سگ ولگرد
نویسنده:
هادی صداقت(صادق هدایت)
امتیاز دهید
سگ ولگرد نام داستان کوتاهی از صادق هدایت است. این داستان تراژدی از زندگی مشقت بار یک سگ ولگرد در ورامین است. نویسنده در این داستان اعتقادات جاری جامعه را در قالب داستانی تأثرانگیز و دردناک به تصویر کشیده و مورد نقد قرار میدهد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/09/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سگ ولگرد
از روزی که بخاطر دارم شما سعی فراوان در جهت ماست مالی کردن کار مردم داشتید و همیشه از مردم به عنوان موجوداتی با فهم و درک و شعور بسیار بالا نام بردید! که البته خود من همچین چیزی رو کم میبینم.. (من خودمم جزئی از همین مردمم و نه جدای از اونا)
در مورد حیوان آزاری هم اینکار الان با شدت سادیستی بیشتری انجام میشه، نمونه اش این خبر.
در مورد خودکشی هم به همین سهل و راحتی نظر ندید.
دشمنتان شرمنده باشد, بجای چنین اظهار نظر موهنانه, که به حساب عدم شناخت شما حد اقل از خود بنده می گذارم, توقع این است که اشکالات و اشتباهات را بدون غرض
و منصفانه تبیـین فرمائید, البتـه که می پذیرم, من هم آثار صـادق هدایت را دوست دارم و بیشـتر آنها را خوانده ام و به لحاظ خلاقیت و سبـک و شـیوه نگارش او را تحسـین می
کنم, اما دلیل نمی شود که از او بت بسـازم, ضعیف النفس بودن او آشـکار است, اگر چنـین نبود خودکشی نمی کرد و آنهم چندین بار!! , آفتـاب آمد دلیل آفتاب, کسی که میل
به خودکشی در ضمیرش قلیان پیدا کرده و یا اقدام به خودکشی کند هرکه می خواهد باشد, مشـکل روانی دارد و باید درمان شود و نباید چنین افرادی را هیچوقت تنها گذاشت
و از دور و نزدیک تا حصول نتیجه بازگشت به حال طبیعی و درمان قطعی, باید از او مراقبت کرد و به لحاظ عاطفی باید توجهات خاص مبذول شود, هرآنچه را که می گویم صادقانه
است و سعی می کنم از روی آگاهی و با مطالعه باشد, چنانچه نظر شما در ارتباط با عرایض اخیر بنده است, بهتر است؛ از روانپزشکان متخصـص سوال شود, این که می بینید
در خصوص صادق هدایت چیزی می نویسم, نه به دلیل خود نمائی است و نه اظهار فضل است, زیرا کسی بنده را نمی شناسد و از نام مسـتعار استـفاده می کنم, فقط محض
ممانعت و سـد راه اغـوا کنـندگان نا آگاهی است که نا خواسـته و از روی جهل و غیـر عامـدانه و از سر شوق و رغبتی که با خوانـدن دو سه کتـاب صادق هدایت در خود یافته اند
ممکن است روی خواننـدگان معدود دوستان طرفدار خود تاثیر بگذارند و به اشـاعه پوچ گرائی و سـلب انگیـزه زندگانی پر تلاش از نو جوانان و جوانان که اول زندگانی آنان است و
آینده سازان کشور عزیز ما هستند بپردازند, مثل نظر دوست عزیزمان « محسن بزنجانی » که در همین جا نوشـته است: « در دوران سربازی یکی از سربازان کتابهای هدایت را
می خواند دست آخر هم, صدو پنجاه تا قرص خورد و خودکشی کرد, البته زود رسوندنش بیمارستان و زنده موند, ولی فکر کنم آخرشم خودکشی کنه چون همیشه میگفت مرگ
خیلی زیباست و اصلا وحشـتناک نیست ..» , نمی گویم خواندن کتـاب های صـادق هدایت به تنـهائی موجب برانگیـختگی و رغبت وی به سوـی انتحار شـده است, هرگز چنـین
نیسـت, اما حداقل در تشـدید و وسـوسه و بیـماری قبلی به دلایل مختلف, بی اثر نبوده است. معمولاً بیشتر کسانی که به شدت و متعصبانه از آثار صادق هدایت طرفداری می
کنند متاسفانه اندیشه های صادق هدایت بر آنان غالب شده است, وانگهی اینجا هرکسی نظرات خودش را می نویـسد, اگر کسی خطائی مرتکب می شود و اشتباه می کند
باعث شرمندگی و سرافکندگی خود او می شود, گاهی بعضی از افراد که زیر همین کتاب «سگ ولگرد » نظراتشان را می نویسند, خدا را هم باور ندارند و در جای دیگر مثلاً زیر
قرآن کریم و جـاهای دیگر به قرآن کریم و پیامبر اسـلام و ائمه معصومین ع , نابـخردانه اهـانت و جـسارت کرده و مطالب خلاف واقع و نادرسـت زیاد نوشـته اند ولی درر هیچ کجا
مشاهده نکرده ام که بجای آنان شرمنده باشید!!
البته من نمی دانم که آقایون روحانی ایمان درستی دارند یا نه . ولی من تا حالا ندیدم !!!
درود
عرضم به خدمت شما که خود منم تا حالا نشنیدم که یه روحانی خودکشی کرده باشه.اما وقتی ما در مورد پیروان یه دین صحبت می کنیم،منظورمون طبیعتا فقط عالمان و روحانیون اون دین نیست؛ما باید جوامعی که دارای اون دین،مکتب یا تفکر هستن رو به طور کلی ببینیم...
صحبت بنده در مورد ایمان نبود و نیست؛ما در مورد میزان ایمان کسی نمیتونیم اظهارنظر کنیم،به نظرم نمیتونیم بگیم که روحانیون یه دین مومن ترین قشر اون دین هستن...
[/quote]
شما درست می گویید ولی خداباوری صرف نمی تواند عامل حرکت باشد بلکه ایمان است که نیرو و انرژی حرکت و پایداری بر عقیده را ایجاد می کند مثال : ممکن است شخصی تحصیلات را باور دارد و حتی به دانشگاهم برود و سر کلاس بنشیند و و قت بگذارد ولی چیزی که او را به حرکت در جهت موفقیت و بهره برداری از تحصیل می کند ایمان داشتن به کاری است که می کند .
البته من نمی دانم که آقایون روحانی ایمان درستی دارند یا نه . ولی من تا حالا ندیدم !!![/quote]
درود
عرضم به خدمت شما که خود منم تا حالا نشنیدم که یه روحانی خودکشی کرده باشه.اما وقتی ما در مورد پیروان یه دین صحبت می کنیم،منظورمون طبیعتا فقط عالمان و روحانیون اون دین نیست؛ما باید جوامعی که دارای اون دین،مکتب یا تفکر هستن رو به طور کلی ببینیم...
صحبت بنده در مورد ایمان نبود و نیست؛ما در مورد میزان ایمان کسی نمیتونیم اظهارنظر کنیم،به نظرم نمیتونیم بگیم که روحانیون یه دین مومن ترین قشر اون دین هستن...
بحث بنده حقیر در مورد عدم وجود رابطه بین خداباوری و خودکشیه...دلیل من هم رجوع به آماره.خواهشم اینه که به گزاره های پایین یه نگاه بندازین:
احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی: آمار خودکشی در کشور دو برابر قتل است.(سال 89 _ منبع:سلامت نیوز)
احمد حاجبی، رییس اداره سلامت وزارت بهداشت: سازمان پزشکی قانونی آمار خودکشی را به وزارت بهداشت نمیدهد.(سال 90 _ منبع:خبرگزاری فارس)
هر روز 5 الی 10 نفر در کشور خودکشی میکنند.(25 مرداد 90 _منبع:روزنامه شرق)
آمار سازمان پزشکی قانونی تو سال 90 نشون میده روزانه 10 نفر تو کشور دارن خودکشی میکنن.در هر روز از هر 100000(صدهزار) نفر 6 نفر خودکشی میکنن.
اینا همشون کافرن؟...خداناباورن؟...ما داریم در مورد یه جامعه اسلامی و مذهبی صحبت می کنیم و اتفاقا می بینیم که آمار خودکشی خیلی نگران کنندست.
یه خرده نگاهمون رو جهانی تر کنیم.به گزارش ایسنا تو سال 90(چرا همه ی منابع خودکشی تو سال نوده؟!!!!!!!)بیشترین میزان خودکشی برای کشورای لیتوانی و بلاروس و روسیه س...
بیشتر مردم لیتوانی مسیحی هستند و ۷۹ درصد به کلیسای کاتولیک رومی تعلق دارند.
ارتدوکس آیین اصلی مردم بلاروسه و تو این کشور بیش از 1000 کلیسای ارتودکس هست.
41% جمعیت روسیه ارتدوکس و 13% هم بیخدا و بی دین هستن.(جمعیت خداناباور تو روسیه به نسبت کشورای دنیا تقریبا زیاده)
می بینید؟...تو بین کشورایی که بیشترین آمار خودکشی رو دارن هم لیتوانی هست که یه جامعه ی مذهبی کاتولیک محسوب میشه،هم روسیه که جمعیت قابل توجهی خداناباور داره.
[quote='exorcism']در ابتدا شاید اما اگه واقعا اهل خوندن کتابهای هدایت و کتابهای مرتبط با هدایت باشید متوجه میشین که این انتقادها در اواخر عمر صادق تبدیل به نفرت و انزجار میشه. به طوری که در برخی کتابهاش با نفرت از خواننده های اثار و هم وطن هاش صحبت میکنه! و تبدیل میشه به یه فرد خودخواه...[/quote]
نفرت و انزجار دلیل بر خودخواهی فرد نیست.نویسنده ای که به دیده شک به عقاید مردمش نگاه میکنه،نویسنده ای که بدبینانه به پلشتی های قشر خاصی از جامعه می پردازه،نویسنده ای که آفرینش از دیدگاه ادیان سامی رو با نگاه طنز به باد انتقاد میگیره؛به نظرم دلش به حال مملکت سوخته.
من نمیدونم چرا همه اینطوری نگام میکنن...واقعا زیاد حرف میزنم؟!!:stupid:
عشق, رافت و مهربانی و دلسوختگی بیش از حد در ارتباط با همـه موجودات زنده مانند حیوانات, عدم نیل به خواسـته های درونی خود مانند تاثیر در تغییر مشـکلات جامعه و از
همه بدتر عدم تحمـل و صبـر در مقابل سختی ها و ملخص در یک کلام؛ ضعف نفـس و بالاخره بیـماری حاد اعتـیاد و ابتـلا به سایر بیماری های صعب العـلاج که متاسفانه صادق
هدایت با همه جذابیت و هوش سـرشار و نبوغ ادبی اش تمامی شـرائط عمل مذموم خود کشی را در خود جمـع کرده بود و پس از چندین بار اقدام نا موفق بالاخره خود را با گاز
خفه کرد شاید به تصور اینکه همچون دفعات قبل, کسـی پیدا شود و او را از مرگ نجات دهد اما وقتی به فریادش رسیـدند که دیگر دیر شـده بود, اگر کسـی مدعی شود؛ صادق
هدایت عقل درست و حسابی نداشته, به باور همه روانشـناسان قابل تصدیق است, بعضی از افراد پر مدعا به اصطلاح سـیر داغ محبوبیت صادق هدایت و کتاب هایش رابیش از
آنچه که واقعیـت داشتـه و دارد, زیاد می کنـند و او کتاب هایـش را فراگیر و جهانی می پندارند, و البـته همه آثار صادق هـدایت به لحاظ ادبی ارزنده و مشــهور است و خوانندگان
خود را دارد, و اینطور هم نیست که مطلوب عوام باشد و بسیاری از مطالب آن کهنه شده و به تاریخ گذشته جامعه و زمانی که مردم سوار درشکه می شدند مربوط می شود و
با این دوران و زمانـه سـازگار نیسـت. مانند داستان سگ ولـگرد که در آن عمل غیر انسـانی بـسـیار زشت و ناپسـند حیوان آزاری , هم اینـک به ندرت دیده می شــود. در ضـمن
هیـچ کدام مطـالب بنده به قصد جسارت و نصیحت نبوده و نیست.[/quote]
حقیقتش اینه که من هر وقت نظرات شما رو میخونم شرمنده میشم و تاسف میخورم فقط امیدوارم به این افکارتون ایمان نداشته باشید،شما اگر دین دار هم بدونید خودتون رو مطمئن باشید ازاده نیستید
"مست شدن پات باعث بدبختی اون شد " !!!!!!!!
پات فقط به غریزه اش عمل کرد چیزی که باعث بدبختی اون شد انجام فعل غریزی اون نبود ! بلکه دور شدن از غریزه و فطرت خودش بود چون اولین خشت بدبختی اش فروختن آزادگی و سرشت ذاتی خودش بود یعنی بجای آزاد زندگی کردن بنده یک آدم شد- بنده راحت طلبی شد - بنده نفس خودش شد و به بندگی خو کرد و بعد از دست دادن صاحب به بیچارگی و بدبختی افتاد .
پات باید یک سگ می بود یک سگ همین
عشق, رافت و مهربانی و دلسوختگی بیش از حد در ارتباط با همـه موجودات زنده مانند حیوانات, عدم نیل به خواسـته های درونی خود مانند تاثیر در تغییر مشـکلات جامعه و از
همه بدتر عدم تحمـل و صبـر در مقابل سختی ها و ملخص در یک کلام؛ ضعف نفـس و بالاخره بیـماری حاد اعتـیاد و ابتـلا به سایر بیماری های صعب العـلاج که متاسفانه صادق
هدایت با همه جذابیت و هوش سـرشار و نبوغ ادبی اش تمامی شـرائط عمل مذموم خود کشی را در خود جمـع کرده بود و پس از چندین بار اقدام نا موفق بالاخره خود را با گاز
خفه کرد شاید به تصور اینکه همچون دفعات قبل, کسـی پیدا شود و او را از مرگ نجات دهد اما وقتی به فریادش رسیـدند که دیگر دیر شـده بود, اگر کسـی مدعی شود؛ صادق
هدایت عقل درست و حسابی نداشته, به باور همه روانشـناسان قابل تصدیق است, بعضی از افراد پر مدعا به اصطلاح سـیر داغ محبوبیت صادق هدایت و کتاب هایش رابیش از
آنچه که واقعیـت داشتـه و دارد, زیاد می کنـند و او کتاب هایـش را فراگیر و جهانی می پندارند, و البـته همه آثار صادق هـدایت به لحاظ ادبی ارزنده و مشــهور است و خوانندگان
خود را دارد, و اینطور هم نیست که مطلوب عوام باشد و بسیاری از مطالب آن کهنه شده و به تاریخ گذشته جامعه و زمانی که مردم سوار درشکه می شدند مربوط می شود و
با این دوران و زمانـه سـازگار نیسـت. مانند داستان سگ ولـگرد که در آن عمل غیر انسـانی بـسـیار زشت و ناپسـند حیوان آزاری , هم اینـک به ندرت دیده می شــود. در ضـمن
هیـچ کدام مطـالب بنده به قصد جسارت و نصیحت نبوده و نیست.
زیرا ما بوف کور را _ نه در آن زمان و نه حتی اکنون_ نفهمیده ایم و کاش غائله به همین جا ختم می شد زیرا از آن بدتر آن را غلط فهمیده ایم ودر مورد آن _ این تنها صادرات ادبی ما در دوران جدید_ تبلیغات منفی بسیاری کرده ایم و حق مسلم فخر و مباهات به آن را _ به اعتبار شهرت جهانی ش_ نادانسته از خود سلب کرده ایم.
اما برخی با من هم عقیده نبودند و توجیهات دیگری داشتند که کم و بیش محملی داشت. تا آنجا که برخی دانشجویان به استناد نوشته های این و آن در باب بوف کور _ و عمدتا درباره ی فلسفه بافی های کتاب و زندگی هدایت و برخی ار آثار خاص او _ مطالبی خواندند و بر حسب معمول هدایت را فردی بیمار و نامتعادل معرفی کردند و کم مانده بود که او را قاتل و دزد و دیوانه و وطن فروش....نیز بخوانند (3).....
پانوشتها :
1) و دیگر کار به آنجا کشیده است که کسانی که اصلا فارسی نمی دانند( و از مستشرقان محسوب نمی شوند) و مثلا استاد ادبیات انگلیسی هستند در مورد او کتاب می نویسند و این جدا از سمینارهای متعددی است که درباره ی او در دانشگاه های معتبر برگزار می شود.
2) کسانی چون آندره برتون رهبر جنبش سوررئالیست ها در مدح آن داد سخن داده اند و اخیرا در برخی از دائره المعارف ها آن را از بزرگترین شاهکار های ادبی قرن بیستم خوانده اند و من خود دیده ام که ادب دوستان غرب از گذشته ی ما خیام و از امروز ما هدایت را می شناسند(و البته گاهی امثال حافظ و سعدی و رومی را هم ممکن است یشناسند اما امثال بوعلی سینا را عرب می دانند زیرا در قاموس آنان مسلمان بودن معادل عرب بودن پنداشته می شود)
3) و ظاهرا عمده ی مستند آنان سخن خود هدایت بود . آنان از این بدیهی ترین بحث ادبی بی خبر بودند که اثر ادبی، گزارش تاریخی و شرح حال نویسی و مستند پردازی نیست و تاکنون هیچ نویسنده ای را به جرم اینکه در داستان خود قتلی مرتکب شده و یا به سرقتی اعتراف کرده است به کلانتری نبرده اند ! ای کاش ما به جای این همه متن، درسی هم در باب اینکه ادبیات چیست و روش ها و بینش های آن کدام است، می داشتیم.
البته من مانند منتقدان نحله ی نقد نو یا مکتب شیکاگو به انفکاک کامل اثر ادبی از شخصیت آفرینند ی آن معتقد نیستم، اما می گویم ارتباط، غیر مستقیم و پوشیده، یعنی هنری است، به طوری که گاهی حتی ممکن است معکوس مسائل، مطمح نظر باشد.
(قسمتی از مقدمه ی کتاب داستان یک روح نوشته ی دکتر سیروس شمیسا_شهریور 71_)
در اولین فرصت مطالبی راجع به هدایت و آثار و افکارش خواهم آورد.
حالی اگر هست و حال کردنی،برای مسئولیت پذیرانی است که خدا را در پستوی عشق به همه چیز جز او پنهان نکرده اند...
نظر من اینه که به صراحت میشه ادعا کرد خدا باوری و خودکشی با هم رابطه ی نزدیکی دارند.همونطور که اون دوستمون گفتن، شما کدوم ادم مقید و به اصطلاح مذهبی رو دیدید که حتی در اوج عصبانیت یا به قول شما تحقیر و سرخوردگی،خودکشی کرده باشه؟؟؟اون شخص روانی که خودشو از پنجره پرت میکنه پایین، دانشجویی که به خاطر تحقیر شدن خودکشی میکنه یا نوجوانی که فقط به خاطر جلب توجه یا شایدم به دلیل درک نکردن تغییر و تحولات این دوره از زندگیش دست به این عمل قبیح میزنه..
م[/quote]
باسلام
پس این همه ظلم و ستمی که تو جامعه وجود داره از کوچک تا بزرگ که اصلا تو حوصله این بحث نیست از صفات بارز خداباوران است ؟ نکند ما در کشورمان خداباوران در اقلیت هستند ؟
و خود کشی از صفات کسانی که به خدا اعتقادی ندارند.
ادم های مقید زیادی دیدام که در اوج عصبانیت یا از روی دگماتیسم با تصمیم گیری عجولانه زندگی یک خانواده را نابود کردند .
اصولا کسی که خدا را باور ندارند خودکشی نمی کند ، چون به این باور رسیده که تنها است و تنها با مشکلات و سختی های زندگی به زندگیش ادامه میدهد پس قوی تر هم می شود .
برعکس خداباوران که همیشه منتظر رحمت و کمک غیبی هستند .
دوست عزیز : هر چیزی می تواند نسبی باشد ! حتی همین موضوع و عواملش