رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

هزارتوهای بورخس
هزارتوهای بورخس
4.5 امتیاز
از 112 رای
استادان داستان نویس شوروی
استادان داستان نویس شوروی
4.1 امتیاز
از 38 رای
دشمن پنجم: مجموعه چند داستان
دشمن پنجم: مجموعه چند داستان
4.6 امتیاز
از 18 رای
چهل داستان طنز
چهل داستان طنز
4.6 امتیاز
از 30 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
دقیقا نمیدونم چرا دوستان یک به یک دارن خداحافظی میکنن ولی امیدوار بودم از نقد های موجود و آثار کامنت شده زیر این اثر مجموعه ای تشکیل شود و این عادت نقد و خوانش آثار ادبی تعطیل نشه و در جریان باشه و به جهت اینکه همه وظایف گردن دست اندرکاران یک دوره نباشه بطور دوره ای عوض بشه.
به نظر من این کار را به دست فراموشی نسپرید. حقیقتا بار آموزشی این کار نه تنها به خودمون بلکه به سایت کمک میکنه.
با تصور بر این که برزگوارانی که اینجا اظهار نظر میکنند ترک خانه کنند اینجا مشاعره ی شکست احساسی دختران و گزیده ی اشعار سهیلی خواهد بود که مطمئنم نه تنها فایده ای نداره بلکه باعث اسیب می شود.
dark_shadow نوشت:
نقل قول از کامبیز شیخی:مسافر:تا وصال خیلی مونده؟
راننده تاکسی:آهی میکشه و زیر لب میگوید خییلی زیاد.
(هر کی راست میگه ترجمه اش کنه و به یک خارجی بفهمونه)
پ.ن.. شاید به این دلیل است مینیمال انگلیسی به نظر نچسب است.
فکر کنم consummate معادل خوبی برای وصال باشد.چون هم معنی "به پایان رسیدن" را دارد، هم معنی "ازدواج کردن" را.
در مورد ترجمه همیشه این سوال بیادم میآید که "باید به ترجمه ی لغت به لغت وفادار بود یا به ترجمه ی مفهومی؟(یعنی باید لغت به لغت متن را ترجمه کرد یا ابتدا مفهوم را از جمله استخراج کرد و مفهوم آن را (جدای معانی لغت به لغت کلمات) ترجمه کرد.)"
مایلم نظر دوستانی که در ترجمه مهارت دارند را بشنوم.

اگرچه مهارت ندارم ولی نظرم را میدم با اجازتون
دوران کارشناسی استادی داشتیم که یادش گرامی میگفت: فرآیند ترجمه همچون زن است، زن ها یا زیبا هستند یا وفادار. اگر ترجمه ای زیبا باشد وفادار نیست و اگر وفادار باشد خوش ساختار نیست و نازیبا بنظر می رسد.( در مثال مناقشه است و صرفا نقل قول از کسی کردم و نظر من نیست)
در ترجمه همیشه باید وفاداری را مد نظر قرار داد، و بازآفرینی متن در زبان مقصد حتی المقدور ملموس روان و خوانا باشد.
بنابراین تعادل و حرکت بینابین زیبایی و وفاداری به متن مبدا و در عین حال ساختار مناسب متن مقصد را باید در تمام شرایط مد نظر قرار داد.
بر سر این حرف های من چه بسا آدمهایی که با آثارشون محکوم به سوختن در کوره های جهل و تعصب پیشینیان شده و چه بسا بزرگانی چون دریدا و نایدا بر سر آن بحث کردند.
بطور کلی ترجمه بسیار بحث برانگیز است و پوشش درست مطلب انطور که حق مطلب ادا شود در یک کامنت چند خطی غیر ممکن است
دوست عزیز من در مورد ترجمه، تخصصی ندارم تنها به عنوان یک خواننده کتاب این انتظار رو دارم که اول اینکه مترجم به مفهوم داستان بسیار بسیار وفادار مانده باشد و بهتر است تا حد امکان ترجمه تحت لفظی را انجام دهد (نه آنقدر غلیظ که مصنوعی بنظر آید)
بعنوان یک خواننده انتظار دارم فضای داستان حفظ شود مایل نیستم در وسط داستان روسی یا فرانسوی یا چینی و... با اصطلاحات و ضرب المثل های غلیظ ایرانی برخورد کنم دوست دارم فضای متن مورد خوانش، کاملا بازتاب دهنده فرهنگی باشد که نویسنده اصلی به تصور کشیده باشد.
این یک نظر غیرتخصصی است و تاکیدی بر آن ندارم
سهیل گرامی مطلب بسیار مفیدی از مقاله های میثم کیانی معرفی کردید:
مینیمالیسم...کمی که میتواند زیاد باشد! در اینجا
خب ظاهرا قرار است تمرکز دوستان از "میم..." برداشته شود.
من هم ممنونم از دوستان به خاطر نظرات و داستانکهای جالبشان و از همه مهمتر حضورشان پای این کتاب.
جای بسیاری دوستان اینجا خالی بود از جمله پرسیکای گرامی که اگر اشتباه نکنم پیشنهاد جمع آوری این کتاب را داد.
باری...
به نظرم در فضای مجازی و با وجود گوناگونی بسیار چه در نظرات و چه در نحوه برخورد با موضوعات نمی توان انتظار داشت بحث بر سر یک موضوع کاملا مطابق معیارهای مباحثه پیش برود
اما با این همه در طی همین مکالمات فکر می کنم همه ما پیشرفتهای بسیاری در جهت بهتر خواندن، بهتر نوشتن و بهتر نقد کردن داشتیم و این بسیار ارزشمند است.
خود من بسیار در این مدت از همه آموختم و جمع بندی بنده این است که
به واقع نمیتوان به قطعیتی در تعاریف رسید. اما ما در حیطه نقد ناچاریم به تعریف کردن. چراکه اگر متر مشخصی وجود نداشته باشد نقد ساختاری-یا هر دیدگاه دیگری در نقد- ممکن نخواهد بود.
حال اگر این متر وجود داشته باشد پدیده جدید و خلاقانه ای که در زیر مجموعه سبک یا تعریف موجود، خلق میشود نیز قابل تشخیص خواهد بود و میتواند اسم تازه خود را بیافریند.
(این صرفا جمع بندی من بود.)
به امید دیدار در صفحه آثار دیگر نویسندگان کتابناکی :)
کامبیز شیخی نوشت:
مسافر:تا وصال خیلی مونده؟
راننده تاکسی:آهی میکشه و زیر لب میگوید خییلی زیاد.
(هر کی راست میگه ترجمه اش کنه و به یک خارجی بفهمونه)
پ.ن.. شاید به این دلیل است مینیمال انگلیسی به نظر نچسب است.

فکر کنم consummate معادل خوبی برای وصال باشد.چون هم معنی "به پایان رسیدن" را دارد، هم معنی "ازدواج کردن" را.
در مورد ترجمه همیشه این سوال بیادم میآید که "باید به ترجمه ی لغت به لغت وفادار بود یا به ترجمه ی مفهومی؟(یعنی باید لغت به لغت متن را ترجمه کرد یا ابتدا مفهوم را از جمله استخراج کرد و مفهوم آن را (جدای معانی لغت به لغت کلمات) ترجمه کرد.)"
مایلم نظر دوستانی که در ترجمه مهارت دارند را بشنوم.
کامبیز شیخی نوشت:
مسافر:تا وصال خیلی مونده؟
راننده تاکسی:آهی میکشه و زیر لب میگوید خییلی زیاد.
(هر کی راست میگه ترجمه اش کنه و به یک خارجی بفهمونه)
پ.ن.. شاید به این دلیل است مینیمال انگلیسی به نظر نچسب است.

آقای شیخی بزرگوار امکان برگرداندن دقیق ایهام و آنچه که شما مد نظرتون هست در این مکالمه وجود ندارد. این ویژگی زبان فارسی نیست و اکثر زبان ها به دلیل وجود ویژگی های منحصر بفرد که صرفا برای اهالی همان زبان قابل درک است امکان برگرداندن مستقیم ایهام،کنایه، استعاره و تشبیه به همان فرم زبان مبدا در زبان مقصد وجود ندارد.
برای این مورد خاص هم صرفا در حالت اضافه کردن پانویس و اشاره به ambiguity یا ایهام جمله امکان برگرداندن آن وجود دارد که بازهم از لذت آن کاسته میشه چون بازهم وصال اینجا چند پهلوست. وصال مادی وصال معنوی...
کلا خوب از اب در نمیاد
پ.ن:دوستان اهل فن پیشنهادی جز consummate برای وصال ندارند که حامل پیام معنوی هم باشه؟
دلم واسه کامنت گذاشتن شما و لایک کوبیدن خودم تنگ میشه ولی فکر کنم جدی جدی قراره اینجا یه مدت ساکت باشه پس منم خدانگهدار!!!:((:((:((
( البته اگه باز کامنت گذاشتن اینجا شروع شد منم برمیگردم سر شغلم :D )
مرسی ارتین جان از همراهیت.حقیقتش منم گمان کنم دیگه میم مثل مینیمال بسه.واقعا دوستان زحمت کشیدند و البته نتیجه از کار مشترک قبلی خیلی بهتر بود..از اونجایی که به شدت در تایپ تنبلم منم برم چند تا داستان تایپ کنم و اپش کنم و ببینم واسه رضای خدا کسی میاد بخوندش یا نه.تا کار بعدی بای دوستان.:x
دوستان گرامی.....
از همتون بخاطر داستانکهای زیباتون تشکر می کنم....ولی از آنجایی که احساس می کنم چند وقتی است که از هدف اصلی خودم که مطالعه بیشتر کتاب بود دور شده ام، تصمیم گرفتم برای مدتی دیگه اینجا نیام.......باز هم از همگی بخاطر نظرات پرمغز و داستانهای زیباتون تشکر می کنم.....همگی موفق باشید.آرتین:D
_سلام پدر جان! برای آمارگیری اومدم.چند سالتونه؟
_سن؟ زلزله که شد سی سالم بود.
_چند ساله اینجا نگهبون آپارتمانید؟
_همون سال زلزله اومدم اینجا.
_تنهایید؟
_تنها؟نه اهالی ساختمون هستن.
_منظورم اینه اینجا تو سرایداری کسی باهاتون هست؟زن و بچه هاتون؟
_ زن داشتم با دوتا بچه .......ولی زلزله شد.
_کدوم زلزله؟کی؟
_همون شب که از مزرعه داشتم می اومدم.....روستامون شده بود یه تل خاک.
توضیح:تو شهرستان طارم زنجان با گذشت 23 سال از زلزله رودبار،زلزله در خاطر اهالی چنان مانده که تبدیل به یک مبدا تاریخی شده.در این زلزله 35000نفر کشته شدند.
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک