رسته‌ها

رازهایی در دل تاریخ: شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است

رازهایی در دل تاریخ: شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است
امتیاز دهید
5 / 4
با 66 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 66 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
126
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
a_h_allame
a_h_allame
1393/04/03

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رازهایی در دل تاریخ: شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است

تعداد دیدگاه‌ها:
43
تایماز گرامی ملیت شما ایرانی هست بوده و خواهد بود . این سرزمین مقدس ایران مصداق بارز این شعر است . چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشه اش بسوزد.
[quote='amenmarr']آتیلا عزیز
سوای از این که همه ما انسـان هستیم و حلقه ای از زنجیره عالم هســتی و نیازمنـد به یکدیگر؛ اول ایرانی هستـیم و بعد مســلمان و یا باورمنـد به هر مذهب دیگر و بعد از آن
گویـش ترکی و لری و عـربی و مـازی و گیلکی و کردی و ...و زبـان مشترک همـه ما فارسی است. هیچ کس با هرگویـش و باوری و وابسته به هر قوم و نژادی بر دیگری رجحان
و برتری و امتیازی ندارد، معیار فضیلت انسان، قومیت و نژاد و گویش نیست همه باهم برابرند و باید ازحقوق متساوی برخوردار باشند، همه مخلوق خدا هسـتند و حتی سنجش
زهـد و ورع و پارسـائی و محبوبیت نزد خداوند تبـارک و تعالی هم مربـوط به خداوند است و نمی تـواند و نبـاید به لحاظ ارزش موجـودیت، متـفاوت از دیـگران باشـد، هرکس بیشتر
زحمت بکشـد و بیشـتر موجد خدمات به هم نوعان خود باشد مزد و پاداش بیشـتری می برد و طبیعتاً از زندگانی بهتری برخوردار است اما صِرف به این که پرهیزکار تراست و دانا
تر و عالم تر است به تنـهائی هیچ امتـیازی برای او محسـوب نمی شود، بنابر این من فارسـم و ترکم و عـربم و لرم و کردم و مسـلمانـم و زرتشـیم و یهـودیم و مسـیحیم و....به
خودیِ خود تا زمانی که جوهره وجودش مثمر ثمر نباشد نشان از هیچ گونه امتـیازی نیـست، این حرفـها از دهان اعـراب بادیه نشیـن حجـاز بر می آمد که وقتی برسـرزمین ایران
استیلا یافتند، به ناحق می گفتند ما عرب هستیم و بر عجم برتری داریم .[/quote]
دوست عزیز .
سخنانت کاملا درست است و منطقی . به نظر بنده هم همه اقوام و ادیان و مذاهب محترمند و مسیر همه ایرانیها باید در جهت اتحاد و پیشرفت و احترام به سایرین باشد . اما وقتی عده ای خود را ( بقول جورج اورول در کتاب قلعه حیوانات ) برابرتر و اقا بالاسر میدانند و سعی در تخریب و تحریف اثار و تاریخ دیگران دارند و با هر بهانه و دستاویزی در جهت تخریب و توهین به قومیت و زبانتان بهره میجویند عکس العمل باید چگونه باشد ؟
وقتی جامعه و بخصوص اندیشمندانش در مقابل این تحریف کنندگان و توهین کنندگان ساکت است و تلویحا انرا تایید میکنند ما باید چه بکنیم . فکر نکنم سکوت کار خوبی باشد . فکر نکنم کسی در مقابل توهین و تحریف عده ای سکوت کند . برای روشن شدن مطلب مثالی خدمتتان عرض میکنم : چند سالی است که اعراب سعی در تغییر نام خلیج فارس را دارند . در مقابل این اقدام از رییس جمهور گرفته تا مردم عادی همه اعتراض کردند کمپین های اعتراض تومارهای اینترنتی و غیر اینترنتی و شعار ووووو به راه انداختند. و هزینه های زیادی در این زمینه شد ان هم فقط در مقابل تغییر نام یک خلیج که نه از حقوق ایران کسر میشد و نه مالکیت ایران نفی میشد در ضمن اکثر سواحل خلیج فارس عرب نشین نیز هست حتی قسمت ایرانیش . اعتراض ایرانیان گوش فلک را کر کرد البته حقشان بود اعتراض کنند .
حالا ما ترکان ايراني نباید در مقابل تحریف و تغییر و جعل و توهین عده ای مقابله کنیم ؟ان هم تحريفاتي كه مغاير با قانون اساسي و حقوق قانوني ايرانيان است ؟ یکی نام شهرها و روستا ها و خیابانها را تغییر میدهد یکی زبانمان و سابقه تاریخیمان را تغییر میدهد دیگری مارا اذری پارسی مینامد ان دیگری ادبیاتمان و شاعران مارا به زیر سوال میبرد . عده ای هم پارا فراتر گذاشته و با وقاحت تمام دستور مهاجرت ما را میدهد و بعضی هم بدترین توهینها را نثار ما میکند و خیلی چیزهای دیگر .
به نظر شما در مقابل این عده چه کنیم ؟ ایا زبان و فرهنگ و اصلیت خود را فراموش کنیم ؟ ایا ادعا کنیم فارس هستیم ؟ یا مثل بچه مثبت و حرف گوش کن بشینیم حرف اینا را قبول نماییم ؟
فیلم 300 حتما که یادت هست این همه اعتراض شد قلم ها و مباحث از تحریف تاریخ بیدادها کردند فحشها نثار کارگردان و بازیگران شد و هزینه ها شد تا بگویند این فیلم با تاریخ جور در نمی اید به نظرت ما ساکت باشیم ؟
دوست فرهیخته amenmarr خیلی علاقه مندم راهکار شما را در این خصوص بدانم .
آتیلا عزیز
سوای از این که همه ما انسـان هستیم و حلقه ای از زنجیره عالم هســتی و نیازمنـد به یکدیگر؛ اول ایرانی هستـیم و بعد مســلمان و یا باورمنـد به هر مذهب دیگر و بعد از آن
گویـش ترکی و لری و عـربی و مـازی و گیلکی و کردی و ...و زبـان مشترک همـه ما فارسی است. هیچ کس با هرگویـش و باوری و وابسته به هر قوم و نژادی بر دیگری رجحان
و برتری و امتیازی ندارد، معیار فضیلت انسان، قومیت و نژاد و گویش نیست همه باهم برابرند و باید ازحقوق متساوی برخوردار باشند، همه مخلوق خدا هسـتند و حتی سنجش
زهـد و ورع و پارسـائی و محبوبیت نزد خداوند تبـارک و تعالی هم مربـوط به خداوند است و نمی تـواند و نبـاید به لحاظ ارزش موجـودیت، متـفاوت از دیـگران باشـد، هرکس بیشتر
زحمت بکشـد و بیشـتر موجد خدمات به هم نوعان خود باشد مزد و پاداش بیشـتری می برد و طبیعتاً از زندگانی بهتری برخوردار است اما صِرف به این که پرهیزکار تراست و دانا
تر و عالم تر است به تنـهائی هیچ امتـیازی برای او محسـوب نمی شود، بنابر این من فارسـم و ترکم و عـربم و لرم و کردم و مسـلمانـم و زرتشـیم و یهـودیم و مسـیحیم و....به
خودیِ خود تا زمانی که جوهره وجودش مثمر ثمر نباشد نشان از هیچ گونه امتـیازی نیـست، این حرفـها از دهان اعـراب بادیه نشیـن حجـاز بر می آمد که وقتی برسـرزمین ایران
استیلا یافتند، به ناحق می گفتند ما عرب هستیم و بر عجم برتری داریم .
warden
اگر قصد شروع این کارها را داشته باشید بنده هم با اینکه دارای مشغله فراوان می باشم ولی سعی می کنم در حد توانم به شما کمک کنم

عزیز
.............. این افراد اصلا هدفشان به سکوت کشاندن کسانی است که به هویت خویش احترام می گذارند .و هیچ گاه به دنبال پاسخ علمی و منطقی نمی باشند و به چیزی جز تحقیر ملل دیگر نمی اندیشند .
و موضوع دیگری که خواستم یادآوری آوری نمایم مسـألۀ دریاچۀ ارومیه است که انگار حضرتعالی انرا به فراموشی سپرده اید ! که در حال حاضر وظیفۀ هر انسانی برجسته کردن این امر می باشد .
باشد که امری را به نتیجه رسانیم
به امید الله
[edit=simin]1393/06/19[/edit]
[quote='اتیلا']
سلام دوستان
من یک ترکم و به ترک بودنم افتخار میکنم مطالب دوست عزیزwarden را کاملا تائید میکنم بعلاوه نمیتوانم در مقابل راسیسم و شوونیسم عده ای که میخواهند با تحریف تاریخ و زیر سوال بردن ملیتهای دیگر افکار بچه گانه خود مبنی بر یکسان سازی قومی ، ساکت باشم . نمیخوام کسی به ملیت من توهین کند نمیخوام کسی تاریخ را به دلخواه تحریف کند . عاشق زبان و فرهنگ خودم هستم . سکوت در برابر تحریف و توهین تایید ان است ((( فکر کنم اینها حقوق ابتدایی من هستند )))[/quote]
سلام دوست بزرگوارم
من هم مانند شما دوست ندارم به زبان مادریم توهین شود ، من هم دوست دارم کنار زبان رسمی کشور زبان مادریم هم تدریس شود ، ولی این کاری که شما در پیش گرفته اید (در مسائل شخصی) شبیه این است که کسی از خود تعریف کند ، اگر فردی بدون آگاهی از قصد شما نظاره گر این مطالب باشد فکر می کند که شما دنبال تعریف از قومیت خود و برتر نشان دادن آن هستید ، که این موضوع نه تنها شما را از هدفی که داشته اید بسیار دور می کند بلکه به اهداف کسانی که بدنبال تفرقه هستند دامن می زند . به نظر بنده شما برای شروع مبارزه با این پدیده شوم دو راه بهتر پیشرو دارید :
1- در فیسبوک پیجی تحت عنوان : (( مبارزه با توهین به قومیت ها )) ایجاد کنید، که تمام افرادی از میان ترک ، کرد ، لر ، فارس و ... با شما هم فکرند، به وسیله تبلیغ شما به این پیج بپیوندند.
2- خودتان و تمام دوستانتان از به کار بردن جوک هایی که به تمسخر سایرین می پردازد دوری گزینید .
اگر قصد شروع این کارها را داشته باشید بنده هم با اینکه دارای مشغله فراوان می باشم ولی سعی می کنم در حد توانم به شما کمک کنم .
[quote='اتیلا'] نمیتوانم در مقابل راسیسم و شوونیسم عده ای که میخواهند با تحریف تاریخ و زیر سوال بردن ملیتهای دیگر افکار بچه گانه خود مبنی بر یکسان سازی قومی ، ساکت باشم . نمیخوام کسی به ملیت من توهین کند نمیخوام کسی تاریخ را به دلخواه تحریف کند . عاشق زبان و فرهنگ خودم هستم . سکوت در برابر تحریف و توهین تایید ان است ((( فکر کنم اینها حقوق ابتدایی من هستند )))[/quote]
ملیت همه‌ی ما «ایرانی» است ......................
ما هم عاشق زبان و فرهنگ شهر و استان خود هستیم اما به فرهنگ و زبان ملی خود ارج و حرمت و مهری افزون‌تر قائلیم؛ چرا که میراث مشترک همه‌ی ما ایرانیان است و همه‌ی ما را به هم می‌پیوندد و به پیکره‌ی واحدی تبدیل می‌کند و هویت مشترک ما را تا دورترین دوران‌ها عقب می‌برد.
[edit=simin]1393/06/17[/edit]
[quote='warden']با سلام
دوستان بنده یک ترکم و به قومیت خودم افتخار می کنم ولی به نظرم این موضوع مجوزی برای من نیست که قوم خود را یک قوم برتر و بهتر بدانم چون تمام قوم ها ارزش یکسانی دارند و ما زمانی می توانیم با خوشبختی ، عزت نفس و اقتدار زندگی کنیم که برای همدیگر احترام قائل باشیم و به یکدیگر در چشم خواهر و برادر نگاه کنیم .
ما در زمانه ای زندگی می کنیم که کشورهای پیشرفته ی اروپایی با همدیگر متحد می شوند و مانند یک کشور در کنار یکدیگر زندگی می کنند ، در مقابل نیز کشورهای جهان سومی با ایجاد تفرقه همدیگر را به سمت نابودی سوق می دهند که مثال آن را می توان در سوریه ، عراق و اوکراین دید . آیا ما هم باید یک تجربه ای مانند این داشته باشیم تا عبرت بگیریم ؟[/quote]
سلام دوستان
من یک ترکم و به ترک بودنم افتخار میکنم مطالب دوست عزیزwarden را کاملا تائید میکنم بعلاوه نمیتوانم در مقابل راسیسم و شوونیسم عده ای که میخواهند با تحریف تاریخ و زیر سوال بردن ملیتهای دیگر افکار بچه گانه خود مبنی بر یکسان سازی قومی ، ساکت باشم . نمیخوام کسی به ملیت من توهین کند نمیخوام کسی تاریخ را به دلخواه تحریف کند . عاشق زبان و فرهنگ خودم هستم . سکوت در برابر تحریف و توهین تایید ان است ((( فکر کنم اینها حقوق ابتدایی من هستند )))
با سلام
دوستان بنده یک ترکم و به قومیت خودم افتخار می کنم ولی به نظرم این موضوع مجوزی برای من نیست که قوم خود را یک قوم برتر و بهتر بدانم چون تمام قوم ها ارزش یکسانی دارند و ما زمانی می توانیم با خوشبختی ، عزت نفس و اقتدار زندگی کنیم که برای همدیگر احترام قائل باشیم و به یکدیگر در چشم خواهر و برادر نگاه کنیم .
ما در زمانه ای زندگی می کنیم که کشورهای پیشرفته ی اروپایی با همدیگر متحد می شوند و مانند یک کشور در کنار یکدیگر زندگی می کنند ، در مقابل نیز کشورهای جهان سومی با ایجاد تفرقه همدیگر را به سمت نابودی سوق می دهند که مثال آن را می توان در سوریه ، عراق و اوکراین دید . آیا ما هم باید یک تجربه ای مانند این داشته باشیم تا عبرت بگیریم ؟
پیترو دلاواله‌ جهانگرد ایتالیایی‌ که‌ طی‌ دو سال‌ اقامت‌ در استانبول‌ زبان‌ ترکی‌ را فراگرفته‌ بود،در نامه‌ مورخ‌ 18 دسامبر 1617 که‌ از اصفهان‌ به‌ دوستش‌ ماریواسکیپانو نوشته‌ است‌، چنین‌می‌گوید: در ایران‌ عموماً بیشتر به‌ ترکی‌ سخن‌ گفته‌ می‌شود تا فارسی‌، مخصوصاً در دربار و بین‌بزرگان‌ رجال‌...
آدام‌ اولئاریوس‌ آلمانی‌ که‌ از طرف‌ دربار فردریک‌ فن‌ هلشتاین‌به‌ عنوان‌ منشی‌ سفارت‌ به‌ روسیه‌ و ایران‌ فرستاده‌ شده‌ و از نوامبر 1636 تا فوریه‌ 1638 درایران‌ مقیم‌ بوده‌ است‌. اولئاریوس‌ در ضمن‌ توصیف‌ ضیافتی‌ که‌ شاه‌ صفی‌ برای‌ سفرا داده‌ بود،می‌گوید: وقتی‌ ضیافت‌ تمام‌ شد، ایشیک‌ آقاسی‌ باشی‌ به‌ ترکی‌ فریاد زد: سفره‌ حقینه‌، شاه‌دولتیه‌، غازیلر قوتینه‌، الله دیلم‌ الله الله، و حاضران‌ کلمات‌ الله الله را تکرار کردند. همو می‌نویسد زبان‌ ترکی‌ بقدری‌ دردربار اصفهان‌ اهمیت‌ دارد که‌ آنجا بندرت‌ یک‌ کلمه‌ فارسی‌ به‌ گوش‌ می‌خورد. همین‌ مؤلف‌باز می‌گوید که‌ ایرانیان‌ آثار شعری‌ خوبی‌ به‌ ترکی‌ و فارسی‌ دارند و اسامی‌ شعرایی‌ از قبیل‌نسیمی‌، نوایی‌ و فضولی‌ را در ردیف‌ فردوسی‌ و حافظ‌ و سعدی‌ می‌آورد.
شوالیه‌ ژان‌ شاردن‌ که‌ مدت‌ یازده‌ سال‌ (70 ـ 1664 و 77 ـ 1671) در ایران‌ بوده‌، می‌نویسد:«ترکی‌ زبان‌ قشون‌و دربار است‌، و زنان‌ و مردان‌ منحصراً به‌ ترکی‌ سخن‌ می‌گویند، خصوصاً در خانواده‌های‌اشرافی‌. علت‌ این‌ امر آنست‌ که‌ خاندان‌ (صفوی‌) از مناطق‌ ترک‌ زبان‌ و از میان‌ ترکمانان‌ که‌ زبان‌مادری‌شان‌ ترکی‌ست‌ برخاسته‌اند.
سانسون‌ که‌ به‌ نمایندگی‌ از طرف‌ پاپ‌ به‌ سال‌ 1683 به‌ ایران‌ آمده‌ و سه‌ سال‌ در اصفهان‌ مقیم‌بوده‌ است‌، ضمن‌ بحث‌ از اعتقاد ایرانیان‌ به‌ قدرت‌ معنوی‌ شاه‌ و منزه‌ بودن‌ وی‌ از معاصی‌می‌گوید: آنان‌ در ضمن‌ هر صحبتی‌ عبارت‌ «قربان‌ اولیم‌، دین‌ ایمانوم‌ پادشاه‌، باشینا دونیم‌» رابکار می‌برند.
انگلبرت‌ کمپفر آلمانی‌ که‌ به‌ سال‌ 1684 همراه‌ هیئتی‌ با سفیر سوئد به‌ ایران‌ آمده‌ و سمت‌منشیگری‌ و طبابت‌ را داشته‌ است‌، راجع‌ به‌ ترکی‌ می‌نویسد: «زبان‌ ترکی‌ دربار بیشتر زبان‌ مادری‌خاندان‌ سلطنت‌ است‌ تا مردم‌ عادی‌... سخن‌ گفتن‌ به‌ این‌ زبان‌ از طریق‌ دربار در میان‌ خانواده‌های‌اعیان‌ و اشراف‌ بقدری‌ گسترش‌ یافته‌ است‌ که‌ اکنون‌ ندانستن‌ آن‌ برای‌ کسی‌ که‌ از امتیازی‌برخوردار باشد، اسباب‌ شرمندگی‌ست‌.
محمد طاهر وحید در ضمن‌ وقایع‌ سال‌ 1070 سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ ثانی‌ می‌نویسد: چون‌درویش‌ مصطفی‌ ارادة‌ مراجعت‌ به‌ وطن‌ مالوف‌ (الکاءروم‌) داشت‌، رقم‌ اشرف‌ به‌ خط‌ مبارک‌ به‌اسم‌ حاجی‌ منوچهرخان‌ بیگلربیگی‌ شیروان‌... در سلک‌ تحریربل‌ سمط‌ اعجاز کشیدند و سوادامان‌نامه‌ را که‌ به‌ ترکی‌ست‌ نقل‌ می‌کند. زبان‌ و سبک‌ ساده‌ و بی‌تکلف‌ این‌ امان‌نامه‌ نمونه‌زبان‌ احکام‌ و فرامینی‌ است‌ که‌ ترکی‌ در دوره‌ شاه‌ اسمعیل‌ و شاه‌ طهماسب‌ صادر می‌شده‌است‌. این‌ زبان‌ حد وسطی‌ست‌ میان‌ زبان‌ گفتار و گفتگوی‌ روزمره‌ و زبان‌ مطنطن‌ و پرتکلفی‌که‌ در مکاتبات‌ و مراسلات‌ رسمی‌ بین‌ ایران‌ و اروپا از دوره‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ به‌ بعد، به‌ تقلید ازمنشیان‌ عثمانی‌ رواج‌ داشته‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌ می‌توان‌ به‌ عناوین‌ دو نامه‌ زیر اشاره‌ کرد: نامه‌شاه‌ صفی‌ به‌ فردیناند ثانی‌ امپراتور اتریش‌ و پادشاه‌ مجارستان‌. و نامه‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ به‌فردریک‌ اکسدوس‌ (اوگوست‌) دوک‌ ساکسونی‌ و پادشاه‌ لهستان‌.
قسمت سوم:
ماجرای بکتاشی بودن دیوان چیست؟
خوشبختانه کتاب کوپرولو در سال 85 توسط آقای توفیق.ه . سبحانی( از نویسندگان دایره المعارف بزرگ اسلامی) با نام " صوفیان نخستین در ادبیات ترک" از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده است و از اینترنت نیز قابل دانلود است. در این کتاب مرحوم کوپرولو با نگاه نقادشان سخن بسیار دقیقی مطرح کرده اند. در کتاب ترجمه شده مذکور کوپرولو در دو جا( در پاورقی ص 332 و ص 398) ذکر نامی از شاعری با تخلص خطایی میکنند.شاعر مذکور یک شاعر عثمانی است که در دیوانش عقاید بکتاشی و حتی الوهیت استرآبادی موج میزند ولی شاعر مذکور تنها تخلص خطایی دارد و شاه اسماعیل صفوی نیست.
متن پاورقی این است: " به روایت متفقانه تذکره ها " خطایی" تخلص شاه اسماعیل صفوی استمع الوصف همه ی آثاری را که تخلص خطایی دارند نباید مربوط به شاه اسماعیل بپنداریم.همانگونه که در میان شاعران کلاسیک افراد مختلفی تخلص واحدی به کار میبرند،به این مساله در میان شاعران خانقاهی هم برمیخوریم،مخصوصا در میان بکتاشیان...ص 398"
بله! ماجرا این است که در وجود دیوان ترکی شاه اسماعیل شکی وجود ندارد ولی نکته این است که ما چند شاعر با تخلص خطایی داریم و یکی از آنها که دیوان پرو پیمانی دارد بکتاشی است!!! و بخاطر همین است که اکثر اشعاری که جناب منصوری برای اثبات بکتاشی بودن خطایی می آورند اصلا در دیوان شاه اسماعیل وجود ندارد. این ماجرا نه تنها در کتاب کوپرولو بلکه در کتاب دانشمندان آذربایجان مرحوم تربیت( که در این سایت هم موجود است)صص 136-137 هم آمده است. تربیت پس از ذکر نام از دیوان شاه اسماعیل صفوی با تخلص خطایی از شاعر دیگری با همان تخلص نام میبرد که نزدیک به عهد شاه اسماعیل بوده است که یوسف و زلیخایی به نام سلطان یعقوب(آق قویونلو؟) به ترکی به نظم کشیده است.تربیت میگوید نسخه ای از این کتاب در دست خودش است( دانشمندان ص 137)محمد علی مشکور مینویسد این خطایی به قول فون هامر مشتسرق همان است که در تاریخ شعرای عثمانی به سال 936 درگذشته است.(نظری به تاریخ آذربایجان ص 233)آقای منصوری کاملا تعمدا با وجود اینکه این منابع در دستشان بوده و حتی به همان صفحات ارجاع هم داده اند نخواسته اند این حقیقت را که ما با چند خطایی طرف هستیم و نه یک خطایی،بگویند زیرا در آن صورت کشف بزرگ ایشان و رازگشلیی شان از تاریخ بالکل بی ثمر میشد.
در جایی دیگر هم اشاره میکنند که کوپرولو (کاملا به حق)نوشته است که مناقب الاسرار و بهجه الاحرار که منسوب به شاه اسماعیل است از او نیست ولی نمی نویسند که همان آقای کوپرولو دو خط بعدش از نسخه ی دیوان کامل ترکی شاه اسماعیل صفوی که در موزه بریتانیاست نام میبرند(صوفیان نخستین ص 332) و در کتابشان چنین مشتبه میکنند که گویا کوپرولو وجود دیوان شاه اسماعیل را نفی کرده است(در صورتی که ایشان مناقب الاسرار را متعلق به شاه اسماعیل نمیدانند نه دیوان ترکی اش را)این مشتبه کردن امر باعث شده است حتی مولف کتاب شاه اسماعیل اول هم دچار سردرگمی شوند(شاه اسماعیل اول ص 750)
کلام آخر:ممکن است در خود دیوان چاپ شده شاه اسماعیل (که بعد از انقلاب در ایران چاپهای زیادی داشته)از شاعران دیگر و حتی همان خطایی بکتاشی هم اشعاری وارد شده باشد علتش هم شهرت این شاعر بوده است که دیگران چه بسا خواسته انداشعار خود را به آن علاوه کنند همانطور که در ادبیات ترکی آنچه به نام دیوان حکمت شیخ احمد یسوی یا دیوان یونس امره یا حکیم آتا یا در فارسی دیوان غزلیات شمس و حافظ و رباعیات خیام و حتی احادیث جعلی در کتب حدیثی وارد شود ولی این به این معنی آن نیست که کل دیوان یا یک کتاب حدیث باطل باشد.
رازهایی در دل تاریخ: شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک