تمام ناتمام من...
امتیاز دهید
داستان پیش رو حاصل تجربه ای است مشترک در حیطه " داستان نویسی کارگاهی " .
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
بیشتر
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
آپلود شده توسط:
sahareft
1392/05/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تمام ناتمام من...
آهسته می ایستم و کف پای برهنه ام را روی قاب میفشارم.
از اینجا که ایستاده ام سیگار روی قاب پنجره چقدر کوچک مینماید!
و میدانم بعد از سقوط ، من چقدر برای سیگارم کوچک بنظر میرسم!!
(از متن کتاب)
--................................................................تا انتها
_ .......................................................................با تو پائین بیافتم
--و هر روز طرح عضلاتم در تنت درهم کوبیده شود
_....................................درهم کوبیده شود
(از متن کتاب)
نظر شما هم خوب گیج کننده است
ممنون که خواندید
خانم کجا با این عجله؟! D:
یه توضیحی یه توصیه ای چیزی...
من 1 بار خوندمش و اگه لازمه مجدد هم بذارم بر روی دیدگانم؟
من متوجه نشدم مفهومش چیه، چی رو میخواد برسونه یا القا کنه، گسترش و نهادینه کردن فرهنگ خودکشی از پنجره؟![/quote]
اینم برداشت جالبیه :))
بعضی اوقات لزومی نداره حتما جمله اصلی رو از متن بکشیم بیرون، شاید فقط با لحظاتی از یه متن بشه ارتباط برقرار کرد و همون هم لذت بخش باشه
و فکر می کنم شما می تونین از نظرات دوستان دیگه که همینجا درج شده خیلی استفاده کنین و اونوقت اگه علاقمند بودین دوباره بخونیدش :)
نظر شما هم خوب گیج کننده است
ممنون که خواندید [/quote]
خانم کجا با این عجله؟! D:
یه توضیحی یه توصیه ای چیزی...
من 1 بار خوندمش و اگه لازمه مجدد هم بذارم بر روی دیدگانم؟
من متوجه نشدم مفهومش چیه، چی رو میخواد برسونه یا القا کنه، گسترش و نهادینه کردن فرهنگ خودکشی از پنجره؟!
"آشپز که دو تا شود ...."
منم نظرم همین بود پس از خوندنش با این فرق که بنظرم اصلا این آش نبود!
بعد خوندنش حسم شبیه گل سرخ و بود و بنظرم همه چی گیج کننده میومد..[/quote]
نظر شما هم خوب گیج کننده است ;-)
ممنون که خواندید :)
"آشپز که دو تا شود ...."
[/quote]
منم نظرم همین بود پس از خوندنش با این فرق که بنظرم اصلا این آش نبود!
بعد خوندنش حسم شبیه گل سرخ و بود و بنظرم همه چی گیج کننده میومد..
شاید نثرها متمایز باشند ولی تکه کلام ها و تاکیدات بطور مشترک بکار رفته و این شرح دو زاویه دید و دو پنجره به نوعی تعادل را در داستان برقرار کرده .
ممنون از توضیحتون :)