رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

داستان سوم از آنجا شروع می شود که یک جوان روشنفکر به دلیل مشکلات با خانواده تصمیم به زندگی مستقل گرفته به دوست خود می گوید و او یک زن ارمنی به وی معرفی می نماید که اتاق اجاره می دهد و جوان جابجا شده در محل جدید مستقر و متوجه می شود درب اتاق
داستان دوم مسلول راجع به جوانی که خانه نشین شده و دوستش به دیدار او آمده و قبل از بیماری در مجالس شرکت می کرده و دوستش به پیشنهاد مادر وی از ازدواج برای وی می گوید و او می گوید بیشتر به انتقام فکر می نماید اما حرف وی را جدی نمی گیرند. ناگها
ریچارد و یکی دیگر برای خبر کردن سرباز پیر که در مزرعه خود مشغول کار بود رفته تا وی را بیاورند ضمن صحبت با او، سرباز پیر متوجه حرکت انسانی بین چمنزارهای بلند و اولین درختان جنگل می گردد ولی قبل از اینکه حرکتی بنماین
کتاب را مطالعه نمودم. در سال 1888 و جزو آخرین نوشته های استیونسون است. محتوای جالبی دارد و بر مبنای نبردهای داخلی انگلستان میان فئودال های قسمت های مختلف است که به عنوان ملاکین ثروتمند زمین، رعایا و قلعه های خود را
داستان اول همان چمدان نام دارد که نام کتاب از آن اخذ گردیده است. پسری که مجرد و جدا از پدر زندگی می کند، یک صبح با آمدن وی مواجه گردیده که می خواهد چمدان او را برود از خانه به ایستگاه قطار برساند و در صورت تمایل با وی به مسافرت برود. پس
کتاب را مطالعه نمودم. البته نسخه قدیمی تر چاپ مطبعه دانش داستان آخر یعنی "رقص مرگ" به دلایلی در برخی نسخ کتاب چمدان نیامده و من آن را از روی این نسخه مطالعه نمودم. در مورد نویسنده به خاطر سبک نامانوس وی با ادبیات ایران مجبور به
در مسیر ناگهان فیل ها دسته دسته به آنها پیوسته تشکیل گروه داده همه نگران هستند که به آنها حمله شود به حالت فرار به سمت رودخانه حرکت تعدادی فیل را کشته بقیه را عصبانی کرده، قسمت عقب ماشین بخار در اثر ضربات فیل ها نابود و آن را جدا کرده و توس
در هنگام بازدید از اطراف قفس بزرگ چوبی به دام انداختن شیر و پلنگ دیده می شود که صاحب آن درونش گیر افتاده و هدف از سفر خود به هند را سفارشات باغ وحش های جهان برای ببر، پلنگ، یوز، شیر و.. معرفی نموده، کاپیتان هود و همراهان به وی پیوسته موفق م
مسافرت آغاز می شود و نویسنده که با مهندس بانک برای دیدن داخل شهرها رفته متوجه یک مرد هندی می شود که از زمانی او نام کلنل مونرو را بلند بر زبان آورد آنها را تعقیب می نماید و بعد ناپدید شد. زن کلنل که زنده مانده حافظه خود را از دست داده و به
پیشنهاد پذیرفته می شود و مهندس ماشین مکانیکی که برای یکی از مهاراجهذها ساخته و از چند واگن با دیگ بخار و اسباب کنترل و بدنه به شکل فیل از فلز و خرطومی که جای لوله، دود و بخار را بیرون می دهد رونمایی می کند یک سرآشپز به نام هاتزارد و کمک مکا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک