میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
خانم زمانیان تـبـریـک :)
چه زود گَرد فراموشی روی تاقچه لم میدهد .
وچه بعید که دوباره پیرمردی هوس آبتنی کند .
.
.
جناب "ابراهیم فتوت" گرامی با داستان"ما" سپاس از شما.داستانتان بسیار زیبا و اما حرف دل خیلی از ما ها بود:D ممنون به خاطر همراهیتان در این مجموعه .برایتان تنهایی آرزو نمی کنم.ولی امیدوارم در کنار زندگی شادی که دارید همیشه و همیشه به نوشتن ادامه دهید.موفق باشید:-)
و اما جناب "محسن قهاری" گرامی با داستانک های "آخرین تیغ امید" و "آخرین تار امید".سپاس از شما. نوشته های شما واقعا زیبا هستند.حس می کنم هر کلمه ایی که بر کاغذ جاری می کنید ،اول خوب مزه مزه اش می کنید و آنگاه خوش طعم ترینشان را به خطوط کاغذ میسپرید و اما تمام هدف کلمات نوشته شده این است که ما را به تعمق وادارد. به خاطر تمام تلاشی که این مدت برای نوشته ها و جمع آوریشان کردید واقعا سپاسگزارم و امیدوارم که دنیا هم تمام تلاشش را برای همراهی کردن با شما بکند و با کمال میل برایتان لحظات شیرینی را رقم بزند.:-)
و اما برادر خوبم" آقا محسن نوزعیم "عزیز با داستان "ادوار دهشتناک"که بسیار زیبا انتهای آن رقم خورد.ممنونم به خاطر همراهی این گروه. دوست گرامی و برادر ارجمندم ماندگاری این دل پاک و مهربان را از خدا برایتان آرزومندم و امیدوارم همیشه همینطور به جهان و مسائل پیرامونتان بنگرید که این نگاه واقعا ارزشمند است.:-)
و اما از همراهی مدیران سایت ،"جناب رضا زمانی گرامی" و "بانو مهسای عزیز"که این روزها دیگر گرمی حضورشان را در سایت حس نمی کنیم واقعا و صمیمانه تشکر می کنم.خدمتتان خسته نباشید عرض می کنم و از این که این همه بیقراری های تک تک کاربران سایت را با شکیبایی تحمل می فرمایید واقعا ممنون و سپاسگزارم.سلامتی و شادی را برایتان آرزومندم.
از "جناب قلندر عزیز" و "بانو گیلدخت خوبم" به خاطر نظارت این مدت ممنونم و خسته نباشید عرض می کنم.امیدوارم که نظارت دنیا برشما آسان باشد :-)
و اما برادر خوبم "جناب کیلر "عزیزکه زحمت صفحه رای گیری را کشیدند.دوست خوبم برایت دنیایی پر از آرامش و شادی آرزومندم.:-)
در آخر می خواهم عرض کنم که من قبلن هم عنوان کردم که از این مسایقه کنار کشیدم و واقعا از ته قلبم ایمان دارم که نوشته من قابل برچسب خوردن نام مینیمال یا داستان نداشته و فقط و فقط برای تست زدن در جمع دوستان و اساتید حضور یافتم.من همه دوستان رو برنده می دانم و به خاطر تمام لطفی که این مدت به بنده داشتید از تک تک شما سپاسگزارم.:x:-)
از تمام کاربرانی که در این مدت با همه ما همراه بودند و با نقد ها و نظرهاشون ،به این صفحه رونق بخشیدند تشکر می کنم.چه کسانی که خواندند و نوشتند و چه کسانی که فقط خواندند.:-)
امیدوارم به پاس تمام تلاش های این مدت ،تمام کاربران باز مثل قبل با هم آَشتی و وفاق را حفظ کرده و با مدیریت سایت که بی وقفه مشغول رسیدگی به امور سایت هستندهمراهی لازم را داشته و در کافه کتابناک هم بیشتر حضور به هم رسانند.
با تشکر از همگی
زهرا زمانیان:-)
پایان یک برگ از زندگی
به جناب "محمد ابراهیمی" گرامی به خاطر "شب بی پایانش" تبریک میگم.امیدوارم روزهای زیبا در زندگیشان ابدی باشد.:-)
به "مهتاب اطاقی "عزیزم به خاطر پیام های زیبای "انسانیت" و "جرم" تبریک میگم.همانطور که خود سرشار از حس زیبای انسان دوستی هستی،داستان هایت هم به زیبایی دورن مهربانت رقم خورد.مهر دلت فزون باد.:x:-*
به خانم"سحر افتخار زاده "گرامی و عزیز به خاطر داستانهای "ریمایندر" و "استارت" صمیمانه تبریک میگم.ریمایندر زیبای شما گرچه یادآور دردی بود(البته به نظر بنده) ولی به ما تلنگر زد که بودن در کنار بانوی هنرمندی مثل شما، چطور می تواند طراوت را به دقایق ما ببخشد. برای بودنتان و تمام زحمت هایی که این مدت برای جمع آوری و همراهی با تیم کتابناک کشیدید سپاسگزارم.امیدوارم هر زمان که خاطراتتان را دوباره از ذهن می گذرانید ،لبخند رضایت بر لبانتان بنشیند.:x:-*
به برادر ارجمندم جناب "عباس بیک پور "گرامی به خاطر نوشتن از حس والای "ایثار "و نمایان کردن درد بودن در "خانه سالمندان "تبریک میگم.بودن در کنار بزرگانی چون شما باعث افتخار بنده است. می دانم که داشتن حس همدردی،سختی و مشقتهایی برای انسان به همراه دارد ،ولی امیدوارم این حس ،همیشه در وجودتان شعله ور بماند و البته پهنای عمرتان وسیع و سلامتی همراه همیشگیتان باد:-)
به "مریم تورنگ" عزیز "دخترک داستان نویس" :-*:x،به خاطر نوشته دلهره آور" دخترک و گورکن "صمیمانه تبریک میگم.من که غافلگیر شدم .امیدوارم که داستان زندگی ات را بر گستره آسمان، به پاکی طبیعت و به درخشندگی خورشید تابان بنگاری.و بر دفترچه ایی از نگاه زیبایت،کلمات را ردیف و داستان های زیادی را خلق کنی تا ما هم از خواندن نوشته هایت لذت ببریم.:x:-*
به جناب "سیاوش حبیبی" به خاطر نوشتن "فقط خدا" و "پرده ها" تبریک میگم.امیدوارم هم شما و هم ما به معنای واقعی "خدا "برسیم و بتوانیم وجودمان را از هرچه کینه و بدی است پاک بگردانیم.سپاس از شما به خاطر تمام مینیمال هایی که نوشتید که به راستی پایه گذار داستانهای این کتاب شد.نوشته های شما حقِ بزرگی و پدری، بر گردن میم مثل مینیمال دارد.:-)
به جناب "علی زنجانی" گرامی به خاطر داستان "خدا "و "پدر" تبریک می گویم.در داستان خدا چه زیبا این شعر" هر که از ظن خود شد یار من "را بازگو کردید.سپاس از شما .نگاه زیبایتان مانا باد.:-)
و اما جناب "سهیل شانه ساز" گرامی که بهترین نقد ها را از ایشان خواندیم .به خاطر داستان "پسر خوب" سپاس.به راستی خیلی زیبا عیوب اثبات خود به هر قیمتی را نشان دادید.کاری که این روزها خیلی مشاهده می کنیم.به خاطر تمام راهنمایی ها و تلاشهاتون در این مدت واقعا سپاسگزارم و برایتان زندگی سرشار از خوبی و زیبایی آرزومندم.:-)
و جناب "یاسی شاهی" عزیز به خاطر قلم زدن برای داستانک های "برق "و "نه ثانیه" ممنونم. احساس جاری در نوشته هایتان را به شدت دوست میدارم.به راستی با خواندن هر کلمه از نوشته هایتان سورپرایز می شویم و هیچ نمیشود انتهای داستان را حدس زد.نگاه فوق العاده ای به دنیا دارید و زاویه دیدتان شاهکار است.امیدوارم این نگاه ماندگار و قلمتان پرتوان باد تا بتوانید دردهای بشری را بیشتر و بهتر بر کاغذ آوردید.;-)
((((((((((((((((((((((خودمون نوشتیمش)))))))))))))[/quote]
چه جمله ی حال خوب کنی .
شبیه جمله ای ست که معلم انشاء وقتی کوبید در گوشم و گفت بگو ببینم پدر سوخته اینو کی نوشته ؟ دادی پدرت نوشته دوباره ؟ هان ؟ من گفتم :
آقا ما خودمون نوشتیمش . آره خودمون نوشتیم . بعد از اینکه چهار تا انگشت قرمز مانده بود روی صورتم نوشتنم به تنم چسبیده بود انگار .
امیدوارم شما هم موفق باشید....
جا داره همینجا از تمام زحمت کشانی که مارو حمایت کردن تشکر کنم!
و باز هم به نویسندگان و برنده داستان مینیمال تبریک میگم!
:-):x