رسته‌ها
سگ ولگرد
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 205 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 205 رای
سگ ولگرد نام داستان کوتاهی از صادق هدایت است. این داستان تراژدی از زندگی مشقت بار یک سگ ولگرد در ورامین است. نویسنده در این داستان اعتقادات جاری جامعه را در قالب داستانی تأثرانگیز و دردناک به تصویر کشیده و مورد نقد قرار می‌دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
167
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1392/09/19

کتاب‌های مرتبط

قلب سنگی
قلب سنگی
0 امتیاز
از 0 رای
سلام لندن
سلام لندن
4.4 امتیاز
از 20 رای
گل مریم من
گل مریم من
4.4 امتیاز
از 39 رای
حرفای گنده گنده
حرفای گنده گنده
4.5 امتیاز
از 8 رای
Mrs. Lirriper's Legacy
Mrs. Lirriper's Legacy
5 امتیاز
از 4 رای
تویست داغم کن
تویست داغم کن
3.9 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سگ ولگرد

تعداد دیدگاه‌ها:
81
«سگ ولگرد» داستانی کنایی و نمادین است که از زاویهٔ دید دانای کل روایت می‌شود
داستانی کوتاه با مسائلی بلند و طولانی که ممکنه باعث سو برداشت بشه. چیزی که توی اثار صادق هدایت علاوه بر بیان قوی که ظ شما رو با احساساتش تا خدودی همراه میکنه ، ناامیدی حاصل از بی جواب ماندن سوال های فلسفی صادق هدایت و اگاهی اش است. البته نباید با خوندن یکی دوتا کتاب از نویسنده ، نویسنده رو نقد کرد و باید با دقت و همه کتاب هاشو بخونیم. یادتون نره که هیچ چیز قطعی نیست و در محکم ترین عقایدتون کمی شک کنید و به صادق هدایت حق بدید.
نهیلیست بودن صادق هدایت؟نظر شما چیه؟:-(:stupid:
صادق هدایت در ابن کتاب زاویه ی پوچ گرای ذهن خود را به ما نشان میدهد
چیزی که بیشتر از همه پات را شکنجه میداد، احتیاج او بنوازش بود.
او مثل بچه ای بود که همه اش توسری خورده و فحش شنیده، اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده.
مخصوصاً با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج بنوازش داشت.
چشمهای او این نوازش را گدائی میکردند و حاضر بود جان خودش را بدهد، درصورتیکه یکنفر باو اظهار محبت بکند و یا دست روی سرش بکشد.
او احتیاج داشت که مهربانی خودش را بکسی ابراز بکند، برایش فداکاری بنماید.
حس پرستش و وفاداری خود را بکسی نشان بدهد اما بنظر میآمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛ هیچکس از او حمایت نمیکرد و توی هر چشمی نگاه میکرد بجز کینه و شرارت چیز دیگری نمیخواند.
و هر حرکتی که برای جلب توجه این آدمها میکرد مثل این بود که خشم و غضب آنها را بیشتر برمیانگیخت.
من با این سگ زندگی کردم و به راستی با او همذات پنداری کردم
:(
((نه تنها یک تشابه بین چشم‌های او و انسان وجود داشت، بلکه یک‌نوع تساوی دیده می‌شد. دو چشم میشی پر از درد و زجر و انتظار که فقط در پوزه یک سگ سرگردان ممکن است دیده شود))
سگ ولگرد
صادق هدایت هیچگاه شاید فکر نمیکرد که چیزهایی و کسانی ک اونها رو در کتابهاش به ریشخند گرفته بود روزی در ایران قدرت بگیرند
به نظر من حکایت پات حکایت بعضی از ماهاست که با ی غفلت زندگیمون رو به بازی میدیم بعد از اون هم به جای فرمان بردن از مغزمون از قلبمون کمک می خوایم تهش میشه مث پات از این جا رونده از انجا مانده
سگ ولگرد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک