رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

کتاب خوبی بود
شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندان قاجار به سل موروثی مبتلا است. مراد، پیشکار سابق شازده و همسرش حسنی هر از گاه نزد شازده می روند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خویشان شازده را به او می دهد. شبی شازده مراد را در کوچه می بیند و وقتی درمی یا
داستان از اونجا شورع میشه که مهناز با حالی خراب بی خبر وارد خونه ی برادرش شده با دیدن محمد طاقت نیاورده و از حال می ره، یهو تمام وقایع 10 سال پیش از جلوی چشمانش میگذرند. مهناز دختر یکی یکدونه ی خانواده ی پنج نفریشان+مادربزرگ هست، شانزده
امروز مادرم مرد. شاید هم دیروز. این آغاز کتاب بیگانه است. با همان کلمات اول، تکلیفمان با آن روشن است. دست و پایمان را جمع می کنیم و می دانیم که با اثری ورای دیگر آثار ادبیات روبرو هستیم. از همان ابتدا بیگانگی اثر، خودش را به ما دیکته می
خداحافظ گاری کوپر داستانی است که در زمان جنگ امریکا و ویتنام اتفاق می افتد . چندین جوان اسکی باز که از همه چیز در زندگی خسته شده اند و عاشق اسکی هستند در ارتفاعاتی در کشور سوئیس در کلبه یک جوان پولدار روزگار می گذرانند و هر از گاهی که
لطفا داستان رو واسه منم میل کن :-):baaa:
من پایه ام ;-) خواستی چک میکنم کتابا رو
بابا ایول خوش به حالت پسر به قول رضا شیرینی بده !!! حالا بیا من یه چیزی بهت میخوام بگم بقیه نشنون !!! یه وقتی آن شدی آن بودم پی ام بده ;-)
رضا جون خوشحالم که خوشت اومد یادته که این عیدی من به تو بود (البته با تاخیر):D خوشحال شدم که تعریف کردی انگار که خودم نوشته باشمش !!! :baaa:
باید تکلیف کی رو روشن کنم چلچله ؟ :O اون دیالوگ رو که خودسانسوری کردی واسم میل کن راستی اصلا جریان کی به چیه !!!؟؟؟ :D
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک