رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

جناب شاهی عزیز چه خوب که دفتر فلانی ها را بعد از این همه مدت دوباره ورق می زنید جای همه فلانی هایی که نیستند یا کم پیدا شده اند خالی! این یاداوری هم خوشایند است و هم یک طوری ناراحت کننده امیدوارم دوستان به خانه باز گردند تا "مثال ایوم ق
[quote='sinyasin']"تن طاهر " بعد از مدتها انگار به واحه ای پر استغناء رسیده باشی . هوا گرم است و بیابان بزرگ و دراز اما در وجودت هیچ تشنگی نباشد . هنوز داستان های دیگر را نخوانده ام اما به گمانم بهترینش باشد . چون بهترین من بود در چند
[quote='balooot'] اگر مایل بودید نظر من رو هم کنار این همه موافق بدونید بهم اطلاع بدید... ...[/quote] فکر نمیکنم هیچ نویسنده ای بنویسد به هدف مطلع شدن نظر دیگران درباره اثرش!!! نویسنده مینویسد چون دردی دارد و اگر به اشتراک میگذارد منت ب
"آخرین کلام" ...دیگه واقعا نمیدونم چی بگم! و رفت...
[quote='Reza']درود با توجه به درخواست های کاربران و برخی از نویسندگان این کتاب و همچنین مشورت با تیم نظارت سایت تصمیم بر این شد که تا افتتاح رسمی فروم کتابناک (کافه) و تکمیل امکانات آن در صورت تمایل کاربران بحث زیر این کتاب میتواند به منوا
سهیل گرامی چه کار جالبی کردید میم ... رو در ویکیپدیا قرار دادید :) سپاس 8-)
ﻣﻴﺜﻢ ﻋﻠﻴﭙﻮر ﻣﺪاد را ﺗﺮاﺷﻴﺪ، ﻧﻮک ﻣﺪاد را ﻧﮕﺎﻩ کرد .همه ﭼﻴـﺰ همان ﺑـﻮد که ﻣـﻲ ﺧﻮاﺳـﺖ .کاﻏـﺬ ﺳـﻔﻴﺪی روی ﻣﻴـﺰ ﮔﺬاﺷـﺖ و ﻣـﺪادش را ﺷﻜﺎﻧﺪ. از [url=http://dl.irpdf.com/ebooks/Part31/www.irpdf.com(8952).pdf]نمایشگاه داستانهای مینیمال[/u
ﭘﺎﻳﺎن بحﺚ اﺳﺘﻴﻮ ﻣﺎس ﺗﺎم ﻣﺮد ی ﺟﻮان و ﺧﻮش ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﻮد، هرﭼﻨﺪ وﻗتی ﺑـﺎ ﺳـﺎم ﮐـﻪ دو ﻣﺎﻩ ﺑﻮد هم ﺧﺎﻧﻪ اش ﺷﺪﻩ ﺑﻮد، ﺷﺮوع ﺑـﻪ ﺟـﺪل ﻣـ ﻲ ﮐـﺮد . ﺣﺎل ﺧﻮﺷ ﻲ ﻧﺪاﺷﺖ :«نمی ﺷﻮد، نمی ﺷﻮد ﻳﮏ داﺳﺘ ﺎن ﮐﻮﺗﺎﻩ را ﻓﻘـﻂ ﺑﺎ ۵۵ ﮐﻠﻤﻪ ﻧﻮﺷﺖ، اﺑﻠﻪ!» ﺳﺎم او
"...و پیرمرد قدم میزد" - هه! ... تا میتونی ببار لعنتی! دیگه از این سفیدتر که نمیشه.
[quote='ft0parham']دقیقا نمیدونم چرا دوستان یک به یک دارن خداحافظی میکنن ولی امیدوار بودم از نقد های موجود و آثار کامنت شده زیر این اثر مجموعه ای تشکیل شود و این عادت نقد و خوانش آثار ادبی تعطیل نشه و در جریان باشه و به جهت اینکه همه وظایف
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک