رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

هزارتوهای بورخس
هزارتوهای بورخس
4.5 امتیاز
از 112 رای
استادان داستان نویس شوروی
استادان داستان نویس شوروی
4.1 امتیاز
از 38 رای
دشمن پنجم: مجموعه چند داستان
دشمن پنجم: مجموعه چند داستان
4.6 امتیاز
از 18 رای
چهل داستان طنز
چهل داستان طنز
4.6 امتیاز
از 30 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
گاهی چهارچوبها با حرکت در بعد جغرایایی تعاریف اولیه خودشان را از دست میدهند و مفهوم جدیدی پیدا میکنند.مسلما مینیمالیسم برای ما نبوده ولی وقتی به ما رسید، مردم با نوع نگاه و فضای بسته خودشان از این قالب استفاده کردند و تعاریف جدیدی ساختند. این موضوع را میشود در ادبیات آمریکای جنوبی نیز مشاهده کرد .......
حقیقتن محسن عزیز به نکته بسیار مهمی اشاره کرد.عموما سبک های هنری ، از عاریه گرفتن یک سبک قدیمی و تغییر اساسی در اون به وجود میاد.البته متاسفانه همیشه ما در این عاریه گرفتن مغلوبیم و آنچه از آن طرف آب وام گرفته ایم را منشور مقدس خود می کنیم و در بست محسورش می شویم.ولی اگر فارغ از آن چارچوبها فکر کنیم ، مسلما به نتایج شگرفی می رسیم.نمونه خوبش میشه به استفاده ژاپنی ها از کمیک های امریکایی اشاره کرد.اونها خودشون را در استاندارد های کمیک استریپ امریکایی به صلیب نکشیدند.درگیر تعارف اولیه اون هم نشدند.این سبک را متناسب با فرهنگ و شرایط خودشون تغییر دادند و در نهایت مانگا را به جهان عرضه کردند.چه الان مانگای ژاپنی و انیمه،در امریکا طرفداران بسیار دارد.
مسافر:تا وصال خیلی مونده؟
راننده تاکسی:آهی میکشه و زیر لب میگوید خییلی زیاد.
(هر کی راست میگه ترجمه اش کنه و به یک خارجی بفهمونه)
پ.ن.. شاید به این دلیل است مینیمال انگلیسی به نظر نچسب است.
آقا من خودم مینیمالم
سخن گهر با عبدل میمون لات پا کوتاه(اگر یادتان باشد اوایل دهه 60کل تهران در تصرف کامنتهای او بود بر روی کیوسکهای تلفن عمومی .او در زمره اولین وندالهای ایران بود. روحش محشور با حوریان 120 کیلومتری در بهشت)
_ وای ... بابایی ... اگه بدونی چه خواب قشنگی می دیدم ... خواب دیدم مامان با دو تا بال قشنگ سفید داره کنار هواپیمامون پرواز می کنه و واسمون دست تکون می ده ، حیف شد صدای جیغ و گریه نذاشت بقیه خوابمو ... راستی بابایی چرا این خانوما دارن گریه می کنن؟
_ هیچی عزیزم ... هیچی ... بیا با هم چشمامونو ببندیم و دوتایی سعی کنیم خواب مامانتو ببینیم ... شایدم چند دقیقه دیگه هر دو مون پیش اون تو یه جای قشنگ بیدار بشیم.
دوستان عزیزم مسلما شما خوب می دونید که اگه متنی رو می نویسیم حتمن باید مرجع رو مشخص کنیم.شاید یک جمله در یک کتاب خاک می خورده اما نویسنده ایی وطنی مثلا به نام میثم کیانی دهها صفحه را خونده تا اون داستانک را از دل کتاب بیرون یکشه صیقل بزنه و واسه ما به نمایش بذاره......مسلمه باید در کپی اون حتمن به نام نویسنده هم اشاره کنیم.به خصوص وقتی کلمه به کلمه داریم مطرحش میکنیم.
وقتی زن هفت تیر خالی را تحویل پلیس می داد گفت: «زندگی کردن توی آپارتمان تکخوابه در سن هوزه با مردی که داره ویولون زدن یاد می گیره خیلی سخته.»
(از مجموعه داستان اتوبوس پیر ریچارد براتیگان با ترجمه زیبای علیرضا طاهری عراقی )
همان است که میثم کیانی در اینجا نقلش کرد و من شخصا ازش معذرت می خوام.
یکی از مشکلات من ، اینه که آنچنان درگیر تعاریف یک فعل میشم که از خود فعل غافل و البته خوش به حال فرنگی ها که بی مهابا دست به افرینش می زنند و خودشون را در چهار چوب های من در اوردی گیر نمی اندازند.در تاپ ناپ آمده بود فیل هنسن هنرمندی است که با داستان ها ، دست به خلق نقاشی های بی نظیری می زنه.که البته سایت خودش هم اینه.
اما نکته مهمتر : امیدوارم دوستانی که همچو من تازه کارند و از کامنت های دوستان استفاده می کنند، درگیر تعاریف من در اوردی و قاب های کلیشه اییه بدون پشتوانه و به شدت شخصی و نابخردانه نشده و با مطالعه و شجاعانه دست به افرینش بزنند .یادمان باشد سالها چه بدیهی بود که هر چه جسم سنگین تر باشد سریع تر به زمین می افتد و گالیله یک بار امتحان کرده و به این بدیهی گفت :نه.
به جای گوش دادن به آن فتواهای کلیشه ایی و مندرسِ لباس نو پوشیده ، مجدد دقت کنید به تعریف زیبا و پرمایه و البته مثل همیشه طنز الود دوست فرهیخته ، فروتن و گرامیمان ، یاسی شاهی عزیز.
جمع کردن احساس عمیق روحی در نوک مغز . پاره کردن تکه ای ازهستی . چپاندن آن در جملات و تف کردن آن روی صفحه ی کاغذ ...
میشود مینیمال . میشود کوتاه . میشود تکه . میشود یک لحظه از گفتن های بلند و سرسام آور .
به همین سادگی و در عین حال به همان پیچیدگی .

الحق به همین سادگی و به همین پیچیدگی.8-)
.
.

.
جمع کردن احساس عمیق روحی در نوک مغز . پاره کردن تکه ای ازهستی . چپاندن آن در جملات و تف کردن آن روی صفحه ی کاغذ ...
میشود مینیمال . میشود کوتاه . میشود تکه . میشود یک لحظه از گفتن های بلند و سرسام آور .
به همین سادگی و در عین حال به همان پیچیدگی .
.
.
.
[quote='mohsen ghahari']نقل قول از حامدزاخار:1-دوستانی که فکر کردند داستانکشون رو سیاسی یا ...
حامد گرامی
گاهی چهارچوبها با حرکت در بعد جغرایایی تعاریف اولیه خودشان را از دست میدهند و مفهوم جدیدی پیدا میکنند.مسلما مینیمالیسم برای ما نبوده ولی وقتی به ما رسید، مردم با نوع نگاه و فضای بسته خودشان از این قالب استفاده کردند و تعاریف جدیدی ساختند.
نمیشود به صورت قاطع درباره این چهار چوب تعریفی خشک داشت. مردم میخواهند حرف بزنند.حال این قالب به کمکشان آمده، نمیشود گفت که شما در قالب مینیمال حرف سیاسی یا کمیک نزن چون اصول دین مینیمال زیر پا قرار میگیرد.
مینیمال فرصتی است برای سریع غذا خوردن و سیر شدن.حال ما نمیتوانیم بگوییم که چجور خوراکی باید خورده شود.در هر کشوری خوراک با دیگری ممکن است یکسان یا متفاوت
جناب آقای قهاری
زاخار این طرز تفکر رو قبول نداره،چارچوب قائل نمیشم برا هنر مدرن، شرایط بوجود آمدن یک جریان است که قالب به اون جریان میده ، شما هرجای دنیا باشین غذای ایتالیایی بخواین بخورین میری رستوران ایتالیایی ، چون این غذا مخصوص انهاست و فقط اونجاست که طعم واقعی غذای ایتالیایی چشیده میشه، چون90 درصد مردم ما طعم واقعی پیتزا رو نمیدونند در نتیجه هر کوفتی به عنوان پیتزا بدند میگند به به، تازه ما به این هم اکتفا نمیکنیم که از روی منوهای خارجی فقط کار کنیم حالا ملات و سس هر چی شد شد ، پا رو فراتر میزاریم و نوآوری هم داریم پیتزای قرمه سبزی،
من میگم آقا جان شما اول در همان قالبها لذت داستان مینیمال رو به مخاطبت بده، ( ترجمه کن) نمیخواد بنویسی ( این همون رستوران ایتالیایی نشستن و طعم واقعی غذا رو چشیدن ) بعد ایرانیزش کن ، اینجوری مخاطب حق انتخاب داره با طعم واقعی حال میکنه یا با طعم ایرانی ، چون طعم واقعی رو میدونه
وقتی زن هفت تیر خالی را تحویل پلیس می داد گفت: «زندگی کردن توی آپارتمان تکخوابه در سن هوزه با مردی که داره ویولون زدن یاد می گیره خیلی سخته.»
(از مجموعه داستان اتوبوس پیر ریچارد براتیگان با ترجمه زیبای علیرضا طاهری عراقی )
حامدزاخار نوشت:
1-دوستانی که فکر کردند داستانکشون رو سیاسی یا ...

حامد گرامی
گاهی چهارچوبها با حرکت در بعد جغرایایی تعاریف اولیه خودشان را از دست میدهند و مفهوم جدیدی پیدا میکنند.مسلما مینیمالیسم برای ما نبوده ولی وقتی به ما رسید، مردم با نوع نگاه و فضای بسته خودشان از این قالب استفاده کردند و تعاریف جدیدی ساختند. این موضوع را میشود در ادبیات آمریکای جنوبی نیز مشاهده کرد .جایی که میبینیم چطور رئالیسم جادویی به کمک مردم می آید تا در فضای بسته سیاسی شان راهی برای مبارزه داشته باشند.
نمیشود به صورت قاطع درباره این چهار چوب تعریفی خشک داشت. مردم میخواهند حرف بزنند.حال این قالب به کمکشان آمده، نمیشود گفت که شما در قالب مینیمال حرف سیاسی یا کمیک نزن چون اصول دین مینیمال زیر پا قرار میگیرد.
مینیمال فرصتی است برای سریع غذا خوردن و سیر شدن.حال ما نمیتوانیم بگوییم که چجور خوراکی باید خورده شود.در هر کشوری خوراک با دیگری ممکن است یکسان یا متفاوت باشد.
و اما نکته :اگر قرار است مینیمال ِ کمیک بشود A و مینیمال ِ مقطع زندگی بشود B آنوقت حرف شما درست میشود.یعنی داریم از جهت تعریف و نامگذاری زیر-سبک تفکیک میکنیم. ولی در اینجا ( بحث فعلی خودمان ) تغییری در کلیت ماجرا نخواهد داشت. چرا که فعلا بحث بر سر معنی رسیدن به تعاریف مینیمال است ( که بنده چهار چوبهایم را برای مینیمالیسم باز کرده ام)
سپاس از شما
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک