تمام ناتمام من...

[quote='siawash110']و صد البته هر کسی از دیدگاه خودش . . .
8- اتحاد پایان داستان به سرانجام رهایی و شیرین خود می رسد
و اینجاست که باید نغمه پیروزی سر داد !
این تبلیغ خودکشی نیست . . . اتفاقا : تبلیغ زندگی و رهایی و لذت است . . .
کمال در وحدت است
( وحدت نه در معنای رایج بلکه در معنای عرفانی آن )[/quote]
چقدر زیبا گفتی سیاوش جان که دیگر حرفی برای گفتن برایم باقی نگذاشتی...
وقتی میبینم سیاوش عزیز اینچنین دقیق برداشت میکند دیگر نگران هزار نقد نا همگون نیستم...
آفرین بر اینهمه معرفت....

رشته ی قرمز رنگ نامرئی
رشحه های آتش و خون
و یک لحظه توقف زمان
به امتداد تمامی راه پله های دنیا
صدای ساز دهنی گدای سیگار فروش در گوشم وز وز می کند . . .
با آخرین توانم ، مچ پای گدا را گرفتم !
از صدای جیغش ، فهمیدیم دخترک مو طلایی است . . .
چرا هنگام سقوط ساکت بود ؟
همه جا سیاه شد . . . .
از بالا رشته ای حنایی رنگ افتاد . . .
( البته اینها کلماتی است که با خواندن این اثر به خود من الهام شد و از متن کتاب نیست ! )

[quote='siawash110']
این تبلیغ خودکشی نیست . . . اتفاقا : تبلیغ زندگی و رهایی و لذت است . . .
کمال در وحدت است
( وحدت نه در معنای رایج بلکه در معنای عرفانی آن )[/quote]
چقدر زیبا بیان کردید سیاوش گرامی
-- بیا پیاده روهای این روز گند تازه را
_ ...........................................با هم به گند بکشیم...
(از متن کتاب)

و صد البته هر کسی از دیدگاه خودش . . . و این دیدگاه من است :
1- تمام ناتمام من که در سقوط به اتمام می رسد !
2- کمالی که در پیوند با دخترک مو قرمز یا حنایی است ! و چه سردرگمی و ضعف اطلاعاتی شدیدی از جنس مخالف !
3- او منتظر رسیدن !‌ من منتظر سقوط ! چه برداشت شدیدا متضاد و جانکاهی !
4- عامل این سقوط : کثافت شهر است یا . . .
5- خیال قاب ؟ یا واقعیت پنجره ؟ یا خیال و واقعیت فیلم سینمایی ؟
6- تبدیل عشق به نفرت . . .
7- توهم دود زا و سریعا گذران زندگی گذشته و حال ! در برابر واقعیت آینده تلخ و خطرناک و تلخ که فقط با
8- اتحاد پایان داستان به سرانجام رهایی و شیرین خود می رسد
و اینجاست که باید نغمه پیروزی سر داد !
این تبلیغ خودکشی نیست . . . اتفاقا : تبلیغ زندگی و رهایی و لذت است . . .
کمال در وحدت است
( وحدت نه در معنای رایج بلکه در معنای عرفانی آن )

تو بالای صخره سفتت نشسته ای و با حوصله به پراکنده شدن تخته پاره های قایق کوچک من نگاه می کنی
و می دانم طنابت را فقط وقتی پائین می اندازی که مطمئن باشی دیگر دیر شده.
اینطوری نگاهم نکن می دانم داری با خودت می گویی بگذار این بچه دو قلپ هم بیشتر آب بخورد!
اما من قصد ندارم هیچ وقت روی آب بیایم استاد! چون می خواهم با زجری سخت تو را له کنم. بکش زجر من را...
و فقط یک لحظه خفه شو... بگذار بفهمم چه کار دارم می کنم...
(از متن کتاب)

قلندر عزیز
نوع نگاهت چقدر به دیده ام نزدیک است....و البته هر دو میدانیم...
ممنون از نظرات ،دقت و ریزبینی ات....
همچنین سپاس از خانم ندا
نویسنده ای که نظرشان برایم ارزشمند است...

[quote='HeadBook']نقل قول از neda300:
"آشپز که دو تا شود ...."
منم نظرم همین بود پس از خوندنش با این فرق که بنظرم اصلا این آش نبود!
بعد خوندنش حسم شبیه گل سرخ و بود و بنظرم همه چی گیج کننده میومد..[/quote]
کله کتابی عزیز
ممنون از اینکه کتاب را مطالعه فرمودین. چقدر جالب که حس شما شبیه به گل سرخ بود و من یاد شعر سهراب افتادم:
... کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم...
ممنون از لطفت و شاد باشی...

[quote='siawash110']خیلی زیبا و عمیق و ابتکاری بود
یک نکته خیلی خیلی خیلی مهم برای خوانندگان
[/quote]
ممنون سیاوش عزیز
برای من نظر نویسندگان بسیار مهم است .مخصوصا نظر شما دوست خوبم...

[quote='siawash110']خیلی زیبا و عمیق و ابتکاری بود
...
[/quote]
سپاس سیاوش گرامی
همچنان منتظر نقدهای سازنده دوستان هستیم...

خیلی زیبا و عمیق و ابتکاری بود
یک نکته خیلی خیلی خیلی مهم برای خوانندگان عزیز :
نوع درک و فهم و تجزیه و تحلیل یک اثر ، وابستگی شدیدی دارد به شرایط کلی ژنتیکی و خانوادگی و محیطی و فرهنگی که شما قبلا در آن بزرگ شده اید
یک نفر آدم ناامید فقیر بیکار بدبخت یک برداشت از این نوع آثار ( به خصوص آثاری که جنبه نمادی و سمبلیک دارد )
و یک آدم ثروتمند خوشبخت برداشت دیگری دارد
دقیقا در خصوص متون دینی که جنبه ماورایی و سمبلیک دارد نیز همین اتفاق می افتد
پس خواهشا ! هنگام نقد و بررسی به این نکته خیلی مهم توجه داشته باشید و بیهوده توی ذوق نویسندگان عزیز و جوان ما نزنید !