه شروع در نظر نگرفته است ؟ چرا سال شکستن سیادت آل امیه و بر تخت خلافت نشاندن آل عباس متکی به خراسانیان ( از ابومسلم تا برمکیان ) را مبنا قرار نداد ؟ چرا سال خروج آذربایجان از سلطه خلیفه را که حدود 20 سال طول کشید ، نقطه پایان در نظر نگرفت ؟ چرا به خلافت رسیدن مأمون ( نوه دختری استاسیس ) را نقطه عطف ننامید ؟
توضیح زرین کوب ، انگاره بنیادی او را آشکار می کند : « با واگذاری خراسان به طاهر ، اولین حکومت ایرانی در این ولایت به وجود آمد و چون این حکومت بعد از وی تدریجاً موروثی و مستقل گونه هم گشت ، در واقع به دو قرن فترت سیاسی ایران که بعد از مرگ یزدگرد پیش آمده بود نیز تا حدی پایان داد ؛ هر چند هنوز تا یک استقلال ملی و واقعی فاصله بسیار در بین بود . این حکومت محلی ..... به دست یک خاندان ایرانی بنیاد شد و بی آن که به طور رسمی موروثی باشد ، به طور متوالی در چند نسل از اولاد بنیان گذار آن ادامه یافت و بی آن که نسبت به خلیفه راه مخالفت در پیش گیرد ... حکمرانی شبه مستقل داشت ؛ با آن که دست نشانده خلیفه بود و در تمام قلمرو خود به نام خلیفه خطبه می خواند ، به هر حال بخش عمده یی از ایران را تحت حکم فرمانروای واحدی که ایرانی زبان و ایرانی نژاد بود ، به هم پیوند می داد . » ( روزگاران ، ص 360 )
پس نه استقلال ، نه ایرانی بودن و نه رعایت آیین فرمانروایی و روش کشورداری ایرانی ؛ بل که « حکمرانی موروثی » ـ یعنی « انگاره پادشاهی » ـ ، مبنای زرین کوب در تعیین نقاط آغاز و پایان « دو قرن » بوده است و چندان این انگاره در او استوار است که « شبه مستقل » و « دست نشانده » بودن را فروتر می نشاند .
ناگفته نماند که « طاهر بن الحسین » که واگذاری خراسان به او نقطه پایان « فترت دویست ساله ایران » قلمداد شده ؛ از وابستگان و « موالی اعراب خزاعه بود و تربیت عربی داشت » ، « در شعر و نثر عربی دست قوی داشت » و « در ارتباط با خلیفه و در اداره امور بغداد به زبان عربی محاوره می کرد » . افزون بر این در تمام قلمرو آل طاهر خطبه به نام خلیفه وقت خوانده می شد و ارسال جزیه و خراج و عواید خراسان به بغداد هرگز قطع نشد . به عبارت دیگر ، طاهریان حاکمان منصوب و بندگان آل عباس بودند . ( روزگاران ، ص 361 )
کتابی بسیار عالیست که به توصیه دوستان مطالعه گردید و بنظرم خواندن این کتاب برای هر ایرانی و شناخت بیشتر و آگاهی از تاریخ و تمدن و فرهنگ و پیشینه و نوع سبک زندگی و مقاومت مردمان در ابعاد مختلف لازم و ضروری میباشد
این کتابی هست که اگر شخصا توان آنرا داشتم، تدریس و خوانش آنرا برای جوانان مقطع دبیرستان در مدارس به عنوان یک ترم اختیاری، تصویب میکردم.
دانستن آنچه که در آن دو قرن پرآشوب بر مردمان ایران زمین گذشت بسیار مهم است. اینکه چگونه ایرانیان در برابر تسلط سرکوب گرانه اعراب دوام آوردند و توانستند در نهایت هویت ملی خود را حفظ کنند بسیار مهم است. در جایی که دیگر ملل تحت سلطه درآمده توسط تازیان مانند مصریان، سوری ها،فلسطینی‌ها و... تمام هویت ملی و فرهنگ و زبان ملی خود را به واسطه سرکوب و حذف سیستماتیک خلفای عرب از دست دادند‌؛ ایرانیان نه تنها توانستند از این دوران تاریک نجات یابند، بلکه در انتهای این دوران با خط و زبانی جدید و پربارتر از گذشته، تبدیل به یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین ملل در تمدن اسلامی شکوفای آنزمان شوند.
اما شرح مقاومت‌ها، فداکاری‌ها، تلاش‌ها و مبارزات جنبش‌های آزادیخواهانه این دوران، تاریخی هست که هر ایرانی باید از آن آگاه شود. خواندن شرح مقاومت مردمان شهر استخر که تختگاه ایالت فارس بود، و ساسانیان از این شهر برخواسته بودند و در نزد ایرانیان دارای اهمیت سمبلیک بود، در برابر حمله لشکریان اشغالگر عرب و سرنوشت نهایی محتوم ساکنین؛ همزمان هم باعث احساس غرور و افتخار خواننده نسبت به آن میزان از رشادت و جانفشانی اجدادمان شده و هم اینکه شرح سرنوشت نهایی این شهر و ساکنان آن و قتل و عام و تخریب شهر، اشک به دیده ایرانی می‌آورد. هنگامی که اعراب چند دفعه شهر را با تلفات زیاد بلاخره تسخیر کردند اما هربار مردمان آزادیخواه شهر بر علیه حاکمان اشغالگر قیام کرده و اعراب را از شهر به بیرون راندند و اعراب مجددا مجبور شدند برای تسخیر شهر مجددا لشکرکشی کنند تا در نهایت تصمیم به نابودی کامل شهر گرفتند.!!
و یا اینکه اعراب زمانیکه پایتخت ساسانیان یعنی مجموعه شهرهای تیسفون را تسخیر کردند، آنچنان از تمدن بی اطلاع و بی بهره بودند که از ارزش بسیاری از کالاهای گرانبها مانند بعضی ادویها که ارزش حتی بیشتر از طلا داشتند، بی اطلاع بودند و حتی از اختلاف ارزش طلا و نقره نیز بی‌خبر بودند.
داستان دیه مسیح که گاندلف اشاره کرده این است که عربها در زمان اشغال ایران به تنگنای مالی برمیخورند یهودیان شهر را جمع میکنند و داستان قتل مسیح را از یهودیان پرس و جو میکنند انها هم میگویند ما توطئه کردیم و بر صلیب شد . عربها میگویندخوب پول دیه مسیح را بیاورید
امویان یا بنی امیه از دودمان‌های تاریخی عرب و اسلامی بودند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنی‌امیه بودند. که تاریک ترین دوران تاریخ ایران را رقم زدند ولی همواره به ایرانیان نیازمند بودند یکی از خلیفه های مغرور و خودخواهشان جمله قابل توجهی در مورد ایرانیان زد که نقل می کنم: از این ایرانیها شگفت دارم. هزار سال حکومت کردند و ساعتی به ما محتاج نشدند و ما صد سال حکومت کردیم و لحضه ای از آنها بی نیاز نشدیم.
یک مورخ و متکلم مسلمان می گوید » :
ایرانیان بر اثر وسعت کشور و تسلط بر همة اقوام و ملل از حیث عظمت و قدرت، به منزلتی بودند که خود را آزادگان و دیگران را بندگان می خواندند
وقتی که دولتشان به دست عربان سپری گشت چون عرب را پست ترین
مردم می شمردند کاربرایشان سخت گشت ودرد واندوه آنها دو چندان که
می بایست گردید
از این رو بارها سر برآوردند که مگر با جنگ و ستیز
«.خویشتن را از چنگ اسلام رهایی بخشند
(ابن حزم: الفصل، جزء ثانی ص 91 چاپ مصر.)
#دو_قرن_سکوت
#عبدالحسین_زرین_کوب
دو قرن سکوت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک