تشکیل فرقه را میتوانیم در پکیجی بزرگتر بگنجانیم. این بسته حوادث در واقع واکنشی به 20 سال دیکتاتوری رضاشاه است.بعد از شهریور 1320 جریانات مذهبی فعال شدند(مثلا فداییان اسلام)، جمهوری خواهان که مدتها بی سر و صدا بودند دوباره آراء خود را طرح کردند، گروه های چپ فعالیت رسمی یافته و حزب توده تشکیل شد، گروه های قومی نیز شروع به فعالیت نمودند که از جمله مهمترین این فعالیتها تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و قاضی های کردزبان در مهاباد بود.ممکن است به این لیست نمونه های دیگری را نیز اضافه نمود
جمهوری خواهان پس از شهریور 1320 را نام ببرید؟
حزب توده قانون اساسی مشروطه سلطنتی را قبول کرده بود و توسط گروه موسوم به 53 نفر تاسیس شد. فدایئان اسلام گروه نیمه قانونی بود که رهبرانش آخر سر تیرباران شدند.
یخ دیکتاتوری رضا شاه آب شده بود درست ولی ارتباط بین اینها با هم چیست که در یک پکیج بزرگ بررسی می شود؟
2 گروه قومی نام برده شده - جمهوری مهاباد به رهبری قاضی محمد ، فرقه دموکرت آذربایجان به رهبری به دستور مستقیم مسکو و با حمایت نظامی سیاسی مسکو تاسیس شدند. یعنی اگر اراده و ابتکار استالین و کمک میرجعفر باقروف نبود جمهوری مهابادی درکار نبود. اسناد منتشرشده از سوى «مرکز بین المللى وودرویلسون» که طى سالهاى ۲۰۰۲-۲۰۰۰ در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است ، هدف استالین را از تشکیل این فرقه جداسازى آذربایجان وشمال ایران و منضم کردن آن به خاک شوروى تصویر کرده است. این اسنادمهم به وسیله محقق گرانقدر آقاى کاوه بیات ترجمه شده.
استالین و فرمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان - نویسنده کاوه بیات -در این آدرس: متن لینک
خلاصه دو سند یاد شده را در این آدرس ببنید، به خصوص سند شماره 2 و3 : متن لینک
همچنین مقاله استالین و تأسیس فرقة دموکرات آذربایجان - فرناند شاید راینه - در این آدرس: متن لینک
نکته بسیار مهم -در اواخر قاضی محمد رهبر جمهوری مهاباد (قاضی سابق شهر) نیر هماهنگی کاملی با فرقه دموکرات آذربایجان نداشت و از راه رفته منصرف شد و وفاداری مجدد به دولت ایران را بر رابطه پرتنش با پیشه وری و روس ها ترجیح داد به گونه ای که حاضر بود اگر حکومت مرکزی تضمین بدهد که رفتار دوران رضا خان را تکرار نکند، با فرقه دموکرات وارد جنگ شود. کتاب کردها و فرقه دموکرات آذربایجان گزارش هایی از کنسولگری امریکا در تبریز - ترجمه کاوه بیات - خلاصه کتاب و اسنادش در این آدرس: متن لینک
و اما درباره اقدامات نیک فرقه:
1- بهبود وضع عمرانی در آذربایجان: کنسول آمریکا در تبریز گزارشی در زمان فرقه نوشته است او مینویسد: در کل دوران 20 ساله رضا شاه، به اندازه ی این یکسال( زمان حاکمیت فرقه) عمران و ساخت و ساز در آذربایجان صورت نگرفته بود( نقل از کتاب ایران بین دو انقلاب آبراهامیان)
2- تلاش در جهت عملی کردن اولین اصلاحات ارضی در ایران. این اصلاحات زمینها را از بزرگ مالکان گرفت گرچه خرده مالکان باقی مانند.اگرچه عمر کافی برای تکمیل اصلاحات مد نظرش نیافت. به همین جهت اربابان بزرگترین دشمن فرقه بودند. محمود ذوالفقاری بزرگ مالک زنجان به همراه سایر خوانین مانند یدالله خان اسلحه دار باشی و خوانین بیگدلی از اولین کسانی بودند که به زنجان حمله کرده و اعضای فرقه را کشتند و بقیه را فراری دادند. ذوالفقاری بعدها به پاس این خدمت شهردار زنجان و نماینده مجلس نیز شد.
3- تدوین کتاب درسی آنا دیلی (زبان مادری) و آموزش آن در مدارس در کنار فارسی، در این کتاب کمترین جهت گیری ضد ایرانی مشاهده نمیشود. این کتابها بعد از شکست فرقه همه جمع آوری و در میادین شهرها به آتش کشیده شدند. غلامحسین ساعدی نویسنده ی معروف که در آن زمان محصل بود میگوید:" تنها دوره ای که دانش آموزان آذربایجانی در کلاس درس عذاب نکشیدند و واقعا آموزش یافتند زمان فرقه بود( نقل از گفتگویی با ساعدی در کتاب شناختنامه ساعدی) گفتنی است که در زمان رضاشاه در برخی از دوره ها حتی تکلم به ترکی در مدارس به تنبیه مواجه میشد.و بعد از فرقه نیز چنان وضعیتی یافت که جلال آل احمد میگوید آذربایجان به مستعمره فرهنگی تهران بدل شده است( نقل از در خدمت و خیانت روشنفکران)
4- احداث اولین دانشگاه بیرون از تهران. این دانشگاه که در سال 24 تاسیس شده بود بعد ورود قوای دولتی با عنوان دانشگاه تبریز ادامه حیات داد فقط سال تاسیس آن را از 24 به 25 برگرداندند تا افتخارش به محمد رضا برسد!!
5- تاسیس اولین ایستگاه رادیویی در یک شهرستان بیرون از تهران
6- تشکیل اولین نمونه از دولت فدرال با وزارت خانه ها و مجلس محلی که هیچ وقت بعد از آن در تاریخ ایران تکرار نشد.
آنچه در خاطرم مانده بود اینها بودند مضاف اغراقهایی درباره ی برخی از اقدامات اشتباه فرقه شده است مثلا مرحوم آیه اله طالقانی که در زمان فرقه سری به زنجان زده یادداشتهایی دارد که در مجله آیین اسلام چاپ شد. او مینویسد تمام آنچه در این مدت درباره بی عفتی فرقه چی ها میگویند به اندازه یک روز جمعه تابستان منطقه دربند تهران نیست.
نکته آخر اینکه در تشکیل فرقه احساسات ضد شاهی هم موثر بود افسران خراسان که ضد شاه بودند پس از شکست قیامشان عضو فرقه شدند. برخی از افسران حزب توده هم همینطور مرحوم عنایت رضا که به تازگی از او کتابی در سایت قرار داده شده است، و بعدها مثل اکثر افراد چپ جزو توابین شدند، در جوانی هواپیمایی جنگی را ربوده و از تهران به تبریز آمد تا به فرقه کمک نماید. درباره شکست فرقه نیز در نقش قوام اغراق شده است چرا که مذاکره ی اصلی بین آمریکا و شوروی برگزار شد.
بنده ترکم و زاده تبریز ولی این کتاب اراجیف ونویسنده آن حتی در حد دبیرستان هم چیزی از تحقیق وپژوهش نمیداند و خود این کتاب ها توطئه ای شوم برای مسخره کردن قومیت هاست.
علاوه بر مساله فرهنگ، آذربایجان که در دوره قاجار ولیعهد نشین بوده و همواره در تاریخ آن دوره نقش بسیار اساسی داشت(مثلا در مشروطه)، اهمیت خود را در زمان پهلوی به شدت از دست داده بود.این تضعیف اعتبار که هم فرهنگی و هم تجاری و اقتصادی و سیاسی بود، به سیاستهای پهلوی اول نیز مربوط بود که میتوانست انگیزه ی مناسبی برای تشکیل فرقه باشد و زمینه را برای چنین جنبش هایی مهیا کند
چیزی که در این وسط مهم است اینکه اعضای فرقه برخلاف آنچه تصور میشود افراد یکدستی نبودند که بتوان با یک نظر همه را تحلیل نمود.خیل عظیمی از مردم که غالبا بی سواد هم بودند بیشتر به انگیزه ی فروپاشی نظام ارباب- رعیتی عضو فرقه شدند.( ر. ک کتاب خاطرات صفرخان) آنچه به نام ارتش فرقه از آن یاد میشود، مجموعه ای بسیار ساده از مردم عادی بود که حتی بسیاری طرز استفاده اسلحه را هم نمیدانستند. داستان غم انگیز کشتار این اعضای عادی به وسیله قوای تهران در کتاب رمان مردگان آمده است که اگرچه کتاب رمان است ولی به اسناد تکیه دارد.مثلا دکتر سلام الله جاوید یکی از وزرای فرقه، طرفدار شاه بود و بعد از سقوط فرقه عف شده و به کارش در تهران ادامه داد.علی شبستری رئیس مجلس نیز چنین بود و به استقبال قوای تهران آمد. افرادی مانند محمد بی ریا وزیر فرهنگ و شاعر مشهور ترکی، شدیدا مذهبی بود. حتی خود پیشه وری نیز آدم ایران دوستی بود او زمانی وزیر میرزا کوچک خان بود در قسمت عمده زمان رضاشاه را ظاهرا به همان جرم در زندان به سر برد.در کتاب یادداشتهای زندان نشانی از انگ تجزیه طلبی که به نسبت داده اند دیده نمیشود. نیز در کتاب "نادره"و کتاب "مهین بانو" که هر دو رمانی هستند که دوران زندان نوشته است چنین گرایشی یافت نمیشود. محمد مصور رحمانی در مقدمه این کتابها مینویسد که حتی در این کتابها نشانی از افکار کمونیستی و مبارزه طبقاتی هم یافت نمیشود و او به ناچار گفته است پس باید بین " بود" و " نمود" ی که ما از پیشه وری در ذهن داریم فرقی اساسی باشد.پیشه وری به نظر من انسان معتدلی بود. زمانی که باقراف پس از شکست فرقه،رو به یشه وری کرده بود که" علت شکست این بود که به اتحاد دو آذربایجان تاکید نشد" پیشه وری پاسخ داده بود: " اتفاقا دلیل شکست این بود که به اتحاد با ایران تاکید زیادی نشد"( نقل از کتاب از زندانهای شاه تا..) پیشه وری ظاهرا به نوعی فدرالیسم از نوعی که شوروی وجود داشته اعتقاد داشت. هیئتی که از سوی فرقه به تهران رفت نیز به همین امر تاکید نمود و معاهده ای هم فی مابین نیز نگارش شد.
ادامه دارد
برای omidmoehbi
سوالتان درباره چگونگی تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و اقدامات نیکش بهانه ای شد تا توضیحاتی را در این باره عرض کنم:
صورت مساله را چنان که شخصا فهمیده ام طرح میکنم، متاسفانه اکنون فرصت ارائه رفرنسها به صورت دقیق را ندارم و آنچه که از افراد هم نقل میکنم نقل به مضمون است و امیدوارم حافظه ام تحریفی در مضمون سخنان نکند. در ضمن نمیخواهم نقش شوروی را در برپایی فرقه نادیده بگیرم ولی بهتر است نگاهی به آن سوی سکه هم بیندازیم:
تشکیل فرقه را میتوانیم در پکیجی بزرگتر بگنجانیم. این بسته حوادث در واقع واکنشی به 20 سال دیکتاتوری رضاشاه است.بعد از شهریور 1320 جریانات مذهبی فعال شدند(مثلا فداییان اسلام)، جمهوری خواهان که مدتها بی سر و صدا بودند دوباره آراء خود را طرح کردند، گروه های چپ فعالیت رسمی یافته و حزب توده تشکیل شد، گروه های قومی نیز شروع به فعالیت نمودند که از جمله مهمترین این فعالیتها تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و قاضی های کردزبان در مهاباد بود.ممکن است به این لیست نمونه های دیگری را نیز اضافه نمود.در واقع هیچ یک از جریانات مذکور قبل از شهریور 20 جرات مطرح کردن خود را نداشتند زیرا در دوران دیکتاتوری رضاشاه مخصوصا در ده ساله دوم حکومتش، هر فعالیتی از این دست با پاسخ سرکوب مواجه میشد. قومیتهای ایران از جمله آذربایجان در دوران 20 ساله رضاشاه بسیار ضعیف شده بودند. احتمالا میدانید که بنیاد حکومت پهلوی( چنان که از نامش نیز پیداست) به باستان گرایی و آریایی بودن تکیه داشت و از این جهت فرهنگها و خرده فرهنگهایی مانند فرهنگ ترکی اصلا به رسمیت شناخته نمیشد( که داستان درازی دارد) و یکی از فعالترین افراد در داخل فرقه کسانی بودند به فرهنگ ترکی تاکید داشتند.
ادامه دارد
به هر حال شوروی فروپاشید و استالین سالهاست که مرده است اما اینکه شما این کتاب را به استالین نسبت بدهید بدور از عقل است
استاد گرامی و بزرگوار اجازه بدهید نقل قول اول شما را بازنشر کنم.
نقل قول از استاد دبیر زاده: "باید دانست که استالین و روزولت و چرچیل مخترع پدیده قومپرستی و جدایی طلبی و اسلامگرایی نبوده اند"
در سرزمین ما ایران - اولین بار لفظ قومیت - مانند خلق ترک. خلق بلوچ. خلق ترکمن بر پایه آثار استالین پدید آمد. چرچیل و روزولت کاری مسئله قومیت ها و خلق ها نداشتند اما استالین حداقل یک جلد کتاب در مورد آنها نوشته.
استاد دبیرزاده عزیز
از شما بعید است چنین اشتباهانی
حزب دموکرات که مرحوم بهار عضوش بود با فرقه دموکرات آذربایجان فرق می کند متن لینک متن لینک
، رویداد آذربایجان همچون قیام میرزا کوچک خان، نیز در آغاز جنبه قومیتی نداشت و حتی از طرف فارسزبانها هم حمایت میشد،
فرقه دموکرات از آغاز از طرف فارس زبانها حمایت می شد ولی رهبری فرقه فارس ها را از خودش نمی دانست.
گروهی از افسران طرفدار حزب توده با هواپیما یا وسایل خود را به مناطق تحت حکومت فرقه دموکرات آذربایجان رساندند. آنها با صدور اعلامیه هایی دلایل ترک ارتش شاه و پیوستن به ارتش فرقه را برای مردم شرح دادند. به خاطر تحصیلات و تجربه نظامی شان در فرقه دموکرات به مدارج بالایی رسیدند. اما رهبری فرقه این افسران را از خود نمی دانست. شدت اختلافات رهبران فرقه با این افسران تا آنجا رسید که پیشه وری پرخاشگرانه به سرهنگ آذر رئیس ستاد ارتش فرقه دموکرات گفت اگر راضی نیستید در اینجا کار کنید بروید. پیشه وری برای برکناری سرهنگ آذر پرونده ای دال بر رابطه با سفارت انگلیس درست کردند و به دستگاه امنیتی شوروی دادند.
کار به جایی رسید که افسران فرقه دموکرات آذربایجان مدعی شدند نظامیان عضو حزب توده یا فارس افسر لر جاسوس هستند.
نظامیان عضو فرقه درجه های افسران فارس را در ارتش فرقه دموکرات آذربایجان کم کردند. سربازان ارتش فرقه دموکرات به این افسران که طبق دستور حزب توده برای کمک به فرقه رفته بودند تیراندازی کردند. در روز سه شنبه 31 اردیبهشت 1325 سرهنگ صفوت فرمانده دانشکده افسری حکومت ملی پیشه وری - به دست یکی از دانشجویان طرفدار فرقه دموکرات تیرخورد و کشته شد.
منبع - سازمان افسران حزب توده ایران 1333 - 1323 - از صفحه 79 تا صفحه 98 - این کتاب در کتابناک قابل دانلود است: متن لینک
استالین نیز او آدمی بشدت ضد روس و ایران بود و باهمدستی سران یهودی بلشویک، میلیونها روس مسیحی را فتل عام کرد ، اما در دوران خروشچوف قضیه کاملا دگرگون شد
آخرین یافته هایی که در مورد زندگی استالین نشر شده است و خصوصی ترین بخشهای زندگی استالین را شامل می شود نقیض حرفهای شماست. به ترتیب: 1- در مورد اتحاد استالین با هیتلر 2- در مورد اتحاد با غرب 3- در مورد یهودیان 4- در مورد ضد روس بودن استالین که مرتبط است با بحث ما.
استالین گرجی به روی فرهنگ روسیه تاکید موکد داشت، او به اطرافیان گرجی اش از جمله لاکوبا و بریا می گفت روسی صحبت کنند. ضمن علاقه به شعر گرجی کتابهای کتابخانه اش را که بسیار مفصل است و شامل یادداشتهای او بر گوشه کتابها می شود را به زبان روسی تهیه می کرد و به زبان روسی می نوشت.
استالین در خلقیات گرجی بود ولی روسی فکر می کرد و روسی زندگی می کرد و مانند تزارهای روسیه سلطنت کرد (ادوارد راژینسکی)
این دوکتاب سودمند هستند و بر پایه اسناد نوشته شده اند. متن لینک متن لینک
هموطن گرامی "امید محبی"
اگر شما کتاب تاریخ احزاب سیاسی نوشته محمدتقی بهار را بخوانید ، خواهید دید که حزب دمکرات (که بعدها به سوسیالیسم گرایش کرد) در آغاز کاملا مستقل و پیش از استالین بوجود آمد و بسیاری از آنهایی که عضو آن بودند از جمله خود آقای "بهار" مردانی میهندوست و فرهیخته و حتی دیندار بودند که خواهان عدالت اجتماعی بودند نه جدایی طلبی ، رویداد آذربایجان همچون قیام میرزا کوچک خان، نیز در آغاز جنبه قومیتی نداشت و حتی از طرف فارسزبانها هم حمایت میشد، اما همواره قدرتهای بزرگ جنبشهای مردمی را میخواهند بسود خود منحرف کنند،
درباره استالین نیز او آدمی بشدت ضد روس و ایران بود و باهمدستی سران یهودی بلشویک، میلیونها روس مسیحی را فتل عام کرد ، اما در دوران خروشچوف قضیه کاملا دگرگون شد ،
به هر حال شوروی فروپاشید و استالین سالهاست که مرده است اما اینکه شما این کتاب را به استالین نسبت بدهید بدور از عقل است ، بیاد داشته باشیم که یکی از بنیانگزاران پانترکیسم، آرمینیوس وامبری یهودی مجارستانی بود که پیش از انقلاب شوروی میزیست، و امروزه نیز همه جدایی طلبان از طرف آمریکا و انگلیس که خواهان فروپاشی ایرانند، آشکارا حمایت میشوند نه از طرف روسیه پوتینی که با ایران منافع یکسان دارد.
alizanjanii
در مورد فرقه دموکرات آذربایجان و تشکیلش بیشتر توضیح بدهید.
چطور آدمهایی بودند این فرقه چی ها؟
فرقه دموکرات کارهای خوب هم داشت؟
دبیرزاده گرامی و عزیز روزولت و چرچیل کاری به کسی نداشتن ولی استالین روی مسله ملی - به زبان کمونیستهای خودمون مسئله خلق ها - کارهای زیادی کرده بود و متخصص این کار بود.
منبع:متن لینک
برای جدایی هرات و بحرین از ایران کسی فلسفه نتراشید ولی در جمهوری آذربایجان هستند عزیزانی که دائما نقشه چاپ می کنند و کتاب تاریخ می نویسند.
تحلیل آقای زنجانی از همه بیطرفانه تر و منطقی تر است ، خیلی از ما ها (از جمله خود من) گاهی هر چیزی را بهانه ایی میکنیم تا باورها و پیشداوریهای سیاسی مان را مطرح کنیم ، در حالیکه هر رویداد تاریخی علتهای چندگانه دارد ، یکی از روسیه کینه دارد و هر چیزی را بهانه ایی برای حمله به کشور همسایه میکند دیگری(مانند خودم ) منتقد آمریکا است و انقلاب را پرورده آنها میبیند ، باید دانست که استالین و روزولت و چرچیل مخترع پدیده قومپرستی و جدایی طلبی و اسلامگرایی نبوده اند ،
راستی من نمیدانم چرا بسیاری از دوستان درباره جدایی "بحرین" و یا "هرات" از ایران چیزی نمیگویند که حکومت های پیشین، حتی بر خلاف میل مردم آن استانها، را دودستی تقدیم به انگلیس کردند ،
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا
جمهوری خواهان پس از شهریور 1320 را نام ببرید؟
حزب توده قانون اساسی مشروطه سلطنتی را قبول کرده بود و توسط گروه موسوم به 53 نفر تاسیس شد. فدایئان اسلام گروه نیمه قانونی بود که رهبرانش آخر سر تیرباران شدند.
یخ دیکتاتوری رضا شاه آب شده بود درست ولی ارتباط بین اینها با هم چیست که در یک پکیج بزرگ بررسی می شود؟
2 گروه قومی نام برده شده - جمهوری مهاباد به رهبری قاضی محمد ، فرقه دموکرت آذربایجان به رهبری به دستور مستقیم مسکو و با حمایت نظامی سیاسی مسکو تاسیس شدند. یعنی اگر اراده و ابتکار استالین و کمک میرجعفر باقروف نبود جمهوری مهابادی درکار نبود. اسناد منتشرشده از سوى «مرکز بین المللى وودرویلسون» که طى سالهاى ۲۰۰۲-۲۰۰۰ در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است ، هدف استالین را از تشکیل این فرقه جداسازى آذربایجان وشمال ایران و منضم کردن آن به خاک شوروى تصویر کرده است. این اسنادمهم به وسیله محقق گرانقدر آقاى کاوه بیات ترجمه شده.
استالین و فرمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان - نویسنده کاوه بیات -در این آدرس: متن لینک
خلاصه دو سند یاد شده را در این آدرس ببنید، به خصوص سند شماره 2 و3 : متن لینک
همچنین مقاله استالین و تأسیس فرقة دموکرات آذربایجان - فرناند شاید راینه - در این آدرس: متن لینک
نکته بسیار مهم -در اواخر قاضی محمد رهبر جمهوری مهاباد (قاضی سابق شهر) نیر هماهنگی کاملی با فرقه دموکرات آذربایجان نداشت و از راه رفته منصرف شد و وفاداری مجدد به دولت ایران را بر رابطه پرتنش با پیشه وری و روس ها ترجیح داد به گونه ای که حاضر بود اگر حکومت مرکزی تضمین بدهد که رفتار دوران رضا خان را تکرار نکند، با فرقه دموکرات وارد جنگ شود. کتاب کردها و فرقه دموکرات آذربایجان گزارش هایی از کنسولگری امریکا در تبریز - ترجمه کاوه بیات - خلاصه کتاب و اسنادش در این آدرس: متن لینک
1- بهبود وضع عمرانی در آذربایجان: کنسول آمریکا در تبریز گزارشی در زمان فرقه نوشته است او مینویسد: در کل دوران 20 ساله رضا شاه، به اندازه ی این یکسال( زمان حاکمیت فرقه) عمران و ساخت و ساز در آذربایجان صورت نگرفته بود( نقل از کتاب ایران بین دو انقلاب آبراهامیان)
2- تلاش در جهت عملی کردن اولین اصلاحات ارضی در ایران. این اصلاحات زمینها را از بزرگ مالکان گرفت گرچه خرده مالکان باقی مانند.اگرچه عمر کافی برای تکمیل اصلاحات مد نظرش نیافت. به همین جهت اربابان بزرگترین دشمن فرقه بودند. محمود ذوالفقاری بزرگ مالک زنجان به همراه سایر خوانین مانند یدالله خان اسلحه دار باشی و خوانین بیگدلی از اولین کسانی بودند که به زنجان حمله کرده و اعضای فرقه را کشتند و بقیه را فراری دادند. ذوالفقاری بعدها به پاس این خدمت شهردار زنجان و نماینده مجلس نیز شد.
3- تدوین کتاب درسی آنا دیلی (زبان مادری) و آموزش آن در مدارس در کنار فارسی، در این کتاب کمترین جهت گیری ضد ایرانی مشاهده نمیشود. این کتابها بعد از شکست فرقه همه جمع آوری و در میادین شهرها به آتش کشیده شدند. غلامحسین ساعدی نویسنده ی معروف که در آن زمان محصل بود میگوید:" تنها دوره ای که دانش آموزان آذربایجانی در کلاس درس عذاب نکشیدند و واقعا آموزش یافتند زمان فرقه بود( نقل از گفتگویی با ساعدی در کتاب شناختنامه ساعدی) گفتنی است که در زمان رضاشاه در برخی از دوره ها حتی تکلم به ترکی در مدارس به تنبیه مواجه میشد.و بعد از فرقه نیز چنان وضعیتی یافت که جلال آل احمد میگوید آذربایجان به مستعمره فرهنگی تهران بدل شده است( نقل از در خدمت و خیانت روشنفکران)
4- احداث اولین دانشگاه بیرون از تهران. این دانشگاه که در سال 24 تاسیس شده بود بعد ورود قوای دولتی با عنوان دانشگاه تبریز ادامه حیات داد فقط سال تاسیس آن را از 24 به 25 برگرداندند تا افتخارش به محمد رضا برسد!!
5- تاسیس اولین ایستگاه رادیویی در یک شهرستان بیرون از تهران
6- تشکیل اولین نمونه از دولت فدرال با وزارت خانه ها و مجلس محلی که هیچ وقت بعد از آن در تاریخ ایران تکرار نشد.
آنچه در خاطرم مانده بود اینها بودند مضاف اغراقهایی درباره ی برخی از اقدامات اشتباه فرقه شده است مثلا مرحوم آیه اله طالقانی که در زمان فرقه سری به زنجان زده یادداشتهایی دارد که در مجله آیین اسلام چاپ شد. او مینویسد تمام آنچه در این مدت درباره بی عفتی فرقه چی ها میگویند به اندازه یک روز جمعه تابستان منطقه دربند تهران نیست.
نکته آخر اینکه در تشکیل فرقه احساسات ضد شاهی هم موثر بود افسران خراسان که ضد شاه بودند پس از شکست قیامشان عضو فرقه شدند. برخی از افسران حزب توده هم همینطور مرحوم عنایت رضا که به تازگی از او کتابی در سایت قرار داده شده است، و بعدها مثل اکثر افراد چپ جزو توابین شدند، در جوانی هواپیمایی جنگی را ربوده و از تهران به تبریز آمد تا به فرقه کمک نماید. درباره شکست فرقه نیز در نقش قوام اغراق شده است چرا که مذاکره ی اصلی بین آمریکا و شوروی برگزار شد.
چیزی که در این وسط مهم است اینکه اعضای فرقه برخلاف آنچه تصور میشود افراد یکدستی نبودند که بتوان با یک نظر همه را تحلیل نمود.خیل عظیمی از مردم که غالبا بی سواد هم بودند بیشتر به انگیزه ی فروپاشی نظام ارباب- رعیتی عضو فرقه شدند.( ر. ک کتاب خاطرات صفرخان) آنچه به نام ارتش فرقه از آن یاد میشود، مجموعه ای بسیار ساده از مردم عادی بود که حتی بسیاری طرز استفاده اسلحه را هم نمیدانستند. داستان غم انگیز کشتار این اعضای عادی به وسیله قوای تهران در کتاب رمان مردگان آمده است که اگرچه کتاب رمان است ولی به اسناد تکیه دارد.مثلا دکتر سلام الله جاوید یکی از وزرای فرقه، طرفدار شاه بود و بعد از سقوط فرقه عف شده و به کارش در تهران ادامه داد.علی شبستری رئیس مجلس نیز چنین بود و به استقبال قوای تهران آمد. افرادی مانند محمد بی ریا وزیر فرهنگ و شاعر مشهور ترکی، شدیدا مذهبی بود. حتی خود پیشه وری نیز آدم ایران دوستی بود او زمانی وزیر میرزا کوچک خان بود در قسمت عمده زمان رضاشاه را ظاهرا به همان جرم در زندان به سر برد.در کتاب یادداشتهای زندان نشانی از انگ تجزیه طلبی که به نسبت داده اند دیده نمیشود. نیز در کتاب "نادره"و کتاب "مهین بانو" که هر دو رمانی هستند که دوران زندان نوشته است چنین گرایشی یافت نمیشود. محمد مصور رحمانی در مقدمه این کتابها مینویسد که حتی در این کتابها نشانی از افکار کمونیستی و مبارزه طبقاتی هم یافت نمیشود و او به ناچار گفته است پس باید بین " بود" و " نمود" ی که ما از پیشه وری در ذهن داریم فرقی اساسی باشد.پیشه وری به نظر من انسان معتدلی بود. زمانی که باقراف پس از شکست فرقه،رو به یشه وری کرده بود که" علت شکست این بود که به اتحاد دو آذربایجان تاکید نشد" پیشه وری پاسخ داده بود: " اتفاقا دلیل شکست این بود که به اتحاد با ایران تاکید زیادی نشد"( نقل از کتاب از زندانهای شاه تا..) پیشه وری ظاهرا به نوعی فدرالیسم از نوعی که شوروی وجود داشته اعتقاد داشت. هیئتی که از سوی فرقه به تهران رفت نیز به همین امر تاکید نمود و معاهده ای هم فی مابین نیز نگارش شد.
ادامه دارد
سوالتان درباره چگونگی تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و اقدامات نیکش بهانه ای شد تا توضیحاتی را در این باره عرض کنم:
صورت مساله را چنان که شخصا فهمیده ام طرح میکنم، متاسفانه اکنون فرصت ارائه رفرنسها به صورت دقیق را ندارم و آنچه که از افراد هم نقل میکنم نقل به مضمون است و امیدوارم حافظه ام تحریفی در مضمون سخنان نکند. در ضمن نمیخواهم نقش شوروی را در برپایی فرقه نادیده بگیرم ولی بهتر است نگاهی به آن سوی سکه هم بیندازیم:
تشکیل فرقه را میتوانیم در پکیجی بزرگتر بگنجانیم. این بسته حوادث در واقع واکنشی به 20 سال دیکتاتوری رضاشاه است.بعد از شهریور 1320 جریانات مذهبی فعال شدند(مثلا فداییان اسلام)، جمهوری خواهان که مدتها بی سر و صدا بودند دوباره آراء خود را طرح کردند، گروه های چپ فعالیت رسمی یافته و حزب توده تشکیل شد، گروه های قومی نیز شروع به فعالیت نمودند که از جمله مهمترین این فعالیتها تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و قاضی های کردزبان در مهاباد بود.ممکن است به این لیست نمونه های دیگری را نیز اضافه نمود.در واقع هیچ یک از جریانات مذکور قبل از شهریور 20 جرات مطرح کردن خود را نداشتند زیرا در دوران دیکتاتوری رضاشاه مخصوصا در ده ساله دوم حکومتش، هر فعالیتی از این دست با پاسخ سرکوب مواجه میشد. قومیتهای ایران از جمله آذربایجان در دوران 20 ساله رضاشاه بسیار ضعیف شده بودند. احتمالا میدانید که بنیاد حکومت پهلوی( چنان که از نامش نیز پیداست) به باستان گرایی و آریایی بودن تکیه داشت و از این جهت فرهنگها و خرده فرهنگهایی مانند فرهنگ ترکی اصلا به رسمیت شناخته نمیشد( که داستان درازی دارد) و یکی از فعالترین افراد در داخل فرقه کسانی بودند به فرهنگ ترکی تاکید داشتند.
ادامه دارد
استاد گرامی و بزرگوار اجازه بدهید نقل قول اول شما را بازنشر کنم.
نقل قول از استاد دبیر زاده: "باید دانست که استالین و روزولت و چرچیل مخترع پدیده قومپرستی و جدایی طلبی و اسلامگرایی نبوده اند"
در سرزمین ما ایران - اولین بار لفظ قومیت - مانند خلق ترک. خلق بلوچ. خلق ترکمن بر پایه آثار استالین پدید آمد. چرچیل و روزولت کاری مسئله قومیت ها و خلق ها نداشتند اما استالین حداقل یک جلد کتاب در مورد آنها نوشته.
از شما بعید است چنین اشتباهانی
حزب دموکرات که مرحوم بهار عضوش بود با فرقه دموکرات آذربایجان فرق می کند
متن لینک
متن لینک
فرقه دموکرات از آغاز از طرف فارس زبانها حمایت می شد ولی رهبری فرقه فارس ها را از خودش نمی دانست.
گروهی از افسران طرفدار حزب توده با هواپیما یا وسایل خود را به مناطق تحت حکومت فرقه دموکرات آذربایجان رساندند. آنها با صدور اعلامیه هایی دلایل ترک ارتش شاه و پیوستن به ارتش فرقه را برای مردم شرح دادند. به خاطر تحصیلات و تجربه نظامی شان در فرقه دموکرات به مدارج بالایی رسیدند. اما رهبری فرقه این افسران را از خود نمی دانست. شدت اختلافات رهبران فرقه با این افسران تا آنجا رسید که پیشه وری پرخاشگرانه به سرهنگ آذر رئیس ستاد ارتش فرقه دموکرات گفت اگر راضی نیستید در اینجا کار کنید بروید. پیشه وری برای برکناری سرهنگ آذر پرونده ای دال بر رابطه با سفارت انگلیس درست کردند و به دستگاه امنیتی شوروی دادند.
کار به جایی رسید که افسران فرقه دموکرات آذربایجان مدعی شدند نظامیان عضو حزب توده یا فارس افسر لر جاسوس هستند.
نظامیان عضو فرقه درجه های افسران فارس را در ارتش فرقه دموکرات آذربایجان کم کردند. سربازان ارتش فرقه دموکرات به این افسران که طبق دستور حزب توده برای کمک به فرقه رفته بودند تیراندازی کردند. در روز سه شنبه 31 اردیبهشت 1325 سرهنگ صفوت فرمانده دانشکده افسری حکومت ملی پیشه وری - به دست یکی از دانشجویان طرفدار فرقه دموکرات تیرخورد و کشته شد.
منبع - سازمان افسران حزب توده ایران 1333 - 1323 - از صفحه 79 تا صفحه 98 - این کتاب در کتابناک قابل دانلود است:
متن لینک
آخرین یافته هایی که در مورد زندگی استالین نشر شده است و خصوصی ترین بخشهای زندگی استالین را شامل می شود نقیض حرفهای شماست. به ترتیب: 1- در مورد اتحاد استالین با هیتلر 2- در مورد اتحاد با غرب 3- در مورد یهودیان 4- در مورد ضد روس بودن استالین که مرتبط است با بحث ما.
استالین گرجی به روی فرهنگ روسیه تاکید موکد داشت، او به اطرافیان گرجی اش از جمله لاکوبا و بریا می گفت روسی صحبت کنند. ضمن علاقه به شعر گرجی کتابهای کتابخانه اش را که بسیار مفصل است و شامل یادداشتهای او بر گوشه کتابها می شود را به زبان روسی تهیه می کرد و به زبان روسی می نوشت.
استالین در خلقیات گرجی بود ولی روسی فکر می کرد و روسی زندگی می کرد و مانند تزارهای روسیه سلطنت کرد (ادوارد راژینسکی)
این دوکتاب سودمند هستند و بر پایه اسناد نوشته شده اند.
متن لینک
متن لینک
اگر شما کتاب تاریخ احزاب سیاسی نوشته محمدتقی بهار را بخوانید ، خواهید دید که حزب دمکرات (که بعدها به سوسیالیسم گرایش کرد) در آغاز کاملا مستقل و پیش از استالین بوجود آمد و بسیاری از آنهایی که عضو آن بودند از جمله خود آقای "بهار" مردانی میهندوست و فرهیخته و حتی دیندار بودند که خواهان عدالت اجتماعی بودند نه جدایی طلبی ، رویداد آذربایجان همچون قیام میرزا کوچک خان، نیز در آغاز جنبه قومیتی نداشت و حتی از طرف فارسزبانها هم حمایت میشد، اما همواره قدرتهای بزرگ جنبشهای مردمی را میخواهند بسود خود منحرف کنند،
درباره استالین نیز او آدمی بشدت ضد روس و ایران بود و باهمدستی سران یهودی بلشویک، میلیونها روس مسیحی را فتل عام کرد ، اما در دوران خروشچوف قضیه کاملا دگرگون شد ،
به هر حال شوروی فروپاشید و استالین سالهاست که مرده است اما اینکه شما این کتاب را به استالین نسبت بدهید بدور از عقل است ، بیاد داشته باشیم که یکی از بنیانگزاران پانترکیسم، آرمینیوس وامبری یهودی مجارستانی بود که پیش از انقلاب شوروی میزیست، و امروزه نیز همه جدایی طلبان از طرف آمریکا و انگلیس که خواهان فروپاشی ایرانند، آشکارا حمایت میشوند نه از طرف روسیه پوتینی که با ایران منافع یکسان دارد.
در مورد فرقه دموکرات آذربایجان و تشکیلش بیشتر توضیح بدهید.
چطور آدمهایی بودند این فرقه چی ها؟
فرقه دموکرات کارهای خوب هم داشت؟
دبیرزاده گرامی و عزیز روزولت و چرچیل کاری به کسی نداشتن ولی استالین روی مسله ملی - به زبان کمونیستهای خودمون مسئله خلق ها - کارهای زیادی کرده بود و متخصص این کار بود.
منبع:متن لینک
برای جدایی هرات و بحرین از ایران کسی فلسفه نتراشید ولی در جمهوری آذربایجان هستند عزیزانی که دائما نقشه چاپ می کنند و کتاب تاریخ می نویسند.
باید دانست که استالین و روزولت و چرچیل مخترع پدیده قومپرستی و جدایی طلبی و اسلامگرایی نبوده اند ،
راستی من نمیدانم چرا بسیاری از دوستان درباره جدایی "بحرین" و یا "هرات" از ایران چیزی نمیگویند که حکومت های پیشین، حتی بر خلاف میل مردم آن استانها، را دودستی تقدیم به انگلیس کردند ،