همه چیز مورد کشور کانادا
نویسنده:
رضا فریدون نژاد
امتیاز دهید
.
تعداد صفحات : ۶۲
کتابی جامع برای علاقمندان و دوستداران به سفر و زندگی در کشور زیبای کانادا…
در این کتاب با اطلاعات مختلف و جامعی در مورد این کشور آشنا خواهید شد،بنابراین چنانچه به هر دلیل قصد سفر به کشور کانادا را دارید،مطالعه این کتاب را به شما پیشنهاد می نمایم.
این کتاب در بخش های اصلی زیر تهیه شده است که هر بخش حاوی مطالب مفید و خواندنی مرتبط می باشد .
اطلاعات عمومی کانادا
اطلاعات جامع زندگی در کانادا
اطلاعات جامع تحصیل در کانادا
اطلاعات ویزای کانادا
مزایا و مسائل ناخوشایند مهاجرت به کانادا
اطلاعات متفرقه و خواندنی
معرفی چند ایالت مهم کانادا
عجایب هفتگانه کانادا(تصویری)
۱۰ مکان دیدنی مونترال کانادا(تصویری)
کشور کانادا در یک نگاه
بیشتر
تعداد صفحات : ۶۲
کتابی جامع برای علاقمندان و دوستداران به سفر و زندگی در کشور زیبای کانادا…
در این کتاب با اطلاعات مختلف و جامعی در مورد این کشور آشنا خواهید شد،بنابراین چنانچه به هر دلیل قصد سفر به کشور کانادا را دارید،مطالعه این کتاب را به شما پیشنهاد می نمایم.
این کتاب در بخش های اصلی زیر تهیه شده است که هر بخش حاوی مطالب مفید و خواندنی مرتبط می باشد .
اطلاعات عمومی کانادا
اطلاعات جامع زندگی در کانادا
اطلاعات جامع تحصیل در کانادا
اطلاعات ویزای کانادا
مزایا و مسائل ناخوشایند مهاجرت به کانادا
اطلاعات متفرقه و خواندنی
معرفی چند ایالت مهم کانادا
عجایب هفتگانه کانادا(تصویری)
۱۰ مکان دیدنی مونترال کانادا(تصویری)
کشور کانادا در یک نگاه
آپلود شده توسط:
keyvans110
1392/11/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی همه چیز مورد کشور کانادا
در رویکرد مارکسیستی، راز موجود در پس تمام آشفتگی های حیات اجتماعی تعارض اجتماعی است و نه عاملانی فردی که بتوان به آنها شخصیت داد. حال آنکه پویش های ایدئولوژیک اساسا متمایل به درکی شخصی شده از تعارضات اجتماعی دارند. همان گونه که نازیسم فیگور یهودی را دستمایه ای قرار داد برای مقبولیت ایدئولوژی خود.
ایدئولوژی اساسا واقعیت را به گونه ای سامان می بخشد که از نظرگاه ما طبیعی جلوه کند، و تضادهایش را نوعی انحراف از مسیر اصلی آن جا می زند و نه مواد اصلی تشکیل دهنده ساختارش.
1- جوانان کانادایی در دانشگاه با هم هستند و با ملیت های دیگر نمی جوشند . . .
2- با این وجود اگر بنا باشد داخل جوی آب و کنار پیاده رو هم بخوابم دیگر حاضر نیستم به کشورم بازگردم . . . .. . . .
این صحبت چندان درست نیست. جوانان کانادایی اتفاقا خیلی هم با روی باز و ذهنیت روشن و دوستانه با تازهواردین رفتار میکنند ولی معمولا این تازهواردین هستند که بیشتر به علت مشکل زبانی با هممیهنان خود جمع میشوند (مثلا چینیها با چینیها، ایرانیها با ایرانیها و غیره).
«جوانان کانادایی» هم البته به منزلهی جوانان سفیدپوست دیگر نیست. بیشتر آنان رنگینپوستان (اگر بشود چنین اصطلاحی را به کار برد) انگلیسیزبان هستند.
افزون بر این ، ایران چندین دهه در غرب و شمال و جنوب با قدرت های بزرگتر ( عثمانی و روسیه و بریتانیا ) هم مرز بود و در جنگ های پی در پی به آنان باخته بود و بقای خود را در دادن امتیاز به این و آن می دید و به رقابت آنان با هم و با قدرت های نوظهور ( فرانسه ، آلمان و سپس آمریکا ) چشم امید می بست . با تجزیه عثمانی و تا حدی مشغول شدن همسایه شمالی به مسایل داخلی خود ( بعد از جنگ اول ) و با استقلال هند و مهار روحیه تهاجمی شوروی ( بعد از جنگ دوم جهانی ) ؛ زمینه تقویت روحیه ملی و پیدایش انگاره « موازنه عدمی » فراهم شد .
نظام پهلوی چون در روزگار ضعف ایران و کشاکش عریان قدرت های روز جهان پدید آمد ؛ به رغم تغییر شرایط ، حال و هوای دوران در حال سپری شدن را در خود داشت و با تن دادن به دخالت بیگانه در امور داخلی خود بر علیه ملی گرایی بالنده و به سود تداوم سلطه استعمار ؛ آن روحیه و رویه را استمرار بخشید . از این رو ، از یک سود از ایران و منافع ملی دم می زد و از سوی دیگر منافع ملی را پای مطامع استعمار قربانی می کرد .
دیگر این که ، روش غرب در برابر شوروی ، فرهنگ عصر پهلوی را آشفته تر کرد . در دوره پهلوی اول « ناسیونالیسم » ایران باستان گرا و ضدیت با اسلام بیشتر رواج داشت اما بعد از جنگ دوم و با پیشروی ارتش سرخ در اروپای میانه و قرار گرفتن کاتولیک ها در حوزه قدرت بلوک شرق ، استفاده از اهرم کلیسا و به طور کلی مذهب ، برای مهار شوروی در دستور کار قرار گرفت . تقریب مذاهب ابراهیمی ، ترویج « سنت گرایی » و رویکرد « عرفانی » از جلوه های این رویکرد بود که در ایران هم نمایندگانی داشت و با نفوذ آن در بخشی از ساختار قدرت سیاسی ، دوگانگی موجود را تشدید کرد ، دوگانگی ای که از یک سو به توجیه شرعی ( و مشخصاً اسلامی و شیعی ) سلطنت در اذهان توده مردم ربط داشت ، از سوی دیگر به طرد و نفی آن به عنوان « دینی برآمده از تازشی ویرانگر » با « حاملانی ضد علم و پیشرفت و واپس گرا » . به عبارت دیگر ، « انقلاب سفید » نفی و طرد « دین » و حاملان سنتی آن را شتاب بخشید ؛ و همزمان تقویت مذهب در برابر تفکرات الحادی لازم بود و در دستور کار .
آن نظام زیر فشار این تضادهای درونی فرو ریخت و میراث بران آن ، هر چه بیشتر می کوشند خود را جریانی جدی نشان دهند ؛ همان اندازه بیشتر در معرض کاوش و نقد قرار می گیرند . واکنش اینان هم معمولاً توهین و تهمت .... است و با تضادهای گفتمان خویش رویارو نمی شوند .
( متأسفانه چون متن طولانی شد ، نتوانستم « پیام خصوصی » بدهم . )
شما خودتان فرمودید چرا بنده و امثال بنده حاضر بودیم در سوریه جهاد کنیم و در افغانستان نه، الان می گویید منظورتان حضور نظامی نیست. لابد ایران باید حضور فرهنگی داشته باشد.
پیشتر عرض کردم که چرا جمهوری اسلامی طالبان را به حکومت قبلی افغانستان ترجیح می دهد. نتیجه بر سر کار آمدن طالبان، برچیده شدن تمامی پایگاه های آمریکا در افغانستان است. چنین مسئله ای به هیچ وجه کم اهمیت نیست و دلیل خوبی برای استقبال از طالبان به ایران می دهد، هر چند منکر تبعات احتمالی آن نیستم. ممکن است بپرسم راه غیر نظامی مخالفت ایران با طالبان چه بود؟ و این راه غیر نظامی، تا چه اندازه در مقابل روش نظامی طالبان کارساز و چاره گر بود؟ تمام ایدئولوژی ها در مقابل سرنیزه محکوم به فناست. در کدام کهکشان آرمانی زیست می کنید؟ شهدای ایرانی در
سوریه در حدود 2500 نفر -کمتر یا بیشتر- هستند و شهدای فلسطینی ثبت شده در مقابله
با اسرائیل، حدود 42000 نفر! باید در کلاس های ریاضی دوران مدرسه، بیشتر حواستان
را جمع می کردید.هیچ چیزی ادامه
جنگ توسط ایران در مقابله با صدام را توجیه نمی کند و امر قرآنی بر متارکه جنگ در
صورت درخواست صلح بوده است. گویا تصور کرده اید که من پشت سر نظام ایران سینه می
زنم و هر فاجعه ای که این حاکمیت تباه به بار آورد را تایید می کنم. نه، سینه نمی
زنم ولی مسئله اینجاست که من ایران را اشغال شده نمی دانم. جمهوری اسلامی در
ناکارآمد ترین دوران تاریخ 40 ساله خود باز هم چهل و هفت هشت درصد مردم را به پای
صندوق رای آورده است.
لابد اول کشور
خودم را آزاد کنم و بعد هم دو دستی به کافران سکولار بدهم تا قوانین شریعت را برچینند
و از فردا همجنس بازی و شراب خانه و کشف حجاب را آزاد کنند و قصاص را بردارند و بی
نهایت هم از زیستن در چنین حاکمیت متعفنی احساس رضایت کنم؟
عجیب است که من
تا به الان جز ادب از شما ندیده بودم. "سیفون را خواهند کشید" یعنی چه؟
من به حماس و طالبان کاری ندارم ولی برداشت شما از حزب الله خیلی با آنچه من از این
نیرو تصور می کنم متفاوت است.
حالا چندان جای
نک و ناله هم ندارد. ما که از مذهب شیعه خارج شده ایم هم علیرغم مسلمانی چندان جنس
آکبند تلقی نمی شویم. در ایران شیعه بودن کافی نیست، رانت و ژن مطلوب اصالت دارد.
می دانم که شما
قوانین شریعت اسلامی را قبول ندارید. مسئله اینجاست که مسلمانان در بهشت غرب هم
قوانین لائیک را قبول ندارند ولی قانوناً، شرعاً، اخلاقاً، عرفاً، عقلاً، منطقاً
باید از قوانین اکثریت تبعیت کنند. شما هم مستثنا نیستید و اگر در جامعه ای با
اکثریت مسلمان هستید، قوانین منطبق با سلیقه شخص شما وضع نمی شود بلکه نظر اکثریت
را مد نظر قرار می دهند. حکمِ الله متعال بر حجاب است و دستور اجتماعی الله باید
اجباری باشد.
نظر شخص شما در
خصوص اسلام بی اهمیت است و با توجه به اینکه اکثریت ایرانیان مسلمانند، سرمایه
شما، مالیات شما، زمین شما، میراث ملی شما، هویت شما، امنیت شما، آینده شما و بیت
المال شما باید در راه گسترش شریعت و آرمان های اسلام عزیز صرف شود. گر تو نمی
پسندی، تغییر ده قضا را.
من نفهمیدم
ممنوعیت "محمد وار" ورود واکسن آمریکایی و یا بریدن "مسلمان وار" سر دخترکان با چاقو و یا بریدن "علی وار" سر دانش آموزان چه معنایی دارد. احتمالاً از
خشم و حقد ناشی می شود و نباید چندان جدی گرفت. چون سایر کشورهای اسلامی هم خود را
پیرو محمد (ص) می دانند ولی واکسن آمریکایی را ممنوع نکردند. غیر مسلمان ها هم اگر
بخواهند کسی را ذبح کنند با چاقو می کنند و از کلت و دوشکا استفاده نمی کنند و
دیگر اینکه آنها که سر دانش آموزان را می برند، اصلا شیعه نیستند که "علی وار" بخواهند چنین کنند و بیشتر شیعیان در ایران و
عراق و آذربایجان و هزاره های افغانستان و یمنی های زیدی هستند.
در هم کردن مباحث
مختلف من را اندکی گیج می کند ولی اگر تصور کرده اید که ممنوعیت ورود واکسن فایزر
و مدرنا و جانسون اند جانسون و آکسفورد اگر از منظر بنده جنایت نیست، باید بگویم
که هست. ولی ارتباط دادنش با اسلام گرایی را نمی فهمم. جز این مملکت، کدام کشور
اسلامی چنین ممنوعیتی را وضع نمود؟
و فرمودید متحد
اسرائیل در منطقه یعنی امارات رتبه دوم واکسیناسیون را در منطقه دارد. نمی دانم شاید
مدیریت واکسیناسیون هم ارتباطی با ارتباط با اسرائیل در ذهن شما دارد و هر که با
اسرائیل رابطه حسنه ای دارد و اشغالگری را خوب می داند، لابد مدیرتر و مدبرتر است.
اینکه فرمودید
حضرت زهرا چادر سیاه بر سر می کرد هم مایه تعجب است. چون تا آنجا که بنده خوانده
ام، رسول الله از پوشیدن لباس تیره نهی می فرمود. چطور به دخترشان چنین مطلبی را
منتقل نکردند؟
اما اینکه در
خصوص غیرت مردم کشورهای آزاد -لابد یعنی جهان غرب- فرمودید هم طُرفه است. من تا
آنجا که خبر دارم در آن بهشت مد نظر شما، چیزی به نام "غیرت" وجود ندارد. آمارهایش را قبلا در این تارنگار قرار داده ام و پریدن به شاخه
مد نظر شما با حوصله من سازگار نیست. هر وقت حوصله داشتید بروید آمار روابط
نامشروع غیورمردان و غیورزنان "کشورهای آزاد" را بخوانید.
اما یادتان رفته
بگویید که این زنان و مردان با غیرت که حاضر نیستند سر کودک خود حجاب بگذارند،
اخیراً در کانادا حاضر شدند کودک 9 ساله و نوجوان 15 ساله از خانواده مسلمان را
زیر چرخ های کامیون له کرده و 4 عضو یک خانواده را به قتل برسانند. یادتان رفت
بگویید از غیرتمندان بی اعتنا به افغانی های بی پناه ایستاده بر هواپیما، پرواز می
کنند تا رقص مرگ این بینوایان مسلمان را شاهد باشیم. یادتان رفت بگویید چند کودک
معلول در ایران و عراق بابت غیرت این مردمان "کشورهای آزاد" وجود دارد تا سلاح شیمیایی خود را به صدام
بفروشند.
"دلیران شارلی ابدو" خوراک مار و مور شده اند و
سرنوشتشان در رستاخیز هم که معلوم است. الی جهنم و بئس المصیر. و این سرنوشت
دردناک بعضی هاست که با کف حق، کج می بازند. ترورشان را تایید می کنم؟ البته که
نه. تاسفی بابت هلاکتشان دارم؟ باز هم نه.
نویدتان می دهم
که تا سال 2050، اکثریت فرانسه مسلمانند و این وعده الله به ما مسلمانان است که در
آیه 9 صف فرمود که اسلام را بر همه ادیان غلبه می دهد و اگرچه مشرکان کراهت داشته
باشند.
و اینکه بنده
کشوری به نام اسرائیل نمی شناسم که بخواهم با آن دشمن باشم. رژیمی نامشروع به این
نام می شناسم در کشور فلسطین که به فضل الهی بساطش برچیده خواهد شد. فعلاً
افغانستان را به جمع مخالفینش افزودیم. وقت خوش