رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

آکواریوم های پیونگ یانگ

آکواریوم های پیونگ یانگ
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 22 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 22 رای
برگرفته از متن پشت جلد کتاب:
کانگ چول - هوان در این کتاب قصه واقعی زندگی خود را تعریف می کند. این مرد جوان زاده کره شمالی که ۹ سال بیشتر نداشت همراه با دیگر اعضای خانواده خود به ۱۰ سال اقامت در یکی از اردوگاههای کار اجباری کره شمالی محکوم شد. جرم این خانواده خطای بزرگی بود که پدربزرگ کانگ چول - هوان - یکی از مدیران ارشد حکومت- مرتکب شده بود. کانگ چول - هوان چند سال پس از آزادی از اردوگاه به کره جنوبی گریخت. وی یکی از معدود جان به در بردگان اردوگاههای کار اجباری کره شمالی است که از طریق این کتاب موفق شده صدای خود را به گوش جهانیان برساند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/04/27

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آکواریوم های پیونگ یانگ

تعداد دیدگاه‌ها:
12
جناب «شاهین شیراز»، دیکتاتوری و استبداد و خفقان، چپ و راست نمی‌شناسه و هر جا باشه محکومه. در همان شوروی و چین و غیره‌ی به اصطلاح «کمونیستی» کلی فعالین کمونیست و رادیکال دستگیر و شکنجه و کشته شده‌اند. متاسفانه دوستان طرفدار دیکتاتوری غربی که در محکومیت دیکتاتوری «کمونیست‌ها» می‌نویسند این بخش‌ها رو آگاهانه فراموش می‌کنند.
در وصف ساختار به اصطلاح «سوسیالیستی» یا «کمونیستی» این کشورها همین بس که طبق ایده‌ی مارکس، سیستم «دست‌مزدی» (که اتوماتیک بر مبنای استثمار قرار داره) و «دولت» فقط در جوامع بورژوایی می‌تونه وجود داشته باشه و این‌ها به تمامی در این کشورها بودند. (در «دوره‌ی انتقالی» فقط اشاره به دولت رو به زوال و آن هم در سطح مدیریت و قابل کنترل توسط شوراهای کارگری شده).
سعی می‌کنم pdf کتاب والنزوئلا و کنستابل را بیابم و آپلود کنم، چون کتابی‌ست که از سوی مـراجع دانشگاهی جهانی تایید شده، و چون تلفیق هوشمندانه‌ای است از پژوهش کمّی و کیفی. هم آمارهای معتبری بر مبنای مقوله‌های اقتصادی (مثل قیمت‌ها) و گزارش‌های دولتی دارد و هم حاوی مصاحبه‌های عمیق با اقشار مختلف مردم است. کتاب به‌صورت غیرقابل انکاری نشان می‌دهد که دولت سه ساله‌ی آلنده بـاوجود خـرابکاری‌های گسترده‌ی آمـریکا و کـارتل‌ها‌یی چون آی.تـی.تـی توانسته بود رشـد قیمت اقلام ضروری را مـهار کند و در آموزش و پرورش و بهداشت و درمان به موفقیت‌های نسبـی برسد. از طرف دیگر رشد برق آسـای فقر، بیـکاری و تمـرکز ثروت را در دولت پینوشه به‌دور از «دوگانه خیـر و شـر»!!! نشان می‌دهد. عجالتاً برای کسانی که به کتاب دسترسی دارند، آماری که آوردم در صفحه 55 کتاب فصل «The Soldiers» آمده
قـبـلاً اشـاره‌ای داشتم یکـبار دیـگر بگویم که این نوع مواجهه سلطنت‌طلبان با کـودتای آمریکایی شـیلی بنـظرم امریست میـمـون و مبـارک و در نـوع خود روشنـگر. امـا 2 نکتـه: 1ـــ آرتـورو والنزوئلا و پاملا کنستابل (Arturo Valenzuela, Pamela Constable) در کتاب معروف و مشهورشان (A Nation of Enemies) می‌نویسند «تیـمی که کـودتا می‌کند هم در واقعیت خـرابکاری می‌کند و هم در تصویری که از واقعـیت ارائه می‌شود، از اینرو هنگام پرداختن به تاریخ کـودتا، پژوهشگر باید نهایت دقت را هم درباره فاکت‌ها و هم درباره آمارها به‌کار گیرد». آمـاری که درباره تـورم در شیلی در این کتاب آمده برمبنای حسـاب قیمت‌های سالانه است: «در سـال اول حـاکمیت شـورای نظامی، نـرخ تورم به 508 درصد رسید و برای «ضـروریات اولیـه» به نزدیک 1000 درصد رسیده بود. این در حالی است که در سال 1972، یـعنی آخرین سال حکومت آلنده، نـرخ تورم به 163 درصد کـاهش یافته بود.»....... «مکتـب شـیکاگو می‌گفت، تـــورم نـوعی تـب اقتـصادی است که حـاکـی از وجـود انـدام‌واره‌هایی نـاسالم در بـازار است!» «طـبعاً حکومت نظامی پیـنوشه هم در حـکم «پـاشـویه» اقتصاد بود. اما این وضعیت با بیـکاری‌های وسیع تشدیـد شد. آزمـایش «تـجارت آزاد» پینوشـه کشـور را از واردات ارزان‌قیمت لبریز کـرده بود، کارگران شیلیایی از کـار بیکار و واحـدهای اقتصادی محلی که توان رقابت با کالاهای مصرفی ارزان‌قیمت را نداشتند یکی پس از دیـگری بسته شدند. در سال 1975 که بیکاری و گرسنگی رکورد می‌شکست، ســرجــیو دکـاسـترو و سایر اقتصاددانان مکتب شیکاگو می‌گفتند «هـنوز هم بیماری‌ها و انحراف‌هایی در اقتصاد باقی مانده که نتیجه‌ی حدود نیـم قرن دخالت دولت است»!!!...... این درحـالی است که حکومت کودتایی پینوشه و «مکتب شیکاگو» بیشترین سلطه را بر صنایع مس، انرژی و مخابرات و بانک‌ها داشتند!!! دربـاره تورم، نائومـی کلاین به قول خودش برمـبـنای «منـابع محـافظه‌کارانه» می‌نویسد «در سـال 1974، تـورم به 375 درصـد رسـید کـه تقریباً دو بـرابـر بالاترین نـرخ تـورم در دوران زمـامداری آلنـده بود.» مراجع کلاین اکثراً سـازمان‌ها و نشریات اقتصادی بین‌المللی مورد اعتماد بـورژوازی و بـازار‌آزادی‌ها هستند. کلاین عمـداً این مراجع را انتـخاب کرده ........ اعتـبار مـراجع آقای «نـجات بهرامی» را چـگونه می‌تـوان سنجیـد؟؟؟ 2ــــــ قضیـه نقض دمـوکراسی توسط آلـنده هم از آن ادعـاهای قشنگ است! فکـر می‌کنم این قضیه بـرای اهـل تـاریخ پــوشـیده نـباشد. فقط به کتاب «آی.تـی.تـی، دولـت حـاکـم» نوشته «آنـتونی سـمسون» ارجـاع می‌دهم که جزء موثق‌ترین و پراعتبارترین اسنــاد خــرابکاری‌های وسیـع آمریکا و کارتـل‌های بین‌المللی در اقتصاد و جامعه شیلی قبل از کـودتا است. «دمـوکراسی آمریـکایی» با خـرابکارانی که اعمال‌شان در هزاران برگ سند افشا شده چـه می‌کند؟؟ به آن‌ها آزادی عمل و آزادی بیـان می‌دهد؟؟؟ میـدان عمل آن‌ها گشــاده‌تر مــی‌کنـد؟؟؟ گـرچه سمسون نشان مـی‌دهد که دولـت آلنده در مبـارزه با خـرابکارن (یا در نقـض دموکراسی!!!) چنـدان هم موفق نبود، نه قدرت لازم را داشت نه برنـامه‌ای جدی.....
«از میان بی‌شمار چهره‌های چپ‌گرا در سیاست و فرهنگ شیلی که متعرض سیاست‌های رئیس‌جمهور سالوادور آلنده شد، ادواردو فری مونتالو رئیس‌جمهوری قبلی شیلی بود. او در به قدرت رسیدن آلنده نقش مهمی داشت و متحد او بود اما در اعتراض به سیاست‌های اشتباه آلنده میانه راه از او جدا شد. مونتالو بعدها دوره زمامداری او را«کاروان جنون» نامید. طرفداران آلنده به‌صراحت قواعد دموکراتیک را به سخره گرفته و رویه‌ای تهاجمی در پیش گرفتند. در 22 اوت 1973 مجلس نمایندگان به این نتیجه رسیدند که رژیم آلنده به‌طور فراگیر عناصر اساسی و جایگاه قانون را نابود کرده است. در این روز قطعنامه‌ای در مجلس نمایندگان شیلی در ارتباط با برنامه‌های مخرب آلنده صادر شد که در آن دولت آلنده به کنترل یک‌جانبه تلویزیون و رسانه‌ها، تلاش برای پایمال کردن نظام قانونی کشور، عدم اجرای تصمیم‌های قضایی اتخاذشده علیه طرفدارانش، واردکردن فشار اقتصادی علیه رسانه‌های منتقد، تحویل سلاح به طرفداران حزب سوسیالیست، سرکوب غیرقانونی کارگران معدن، تلاش برای ایجاد پلیس و ارتش مخصوص و وابسته به خود و نیز جلوگیری غیرقانونی از مهاجرت اتباع شیلی به خارج از کشور متهم شد. برای جریان‌های روشنفکر چپ‌گرا کیفرخواست بلندبالای مجلس نمایندگان شیلی اصلاً مهم نیست و می‌توانند در سکوت از کنار آن گذر کنند؛ اما در عوض برای این جریان‌ها انتخابات سال 1970 مهم است تا آلنده پیروز انتخابات و برآمده از آرای عمومی را خیر مطلق تلقی کنند و پینوشه برآمده از کودتا را مصداق تمام شرارت‌ها بدانند...»
«روشنفکران شیلی هیچ‌گاه متعرض سیاست‌های غلط سالوادور آلنده نشدند و از ماجرای شیلی دوگانه خیر و شر ساختند. اکثر مدافعان آلنده با استناد به انتخابات سال 1970 آلنده را فردی دموکرات و دولت وی را برآمده از یک انتخابات دموکراتیک می‌نامند اما به اقدامات ضد دموکراتیک آلنده اشاره‌ای نمی‌کنند که از فردای ریاست‌جمهوری او آغاز شد. در همایش‌های حزب مدافع آلنده نیز به‌صراحت بر عبور از قانون اساسی و تضاد دموکراسی با برنامه‌ها و اهداف حزب تأکید می‌شد و دموکراسی را تنها ابزاری برای به چنگ آوردن قدرت به‌منظور اجرای برنامه‌های سوسیالیستی تعبیر می‌کردند...نرخ تورم در سال پایانی ریاست جمهوری آلندهاز 500 درصد هم فراتر رفتهو برخی منابع حتی این نرخ را فراتر از 700 درصد اعلام کرده‌اند.»
از کتاب «توسعه و بازار در برابر پوپولیسم؛ نگاهی به تجربه شیلی» نوشته نجات بهرامی
فکر میکنم در متن خود آقای بیژن اشتری به این مورد اشاره شده بود که " فریدمن خود را در حکم پزشکی متخصص در رشته اقتصاد می دید که حاضر به ارائه توصیه هایش به هر رژیمی است که طالب شنیدن آن باشد" در توضیح پارارگراف مذکور از بیژن اشتری موضوع را صرفا از منظر دلایل اقتصادی و شکل گیری یک طبقه متوسط که در نهایت منجر به نابودی رژیم دیکتاتوری شد، بررسی کرده است. شما کمراد سرخ گرامی و ذوب شده در ولایت مارکس متاسفانه شخصیت بی ادبی دارید شوربختانه بجای مباحثه دست به حمله شخصی و واژگان نامناسب می زنید، توصیه دوستانه ای که به شما میکنیم این است که برای پنهان کردن ضعف استدلال خویش دست به بی ادبی نزنید، این برای شما بهتر است، البته یک توصیه دوستانه است مگرنه من سال هاست که خط فکری و عمل کردی رفقای سرخ را دیده ام و شنیده ام، پوست کلفتی در این باب دارم و جملات سخیف صرفا ترحم من نسبت به آنان را بر می انگیزد. پیشتر پاسخ شما را دادم برای بخشی از ایران دوستان مشروطه خواهی راهی برای گذر کم هزینه از جمهوری اسلامی است و ایجاد یک رژیم ملی که اهداف ملی را برای رفاه و امنیت شهروندان تضمین کند و همه احاد جامعه شهروند درجه اول فارغ از جنسیت، مذهب، قوم و اندیشه فکری باشند در این بین مشخصا شاهزاده صرفا یک نماد و سمبل سلطنت است ، دشمنی و کینه عمیق شما به ایشان قابل درک نیست احتمالا این نفرت کور به دلیل کمونیست بودن شماست ، خوش باشید
درواقع یک نفر باید از آقای بیـژن اشتـری بپرسد که فریـدمن برای چه‌ کسانی از مزایـای بی‌نظیر نولیبرالیسم می‌گفت؟؟!! طبـق آمارهای خـود نـهادهای بیـن‌المللی (مثل Commission of Truth and Reconciliation) حـداقل 200 هـزار نفر در اوایل کودتا یا از شیـلی تبعید شدند، یا درون شیلی تحت نظر گرفته شدند (گزارش‌های مـردمی، مثل گزارش نویسنـده بزرگ آریـل دورفـمان این رقم را بیش از 500 هزار تن می‌دانند). این آمار غیر از «گـم‌شدگان»، اعـدامی‌ها و زندانی‌هاست. خود CIA در گزارش مشهوری که به کیسینجر داد، نوشت که در دو هفته‌ی اول کـودتا بیش از 5000 نفر «با خشن‌ترین برخورد» در استـادیوم حبس شدند. 4000 تن تا سال 1975 (2 سال بعد) در بدترین شرایط در استادیوم محبوس بودند. «کمیسیون حقیقت و مصالحه» که مورد اعتماد USA است، اعدامـی‌ها را 2800 نفر و شکنجه‌شدگان را 27 هزار و 300 نفر می‌داند و اعلام می‌کند که «از سال 1973 تا 1990 نیروی نظـامی شدیدترین نظارت را بر تمام اعمال شهروندان شیلی داشت» (Human rights violations in Pinochet's Chile) بـازماندگان نشان می‌دهند که آمار کشته‌شدگان «جراحی اقتصادی شیـلی» بسیار بیشتر از اینهاست. از 1973 تا 1990 تمام وجوه زندگی در شیـلی تحت دیـکتاتوری نـظامـی بود و شیـلی در 1982 به بحـران اقتصادی معروفش رسید. بحـران 1982 را نه چپ‌هایی مثل نائـومـی کلاین، بـلکه راسـت‌تـرین تـریبون راست‌های آمریکا (Wall Street Journal) نـشانه شـکـست کـامـل «جراحی نولیبرالی» مـی‌دانند (جنـاب علامـه‌ی فرزانـــه ctr2006 یــــا تابحال کــتـاب دکــتـرین شـــوک را ورق هم نـزده است یا دروغی مـی‌گوید مثل همه دروغ‌های دیگرش، چون اکـثر منابع نـائـومی کلاین کتاب‌ها، مقالات، سخـنرانی‌ها و ژورنـال‌های خـود طرفــداران بــازار آزاد است. کلاین در کتابش از خودش هیچ نگفته!!!!!) چــقــدر شـیرین و راحــت است که در مـتن کشتار در کسـوت پرفسور و پـزشـک بـروید در «دانـشگاه کـاتولیک» دربـاره مـزایای بـازار آزاد و نولیبرالیسم سخن بگویید!!! امـا فــارغ از تمام این‌ها، صــراحت لهـجه و رک‌گــویی علامه‌ی راســت‌گو ctr2006 در اینجا ستــودنی است. ای کــاش این صراحت لهجه به افـراد محدود نمـی‌ماند و گــروه‌ها و احـزاب سیاسی چنین صراحت لهجه‌ای را وارد برنامه و استــراتژی خود می‌کردند. ایـن صراحت لازمه‌ی حرکت‌های آگاهانه مـردم است. حیــف کــه گـروه‌های سیاسی تن به این صـراحت نمی‌دهند. به‌خـاطر همیـن است که سلطـنت‌طلبان به‌جای آنکه «انــجمن نــولــیبرالیسم برای ایران» بزنند، «انـجمن ســوسیال‌دمـوکراسی بــرای ایران» مــی‌زنند!!!!! و شــازده رضای احمــق‌الدوله هر از چند گاهی مــی‌گوید بــخش عمــومی ســوئــد چقدر قشنــگ و نــایـس است!!
با سلام
این طرفداران رژیم های کمونیستی و چپ همیشه آدم رو شگفت زده میکنند.
از کشتار پینوشه حرف می زنند و اشک می ریزند.البته که پینوشه انسان بدی بود و یک دیکتاتور و مخالف آزادی که مانند سایر دیکتاتورها به زباله دان تاریخ پیوست و دیکتاتورهای امروز هم خواهند پیوست.
از فریدمن به خاطر مشاوره اقتصادی و نه سیاسی به دولت پینوشه انتقاد می کنند،اما در مقابل جنایات دولت های کمونیستی پاک از زبان و گویش باز می مانند.
جنایات استالین،مائو،انور خوجه و دیگران پاک به چشم این دوستان نمی آید.
اینها پیرو گفتار معلم بزرگ مارکسیسم استالین ،بر این عقیده هستند که کشتن یک انسان جنایت است اما کشتار میلیون ها انسان تنها یک آمار است.
جریان دولت های مارکسیستی در قرن بیستم چیزی حدود صد میلیون انسان بی گناه را به وادی مرگ فرستاد.که خوب از دید این دوستان مارکسیست تنها یک آمار است.
کشتار و شکنجه انسان ها از هر حکومتی و با هر دیدگاهی جنایت است.چه پینوشه باشد و چه مائو و استالین.
در پایان خدمت دوستان عرض میکنم که کتاب های ترجمه شده توسط جناب آقای بیژن اشتری کتاب های بسیار مفیدی هستند.مطالعه کتاب سیاه کمونیسم نیز به عزیزان پیشنهاد می شود. در کتابناک موجود می باشد.
بیژن اشتری مولف این کتاب همیشه صحبت های جالبی می کند، برای نمونه نوشت که میلتون فریدمن، اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه نوبل ، دو سال پس از کودتای ژنرال پینوشه علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور سوسیالیست شیلی، بنا به دعوت دانشگاه کاتولیکی شیلی به این کشور رفت و برای دانشجویان شیلی چندین سخنرانی کرد و دیداری حدودا یک ساعته با پینوشه داشت. پینوشه زمانی که به قدرت رسید اقتصاد شیلی یک تورم هزار درصدی را تجربه میکرد . پینوشه از فریدمن خواست که یک برنامه اصلاح طلبانه ی اقتصادی برای شیلی پیشنهاد کند. فریدمن کمی بعد، طی نامه ای، هشت پیشنهاد اقتصادی اصلاح طلبانه به پینوشه ارائه کرد که مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد و خصوصی کردن اقتصاد بود. پینوشه این پیشنهادها را پذیرفت و نتیجه هم گرفت. اقتصاد شیلی نهایتا شکوفا شد و درآمد سرانه مردم چهل درصد افزایش یافت به طوری که در پایان دوره حکمرانی پینوشه، شیلی ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی بود. برنامه اقتصادی فریدمن به قدری موثر بود که حتی روسای جمهور دموکرات بعدی شیلی نیز همین برنامه را ادامه دادند و به آن عمق بخشیدند. با این حال، چپ ها رابطه میان فریدمن و پینوشه را تبدیل به یک "پیوند شیطانی" بین یک اقتصاددان نئولیبرال آمریکایی و یک دیکتاتور زورگوی آمریکای لاتینی کردند. نائومی کلاین در کتاب "دکترین شوک"اش، این افسانه دروغ را مطرح کرد و به آن بال و پر داد. اما واقعیت چه بود؟ فریدمن خود را در حکم پزشکی متخصص در رشته اقتصاد می دید که حاضر به ارائه توصیه هایش به هر رژیمی است که طالب شنیدن آن باشد. او عین همان توصیه هایی را که به پینوشه کرده بود در چین کمونیست به تنگ شیائو پینگ ارائه کرده بود. او هم به ایران شاهنشاهی آمده بود هم به یوگسلاوی کمونیست. او به سران این کشورها پیشنهاد کرده بود که اقتصاد بازار آزاد را در پیش بگیرند. فریدمن در برابر دانشجویان شیلیایی گفته بود: "اقتصاد بازار آزاد می تواند منجر به باز شدن فضای سیاسی کشورتان شود. اگر سیاست بازار آزاد را دنبال کنید جامعه آزاد هم به دنبالش خواهد آمد‌. آزادی اقتصادی یعنی تمرکز قدرت کمتر در دولت و توزیع قدرت در نهادهای دیگر و ضعیفتر شدن بخش دولتی. "تاریخ ثابت کرد حرف فریدمن درست است. پینوشه عاقبت مجبور به کناره گیری شد زیرا بر اثر رشد اقتصادی کشور، یک طبقه متوسط آزادیخواه قدرتمند شکل گرفته بود. ادعای گزافی نیست اگر بگوئیم میلتون فریدمن اقتصاددان نئولیبرال آمریکایی نقش مهمی در دموکراتیزه کردن جامعه شیلی ایفا کرد.
رشد اقتصادی شیلی در سال های 97_1983 ( پس از افت شدید 1982 ) تابع عوامل مختلف بود از جمله عدم تبعیت از توصیه های اقتصاددانان « بازار آزاد » : آلنده معادن مس را ملی کرد و پینوشه آن را بر خلاف صنایع کود شیمیایی ، فولاد ، هواپیمایی ... ، خصوص نکرد . با افزایش قیمت جهانی مس ، درآمد دولت افزایش یافت ( بیش از 50 درصد درآمدصادراتی شیلی از مس به دست می آید . ) و دولت با این درآمد توانست مخارج سیاست های رفاهی را تأمین کند که به رشد طبقات متوسط جدید منجر شد . نگاه تک بعدی و « ایدئولوژیک » به اقتصاد ، به شناخت واقعیت مرکب و پویا کمکی نمی کند . ( آقای بیژن اشتری اقتصاد نمی داند ولی حتا اقتصاددانان مرجع او به این نکته نمی پردازند که « دارایی ملی » نوعی مالکیت کمونی است و همه جا ، حتا در ایالات متحده آمریکا ، مالکیت جمعی غالب است . افزون بر این ، اگر منافع خصوصی با منافع کمون دولت ـ ملت ناسازگار باشد ، منافع ملی ارجحیت دارد . دخالت دولت پینوشه در نظام بانکداری در سال 1983 بر این اساس صورت گرفت ، چنان که دولت آمریکا با کسری بودجه تریلیون دلاری به بخش خصوصی « رانت » می دهد . )
کتاب توصیفات وحشتناکی از وضع و معیشت مردم در اردوگاهها و زندگی روزمره آنها در کره شمالی دارد.
به قول جورج ارول: همه در برابر قانون برابرند اما برخی برابرترند...
با سلام. لطفا در جایی آپلود کنید .کتاب خوببیه
آکواریوم های پیونگ یانگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک