فرقه دموکرات آذربایجان با یاری شوروی ایجاد شد و مرگ آن هم با عقب نشینی قوای روس از ایران آغاز شد ولی اینکه تشکیل و حاکمیت فرقه دموکرات و اقدامات فرقه را صرفا امری خارجی بدانیم در واقع تحلیلی "تک عاملی" انجام داده ایم. بدون توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی داخل یک کشور نمیتوان تحلیل جامع و درستی از حوادث تاریخی ارائه داد. این تحلیل صرفا تک عاملی، تحلیلی آسان است ولی تحلیل درستی نیست درست مثل اینکه تمام دوران حاکمیت رضاشاه و کارهای زمان پهلوی اول را در جمله " رضاخان را انگلیس آورد و انگلیس برد" یا حاکمیت پسرش را در "محمدرضای آمریکایی" خلاصه کنیم.امروزه هستند کسانی که به رسمیت شناخته شدن انقلاب اسلامی از طرف شوروی در زمان دولت موقت را تعبیر به انقلاب روسی میکنند حتی کسانی هستند که بدون توجه به اوضاع داخلی مملکتمان در زمان انقلاب، کار انگلیس و آمریکا و غرب میدانند!! و چه سندی بالاتر از آنکه رهبر انقلاب از دهکده ای در فرانسه انقلاب را کلید زده!!! این نوع روایت تاریخی در بهترین حالت یا از فقدان نگاه جامع ناشی میشود یا از آسان گیری مساله چرا که تنها "بخشی از واقعیت را روایت میکند و نه تمام واقعیت را".البته بیشتر این نوع تحلیل تک عاملی، علت مغرضانه دارد.
هریسی نژاد قوم مغول و چنگیز خان را ستایش کرده و چنگیز خونخوار را نماینده
البته مغول های مغولستان هم بجای خود بسیار محترم می باشند.
نکته جالب حس میهن پرستی مغول ها در زمان سلطه کمونیست ها می باشد. مغول ها دل خوشی از همسایگان چینی خود ندارند.
همانگونه که چنگیز در نظر ایرانیان و روس ها خونخوار می باشد نادر شاه نیز در دید هندیان وآقا محمد خان در اذهان گرجیان جبار وستمگر هستند.
مهممنافع ملی هر کشور است. چنگیز تنها فردی وحشی نبود بلکه از قبایلی متفرق نیرویی جنگی ویکپارچه ساخت که این در کنار ضعف دیگر کشور های همسایه خود به اراده ای آهنین و هوشی سرشار ومدیریت نیاز دارد.
در زمان خود یاسای چنگیزی قوانینی خوب و درخور احتترام برای مغولان بوده است.
فکر میکنم نیازی به حرف زدن دربارۀ نوشتۀ بالا نیست
اگر کسی کوچکترین اطلاعی هم از مباحث تاریخی و اسطوره شناسی نداشته باشه لحن بی ادبانۀ ایشان در مورد پژوهشگران مختلف به خوبی نشون میده چه میزان در باب اندیشه و پژوهشهای آکادمیک آگاهی دارند. متأسفانه ایشان و سایر هم فکرانشان علاوه بر ناآگاهی به شیوۀ پژوهش ذکر منبع در پژوهشهای علمی فراموش کرده اند که نویسنده با کسی دشمن نیست و سر جنگیدن ندارد شما میتوانید هر نوشتاری را که دارای اشتباه میدانید به شیوه های صحیح علمی رد بکنید ولی توهین کردن و سجع سازی برای دشنام دادن نشانۀ هرچیزی میتواند باشد الا پژوهش
این به اصطلاح نویسنده خود در این نوشته 30 صفحه ای خود که جرات می کنند به آن کتاب هم بگویند خود بشتر از همه یاوه سرائی کرده است برای مثال او از دختر سعدی در قرن هفتم هجری یاد می کند که ایشان گفته است کرمانیان ترک بوده اند و همین یک موضوع نشان می دهد که ایشان چقدر با تاریخ و تغییر تحول آن غریبه هستند و خودشان بیشتر از هر کس دیگر مهمل بافی کرده اند زیرا در آن زمان قراختائیان یکی از سلسلههای ملوکالطوایفی ترک در ایران حکومت می کردند که از نواده گان مغولها و از نسل براق حاجب یا سلسله قُتلُغ خانی نیز نامیده می شد که بعدها به ایران وارد شده اند و قدمتشان بیشتر از 800 سال نمی شود و ......................................... برای آشنائی بشتر علاقمندان را به آدرس سایت ذیل ارجاع می دهم.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86
اسناد روسیه و ایران در مورد آزربایجان اصلا اهمیتی ندارند
این سند مستند بوده ودر بایگانی های روسیه موجود بوده و با جستجو در اینترنت می توان با مترجم و اصل آن روبروشد.
آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده چگونه می توان اسناد این بخش از کشور را غیر مستند تلقی نمود؟
روس ها در دوران پتر کبیر و با فروپاشی صفویه از دربند بسوی باکو و سپس گیلان پیشروی نموده و تا چند سال تا گرگان را رسما ضمیمه خاک خود نموده تا در دوران نادر شاه حاضر به عقب نشینی شده و در سال 1796 همژنرال زبوف تا دشت مغان پیشرفت وتنها مرگ کاترین کبیر از نبرد میان آقا محمد خان و روسیه پیشگیری نمود.
پس از معاهده گلستان در سال 1813 سرزمینی که اکنون جمهوری آذربایجان نامیده شده ولی در آن دوران متشکل از خان نشین های کوچک وبزرگ چون باکو و شیروان و قراباغ ولنکران بود رسما جزو نیابت سلطنت قفقاز قرار گرفت.
روس ها بایگانی بسیار خوبی در طول قرن نوزدهم فراهم نموده که با سبک و سنگین نمودن مدارک می توان به نتیجه گیری های خوبی دست یافت.
بار ها گفته ام که تجربه دست اندازی به کریمه و اوستیای شمالی نشان دهنده زیاده خواهی همسایه شمالی تحت هر رژیمی می باشد.
اسناد روسیه و ایران در مورد آزربایجان اصلا اهمیتی ندارند . چون این دو کشور همیشه منافع مشترک دارند و اسنادشان مغرضانه و بر اساس منافعشان تنظیم شده است.
و – حقوق برابر برای اقلیتهای ملی و ایلات: افتتاح مدارس و نشر روزنامه و کتاب به زبانهای آذربایجانی، کُردی، ارمنی و آسوری، برگزاری جلسات دادگاه و مکاتبات رسمی در مؤسسههای محلی به زبانهای بومی، ایجاد یک مدیریت استانی از جمله ژاندارمری و پلیس که متشکل از افراد بومی محل باشد، تأسیس انجمنهای ولایتی، ایالتی و شهری (و) موسسات خود گردان محلی،
ز – بهبود چشمگیر روابط شوروی و ایران.
۶. گروههایی را که با سلاحهای ساخت (کشورهای) بیگانه مسلح شدهاند سرکوب کنید. هدف از این کار آنست که مردم طرفدار شوروی (و) فعالین جنبش تجزیهطلبانه سازمانهای دمکراتیک و حزبی بتوانند از خود دفاع کنند. این کار به رفیق (نیکلای) بولگانین و رفیق باقروف سپرده شود.
۷. برای تقویت کار فرهنگی و تبلیغاتی یک انجمن روابط فرهنگی ایران و جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان راهاندازی شود.
۸. برای جلب تودههای وسیع به جنبش تجزیهطلبانه، ایجاد یک «انجمن دوستان آذربایجان شوروی» در تبریز با شعبه هائی در تمام ایالات آذربایجان جنوبی و همچنین گیلان لازم شمرده میشود.
۹. کار چاپ یک مجله مصور در باکو برای پخش در ایران و همچنین سه روزنامه جدید در آذربایجان جنوبی به کمیته مرکزی حزب کمونیست (ب) آذربایجان سپرده شود.
۱۰. به اداره نشریات دولتی (تحت نظارت کمیساریای آموزش و پرورش اتحاد شوروی) (یودین) سپرده شود که سه دستگاه چاپ کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) آذربایجان برای تأمین نیازهای چاپی در اختیار فرقه دمکرات آذربایجان جنوبی قرار گیرد.
۱۱. به کمیساریای خلق عائد به تجارت خارجی (رفیق میکویان) سپرده شود که برای چاپ مجله مصور در باکو و سه روزنامه جدید در آذربایجان جنوبی کاغذ مرغوب در اختیار بگذارد. تیراژ کل این مطبوعات نباید کمتر از ۳۰ هزار نسخه باشد.
۱۲. به کمیساریای امور داخله در جمهوری شوروی آذربایجان اجازه داده شود که تحت نظارت رفیق باقروف به افرادی که در چارچوب اجرای این اقدامات به ایران میروند و از ایران برمیگردند اجازهنامه لازم داده شود.
۱۳. جنبش تجزیهطلبانه آذربایجان جنوبی و همچنین برگزاری انتخابات مجلس پانزدهم ایران (در «آذربایجان جنوبی») از نظر مالی تأمین شود. در کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) آذربایجان بودجه مخصوصی عبارت از یک میلیون روبل ارز خارجی («برای تبدیل به تومان») اختصاص داده شود.
ششم ژوئیه ۱۹۴۵
دفتر سیاسی حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی
(امضاء)
توضیح دربارهٔ تقویم:
ششم ژوئیه ۱۹۴۵ (۱۵ تیر ۱۹۲۴) = صدور فرمان فوق
۱۲ شهریور ۱۳۲۴ = تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان
۲۱ آذر ۱۳۲۴ = اعلان خودمختاری آذربایجان و تشکیل حکومت «ملی» پیشهوری
۲۱ آذر ۱۳۲۵ = سقوط حکومت «ملی» پیشهوری
فرمان دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی از ششم ژوئیه ۱۹۴۵ صفحات یکم (بالا) و دوم
و اما ترجمه فارسی سند:
«دربارهٔ اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استانهای ایران شمالی»
فوقالعاده سرّی
به: رفیق باقروف
اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استانهای ایران شمالی
۱. در نظر بگیرید که توصیه میشود به کارهای مقدماتی برای تشکیل یک ولایت («اوبلاست») خودمختار ملی آذربایجان در چارچوب دولت ایران شروع شود که صاحب اختیارات وسیع باشد. در عین حال در استانهای گیلان، مازندران، گرگان و خراسان هم یک جنبش تجزیهطلبانه سازماندهی شود.
۲. در آذربایجان جنوبی فرقهای دمکرات با نام «فرقه («حزب») دمکرات آذربایجان» با هدف رهبری جنبش تجزیهطلبانه ایجاد شود. ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان جنوبی باید همزمان با تجدید سازماندهی شاخه آذربایجان حزب توده ایران باشد و طرفداران جنبش تجزیهطلبانه از تمام طبقات مردم را به آن جلب کند.
۳. فعالیت مناسب بین کُردهای شمال ایران برای جلب آنان به جنبش جداییطلبانه و ایجاد یک ولایت خود مختار ملی کُرد انجام شود.
۴. در تبریز گروهی از کارگران مسئول برای رهبری جنبش تجزیهطلبانه را تشکیل داده به آنها وظیفه هماهنگ کردن («برقراری تماس») کارشان با سرکنسولگری اتحاد شوروی در تبریز را بدهید. سرپرستی عمومی این گروه به عهده باقروف و یعقوبوف است.
۵. طرحریزی کار مقدماتی در رابطه با برقراری انتخابات مجلس پانزدهم ایران در آذربایجان جنوبی و همچنین انتخاب نمایندگان طرفدار جنبش تجزیهطلبانه به کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) (باقروف و ابراهیموف) سپرده شود. کار مزبور تحت این شعارها انجام خواهد شد:
الف – تقسیم اراضی دولت و مالکان بزرگ به دهقانان و دادن وامهای دراز مدت به دهقانان،
ب – از بین بردن بیکاری از طریق احیا و گسترش کار در موسسات و در عین حال از طریق ساختن راهها و دیگر کارهای اجتماعی،
ج – بهبود خدمات اجتماعی و تأمین آب از طریق لوله کشی،
د – بهبود بهداشت اجتماعی،
ه – استفاده حد اقل ۵۰ درصد مالیات دولتی برای نیازهای محلی،
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا
البته مغول های مغولستان هم بجای خود بسیار محترم می باشند.
نکته جالب حس میهن پرستی مغول ها در زمان سلطه کمونیست ها می باشد. مغول ها دل خوشی از همسایگان چینی خود ندارند.
همانگونه که چنگیز در نظر ایرانیان و روس ها خونخوار می باشد نادر شاه نیز در دید هندیان وآقا محمد خان در اذهان گرجیان جبار وستمگر هستند.
مهممنافع ملی هر کشور است. چنگیز تنها فردی وحشی نبود بلکه از قبایلی متفرق نیرویی جنگی ویکپارچه ساخت که این در کنار ضعف دیگر کشور های همسایه خود به اراده ای آهنین و هوشی سرشار ومدیریت نیاز دارد.
در زمان خود یاسای چنگیزی قوانینی خوب و درخور احتترام برای مغولان بوده است.
اگر کسی کوچکترین اطلاعی هم از مباحث تاریخی و اسطوره شناسی نداشته باشه لحن بی ادبانۀ ایشان در مورد پژوهشگران مختلف به خوبی نشون میده چه میزان در باب اندیشه و پژوهشهای آکادمیک آگاهی دارند. متأسفانه ایشان و سایر هم فکرانشان علاوه بر ناآگاهی به شیوۀ پژوهش ذکر منبع در پژوهشهای علمی فراموش کرده اند که نویسنده با کسی دشمن نیست و سر جنگیدن ندارد شما میتوانید هر نوشتاری را که دارای اشتباه میدانید به شیوه های صحیح علمی رد بکنید ولی توهین کردن و سجع سازی برای دشنام دادن نشانۀ هرچیزی میتواند باشد الا پژوهش
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86
این سند مستند بوده ودر بایگانی های روسیه موجود بوده و با جستجو در اینترنت می توان با مترجم و اصل آن روبروشد.
آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده چگونه می توان اسناد این بخش از کشور را غیر مستند تلقی نمود؟
روس ها در دوران پتر کبیر و با فروپاشی صفویه از دربند بسوی باکو و سپس گیلان پیشروی نموده و تا چند سال تا گرگان را رسما ضمیمه خاک خود نموده تا در دوران نادر شاه حاضر به عقب نشینی شده و در سال 1796 همژنرال زبوف تا دشت مغان پیشرفت وتنها مرگ کاترین کبیر از نبرد میان آقا محمد خان و روسیه پیشگیری نمود.
پس از معاهده گلستان در سال 1813 سرزمینی که اکنون جمهوری آذربایجان نامیده شده ولی در آن دوران متشکل از خان نشین های کوچک وبزرگ چون باکو و شیروان و قراباغ ولنکران بود رسما جزو نیابت سلطنت قفقاز قرار گرفت.
روس ها بایگانی بسیار خوبی در طول قرن نوزدهم فراهم نموده که با سبک و سنگین نمودن مدارک می توان به نتیجه گیری های خوبی دست یافت.
بار ها گفته ام که تجربه دست اندازی به کریمه و اوستیای شمالی نشان دهنده زیاده خواهی همسایه شمالی تحت هر رژیمی می باشد.
ز – بهبود چشمگیر روابط شوروی و ایران.
۶. گروههایی را که با سلاحهای ساخت (کشورهای) بیگانه مسلح شدهاند سرکوب کنید. هدف از این کار آنست که مردم طرفدار شوروی (و) فعالین جنبش تجزیهطلبانه سازمانهای دمکراتیک و حزبی بتوانند از خود دفاع کنند. این کار به رفیق (نیکلای) بولگانین و رفیق باقروف سپرده شود.
۷. برای تقویت کار فرهنگی و تبلیغاتی یک انجمن روابط فرهنگی ایران و جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان راهاندازی شود.
۸. برای جلب تودههای وسیع به جنبش تجزیهطلبانه، ایجاد یک «انجمن دوستان آذربایجان شوروی» در تبریز با شعبه هائی در تمام ایالات آذربایجان جنوبی و همچنین گیلان لازم شمرده میشود.
۹. کار چاپ یک مجله مصور در باکو برای پخش در ایران و همچنین سه روزنامه جدید در آذربایجان جنوبی به کمیته مرکزی حزب کمونیست (ب) آذربایجان سپرده شود.
۱۰. به اداره نشریات دولتی (تحت نظارت کمیساریای آموزش و پرورش اتحاد شوروی) (یودین) سپرده شود که سه دستگاه چاپ کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) آذربایجان برای تأمین نیازهای چاپی در اختیار فرقه دمکرات آذربایجان جنوبی قرار گیرد.
۱۱. به کمیساریای خلق عائد به تجارت خارجی (رفیق میکویان) سپرده شود که برای چاپ مجله مصور در باکو و سه روزنامه جدید در آذربایجان جنوبی کاغذ مرغوب در اختیار بگذارد. تیراژ کل این مطبوعات نباید کمتر از ۳۰ هزار نسخه باشد.
۱۲. به کمیساریای امور داخله در جمهوری شوروی آذربایجان اجازه داده شود که تحت نظارت رفیق باقروف به افرادی که در چارچوب اجرای این اقدامات به ایران میروند و از ایران برمیگردند اجازهنامه لازم داده شود.
۱۳. جنبش تجزیهطلبانه آذربایجان جنوبی و همچنین برگزاری انتخابات مجلس پانزدهم ایران (در «آذربایجان جنوبی») از نظر مالی تأمین شود. در کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) آذربایجان بودجه مخصوصی عبارت از یک میلیون روبل ارز خارجی («برای تبدیل به تومان») اختصاص داده شود.
ششم ژوئیه ۱۹۴۵
دفتر سیاسی حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی
(امضاء)
توضیح دربارهٔ تقویم:
ششم ژوئیه ۱۹۴۵ (۱۵ تیر ۱۹۲۴) = صدور فرمان فوق
۱۲ شهریور ۱۳۲۴ = تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان
۲۱ آذر ۱۳۲۴ = اعلان خودمختاری آذربایجان و تشکیل حکومت «ملی» پیشهوری
۲۱ آذر ۱۳۲۵ = سقوط حکومت «ملی» پیشهوری
و اما ترجمه فارسی سند:
«دربارهٔ اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استانهای ایران شمالی»
فوقالعاده سرّی
به: رفیق باقروف
اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان جنوبی و دیگر استانهای ایران شمالی
۱. در نظر بگیرید که توصیه میشود به کارهای مقدماتی برای تشکیل یک ولایت («اوبلاست») خودمختار ملی آذربایجان در چارچوب دولت ایران شروع شود که صاحب اختیارات وسیع باشد. در عین حال در استانهای گیلان، مازندران، گرگان و خراسان هم یک جنبش تجزیهطلبانه سازماندهی شود.
۲. در آذربایجان جنوبی فرقهای دمکرات با نام «فرقه («حزب») دمکرات آذربایجان» با هدف رهبری جنبش تجزیهطلبانه ایجاد شود. ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان جنوبی باید همزمان با تجدید سازماندهی شاخه آذربایجان حزب توده ایران باشد و طرفداران جنبش تجزیهطلبانه از تمام طبقات مردم را به آن جلب کند.
۳. فعالیت مناسب بین کُردهای شمال ایران برای جلب آنان به جنبش جداییطلبانه و ایجاد یک ولایت خود مختار ملی کُرد انجام شود.
۴. در تبریز گروهی از کارگران مسئول برای رهبری جنبش تجزیهطلبانه را تشکیل داده به آنها وظیفه هماهنگ کردن («برقراری تماس») کارشان با سرکنسولگری اتحاد شوروی در تبریز را بدهید. سرپرستی عمومی این گروه به عهده باقروف و یعقوبوف است.
۵. طرحریزی کار مقدماتی در رابطه با برقراری انتخابات مجلس پانزدهم ایران در آذربایجان جنوبی و همچنین انتخاب نمایندگان طرفدار جنبش تجزیهطلبانه به کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) (باقروف و ابراهیموف) سپرده شود. کار مزبور تحت این شعارها انجام خواهد شد:
الف – تقسیم اراضی دولت و مالکان بزرگ به دهقانان و دادن وامهای دراز مدت به دهقانان،
ب – از بین بردن بیکاری از طریق احیا و گسترش کار در موسسات و در عین حال از طریق ساختن راهها و دیگر کارهای اجتماعی،
ج – بهبود خدمات اجتماعی و تأمین آب از طریق لوله کشی،
د – بهبود بهداشت اجتماعی،
ه – استفاده حد اقل ۵۰ درصد مالیات دولتی برای نیازهای محلی،