جغرافیای استرابو: سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان
نویسنده:
استرابون
مترجم:
همایون صنعتی زاده
امتیاز دهید
مروری بر کتاب:
سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان
جغرافیای استرابو یکی از مهمترین تألیفهای به جا مانده از روزگار بلافاصله پیش از آغاز تاریخ میلادی است. تحقیق یا تألیفی در باره روزگار باستان سراغ نداریم که در آن به این اثر اشاره نشده باشد و از آن نقل قول نکرده باشد.
جغرافیاس استرابو از هفده کتاب تشکیل شده. ده کتاب آن درباره کلیات علم جغرافیا و اروپا مخصوصاً یونان و ایتالیا و نواحی اطراف آنجا است. کتابەای یازدهم تا هفدهم شامل سرزمینهائی میشود که سه سده پیش از استرابون جزء شاهنشاهی هخامنشیان بوده...
سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان
جغرافیای استرابو یکی از مهمترین تألیفهای به جا مانده از روزگار بلافاصله پیش از آغاز تاریخ میلادی است. تحقیق یا تألیفی در باره روزگار باستان سراغ نداریم که در آن به این اثر اشاره نشده باشد و از آن نقل قول نکرده باشد.
جغرافیاس استرابو از هفده کتاب تشکیل شده. ده کتاب آن درباره کلیات علم جغرافیا و اروپا مخصوصاً یونان و ایتالیا و نواحی اطراف آنجا است. کتابەای یازدهم تا هفدهم شامل سرزمینهائی میشود که سه سده پیش از استرابون جزء شاهنشاهی هخامنشیان بوده...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جغرافیای استرابو: سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان
یک بیگانهپرست همیشه بیگانهپرست است
در پاسخ به رفیق پان-تووورک چپگرای......
[/quote]
خب پس از شنیدن انگ های مختلف که دیگر حکم نمک سخن استاد را دارد و در هر گفتگویی از ایشان مشاهده می کنیم؛ به نظرم رسید که ایشان حق دارند و ممکن است عرض بنده در خصوص تقدس فرهنگ ایرانی برای بسیاری از عزیزان اسباب سوء تفاهم شود.
وقتی از تقدس فرهنگ ایرانی سخن می گوییم؛ یعنی برای زنبارگی پادشاهان ایرانی؛ ذبح و قربانی کردن آدمیزاد توسط برخی از ایشان؛ ازدواج با محارم توسط برخی از ایرانیان؛ روابط بی بند و بار جنسی با مثال هایی که جناب Behruz67 بیان فرمودند؛ مجازات های دردناکی مثل دوکرجی؛ قتل عام مزدکیان؛ برده داری؛ ضریح پرستی؛ رواج جادوگری؛ سرسره بازی؛ زندانیان سیاسی؛ تسخیر سفارت؛ تجمل و دنیادوستی و قس علی هذا قداست قائلیم؟ یا منظورمان کلیت فرهنگ ایرانی -همراه با نفی نارسائی های آن- است؟ گمان می کنم پاسخ واضح است.
فرهنگ؛ غیر از خرده فرهنگ است و آنچه ستودنی؛ تحسین برانگیز؛ مایه ی افتخار و سزاوار تقدس و ستایش است؛ کلیت این فرهنگ پاک است نه خرده آلایش های آن!
پیش از هر چیز هند با یونان چه ربطی به گفتگوی ما دارد؟ گویا برخی دوست دارند تنها دیدگاه های خود را پر کنندو تازیپرستی که باور داشت "فرهنگ و هویت ایران، واقعیتی قدسی است" از سیاهنمایی از هویت ایران لذت میبرد که آن را لایک می کند ;-) یک بیگانهپرست همیشه بیگانهپرست است. در پاسخ به رفیق پان-تووورک چپگرای کانادایی که میاندیشد همخانواده مغولان است نه یک ایرانی ترکیزه: برخی از سخنانی که استرابو می زند به شخصه دیده است و برخی مانند زبان آدم خوردن شاه کرمانیا افسانه است، با این روی بخشی که من درباره تازیان کپی کردم، استرابو با گواه به چشم خود دیده است یا مشاهدات تازه است نه یک کلاغ، چهل کلاغ های گذشتگان: اندکی پیش از آنکه آیین عربستان را گزارش کند در رویه 388 همین برگردان گزارش کند:
بسیاری از خصوصیات عربستان در لشکرکشی اخیر رومیها علیه اعراب برملا شد، لشکرکشی در زمان خود من اتفاق افتاده فرمانده رومیها ایلیوس گالوس بود، قیصر اوگوست او را به قصد اکتشاف نتنها به عربستان بلکه به حبشه نیز اعزام داشت تا درباره قبیلهها و مکانها آگاهی یابد ...
این گفته های استرابو بر پایه دیده های معاصر با خودش بوده است نه شنیده ها ولی درباره برخی از افسانه ها مانند زبان آدم خوردن شاه کرمانیا، مایه افسوس است که گواه و شاهدی نداده است و شنیده ها از سدههای گذشته است. اتفاقا استرابو و هرودوت کمتر از همه سوگیری دارند. پس آشکار شد کسی که خودش داشمند همه چیز داند چه کسی است البته از کسانی که کتاب را نمی خوانند و تنها با سرچ کردن نامهایی مانند Persians, Marriage در فابل PDF دنبال پاسخ می گردند، نباید چشم داشت که مطالب را سبک سنگین کنند. وگرنه هرودوت چندزنی در میان پارسیان را خیلی پیشتر گزارش کرده بود با این روی هنوز در میان تازیان این رسم هست، امیدوار گفتن حقایق در دید میهن فروشان نژادپرستی نباشد.
ه اصل کتاب برای دانلود دسترسی دارید؟[/quote]
در گوگل سرچ کنید پیدا میشود، اینجا نمیشود لینک دانلود گذاشت
ه اصل کتاب برای دانلود دسترسی دارید؟[/quote]
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۳۲۴
[در ایران] شاهان موروثی بر آنان حکومت میکنند. هر کس که اطاعت نکند سر و دستهایش را قطع کرده و بدنش را بدور میاندازند. مردها زن بسیار میگیرند. در ضمن صیغههای متعدد نیز دارند تا آنکه فرزندان فراوان داشته باشند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۳۲۵
مغها را به خاک نمیسپارند و میگذارند تا مرغان گوشت آنان را بخورند. در میان مغان از دورهی نیاکانشان رسم است که با مادرانشان هم بستر شوند. چنین است رسمها و عادتهای پارسیان.
ترجمهی صنعتیزاده – ص۳۲۷
[مردم آشور] رویهمرفته رسمها و عادات پارسیان را دارند. رسم ویژه آنها این است که به عنوان فرمانروای قوم سه فرد خردمند را برمیگزینند. اینان در پیش همگان دخترانی را که به سن عروسی رسیدهاند در حراج عرضه کرده و دامادها آنان را میخرند. در آغاز حراج آنان که گرانبهاترند به فروش میرسند.
بر طبق رسم دینی باستانی واجب است هر زن بابلی یک بار با مردی بیگانه همبستر شود. زنان برای انجام این واجب، با خدم و حشم زیاد و جمعیت فراوان، به پرستشگاه افرودیت میروند. زن حلقه گلی با قیطان بر سر میبندد. مرد بیگانهای که زنی را برگزیند او را از آن صحن مقدس بیرون میبرد و مبلغ مناسبی در دامن او مینهد و با او همبستر میشود.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۳۴۳
[والدین در یونان] به معبد دلفی میرفتند «تا بدانند کودک شیرخوارهای را که در معرض باد و باران گذاشته بودند تا بمیرد هنوز زنده است یا نه؟».
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۳۶۵
تروکلودیتها [مجاور مصر و همسایه عربستان] زندگی عشایری دارند و چندین قبیله آنان توسط جباران اداره میشود. تمام زنان و کودکان آنان اشتراکیاند. مگر زنان و کودکان بزرگ قبیله. اگر کسی با زن رئیس قبیله همآغوشی کند باید یک گوسفند کفاره بدهد.
شیر را با خون مخلوط کرده و مینوشند. [در متن انگلیسی این نیست و فقط این که این مخلوط را احتمالا به عنوان نوعی پماد استفاده میکنند].
[برخی از آنان هنگام دفن مردگان] گردن نعش مردگان را با ترکهی خولان به پایش میبندند و بلافاصله با خنده و پایکوبی خاک و سنگ رویش میریزند تا ناپدید شود. آنگاه شاخ قوچی را روی گور میگذارند و میروند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۳-۳۸۲
[در مصر] خویس که هم اسم جزیرهای است و هم اسم شهر، در نوم سبنتیک است. هرموپولیس و لیکوپولیس و مندس که در آنجا پان و بز نر را میپرستند در همین جایند. پیندار میگوید زنان اینجا با بز نر نزدیکی میکنند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۴۱۹
زیباترین دختر برجستهترین خاندان [شهر تبس در مصر] را، وقف زئوس که بیشترین حرمت را برایش قائلند، مینمایند و آنان را پالاد میخوانند که معنایش «کاهن باکره» است. تا زمانی که عادت ماهیانه نشدهاند خودفروشی میکنند و با هر کسی که رغبت داشته باشد همآغوش میشوند. اما پس از آنکه عادت ماهیانه شدند یا به اصطلاح طاهر شدند، ازدواج میکنند. اما پیش از آنکه ازدواج کنند و بعد از دورهی خودفروشی، به عنوان تجلیل برای آنان مراسم تشییع به عمل میآورند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۴۳۹
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۲۲۲
[در هند] چون کودکی دوماهه شد جمع میشوند تا رای دهند آیا کودک آن اندازه زیبا هست که طبق قانون سزاوار زندهماندن باشد یا نه. بر طبق رای داوری که برای این کار انتخاب شده اجازه میدهند که کودک زنده بماند والا او را میکشند.
مردم کاتی رسم دارند که عروس و داماد یکدیگر را انتخاب کنند. زنان را همراه شوهران درگذشته میسوزاندند و از آنرو چنین میکردند که گاهی زنان شوهردار به مردی جوان دل میبازند و شوهران خود را ترک کرده و یا آنان را مسموم مینمایند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۲۷۷
[در هند] همسران متعدد میگیرند و آنان را از پدران و مادران آنان میخرند. گاهی در برابر یک جفت گاو. بعضی را برای این انتخاب میکنند که گوش به فرمان باشند و پارهای را برای تمتع جنسی و فرزندان زیاد داشتن. اگر شوهر اصراری نداشته باشد که همسرش پاکدامن باشد زنان اجازه دارند خودفروشی کنند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص۹۱-۲۹۰
[در تکسیلای هند] آنانکه به علت تنگدستی نمیتوانند برای دختران خود همسر پیدا کنند آنان را در اوج جوانی به بازار میبرند و شیپور و طبل میزنند (همانگونه که هنگام فروش احشام این آلات را به صدا درمیآورند) تا جمعیتی فراهم آید. برای نخستین کسی که گام جلو نهد نخست پشت دختر را تا شانه برهنه میسازند و آنگاه بخشهای جلوی او را. اگر مورد پسند واقع شود و راضی باشد با شرایط معلوم به همسری آن مرد درمیآید. نعش مردگان را بیرون میاندازند تا طعمهی لاشخورها شود. بعد هم میگوید شنیده است در پارهای از قبیلهها زنان خوشحال میشوند که همراه شوهر درگذشته خود سوخته شوند.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۲۹۸
در کرمانیا اسب کم است. به همین سبب مردم آنجا بیشتر سوار خر میشوند. حتی در هنگام جنگ. مردمانی جنگجواند و برای ایزد جنگ، ارس، نیز خر قربانی میکنند. تا زمانی که سر یکی از دشمنان خود را نبریده و برای شاه خود هدیه نیاورد ازدواج نمیکنند. شاه کرمانیا تمام این سرهای بریده را در قصر خود انبار میکند. زبان این سرهای بریده را میبرد و با آرد آغشته میکند خودش میچشد. سپس آن را به کسی که هدیه آورده است پس میدهد تا آن را با بستگانش بخورند. هر شاهی که برایش تعداد بیشتری سر هدیه بیاورند از احترام بیشتری برخوردار است. نئارخوس میگوید زبان و بیشتر آداب و رسوم مردم کرمانیا شباهت زیادی دارد با مردم ماد و پارس.
ترجمهی صنعتیزاده – ص ۱۶-۳۱۵
P. 203 – Vol. 1 - Book IV - Ch.4
دربارهی میل مفرط مردان تراکی به زنان [تراکیان مردمانی هندواروپایی مقیم مرکز، خاور و جنوب خاوری اروپا]:
«کسی بین ما نیست که با کمتر از ده تا یازده زن ازدواج نکرده باشد، و برخی صاحب دوازده زن هستند، یا حتی بیشتر. اگر کسی بمیرد و تنها دارای چهار یا پنج زن بوده باشد برای وی به عنوان یک بدبخت و کسی که از لذت ازدواج محروم مانده سوگواری خواهیم کرد.»
P. 303 – Vol 2 - Book VII – Ch. 3
جوان [در جزیرهی کرت یونان قدیم] پس از قربانی کردن گاو نر به ژوپیتر و سرگرمسازی آنانی که همراه با وی از کوهستانها برای شرکت در مهمانی وی پایین آمدند به توضیح چگونگی نزدیکی خود با عشقاش میپردازد -این امر میتواند بدون موافقت وی هم انجام شود- چرا که قانون این اجازه را به وی میدهد که علیرغم هرگونه خشونت احتمالی هنگام ربودن و نزدیکی با عشقاش به جبران آن بپردازد.
P. 170 – Vol 2 - Book X – Ch. 4
«گارگارینها» [قبیلهی تماما مرد که احتمالا چچنها و اینگوشها از تبار اینان باشند و مقیم کوههای قفقاز بودند] به قصد فرزندزایی به کوههای اطراف رفته و در خفاء و تاریکی با نخستین زن آمازونی [قبیلهای از زنان جنگجو در میان مرزهای سکاها و سرمتیها] که میدیدند نزدیکی میکردند. بچههای مونث نزد آمازونها میماند و بچههای مذکر به گارگارینها سپرده میشدند. تمامی بچهها در میان خانوادهها پخش شده و بزرگ میشدند.
P. 191 – Vol 2 - Book XI - Ch. 5
هر مرد «ماساگت» [یکی از اقوام آریایی ایرانیتبار و یک تیرهی سکایی] تنها با یک زن ازدواج میکند ولی بدون هیچ پنهانکاری با زنان مردان دیگر هم نزدیکی میکند. هر مردی که مایل با نزدیکی با یک زن شوهردار دیگر بود ترکش خود را جلوی در کلبهی آن زن میآویزد و آزادانه با وی میآمیزد. بهترین شیوهی مردن برای آنان این است که هنگام پیری همراه با گوشت گوسفند تکه تکه شوند و پخته شوند و توسط دیگران خورده شوند.
این نقل قول هم از هرودوت (کتاب ۱، بند ۲۱۶، ترجمه مرتضی ثاقبفر) است:
«هر مردی یک زن به عنوان همسر میگیرد، اما زنان به همگان تعلق دارند. یونانیان این رسم را به سکاها نسبت میدهند، حال آنکه این رسم نه به سکاها بلکه به ماساگتها تعلق دارد. هر مرد ماساگت که زنی را بخواهد به جلوی کلبهٔ او ترکش خود را میآویزد و با خیالی آسوده، با او درمیآمیزد. آنان حد طول عمر خود را مشخص نمیکنند، بلکه هنگامی که مردی به نهایت پیری رسید همه نزدیکان او گرد میآیند و او را همزمان با چند رأس حیوان قربانی میکنند، سپس گوشتها را میپزند و با آنها یک مهمانی ترتیب میدهند؛ و به این ترتیب کسانی که روز خود را اینگونه به پایان میبرند شادترین ها محسوب میشوند؛».
P. 200 – Vol 2 - Book XI – Ch. 8
بنا به قول تاریخنگاران، این سنت در بین قوم تپور [از قبایل ایرانیتبار و از طوایف سکاها که مقیم منطقهای بین دربیکها و هیرکانیها هستند] وجود دارد که زنان شوهردار خود را به مردان دیگر واگذارند حتی اگر دو یا سه فرزند از شوهر فعلی خود داشته باشند.
نقلقول از کتاب «دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت» از هاشم رضی – ص ۷۳:
« از یونانیان نقل شدهاست که در میان مردم دربیکی رسمی بودهاست مبتنی بر آنکه مردان و زنانی را که به سن ۷۰ سالگی میرسیدند میکشتند و گوشتشان را میان خویشاوندان تقسیم کرده و میخوردند. البته در اغلب اوقات از خوردن زنان خودداری کرده و در این موارد بعد از خفه کردن آنان دفنشان میکردند. ».
P. 202 – Vol 2 - Book XI – Ch. 8
بگذریم از این که بیشتر مطالب کتاب استرابون در واقع نقلقول از منابع دیگرست و این که حتی در صورت درستی، احتمالا در طی زمان شکل افراطی به خود گرفتهاند که میتوانند انعکاسی از شکلبندیهای اجتماعی مادرسالاری / پدرسالاری و انواع ازدواجهای درونگروهی و برونگروهی رایج در آن دورههای تاریخی باشد، با این حال گرفتن نتایج نژادپرستانه مسلما کاری نابخردانه و غیرمنطقی است.
در هر صورت، این کتاب، هر چند ترجمهی کامل نیست، ارزش خواندن دارد با این یادآوری که اطلاعات موجود در کتاب را با دیدی انتقادی و مقایسهای با منابع دیگر باید در نظر گرفت.
در ادامه، به ذکر برخی نقلقولهای مربوط که هنگام مرور این کتاب دیدهام میپردازم. برگردانهای نقلقولها از جلدهای یک و دو از من است که از مجلدهای سهگانهی هامیلتون و فالکنر گرفتهشدهاند و کروشهها نیز از من است: