لوایح آقا شیخ فضل الله نوری
نویسنده:
هما رضوانی
درباره:
شیخ فضل الله نوری
امتیاز دهید
از متن کتاب:
مرحوم شیخ فضل الله نوری، نورالله مرقده، از ناموران تاریخ ایران و اسلام است؛ و مانند تمام ناموران تاریخ موافقان سرسخت و مخالفان آشتی ناپذیر دارد. ناموران تاریخ همه چنین اند؛ به ویژه آنانکه در وادی سیاست گام نهاده اند. در طی مطالعات محدود خود در تاریخ ایران و جهان هنوز به ناموری بر نخورده ام که از نیک نامی مطلق در میان تمام اقوام و ملتها برخوردار باشد؛ حتی دانشمندان و محققان وارسته و منزوی نیز از زخم زبان و قلم همگنان، خود یعنی متفکران و محققان دیگر در امان نمانده اند؛ که مثلا در فلان مطلب غلط کرده اند و فلان گفته شان ركيك است و فلان نوشته شان سخیف خوشنامی و بدنامی این ناموران، بر حسب نوع تفکری که ابراز داشته اند یا اصلاحاتی در جامعه برحسب عقیده و نظر خود انجام داده اند تابع نوسانات سیاسی روز است؛ گاهی خوشنامند، گاهی بدنام و گاهی گمنام.
شاید به همین علت، عرفای واقعی سعی داشته اند چند صباح عمر را در تجرد مطلق و در گمنامی محض بسربرند تا گرفتار لعاب دهن دیگران و تندی و تیزی قلم این و آن نشوند؛ خود باشند و خدای خود و دیگر هیچ. بقول کلیم کاشانی:
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست
درقید نام ماند اگر از نشان گذشت
مرحوم شیخ نیز طبق این قاعده به علت شهامت و شجاعت شگفت انگیزی که در سالهای آخر حیات در جهاد در راه عقیدت از خود نشان داد مخالفان و موافقان بیشتری یافت. تعدادی بسیار در کنار داری که بر آن صعود کرد کف زدند و شادی کردند؛ تعداد بسیاری آرام آرام اشک ریختند در متون، کتب و اوراق نیز مدح و قدح بیشتری از وی ثبت و ضبط شد. پس از پیروزی انقلاب مشروطیت تعدادی از مشروطه خواهان بدون رادع و مانعی هرچه خواستند نوشتند و هر توهینی که ممکن بود روا داشتند...
بیشتر
مرحوم شیخ فضل الله نوری، نورالله مرقده، از ناموران تاریخ ایران و اسلام است؛ و مانند تمام ناموران تاریخ موافقان سرسخت و مخالفان آشتی ناپذیر دارد. ناموران تاریخ همه چنین اند؛ به ویژه آنانکه در وادی سیاست گام نهاده اند. در طی مطالعات محدود خود در تاریخ ایران و جهان هنوز به ناموری بر نخورده ام که از نیک نامی مطلق در میان تمام اقوام و ملتها برخوردار باشد؛ حتی دانشمندان و محققان وارسته و منزوی نیز از زخم زبان و قلم همگنان، خود یعنی متفکران و محققان دیگر در امان نمانده اند؛ که مثلا در فلان مطلب غلط کرده اند و فلان گفته شان ركيك است و فلان نوشته شان سخیف خوشنامی و بدنامی این ناموران، بر حسب نوع تفکری که ابراز داشته اند یا اصلاحاتی در جامعه برحسب عقیده و نظر خود انجام داده اند تابع نوسانات سیاسی روز است؛ گاهی خوشنامند، گاهی بدنام و گاهی گمنام.
شاید به همین علت، عرفای واقعی سعی داشته اند چند صباح عمر را در تجرد مطلق و در گمنامی محض بسربرند تا گرفتار لعاب دهن دیگران و تندی و تیزی قلم این و آن نشوند؛ خود باشند و خدای خود و دیگر هیچ. بقول کلیم کاشانی:
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست
درقید نام ماند اگر از نشان گذشت
مرحوم شیخ نیز طبق این قاعده به علت شهامت و شجاعت شگفت انگیزی که در سالهای آخر حیات در جهاد در راه عقیدت از خود نشان داد مخالفان و موافقان بیشتری یافت. تعدادی بسیار در کنار داری که بر آن صعود کرد کف زدند و شادی کردند؛ تعداد بسیاری آرام آرام اشک ریختند در متون، کتب و اوراق نیز مدح و قدح بیشتری از وی ثبت و ضبط شد. پس از پیروزی انقلاب مشروطیت تعدادی از مشروطه خواهان بدون رادع و مانعی هرچه خواستند نوشتند و هر توهینی که ممکن بود روا داشتند...
آپلود شده توسط:
Sttolabi1337
1402/06/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لوایح آقا شیخ فضل الله نوری
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺁﻥ ﺿﻼﻟﺖﻧﺎﻣﻪ (ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ) ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼ ﺍﻟﺤﻘﻮﻗﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﻊ ﺁﺧﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ:
«ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼ ﺍﻟﺤﻘﻮﻕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ»
ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، «ﺷﺎﻉ ﻭﺫﺍﻉ ﺣﺘﯽ ﺧﺮﻕ ﺍﻻﺳﻤﺎﻉ»، ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﮐﺎﻥ مشرﻭﻃﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﻼﻝ [ﺁﻥ]، ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ.
ﻧﻈﺮﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺗﺼﺤﯿﺢ، ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ، ﯾﮑﯽ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﻫﯿﺎﺕ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻋﯽ ﮐﻪ:
«اﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﻭﻝ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻟﯿﮑﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺍﺩ، ﺑﺎﻗﯿﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﮕﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ.»
ﻓﺪﻭﯼ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
«ﻓﻌﻠﯽ ﺍﻻﺳﻼﻡ وﺍﻟﺴﻼﻡ» ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
«ﺣﻀﺮﺍﺕ ﺟﺎﻟﺴﯿﻦ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ، ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﺳﻼﻣﯿﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺳﻼﻡ ، ﺣﮑﻢ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ.
ﺍﯼ ﻣُﻠﺤﺪ ، ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ، ﻣُﻨﺎﻓﯽ [ﺍﺳﺖ] ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺮ ﻗﺒﻞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﺍﯼ ﺑﯽﺷﺮﻑ، ﺍﯼ ﺑﯽﻏﯿﺮﺕ، ﺑﺒﯿﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺮﻉ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﻣُﻨﺘﺤﻞ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺷﺮﻑ ﻣﻘﺮﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﺩﺍﺩ[ﻩ] ﺗﻮ ﺭﺍ، ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﻠﺐ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﻢ»
به به چه جملات گهرباری
البته از اینکه رک و راست حرف دلش را میزده
خوشم آمد و اینکه زیر نقاب دموکراسی پنهان نشد .....
منبع:
#ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺍﺯ #ﺷﯿﺦ_ﻓﻀﻞ_ﺍﻟﻠﻪ_ﻧﻮﺭﯼ ، ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺳﺎﺋﻞ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ، ﺻﻔﺤﻪﻫﺎﯼ ١٥١ تا ١٦٧
فروختن قبرستان مسلمین به روس ها
برای ساختن کنسولگری
آیا صحت دارد که توسط شیخ فضل اله
صورت گرفته است ؟
قبرستان برای کنسولگری فروخته نشد، برای ساختمان بانک استقراضی فروخته شد که وقتی پی اولیه آن را ریختند، توسط مردم تخریب شد. ولی اصل فروش زمین به روسها درست است.
.....................
شیخ فضلالله با مدارس جدید و آموزش فیزیک و شیمی هم مخالفت میکرد و آن را مخالفت با اسلام میدانست. ناظمالاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان از قول شیخ فضلالله نوری نوشته که به او گفته: "ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟"
شاید شیخ را میشد با تاسیس مدارس آشتی داد اما تاسیس مدارس دخترانه دیگر خود مفسده بود. در لوایح شیخ فضلالله نوری درباره تاسیس مدارس دخترانه اینگونه سخن گفته شده است: «اباحه مسکرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان. وا اسلاما! صرف وجوه روضهخوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه برای ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع. وا اسلاما!»
شیخ به صراحت از «امتناع آزادی در متون دینی» سخن میگوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سویی منکر وجود آزادی در مهمترین متن دینی است و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.»
نوری در این جمله از آزادی سخن میگوید و آن را نفی میکند و برابر با کفر مینشاند و حتی پیشنهاد میکند واژه آزادی از بحثهای موجود حذف شود: «اگر از من میشنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»
.................
بله. شما احتمالا عضو فرقهی طالبان هستید.
شغل کسی که کارش رو اون زیر نوشتم چی میشه؟ طلاق زن مردم رو میگیره و میدهشون دست مردای دیگه.
اسم این "شغل شریف" چیه دقیقا؟
چرا این همه آسمانریسمان میبافی؟ قضیه ساده است:
موقرالسلطنه شبنامههای مشروطه را علیه امینالسلطان توی دربار پخش میکند، گیر میافتد، زندانیش میکنند، و همان وقت که توی زندان است طلاق زنش را میگیرند.
من دارم راجع به این واقعه و نقش آخوندمان در همین واقعه حرف میزنم.
حالا شما میگویی این شغل "محضرداری" است؟
واقعا؟
مطمئنا کاری که این "محضردار" با موقرالسلطنه کرده بارها و بارها در مورد مردم عادی تکرار شده، فقط چون اونها مثل جناب موقر شهرت نداشتن متاسفانه توی تاریخ ثبت نشده.
انشاالله
به قول عرفا خدایش در بهشت کناد!