ترانه های خیام
نویسنده:
هادی صداقت(صادق هدایت)
درباره:
خیام
امتیاز دهید
همراه با بررسی و نقد صادق هدایت
شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعة ترانه های خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده
گویند: بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد؛
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
بیشتر
شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعة ترانه های خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده
گویند: بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد؛
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
آپلود شده توسط:
Kamiar360
1388/05/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ترانه های خیام
خیام می گوید:
باده نوشی که در او روی ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که در او روی ریاست
حافظ هم می فرمایند:
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که خطاست دست زهد فروشان بوسیدن
خیام می گوید:
ای واعظ شهر از تو پر کارتریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
ما خون رزان خوریم و تو خون کسان
انصاف بده کدام خونخوار تریم
و:
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه می نمایی هستی؟
حافظ می فرمایند:
واعظان این جلوه در محراب و منبر می کنند
چون زمنبر می روند آنکار دیگر می کنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟
خیام می گوید:
تا بتوانی خدمت جانان کن
بنیاد نماز روزه را ویران کن
خود پیروی از مذهب رندان می کن
خوش باش و به عیش کوش احسان می کن
حافظ می فرمایند:
مباش در پی آزار خلق هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از گناهی نیشت
این بیت شیخ سعدی شیرازی هم شباهت جالبی دارد:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیه و سجاده و دلق نیست
شباهت ها بسیار است اما من بیش از این ذکر نمی کنم و می گذارم کمی خود تحقیق و تفکر کنید.
۲- برای اینکه شعر خیام مانند شعر حافظ نیست دلیل بیاورید.
این ها ادله من برای شباهت شعر حافظ به خیام:
خیام می نویسد:
اسرار جهان چنانکه در دفتر ماست
نتوان گفت زانکه بال و سر ماست
چون نیست در این مردم نادان اهلی
گفتن نتوان هرآنچه در خاطر ماست
حافظ هم می فرماید:
به مستوران نگو اسرار مستی
حدیث جان مپرس از نقش دیوار
خیام می گوید:
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که خبر گیرم باز
زنهار در در این دوراهه آز و نیاز
چیزی نگذاری که نمی آتی باز
خواجه لسان الغیب می فرماید:
صجبت شمار کزین دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
خیام می گوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا می ناب انگین خواهد بود
گر ما می معشوق گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار همین خواهد بود
حافظ می فرمایند:
من که امروز بهشت نقد را حاصل شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
چه
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
پس زمینه فکری خیام و رساله هایی که از او به جای مانده، به ویژه در ریاضیات و نجوم، نشان دهنده شیوه تفکر منظم و منطقی اوست،
لیکن در آن زمینه هایی که استدلال ناکام می ماند او به هیچ کجای پناه نمی برد. شخصیت شکاک و منطقش به او این اجازه را نمی داده است گه به اندیشه های دگماتیکی مثل شریعت و عرفان پناه ببرد.
آنجا که به شباهت ها بین او و حافظ اشاره می شود تا حدودی درست است اما این مشترکات به دلیل شیوه فکری یکسان نیست بلکه به خاطر سنتی است که در آن هم حکیمان و دانشمندان و هم عارفان و صوفیان متمایل به مخفی کردن عقایدشان بوده اند. آنچنان که هدایت در این نوشتار آورده است این شیوه در مورد اشعار خیام بی پرده تر (و به نوعی ابتدایی تر) است جال آنکه در حافظ به اوج خود رسیده است.
ایزد داند که آنچه او گفت نی ام
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام
آخر کم از آنکه من بدانم که کی ام
متاسفانه به خاطر عدم شناخت ادبیات صوفیانه و عارفانه و نماد های استفاده شده در اشعارشان(می و مطرب و میخانه و مستی)این تصور واهی به وجود می آید انسانی مانند خیام فردی از نظر فلسفی مادیگرا و پیرو اخلاق لذت طلبانه بوده است!
فقط برای اثبات عارف بودن خیام به شباهت چشم گیر اشعار او و حافظ دقت کنید.[/quote]
1. خیام فیلسوف و دانشمند است نه عارف
2. شعر خیام به هیچ وجه شبیه حافظ نیست
3. شما این شعر را تفسیر عارفانه اش را بگویید تا ما بفهمیم :
« یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم »
مصرع « از خاک برآمدیم و بر باد شدیم » را شما تفسیر عارفه بنمایید یا :
« از آمدنم نبود گردون را سود،
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود،
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود! »
مصرع « کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود! » را برای ما تفسیر عارفانه بفرمایید نا ما هم درک کنیم .
4. خیام به دلیل آشنایی اش با فلسفه یونان باستان و درگیری اش با علوم مثل نجوم ، ریاضی و ... با یک حالت
شکاکیت به دنیا می نگرد نه اینکه مثل حافظ عارف باشد ، در عمرم حرفی مسخره تر از این نشنیده بودم که خیام عارف است .
یا ما نمی دانم خیام کیست یا نمی دانیم عرفان چیست ؟
نمی دانم چرا ما می خواهیم همه چیز دنیا را به بیخ ریش دین و عرفان و ... بچسبانیم ، طرف برای خودش شعر می گفته آیا این امکان ندارد ؟
متاسفانه به خاطر عدم شناخت ادبیات صوفیانه و عارفانه و نماد های استفاده شده در اشعارشان(می و مطرب و میخانه و مستی)این تصور واهی به وجود می آید انسانی مانند خیام فردی از نظر فلسفی مادیگرا و پیرو اخلاق لذت طلبانه بوده است!
فقط برای اثبات عارف بودن خیام به شباهت چشم گیر اشعار او و حافظ دقت کنید.
وقتی خود خیام می گوید :
پیمانه عمر من به هفتاد رسید
این دم نکنم نشاط ، کی خواهم کرد؟
مشکل از هدایت نیست مشکل از خیام است که با شما مخالف است!
البته هرکس برای خودش نظراتی دارد که قابل احترامند.