گبسک رباخوار
نویسنده:
انوره دو بالزاک
مترجم:
مسروب بالایان
امتیاز دهید
✔️ آغاز داستان:
زمستان سال ۱۸۲۹ - ۱۸۳۰ ساعت یک بعد از نیمه شب در سالن ویکونتس گرانلیو هنوز دو نفر که از اعضای خانواده وی نبودند، حضور داشتند. مرد جوان و خوبرویی به شنیدن صدای زنگ ساعت بیرون رفت. هنگامیکه صدای درشکه در حیاط برخاست، ویکونتس چون کسی را به جز برادرش و یکی از دوستان خانواده که بازی پیکت را پایان می دادند ندید، به سوی دختر خود رفت که جلوی بخاری دیواری سالن ایستاده، گویی یک شیشه منعکس کننده را بررسی می کرد و به صدای درشکه گوش میداد و بدینسان نگرانی مادرش را توجیه می نمود. ویکونتس خطاب به او گفت:
کامیل، اگر شما رفتار امشب خود را نسبت به کنت درستو ادامه بدهید، مرا مجبور خواهید کرد که دیگر او را نپذیرم. گوش بدهید فرزندم، اگر شما به محبت من اطمینان دارید، بگذارید شما را در زندگی هدایت کنم. در هفده سالگی نمی توان در باب آینده، نه راجع به گذشته و نه درباره بعضی نکات اجتماعی قضاوت کرد. فقط یک تذکر به شما خواهم داد. آقای درستو مادری دارد که می توانست میلیون ها فرانک را بخورد. او نجیب زاده نیست. دوشیزه گریونامی بوده که زمانی سروصدای زیادی درباره خود راه انداخته است. این خانم بقدری نسبت به پدر خود بدرفتاری کرده که بی شک لیاقت داشتن چنین فرزند خوبی را ندارد...
بیشتر
زمستان سال ۱۸۲۹ - ۱۸۳۰ ساعت یک بعد از نیمه شب در سالن ویکونتس گرانلیو هنوز دو نفر که از اعضای خانواده وی نبودند، حضور داشتند. مرد جوان و خوبرویی به شنیدن صدای زنگ ساعت بیرون رفت. هنگامیکه صدای درشکه در حیاط برخاست، ویکونتس چون کسی را به جز برادرش و یکی از دوستان خانواده که بازی پیکت را پایان می دادند ندید، به سوی دختر خود رفت که جلوی بخاری دیواری سالن ایستاده، گویی یک شیشه منعکس کننده را بررسی می کرد و به صدای درشکه گوش میداد و بدینسان نگرانی مادرش را توجیه می نمود. ویکونتس خطاب به او گفت:
کامیل، اگر شما رفتار امشب خود را نسبت به کنت درستو ادامه بدهید، مرا مجبور خواهید کرد که دیگر او را نپذیرم. گوش بدهید فرزندم، اگر شما به محبت من اطمینان دارید، بگذارید شما را در زندگی هدایت کنم. در هفده سالگی نمی توان در باب آینده، نه راجع به گذشته و نه درباره بعضی نکات اجتماعی قضاوت کرد. فقط یک تذکر به شما خواهم داد. آقای درستو مادری دارد که می توانست میلیون ها فرانک را بخورد. او نجیب زاده نیست. دوشیزه گریونامی بوده که زمانی سروصدای زیادی درباره خود راه انداخته است. این خانم بقدری نسبت به پدر خود بدرفتاری کرده که بی شک لیاقت داشتن چنین فرزند خوبی را ندارد...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/02/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گبسک رباخوار