رسته‌ها
همه چیز مورد کشور کانادا
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 24 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 24 رای
.
تعداد صفحات : ۶۲

کتابی جامع برای علاقمندان و دوستداران به سفر و زندگی در کشور زیبای کانادا…
در این کتاب با اطلاعات مختلف و جامعی در مورد این کشور آشنا خواهید شد،بنابراین چنانچه به هر دلیل قصد سفر به کشور کانادا را دارید،مطالعه این کتاب را به شما پیشنهاد می نمایم.
این کتاب در بخش های اصلی زیر تهیه شده است که هر بخش حاوی مطالب مفید و خواندنی مرتبط می باشد .
اطلاعات عمومی کانادا
اطلاعات جامع زندگی در کانادا
اطلاعات جامع تحصیل در کانادا
اطلاعات ویزای کانادا
مزایا و مسائل ناخوشایند مهاجرت به کانادا
اطلاعات متفرقه و خواندنی
معرفی چند ایالت مهم کانادا
عجایب هفتگانه کانادا(تصویری)
۱۰ مکان دیدنی مونترال کانادا(تصویری)
کشور کانادا در یک نگاه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
63
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
keyvans110
keyvans110
1392/11/09

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی همه چیز مورد کشور کانادا

تعداد دیدگاه‌ها:
43
بجای لفاظی های بیخود و برداشت پرت کردن از سخنان دیگران سخن خویش را دوباره تکرار می کنم، وضعیت افغانستان را حین سلطنت ظاهر شاه با بعد از سلطنت ظاهر شاه مقایسه کنید ، بقیه موارد لفاظی های بیخود است و البته ظاهر شاه و ملت افغانستان جدا از هم نبودند،
چنین موردی در مورد ایران نیز صدق می کند کافیست حکومت مشروطه سلطنتی (که ضعف هایی قابل اصلاح داشت و نیازی به نیروهای اسلامی و استعماری چپی نبود) را با حکومت قبل و بعد خویش قیاس کنید بقیه موارد لفاظی است. نتایج در جلو چشم ما هستند، امیدوارم ملت ایران حق انتخاب داشته باشند بین مشتی شعار ایدولوژیک و حقیقت آشکاری و ملموس که پیش روست انتخاب کنند.
هر چه جـلوتر می‌رویم علامه ctr2006 رویـکرد جبهـه سلطنت به مردم و تـاریخ را برای‌مان روشنتر می‌کند. وضـعیت معاصر ایالات متحده و کشـورهای اروپایی چنان مـرکزیـت و مـرجعیتی برای این رویـکرد دارد که اگـر کسی رونـد تکـوین دمـوکراسی آن‌ها را کنـدوکاو کنـد به‌سادگـی متهم می‌شود به «واپـس‌گرایی» و ضـدیت با خـودِ دمـوکراسی!!!! مثلاً کسی با خـدعه و فریـب به ثـروتی می‌رسد و ثروتـش را به‌نشانه‌ی بـرتری مـادرزادی به رخ شما می‌کشد؛ شـما روند تکوین ثروتش را به‌یاد می‌آورید و او شما را «واپس‌گرا» و طرفدار فقـر و فلاکـت و گرسنگی و اردوگاه کار و «پرچـم استـالین» می‌خواند!! خب، در روزگار زشت ما این هم راهیست برای دمکرات بودن. ولـی مساله این است که پس آن‌همه سخن‌سرایی جبـهه سلطنت درباره اصـالت مـردم و تـاریخ میهن و «اندیشمندان بزرگ ایرانی» و ارزش‌های ملی و تاریخی هر کشور و «میراث‌های ملی» چیست؟ همه‌اش شعارهای توخالی است؟ سـلطنت‌طلبان در حرف و عمل نشان داده‌اند که دقیقاً همین‌طور است: تاریخ مردم و میهن خلاصه می‌شود در تاریخ دربار شاهنشاهی، اصالت مردم صرفاً شعار و «آوردن دموکراسی» و «ملـت‌سازی» و «دربار» اصل و اساس است. نـگاه از بالا به پایین آن‌ها به مردم را مشاهده می‌کنیم: هنگام توجیه تجاوزات آمریکا به افغانستان، مـردم افغانستان «جـامعه اسلامی» هستند، مردمی گنگ و بی‌تـاریخ که هیچ درکی از منافع دمـوکراسی نداشته و ندارند....... و هنگام توجیه پـروژه «مـلـت‌ســازی»، مردم افغانستان یکهو می‌شوند «ترکیب بخشی از خراسان و بلوچستان و قـومیت های دیگر» که «نـیاز به مـلـت‌سازی دارند»!!!!!!!!! توجه کنیــد!!!!! «نـــیــاز به مـــلـــت‌ســـازی»!!!!!!!! این یعنی از دل خود مردم نه حرکت اصیلی برای دموکراسی برخاسته نه حـرکتی برای ملت شدن؛ یعنی مردم افغانستان تابحال در تاریخ به‌صورت یک مـلـت ظاهر نشده‌اند؛ یعنی خود مردم هیچ اصالت و تاریخی ندارند و تنها به‌لطف دربار «محمدظاهر شاه» و «دیــگــران»!!! می‌توانند قدم در تاریخ بگذارند، یعنی دموکراسی و ملیت را باید برای مردم «آورد». خود جرج بوش هم نمی‌توانست اینهمه وقـیـح و بیشـرم باشد. اینـجا فرصت پرداختن به تاریخ افغانستان و قیام‌های ملی باشکوه آنان نیست. ولی تـاریخ افغـانستان به‌بهترین شکل نشان می‌دهد که مـردم‌سالاری و استقلال‌طلبی برخاسته از دل مردم همواره حقیقی‌ترین و بادوام‌ترین وحدت ملی را شکل داده و الـگوبرداری از شرق (شـوروی) و «آوردن» تمدن و دموکراسی از غرب به‌سرعت به نفاق و تفرقه انجامیده. امثال ctr2006 با اعتماد به نفس عجیبی این تاریخ را لـگدمال می‌کنند تا دست آخر، در یک طرف مردمی بمانند که «نـــیـــاز» به دموکراسی و ملیت دارند و در طرف دیگر یک دمـوکراسی غربی «پـله به پلـه» بماند که باید آن را «آورد» و یک سلطنت مشروطه و یک دیکتاتوری شوروی و طرفدارانش!!!! هر کس هم از اصالت خود مردم حرف زد می‌شود چپ......... بالاخره هم علامه ctr2006 به ما نگفت که چرا خود جبهه سلطنت «جمعیت سوسیال‌دموکراسی» می‌سازد و یار دیرین «کمراد»های چـپ است. ولی ما قبلاً گفتیم که سلطنت و چپ بر سر چه چیز به توافق رسیده‌اند و کامنت‌های آخر ctr هم حرف ما را تایید کرد.....................
متاسفم که شما دموکراسی را موضوعی بیخود و ریشه در استعمار و نابودی دیگر کشورها می دانید واقعا اندیشه واپس گرا و ارتجاعی ای دارید دموکراسی بد است در ضمن کشورهای اسکاندیناوی امروز که عمدتا دموکراسی پویایی دارند تاریخ استعماری در صدهای اخیر ندارند. ربط دادن دموکراسی به استعمار و از این طریق دموکراسی و آزادی را تقبیح شمردن دیگر دسیسه شما و سایر کمرادها است که دموکراسی و آزادی بد است و زیر پرچم سرخ رویم و حکومت استالینی برپا کنیم! بیشتر صحبت های شما نیز ربطی به من نداشت تاریخ معاصر افغانستان نشان می دهد حکومت افغانستان زمان ظاهرشاه چگونه بود و بعد از ظاهرشاه چه شد این موضوع شما را ناراحت میکند من مقصر نیستم، کشور افغانستان به دلیل ضعف حکومت ایران در برابر قدرتهای بزرگ از ترکیب بخشی از خراسان و بلوچستان و قومیت های دیگر به وجود آمد برای همین نیاز به ملت سازی داشت تا افراد در کنار خویش زیر یک پرچم زندگی کنند حکومت شوروی تمام ریشه های سنتی موجود را نابود کرد. اولویت اول من رسیدن به یک قانون اساسی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر است و ایجاد سیستمی که منافع ملی را تضمین کند بقیه موارد جزئیات است.
ممنون علامه‌ی فاضل ctr2006 که توضیحات مرا کامل کردید. پس «تاریخ و میراث افغانستان» چیزی نیست بجز «سلطنت محمدظاهر شاه» که اگرچه «یک دموکراسی سوئیسی» نبود اما «دموکراسی پله به پله» بود. بنابراین تاریخ و هستی مردم افغانستان، منهای «سلطنت محمدظاهر شاه» می‌شود چه؟ هیچ! مردمی که همان‌طور که فرمودید حتی نمی‌دانند «چراغ راهنمایی رانندگی» به چه کار می‌آید. پادشاه، «تاریخ و میراثِ» مردم است و مردمِ بدون شاه، مردمِ بدون تاریخ هستند. ترکیبِ زور و قدرت آمریکا و «جمهوری» علیرغم 3 تریلیون دلار خرجی که برداشت نتوانست این «تاریخ و میراث» را زنده کند و «ملت» بسازد. ترکیب زور و قدرت آمریکا با سلطنت مشروطه چطور؟! ............ از توهین و وقاحت بیشرمانه‌ای که در مفاهیمی مثل «ملت‌سازی» هست هم می‌گذریم ........ به هر حال مرسی، مـن هـم دقـیـقاً همین را می‌خواستم ثابت کنم. تز «دموکراسی پله به پله» هم از آن تزهای شــاخدار جالب است. درواقع «دموکراسی» در همه جای جهان «پله به پله» شکل گرفت و «پله به پله» در حال نابود شدن است. کشورهای اروپا هم از آن زمان که دانشمندان را زنــده زنــده در آتـش می‌سوزاندند پلـه‌های بسیار بسیار زیادی را طی کردند تا به اینجا رسیدند که شما اکنون می‌بینند و آن‌ها را معیـار دموکراسی می‌کنید. و کل نکته‌ هم اینجاست که با هر پله که بالاتر آمدند، با زور و سلطه و «ملـت‌ســـازی» مابقی جهان را چنـد ده پله به پایین فرستادند. این است راز «دموکراسی پله به پله». خود کشور افغانستان درخشان‌ترین و غمبـارترین مصداق آن است. ملت بزرگی که در تاریخ‌شان 3 بار ارتش متجاوز بریتانیا را به زانو درآوردند و حالا امثال شماها می‌آیند و می‌خواهند برای آن‌ها «مـلت» بسازند!!!!!!! قــضاوت درباره‌ی اینکه آن 3 تریلیون دلار خرج چه چیزی شد را هم واگذار می‌کنیم به کسانی که اندک صداقت و شرافتی دارند. ولی علامه ctr2006، مردم ایران کاملاً حق دارند که از تمام شعـارهای پوچ و دروغ چپ‌ها رو بر گردانند. شــما بازهم توضیح ندادید که چرا 40 سال با انواع این چپ‌های دستـه تبر در حال بـده‌بستان هستید؟؟؟ چرا «جمـعیت سـوسیال‌دموکراسی برای ایران» می‌سازید و در عین حال به منتقد خود می‌گویید چپ؟؟؟ مردم ایران به همان اندازه حق دارند که درباره این رفتار پوچ و دروغ هم بدانند.
به باور بسیاری از سیاسیون و تحلیل گران دموکراسی پله به پله برای افغانستان مناسب بود که اشاره به حکومت محمدظاهر شاه داشت که یک دموکراسی سوئیسی نبود اما ثبات و امنیت و رفاه و آرامش و پروژه ملت سازی در افغانستان در آن پیش می رفت شوربختانه با توطئه کمونیستی نابود شد شاید اگر مانده بودند امروز افغانستان چیزی از ترکیه کم نداشت، تلاش های چهل ساله جمهوری اسلامی نیز برای عدم دموکراسی در افغانستان و همچنین تبلیغ و به راه انداختن موج اسلام سیاسی در این چهل و دو سال نیز بی اثر نبوده است، موج اسلام سیاسی با واکنش عربستان سعودی و شرکا در چهل سال پیش برای ساخت گروهک های اسلامی همفکر خودشان نیز شدت گرفت شکی نیست که قطر و عربستان سعودی و پاکستان در ساخت گروه های اسلام گرا کوشا هستند. شکی نیست جمهوری اسلامی افغانستان یک جمهوری مسخره بود که صرف سه تریلیون دلار نیز ( به قول پسر احمد شاه مسعود چند برابر هزینه بازسازی کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم) نتوانست در عمل آنرا پویا کند. به باور شخصی بنده تنها راه کمک به افغانستان کم شدن تفکر اسلام سیاسی در افغانستان و تمسک به یک باور ملی مشترک است که افغانستان را نجات میدهد مگرنه اندیشه های چپی و اسلامی یا همان ارتجاع سرخ و سیاه برای این ملت رنج دیده به گواه تاریخ نتیجه نداشته است. بهترین قاضی تاریخ است فارغ از لفاظی ها، طعنه ها، کنایه ها و نیش های شما تاریخ در پیش رو است ، افراد مغز شسته که تکلیفشان روشن است اما عموم ایرانیان امروز می دانند ارتجاع سرخ و سیاه با ایران چه کرد و شعارهای برابری و آزادی آنان چهقدر پوچ و دروغ بود توده ای ها هیچگاه دهانشان بسته نمی شود بعد از غارت و بی تفاوتی به سرزمینی که در آن زاده شده اند دنبال رفاه و امنیت در کشورهای لیبرال و امپیرالیستی و گاهی سلطنتی می روند و سپس طلبکارانه منع رطب می کنند و از زندگی نکتب بار آنجا قصه ها می بافند! و دو مرتبه شروع به تحقیر تاریخ و فرهنگ و سنت های سرزمین مادری می کنند این چپ ها حکم چوب تبر دارند به ظاهر از جنس جنگل هستند اما ریشه ندارند و کینه عمیقی از جنگل و زادگاه خویش در سینه دارند. برای عموم ملت ایران امروز مسجل شده است مشروطه برای این سرزمین چه ثمراتی داشته است و گروه های تروریستی چپی در گذشته چه خیانت هایی کردند. حتی مشخص است که چرا امروزه چپ ها طالبان و جمهوری اسلامی را به یک رژیم مشروطه ترجیح می دهند.
یـادآوری کنیم که اینها اهم فرمایـشات گهربار علامـه‌ی فـاضل ctr2006 در این صفحه‌ی کتـابناک هستند:: لطفاً توجه کنید: «اینکه دموکراسی را نمی شود به یک کشور اسلامی آورد شکی در آن نیست از واضحات است» ......... «اینکه نمی شد از افغانستان یک کره جنوبی بعد از جنگ ساخت از واضحات بود» (به فعل «آورد» و «ســاخت» توجــه کـنـید!) علامه سپس فرمـود «میلیون ها دلار هزینه برای بازسازی مدارس و تجهیز ارتش .... هیچ یک باعث نشد دموکراسی و رفاه در افغانستان ماندگار شود چون مردمش اندیشه سکولار ندارند و جمهوری ای مسخره که با تاریخ و میراث افغانستان ارتباطی نداشت در آنجا مستقر شد» ...... اگر لـگدمال کردن هستی و تاریخ یک ملت را تابحال از نزدیک مشاهده نکرده‌اید، اکنون مشاهده کنید: علامه‌ از یک سو می‌فرماید گناه «ماندگار نشدن دموکراسی و رفاه در افغانستان بر گــردن «انـدیشـه‌ی غیــرسکـولار» مردم افغانستان است» و از سـوی دیـگر می‌فرماید «جمهوریِ مسخره‌ای در افغانستان حاکم شد که ربـطی به تـاریخ و میـراث افغانستان نداشـت» پــنـاه بر خــدا!!!! مردم افغانستان که از دیـد شما غیر از ضدیـت با «دموکراسی و رفـاه»، «تاریخ و میراثی» نداشتند، پس این «تاریخ و میراثی» که حکومت‌شان می‌بایست برمبنای آن استوار می‌شد چیست؟؟؟!!!! کجاست؟؟؟!!!!!! این «تاریخ و میراث» در خارج از هستی خود مردم قرار دارد؟؟؟!!!! فــارغ از مـدح و ستـایـش‌های چاکرمنشانه‌ای که علامه ctr و دوستانش به خیک متجاوزان و سازندگان طالبان می‌بندند، هرکس توانست از این لاطائلات باخود‌متنـاقض سر در آورد قطعاً کل سیاست و جهان‌بینی جـبهه‌ی سلطنت (چپ و راست) را درک کرده است و دریافته است که مـعنای «ارزش‌های ملی و تــاریخی» نـزد این جبهه چیست و اصل و اساس برای این جبهه کدام است ................... در این صفحه‌ی کتــابناک یک سوال مهم هم بی‌جواب ماند: آیــا این نهـایت فـریبکاری، وقـــاحت و حـیــله‌گری سـلطنت‌طلبان نیست که خودشان 40 سال است دست در دست انواع چپ‌ها دارند و «جمعیت سوسیال دموکراسی» می‌سازند و در عین حال، «چپ» محکم‌ترین فحـشی است که می‌توانند نثار منتقد خود کنند؟؟؟؟؟
در این صفحه من آغاز گر بحث نبودم و کامنت ها درج شده توسط اینجانب دیدگاه خویش نسبت به موضوعاتی بود که دیگر دوستان مطرح کردند ، می توانید نظرات آغازین را ببینید. نکته دقیقا همین جاست هم میهن که خروج اقلیت های مذهبی در ایران به دیدگاه شما ربط دارد زیرا در دیدگاه شما ( که امروز تا حدودی حاکم بر ایران است) برخی ایرانیان در دنیای مدرن شهروند درجه دوم هستند. باز هم عرض میکنم طالبان و داعش فرق خواستی ندارند عجیب هست شما سابقه شیعه کشی طالبان را فراموش کردید، بمب گذاری در مناطق هزاره و شیعه نشین از اهداف اصلی آن گروه اسلامی بود، برای من تقی و نقی فرقی با هم ندارند و در یک دسته طبقه بندی می شوند اطلاعات من در مورد طول موج آبی و قرمز کافی نیست اما می دانم طناب دار آبی و قرمز هر دو یکی است. اطلاعات من در مورد حنفی، شافعی، رافضی و ... ممکن است محدود باشد اما از نظرم خلخالی و ابوبکر بغدادی یکی است، برای قربانیان فرقی ندارد که در تشریفات رنگ طناب دارشان را انتخاب کنند یا حکم مرگشان را خلخالی دهد یا ابوبکر البغدادی یا سایر رفقای اسلامی که تضاد منافع دارند. همانطور که پیشتر هم عرض کردم سابقه شیعه کشی طالبان مشخص است شاید فعلا توافق هایی کرده اند مانند قبل از رفراندوم جمهوری اسلامی که بانویی زرتشتی گفت به جمهوری اسلامی رای میدهم چون در جمهوری اسلامی حقوق یک زن زرتشتی با حقوق یک مرد مسلمان برابر است! بگذریم که تعریف برابری آن بانو در عمل با جمهوری اسلامی فرق داشت . در مورد رویکرد معقول عرض کنم جمهوری اسلامی آنقدر منفعل عمل کرده که حالا مجبور است سیاست های مطلوب پاکستان و روسیه و چین را بپذیرد یک سیاستمدار ملی گرای ایرانی راه های زیادی داشت تا از این فاجعه جلوگیری کند. کاسه کوزه ها را سر شما نشکستم، عرض کردم استاندارد دوگانه دارید. آماری که از گسترش اسلام ارائه کردید در یوتیوب دیدم در قرن معاصر افزایش شمار اسمی مسلمین زیاد شده است به لطف تولید مثل انبوه مسلمین و تولیدات واکسیناسیون شرکت های غربی روند افزایشی مسلمین در قرن اخیر زیاد است و بسیاری از مسلمین از کشورهای اسلام زده فرار می کنند و به سمت غرب لیبرال و سکولار می روند ، آماری که شما و دیگر دوست گرامی ارسال کردند از نظری عددی درست است اما همه ماجرا نیست. به دو دلیل گاهی کیفیت مهم تر از کمیت است جمعیت پاکستان ( و در آینده نیجریه که بطور متوسط هر مادر نه فرزند به دنیا می آورد) را با جمعیت استرالیا و کشورهای اسکاندیناوی مقایسه کنید هر دو عزیز و محترم هستند اما تولیدات آنان در زمینه دانش و ایجاد ساخت جوامع مرفه و مدرن چهقدر با هم تفاوت می کند. و دوم میزان نگاه به اسلام است من نامسلمان و دیگر هم میهنان خویش اگر روزی از وحشت اسلام به فرانسه پناه ببریم از نظر آماری چند مسلمان به فرانسه اضافه می شود اما آیا واقعا مسلمان هستیم؟ بسیاری از مهاجرین فراری از کشورهای مسلمان به غرب بعد از چندی اسلام تنها یک نوستالژی می شود شاید هم گاهی به مسجد بروند و مراسم ازدواج و تدفین آنان به سبک اسلامی باشد اما آیا واقعا مسلمان هستند؟! بعید می دانیم عمدتا فرق نماز صبح با مغرب را بدانند ، شاید هم دست به یک سری رفرم و اصلاح در بطن اسلام و متن قرآن زنند.( البته اقلیتی افراطی باقی می مانند مثل نوجوان چچنی مسلمانی که در فراسه سر معلم تاریخ را برید. ) قرار نیست در دنیای غرب با ازدیاد مهاجرت و زاد و ولد مسلمین هنگامی که جمعیت مسلمین به پنجاه و یک درصد رسید حدود چهل و نه درصد دیگر را به دریای مدیترانه بریزند و در خیابان شانزلیزه و زیر طاق نصرت به جرم شراب خواری انسانی را تازیانه زنند، یا شعار یا روسری یا توسری سر دهند و حجاب اجباری را قانون کنند، پیشتر در مورد فساد و بی غیرتی ( با تعریف شما) در جامعه فرانسه نوشتید باید عرض کنم مهاجرین مسلمان فرانسه هم عموما همین سبک زندگی را دارند، نهایتا از روی عادت و ذائقه غذایی ممکن است برای مدتی و هر از گاهی برخی محصولات را از فروشگاه حلال تهیه کنند. روزگاری درایرانشهر می گفتند: طواف خانه دل کن که کعبه را خلیل ساخت و دل را خدای خلیل یا می گفتند: در میکده و دیر که جانانه تویی تو ** مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو ** مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه ** .. از این اسلام چه در ایرانشهر بجا مانده؟! هیچی صرفا یک سری تلاش ناموفق برای رحمانی و سازش پذیر کردن این دین بود . برای شناخت بهتر اعتقادات امروز ایرانیان شما را به نتایج پژوهش " نگرش ایرانیان به دین" از مطالعات افکار سنجی ایرانیان گمان ارجاع میدهم آنرا در اینترنت گوگل کنید.
با درود، شوربختانه برخی دوستان بجای استدلال دست به حمله شخصی می زنند و شبیه جلادهای اردوگاه های کار اجباری شوروی و رفیق استالین حق به جانب رفتار می کنند. جدا از این همه لفاظی بیخود و حمله شخصی و پیچاندن که بخش اعظم دیدگاه شما را شکل می دهد اصل مطلب همان است که عرض کردم و در صفحات قبل موجود است، البته متوجه هستم که در غرب نیز هستند انسان هایی که اعدام های چه گوارا را ستایش می کنند، طالبان را دانشجوهای مبارز با امپریالیسم می دانند و حرف امروز بخشی از مردمان غرب نیست در تاریخ معاصر آن قاره بوده اند به اصلاح روشن فکر ها و مثلا خردمند و اساتید دانشگاه و کارگردان هالیوود که استالین و فیدل کاسترو را ستایش کنند . البته این سخنان با ادعای بشر دوستی و آزادی در خدمت اهداف چپ ثروت هنگفتی برای ارائه دهندگان آنان به همراه داشته است ، در اینجا حقوق میلیون ها قربانی چپ نادیده گرفته می شود، به هر حال سخن بافی برای چپ ها کار سختی نیست می شود با فریبکاری، حب وطن و تلاش برای ساختن یک کشور بهتر و با ثبات و حفظ ارزش های ملی و تاریخی را به تمسخر گرفت که تنها عده ای جهان سومی به آن علاقه دارند!!!
از مطرح کردن مسائل بی ارتباط با موضوع گفتگو توسط ctr حدس می زنم شغل ایشان راننده تاکسی باشد. الان لابد خواهد گفت که شغل شریفی است و اسلام به رانندگان تاکسی جفا کرده و اگر نبود اسلام گرایی جمهوری اسلامی و ظلم به رانندگان، کرایه تاکسی ونک تا پونک باید بیشتر از اینها باشد. شما بسیار بی ربط بافته اید. جورج فلوید و گوانتانامو و خروج اقلیت های مذهبی دخلی به سخنان من ندارد. از هر موضوعی سخن راندن نشانه بی اطلاعی در موضوع مورد گفتگوست. یا بگویید نمی توانید در خصوص وضعیت طالبان نظری دهید یا حرف های بی ارتباط با موضوع نزنید. ویژگی نوشتار ctr این است که در عین مباحث بسیار بسیار ناهمگونی که در یک نوشته مطرح می کند، بلا استثنا از بد بودن اسلام و همینطور جمهوری اسلامی -بی ربط و با ربط- یاد می کند. هر کسی سبک نوشتاری دارد ولی خارج شدن از موضوع اصلی گفتگو، مباحثات را خیلی غیر فنی و باری به هر جهت و ذوقی می کند.
به اصل کلام برسیم. آیا طالبان تندرو است؟ بله. آیا با داعش فرق دارد؟ باز هم بله. این قصور من نیست که شما با این جریان ها آشنایی ندارید. این تقصیر شماست. طالبان به چه مسلکی معتقد است؟ حنفیه. داعش به چه معتقد است؟ سلفیه. با اینکه طالبان سلفی گری را ممنوع اعلام کرد، ولی شیعه بودن در دستگاه طالبان جرم نیست. اگر نمی دانید بدانید که محال است فردی شیعه به دست داعش بیفتد و زنده بماند. حنفی ها چنین دیدگاهی ندارند. این تطهیر طالبان تندرو نیست. آن ها هم افراطی و متحجرند. سخن از این است که راهکار چیست. خیلی خیلی مایلم راهکار جناب ctr را در خصوص رویکرد معقول ایران در برابر طالبان بدانم. معتقدم مدارا با این گروه می تواند به حفظ جان شیعیان افغانستان و رعایت حقوق بسیار حداقلی آن ها کمک کند. شما چه راهکاری دارید؟ هیچ! شما معتقدید که من گوش خود را گرفتم که نشنوم. این حرف را درک می کنم. عموم انسان ها معتقدند که در حال گفتن حقیقتی ازلی و ابدی هستند و آنها که همچون ایشان نمی اندیشند، ضالینی هستند که با "حقیقت" دشمن اند. مشکل اینجاست آنچه شما معتقدید که "پاسخ" شما به من است، در چشم من فقط و فقط اظهارنظرهایی فاقد حداقلی از استدلال هستند. ارتباط دادن جنایات دژخیم اسرائیلی در صبرا و شتیلا به سمیر قنطار و مدیریت کرونایی -اگر مدیریتی در کار باشد- جمهوری اسلامی و شکستن کاسه کوزه های رفیق اطلاعاتی شما و اقدامات جنگی حماس بر سر یکی مثل من، اسمش کوچه علی چپ است. چرا وقتی در استدلال ضعیفید، به صحرای کربلا گریز می زنید و بی ربط می بافید؟ می دانید چقدر از اعضای نهضت آزادی و ملی-مذهبی ها به زندان افتاده اند؟ می دانید که اخیرا یکی از عزیزترین و برجسته ترین مفسران قرآن به حبس افتاد؟ سایر سخنان شما بدلیل بی ارتباط بودن با موضوع، فاقد ارزش پاسخگویی است.
اگر معتقدید اسلام نفس های آخر خود را در ایران می زند معلوم است نه اسلام را شناخته اید، نه تاریخ ایران را خوانده اید. دیانتی با آمیختگی ۱۴۰۰ ساله با فرهنگ ایران رخت بر می بندد و جایش چه می آید؟ سکولاریسم نو رسیده ctr. از این همه سطحی نگری که بگذریم مایلم آماری خواندنی به شما بدهم. ۱-بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۵۰ رشد جمعیت مسلمانان ۷۳ درصد خواهد بود. ۲-اسلام تا سال ۲۰۵۰ دین اول اروپاست. ۳-اسلام تا سال ۲۰۷۵ بزرگترین دین جهان است. ۴-در ۲۰ سال آینده تعداد مسلمانان ۲ برابر می شود. ۵-در ۲۵ سال گذشته تعداد مسلمانان در فرانسه ۲ برابر شده است. البته آمار ctr (لابد روی تخت و درون گوشی) می گوید کافران ایران بیش از مسلمانان آن هستند. جدیدا هم اسرائیل نام دومی انتخاب کرده به نام "آزادی" و وقتی می گویید افغانستان مخالف اسرائیل شده است، دوبله می کنند که پس مخالف "آزادی" است. به هنرهای ctr عزیز اضافه شد. والسلام
اجازه دهید که این آمار را با رفرنس و آمارگیری و تحلیل های خود اروپاییان در زیر نوشتۀ شما بیاورم که برخی نپندارند از روی هوا گفته اید: برپایۀ گزارش واشینگتن پُست شمار مسلمانان در ۲۰ سال آینده، ۲ برابر خواهد شد (b2n.ir/070141)، برپایه گفته PEW اسلام تا سال ۲۰۵۰، دینِ نخست اروپا است (b2n.ir/478782)، به گزارشِ LiveScience میان سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۵۰، رشد جمعیتِ مسلمانان به ۷۳% می‌ رسد (b2n.ir/955838) به گزارشِ سی.ان.ان شمار افزایشی مسلمانان در سال ۲۰۱۲ که نزدیک به ۱/۶ می‌ باشد، در سال ۲۰۵۰ به ۲ میلیارد و ۷۶ میلیون نفر می‌ رسد ( b2n.ir/260890)، و به گزارش گاردین اسلام تا سال ۲۰۷۵، بزرگ ترین دین جهان خواهد شد ( b2n.ir/69409). برپایه گزارش هایی مانند یک: b2n.ir/068089 دو: b2n.ir/343003 سه: b2n.ir/727947 چهار: b2n.ir/955084 پنج: b2n.ir/421509 دین اسلام «سریع ترین رشد» را در میان ادیان در آینده دارد. این نوید داده شده است (الصف/۹) و انجام خواهد پذیرفت...
جناب Khwanirath من هیچ راننده تاکسی‌ای ندیده‌ام که سوالی منطقی برایش طرح کرده باشند و او برای فرار از پاسخ منطقی اینهمه سخن‌سرایی کرده باشد. در عوض بینهایت شـاه و رییس‌جمهور و وزیر و دبیر و وکیل دیده‌ام که رسماً کاری جز این نمی‌کنند. یعنی به‌نوعی تخصص‌شان همین است: پیچاندن!! هر چه از وقایع این جهان برای امثال ctr2006 طرح شود پاسخ نهایی‌شان در دو حکم سراپا دروغ خلاصه می‌شود: «کشورهای مختلف به دنبال منافع ملی خویش هستند» و «مسلما کشورهایی که صاحب اندیشه و تکنولوژی و اقتصاد پویا هستند دنیا را جای بهتری برای زیستن می کنند». این احکامِ «مسلم» از کجا آمده‌اند؟ یک پژوهشگر یا کارشناس مستقل پیدا نمی‌کنید که به این نتایج قطعی رسیده باشد. این‌ها ایدئولوژی مخصوص کشورگشایی است که البته در خود غرب دیگر خریداران زیادی ندارد. حتی اخیراً فیلم و سریال‌های هالیوود هم این احکامی که برای ctr2006 و دوستانش «بدیهی» هستند را غیرواقعی می‌نامند. چون مردم عادی کشورهای غربی بلانسبت سلطنت‌طلبان خـر نیستند. آن‌ها در متن زندگی خود می‌بینند که سیاست‌ها و اعمال دولت‌های قدرتمند دقیقاً ضد «منافع ملی» خودشان بوده، دنیا را به جای بدتری تبدیل کرده و فقط پول و ثروت را در دست چند انحصار صنعتی-نظامی متمرکز کرده. «جــوزف استـیگلیـتز» (Joseph Stiglitz) در سال 2008 دقیقاً برای پاسخ به این دو حکم «مسلم» علامه ctr2006 پژوهشی مفصل انجام داد که به فارسی هم ترجمه شده: «جـنگ 3 تـریـلیون دلاری». خب آدم به اندازه‌ی ارزنی برای حقیقت ارزش قائل باشد می‌رود از روی آمار و اطلاعات معتبر می‌بیند که چگونه «دولت‌های پیشرفته» و در راس‌شان «ایالات متحده» حداقل در 70 سال گذشته هم به «منافع ملی» خودشان و هم به «دنیا» گند زده‌اند. استیگلیتز با عدد و رقم نشان می‌دهد که همین جنگ اخیر آمریکا به چه شکل وحشتناکی سطح زندگی مردم آمریکا را تنزل داده و چقدر از بودجه عمومی آنان کاسته و آنان را برده‌ی صنایع نظامی کرده. بدبـختانه این سخن‌سرایی‌های ctr2006 که کپی برابر اصل سخنرانی‌های حکام غربی است و هیچ ربطی به شعور مردم ندارد، در کشورهای «جهان سوم» و بخصوص ایران خریدارانی دارد. در خود کشورهای پیشرفته اگر کسی چنین حرفهایی بزند، مردم کوچه و بازار فکر می‌کنند که یا ساده‌لوح است یا مامور دولت.
کشورهای مختلف به دنبال منافع ملی خویش هستند و طبق جبر جغرافیایی و روزگار خویش عمل می کنند خوب است یا بد از ابتدای تاریخ همین بوده است و قابل تغییر نیست. من باور دارم در ایران ما بهتر است نظامی روی کار آید که منافع ملی ما را تضمین کند و به سنت ها و میراث ما شبیه باشد بی شک هر چیزی که در قانون اساسی ما نوشته شود در تاریخ هزاران ساله سرزمین ما پیشتر موجود نبوده است پس بهتر است نسخه ای پیدا کنیم که بیشترین شباهت و کارکرد را داشته باشد از این رو اندیشمندان بزرگ ایرانی در قرن پیش برای این معذل چاره ای اندیشه کردند. مسلما کشورهایی که صاحب اندیشه و تکنولوژی و اقتصاد پویا هستند دنیا را جای بهتری برای زیستن می کنند زیرا محصولی تولید می کنند که زندگی بشر را راحت تر می کند و در کشورهای ایدلوژی زنده با اقتصاد های بیمار دولتی تحت شعار ملی وضعیت اسفناک است.
اندیشمندان بزرگ ایرانی در قرن پیش برای این مـعـضـل چاره‌ای اندیشه کردند.
همه چیز مورد کشور کانادا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک