قسمت دوم: و اما نقد:
آقای منصوری و درد بی درمان منابع ایرانی:
آقای منصوری نمیداند در مقابل این همه منابع ایرانی دست اول(که یکی از آنها به دست فرزند شاه اسماعیل نوشته شده است)چه کند؟آیا سام میرزا،فخری هروی،مولف جهانگشای خاقان،اسکتدر بیک(که ایشان آن را از قلم انداخته اند)پیرزاده ی زاهدی مولف سلسله النسب که همگی به صراحت از دیوان ترکی شاه اسماعیل ذکر کرده اند،دروغگویند یا دست عثمانی ها در کار است؟ اصلا همین محققان معاصر ایرانی مانند اقبال آشتیانی( در مقاله زبان ترکی در ایران) یا کسروی( در شاه صفی و تبارش و نیز آذری زبان باستان)یا مستشرق معروف مینورسکی، یا آقای مشکور و محمد علی تربیت و ....که از بزرگان فرهنگی این سرزمین بوده اند هم دروغ میگویند یا عثمانی ها آنها را هم فریب داده اند؟
جواب آقای منصوری این است من با بیش از 50 نفر اهل مطالعه صحبت کرده ام و همگی به اشتباه فکر میکنند که این دیوان مال شاه اسماعیل است ولی دلیلی ندارند!!!! و ایشان با اثبات اینکه این دیوان مال یک بکتاشی است رازگشایی کرده اند.(اگرچه دلایلشان حتی رفقایشان را هم قانع نکرده و فی المثل آقای دکتر منوچهر پارسادوست،مولف کتاب حجیم و جامع "شاه اسماعیل اول" با وجود اینکه دوست دارند این نظر را بپذیرند ولی با مذاکره ای با آقای منصوری به او گفته اند که کوشش بیشتری باید بکنند تا مدعا قانع کننده باشد.(شاه اسماعیل ص 755) کلید ماجرا: دستبرد تحریفی بدون ذکر ماخذ آقای منصوری از محمد فواد کوپرولو:
آقای منصوری میگویند اولین بار پروفسور محمد فواد کوپرولو(که شخصیت ادبی نظیر مرحوم فروزانفر خودمان در ترکیه داشته اند.)اشاره ای داشته اند که دیوان خطایی متعلق به شاه اسماعیل نیست.سپس در جای دیگر برای اینکه اثبات کنند دیوان خطایی، المانهای تفکری بکتاشیه را دارد(کشف خود منصوری) از کتاب "تورک ادبیاتیندا ایلک متصوفلر" کوپرولو( از آنجایی که مهمترین کتاب درباره عقاید بکتاشی است)،شاهد می آورند و حتی دو صفحه از اصل کتاب را هم کپی کرده و ضمیمه ی دروغ نامه اشان میکنند. ولی حتی اشاره هم نمیکنند که کشفشان( بکتاشی بودن دیوان خطایی) را هم از همان کتاب گرفته اند!!!!! و به نام خود مصادره فرموده اند. منتهی کشفی که ماجرا را کاملا برعکس جلوه میدهد.
قسمت اول نقدی بر این کتابچه نکته ی قبل از بحث:
در این کامنت نه قصد ستایش و بزرگداشت شاه اسماعیل است و نه قصد کوچکداشت و نه قصد دعواهای پوچ ترک و فارس که جز تفرقه و تولید کینه حاصلی ندارد.
بلکه سعی میشود صرفا توضیحی باشد برای کسانی که طالب تحقیق اند و اینکه با روند کار تحریفی برخی از عناصر خودخواه که خود را کاشف رازهای تاریخ معرفی میکنند آشنا شویم.ضمنا آنچه مورد نقد قرار میگیرد کلیت سخنان ایشان است وگرنه نقد هر مبحث ایشان بحث را بسیار طولانی تر نموده و کتابی دیگر خواهد شد!!!
ابتدا مدعای کتاب آورده میشود و بعد نقدی بر آن صورت خواهد گرفت. مدعای کتاب:
میدانیم که شاه اسماعیل اول صفوی بنیانگذار سلسله صفوی اهل ادب هم بوده است و اشعار فارسی و ترکی سروده است و تخلصش در شعر خطایی بوده است.آقای منصوری مولف این کتابچه که در سال 2537 شاهنشاهی چاپ شده است،ادعا میکند که شاه اسماعیل نه شاعر بوده و نه دیوان شعر ترکی داشته است.گرچه قصد و غرض امثال ایشان برای اهل فرهنگ پوشیده نیست ولی قصد این نیست که نیت خوانی کنم.
حال ایشان دلایلشان چیست؟ ایشان مینویسند اگرچه اکثر تذکره ها نوشته اند که شاه اسماعیل دیوان ترکی داشته و به نام خطایی تخلص داشته است. از جمله در همان تذکره هایی که در دوره صفویه نوشته شده است مانند تحفه سامی که توسط سام میرزا فرزند شاه اسماعیل نوشته شده است یا روضه السلاطین فخری هروی که هر دو تقریبا 20 سال پس از فوت شاه اسماعیل نوشته شده اند. یا کتاب سلسله النسب که در زمان شاه سلیمان صفوی تالیف شده است این امر صراحتا آورده شده است، حتی در وقف نامه آستان شیخ صفی در زمان شاه عباس هم صریحا آمده است ولی دیوان ترکی خطایی مال شاه اسماعیل نیست
چرا نیست؟ به زعم آقای منصوری زیرا دیوان ترکی خطایی پر است از افکار فرقه بکتاشیه،ستایش حاجی بکتاش،ستایش فضل الله استرآبادی بانی فرقه حروفیه که ادعای الوهیت نموده بود.اصطلاحات داخل دیوان مانند کلمه ارنلر که مکرر در دیوان آمده است متعلق به بکتاشیه است و میدانیم که شاه اسماعیل عضو این فرقه نبوده است از طرفی از آنجا که بکتاشیه فرقه ای علوی و اصطلاحا حیدری بوده اند،برخی از ستایشهای دیوان از ائمه ی شیعه از همانجا آب میخورد. به عبارتی دیگر دیوان خطایی مال شاعری بکتاشی بوده و ابدا ربطی به شاه اسماعیل ندارد و بعدا به وسیله عثمانی ها به نام شاه اسماعیل منسوب شده است و به قول برخی تندروها بلکه در عصر حاضر به وسیله پانترکها جعل شده.
سخنان پوچ و متعصبانه برخی سزاوار خواندن و وقت تلف کردن و پاسخ نیست.ولی از آنجاکه این کتابچه را سابقا خوانده بودم اگر فرصت کردم امروز نقدی بر آن مینویسم ان شالله که طالبان تحقیق استفاده کنند.ولی خلاصه اش این است که جناب منصوری مولف این کتابچه در واقع سخن مرحوم کوپرولو محقق ترکیه را به عاریت گرفته و سخن دقیق ایشان را بدون ذکر ماخذ تحریف کرده و بر اساس آن این پریشان نامه را نوشته اند.بعدا تفصیلش را توضیح میدهم.
پسرم آقاسهراب: فیروز منصوری و کیست و چیستش را رها کن! اگر سند متقنی در رد مستندات کتاب داری، رو کن وگرنه دست از این زبانبازیها و لفاظیها بردار - که هیچ سودی برایت ندارد.
در اینجا کسی راجع به زبانهای ترکی و فارسی سخنی به میان نیاورده است و همین که هنرمندان بیبندوبار ترکیه و شهرهای توریستی آنان را به رخ ایرانیان میکشی، نشان میدهد که ارتباط و علاقهات به ایران در چه حد است و تمایل و رویکردت به چیست.
با بهرهگیری از ادبیات پانترکیستها سخن از «ملل فارس و کرد و...» گفتهای. پسرم در کشور ما به جز ملت ایران و ملیت ایرانی، چیز دیگری وجود ندارد. فارسی و ترکی تنها نام زبانهایی هستند و زبان نیز مردم یک کشور کهن و تاریخی را که شهروندانش هویت ملی واحد و مشترکی دارند، به «ملل» مختلف تقسیم نمیکند.
حکمرانی - به قول تو - هزارساله ترکان که جز ویرانی و عقبماندگی دستاورد دیگری برای این کشور نداشت، افتخاری برای هیچ از یک ایرانیان محسوب نمیشود و نمیدانم ایرانیان - و از جمله ما ایرانیان آذربایجانی - چرا باید به این حکمرانان مغولستانیتبار وحشی و بدوی افتخار کنیم و یا احساس خاصی نسبت به آنان داشته باشیم؟ نگو که این حکمرانان، زبان فارسی را ترویج دادند و فلان و بهمان کردند! اولاً که آنان چیزی را ترویج ندادند و حمایت از شاعران مجیزگو پشتیبانی از یک زبان محسوب نمیشود. ثانیاً آنان جز کاربرد زبان فارسی در امور خود چارهی دیگری نداشتند؛ چون زبان خودشان به هیچوجه توانمندی و پشتوانه و پیشینهی کاربست به عنوان زبانی فرهنگی و علمی و اداری را نداشت.
پس واقعیات را خوب ببین!
در اینکه شاه اسماعیل شاعر نبوده جای شکی نیست . گویا اسماعیل نامی با تخلص ختایی در عثمانی اشعاری می سروده و بعدها برای کسب شهرت این اشعار را منسوب به شاه عباس می کرده زیرا شاه عباس درست است که آذری زاده بوده ( نه ترک ) اما نمی توانسته به آذری سخن بگوید و به دو زبان فارسی و کردی مسلط بوده است . آذری نیز یکی از لهجه های 28 گانه زبان فارسی دری است .همچنین در تاریخ نوشته شده شاهان سلسله صفویه به قدری از ترکان ( عثمانی ها و ازبکان ) نفرت داشته اند که برخی از سرگردگان اسیر شده این دو قوم را زنده در میان قزلباشان می انداخته اند و این قزلباشان با فرمان شاه به زنده خوری این مهاجمان می پرداخته اند . شایان ذکر است که افرادی که سنگ ترکیه کنونی (عثمانی پیشین ) را به سینه می زنند کمی تاریخ بخوانند و بدانند که افراد بیابانگرد عثمانی چگونه بارها تبریزیان بیگناه را به خاک وخون کشیدند . صفویان نه تنها خود را ترک نمی دانستند بلکه با افتخار خود را از نسل پیامبر و دارا می دانستند و بارها به تنبیه افرادی دست زدند که در دربارشان به ترکی سخن بگویند . ( به نقل از کتاب های : شاردن ، ارنست گمبریج ، میرزا مهدی خان استرآبادی ، صمد سرداری نیا )
trita نوشته ای که /این به اصطلاح دیوان اشعار شاه اسماعیل هم از آن کتابهای «بیاصل و نسبی» است که سرکردگان پانترکیسم در آنکارا و باکو برای پیشبرد اهداف
ژادپرستانه و الحاقگرانهشان جعل کرده و ترویج دادهاند /
این مولف(فیروز منصوری) اصلا کیست وچقدر سواد و مایه واعتبار علمی دارد وچند کتاب نوشته؟و از کجا آمده؟ کتاب مال سال 1357 است!!!!
مطلب اگر هم درست باشه که نیست! اهمیتی ندارد.عملکرد تاریخی و تاثیرآن شخصیت محم است ومورد مطالعه. این دیوان هم وجود دارد. بعلاوه عبارت نقل قول شده یغنی که میتوانند ومیکنند !.ما بااین گذشته پرا فتخار کجای دنیاییم .چقدر اعتبار و نغوذ درمیان ملل فارس و کرد زبان واقوام ایرانی خارج از مرزها داریم؟؟در هر و از هر خانه و اتوموبیلی صدای موسیقی و سریالهای محبوب!؟ ترکی میاید. دیگر همه نام ومشخصات هنرمندان ترک را میدانند واخبارشان را تعقیب میکنند ووو
هستند افرادی که اصفهان وشیراز نرفته اند و اما آنتالیا واستانبول را بارها زیارت کرده اند.
در کشور و دنیاوتهران وانکارابه نسبت همدیگر .شوق ورونق یادگیری ترکی بیشترشده یا فارسی؟وبه من بگو تعداد سخنواران فارسی در ایران وتهران بیشتر است یا ترکی؟آیا تهران بعد از استانبول بزرگترین شهر ترکی زبان در دنیا هست یا نیست؟آیا شهریار تبریزی شاعر هم از بزرگترین غزلسرایان فارسی والبته ترکی هست یا نیست؟
و وجود وحکمرانی حدود 1000 ساله ترکان و سلسله های ترک را در ایران منکر هستید؟حال شششششششاه اسماعیل شاعر باشد یا نباشد!
پس واقعیات را ببینیم .
بیهوده با الفاظ بازی نکنید. اگر سندی در رد این کتاب مستند و متین دارید رو کنید. این به اصطلاح دیوان اشعار شاه اسماعیل هم از آن کتابهای «بیاصل و نسبی» است که سرکردگان پانترکیسم در آنکارا و باکو برای پیشبرد اهداف نژادپرستانه و الحاقگرانهشان جعل کرده و ترویج دادهاند. مروجان و مبلغان نژادپرستی کسانی هستند که با تقسیمبندی ایرانیان یگانه به ترک و فارس و امثال آن (که تنها نام زبانهایی هستند) میخواهند ایرانیان واحد را ازهمبیگانه جلوه دهند و میانشان نفرت و تفرقه بیفکنند و خاک ایران را پارهپاره کنند. نژادپرستان همان کسانی هستند که مهاجمان ایرانیکُش برخاسته از مغولستان را تقدیس و تحسین و از جنایاتشان تبرئه میکنند و در مقابل فرهنگ و تمدن و مفاخر ایران را نفی و تخریب و لگدمال میکنند. فرزندم! آدرس را به تو اشتباه دادهاند: نژادپرستان اینانند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رازهایی در دل تاریخ: شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است
و اما نقد:
آقای منصوری و درد بی درمان منابع ایرانی:
آقای منصوری نمیداند در مقابل این همه منابع ایرانی دست اول(که یکی از آنها به دست فرزند شاه اسماعیل نوشته شده است)چه کند؟آیا سام میرزا،فخری هروی،مولف جهانگشای خاقان،اسکتدر بیک(که ایشان آن را از قلم انداخته اند)پیرزاده ی زاهدی مولف سلسله النسب که همگی به صراحت از دیوان ترکی شاه اسماعیل ذکر کرده اند،دروغگویند یا دست عثمانی ها در کار است؟ اصلا همین محققان معاصر ایرانی مانند اقبال آشتیانی( در مقاله زبان ترکی در ایران) یا کسروی( در شاه صفی و تبارش و نیز آذری زبان باستان)یا مستشرق معروف مینورسکی، یا آقای مشکور و محمد علی تربیت و ....که از بزرگان فرهنگی این سرزمین بوده اند هم دروغ میگویند یا عثمانی ها آنها را هم فریب داده اند؟
جواب آقای منصوری این است من با بیش از 50 نفر اهل مطالعه صحبت کرده ام و همگی به اشتباه فکر میکنند که این دیوان مال شاه اسماعیل است ولی دلیلی ندارند!!!! و ایشان با اثبات اینکه این دیوان مال یک بکتاشی است رازگشایی کرده اند.(اگرچه دلایلشان حتی رفقایشان را هم قانع نکرده و فی المثل آقای دکتر منوچهر پارسادوست،مولف کتاب حجیم و جامع "شاه اسماعیل اول" با وجود اینکه دوست دارند این نظر را بپذیرند ولی با مذاکره ای با آقای منصوری به او گفته اند که کوشش بیشتری باید بکنند تا مدعا قانع کننده باشد.(شاه اسماعیل ص 755)
کلید ماجرا: دستبرد تحریفی بدون ذکر ماخذ آقای منصوری از محمد فواد کوپرولو:
آقای منصوری میگویند اولین بار پروفسور محمد فواد کوپرولو(که شخصیت ادبی نظیر مرحوم فروزانفر خودمان در ترکیه داشته اند.)اشاره ای داشته اند که دیوان خطایی متعلق به شاه اسماعیل نیست.سپس در جای دیگر برای اینکه اثبات کنند دیوان خطایی، المانهای تفکری بکتاشیه را دارد(کشف خود منصوری) از کتاب "تورک ادبیاتیندا ایلک متصوفلر" کوپرولو( از آنجایی که مهمترین کتاب درباره عقاید بکتاشی است)،شاهد می آورند و حتی دو صفحه از اصل کتاب را هم کپی کرده و ضمیمه ی دروغ نامه اشان میکنند. ولی حتی اشاره هم نمیکنند که کشفشان( بکتاشی بودن دیوان خطایی) را هم از همان کتاب گرفته اند!!!!! و به نام خود مصادره فرموده اند. منتهی کشفی که ماجرا را کاملا برعکس جلوه میدهد.
نقدی بر این کتابچه
نکته ی قبل از بحث:
در این کامنت نه قصد ستایش و بزرگداشت شاه اسماعیل است و نه قصد کوچکداشت و نه قصد دعواهای پوچ ترک و فارس که جز تفرقه و تولید کینه حاصلی ندارد.
بلکه سعی میشود صرفا توضیحی باشد برای کسانی که طالب تحقیق اند و اینکه با روند کار تحریفی برخی از عناصر خودخواه که خود را کاشف رازهای تاریخ معرفی میکنند آشنا شویم.ضمنا آنچه مورد نقد قرار میگیرد کلیت سخنان ایشان است وگرنه نقد هر مبحث ایشان بحث را بسیار طولانی تر نموده و کتابی دیگر خواهد شد!!!
ابتدا مدعای کتاب آورده میشود و بعد نقدی بر آن صورت خواهد گرفت.
مدعای کتاب:
میدانیم که شاه اسماعیل اول صفوی بنیانگذار سلسله صفوی اهل ادب هم بوده است و اشعار فارسی و ترکی سروده است و تخلصش در شعر خطایی بوده است.آقای منصوری مولف این کتابچه که در سال 2537 شاهنشاهی چاپ شده است،ادعا میکند که شاه اسماعیل نه شاعر بوده و نه دیوان شعر ترکی داشته است.گرچه قصد و غرض امثال ایشان برای اهل فرهنگ پوشیده نیست ولی قصد این نیست که نیت خوانی کنم.
حال ایشان دلایلشان چیست؟ ایشان مینویسند اگرچه اکثر تذکره ها نوشته اند که شاه اسماعیل دیوان ترکی داشته و به نام خطایی تخلص داشته است. از جمله در همان تذکره هایی که در دوره صفویه نوشته شده است مانند تحفه سامی که توسط سام میرزا فرزند شاه اسماعیل نوشته شده است یا روضه السلاطین فخری هروی که هر دو تقریبا 20 سال پس از فوت شاه اسماعیل نوشته شده اند. یا کتاب سلسله النسب که در زمان شاه سلیمان صفوی تالیف شده است این امر صراحتا آورده شده است، حتی در وقف نامه آستان شیخ صفی در زمان شاه عباس هم صریحا آمده است ولی دیوان ترکی خطایی مال شاه اسماعیل نیست
چرا نیست؟ به زعم آقای منصوری زیرا دیوان ترکی خطایی پر است از افکار فرقه بکتاشیه،ستایش حاجی بکتاش،ستایش فضل الله استرآبادی بانی فرقه حروفیه که ادعای الوهیت نموده بود.اصطلاحات داخل دیوان مانند کلمه ارنلر که مکرر در دیوان آمده است متعلق به بکتاشیه است و میدانیم که شاه اسماعیل عضو این فرقه نبوده است از طرفی از آنجا که بکتاشیه فرقه ای علوی و اصطلاحا حیدری بوده اند،برخی از ستایشهای دیوان از ائمه ی شیعه از همانجا آب میخورد. به عبارتی دیگر دیوان خطایی مال شاعری بکتاشی بوده و ابدا ربطی به شاه اسماعیل ندارد و بعدا به وسیله عثمانی ها به نام شاه اسماعیل منسوب شده است و به قول برخی تندروها بلکه در عصر حاضر به وسیله پانترکها جعل شده.
در اینجا کسی راجع به زبانهای ترکی و فارسی سخنی به میان نیاورده است و همین که هنرمندان بیبندوبار ترکیه و شهرهای توریستی آنان را به رخ ایرانیان میکشی، نشان میدهد که ارتباط و علاقهات به ایران در چه حد است و تمایل و رویکردت به چیست.
با بهرهگیری از ادبیات پانترکیستها سخن از «ملل فارس و کرد و...» گفتهای. پسرم در کشور ما به جز ملت ایران و ملیت ایرانی، چیز دیگری وجود ندارد. فارسی و ترکی تنها نام زبانهایی هستند و زبان نیز مردم یک کشور کهن و تاریخی را که شهروندانش هویت ملی واحد و مشترکی دارند، به «ملل» مختلف تقسیم نمیکند.
حکمرانی - به قول تو - هزارساله ترکان که جز ویرانی و عقبماندگی دستاورد دیگری برای این کشور نداشت، افتخاری برای هیچ از یک ایرانیان محسوب نمیشود و نمیدانم ایرانیان - و از جمله ما ایرانیان آذربایجانی - چرا باید به این حکمرانان مغولستانیتبار وحشی و بدوی افتخار کنیم و یا احساس خاصی نسبت به آنان داشته باشیم؟ نگو که این حکمرانان، زبان فارسی را ترویج دادند و فلان و بهمان کردند! اولاً که آنان چیزی را ترویج ندادند و حمایت از شاعران مجیزگو پشتیبانی از یک زبان محسوب نمیشود. ثانیاً آنان جز کاربرد زبان فارسی در امور خود چارهی دیگری نداشتند؛ چون زبان خودشان به هیچوجه توانمندی و پشتوانه و پیشینهی کاربست به عنوان زبانی فرهنگی و علمی و اداری را نداشت.
پس واقعیات را خوب ببین!
ژادپرستانه و الحاقگرانهشان جعل کرده و ترویج دادهاند /
این مولف(فیروز منصوری) اصلا کیست وچقدر سواد و مایه واعتبار علمی دارد وچند کتاب نوشته؟و از کجا آمده؟ کتاب مال سال 1357 است!!!!
مطلب اگر هم درست باشه که نیست! اهمیتی ندارد.عملکرد تاریخی و تاثیرآن شخصیت محم است ومورد مطالعه. این دیوان هم وجود دارد. بعلاوه عبارت نقل قول شده یغنی که میتوانند ومیکنند !.ما بااین گذشته پرا فتخار کجای دنیاییم .چقدر اعتبار و نغوذ درمیان ملل فارس و کرد زبان واقوام ایرانی خارج از مرزها داریم؟؟در هر و از هر خانه و اتوموبیلی صدای موسیقی و سریالهای محبوب!؟ ترکی میاید. دیگر همه نام ومشخصات هنرمندان ترک را میدانند واخبارشان را تعقیب میکنند ووو
هستند افرادی که اصفهان وشیراز نرفته اند و اما آنتالیا واستانبول را بارها زیارت کرده اند.
در کشور و دنیاوتهران وانکارابه نسبت همدیگر .شوق ورونق یادگیری ترکی بیشترشده یا فارسی؟وبه من بگو تعداد سخنواران فارسی در ایران وتهران بیشتر است یا ترکی؟آیا تهران بعد از استانبول بزرگترین شهر ترکی زبان در دنیا هست یا نیست؟آیا شهریار تبریزی شاعر هم از بزرگترین غزلسرایان فارسی والبته ترکی هست یا نیست؟
و وجود وحکمرانی حدود 1000 ساله ترکان و سلسله های ترک را در ایران منکر هستید؟حال شششششششاه اسماعیل شاعر باشد یا نباشد!
پس واقعیات را ببینیم .