رسته‌ها
قرآن کلام آفریدگار است
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 153 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 153 رای
.
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مى‏خواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى‏گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
114
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mohammadali123
mohammadali123
1390/01/26
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کلام آفریدگار است

تعداد دیدگاه‌ها:
1729


ما میخواهیم جاودانه بشیم

به نظر من مسئله ی اصلی اینه که ما انسان ها واقعا نمی دونیم چی می خوایم.مثل بچه ای که ماه رو می خواد،
اصلا نمی دونه که آیا داشتن ماه جالب هست یا نه،و نمی دونه که اگه ماه رو داشته باشه چی کار می خواد باهاش
بکنه؟؟؟اون فقط می دونه که ماه رو می خواد!!
بعضی چیزها رو فقط فکر می کنیم که می خوایم و در واقع اصلا خواستار اون ها نیستیم.
چند وقت پیش زیر یکی از کتاب ها جمله ای از دوست گرامی، نیتمارامتین خوندم که اون جمله منو به فکر فرو برد و دقیقا چند وقت بعد از خوندن اون جمله و فکر کردن بهش بود که با حقیقت مرگ کنار اومدم.اون جمله این بود: جاودانگی فقط در فکر زیباست.
و البته فقط در سطحی فکر کردن زیباست.اگه کمی عمیق بشیم می بینیم که جاودانگی،خصوصا اون جاودانگی ای که
در قرآن وعده داده شده اصلا چیزه جالبی نیست. من فرض رو بر این می ذارم که جاودانه هستم.الان که فانی ام یه برنامه ی فشرده ی مطالعاتی برای خودم تنظیم کردم ولی اگه جاودانه باشم احتمالا تا موقع نابودی زمین،هیچ کتابی نخواهم خوند چون وقت برای خوندن همیشه هست.وقتی جاودانه باشیم تقریبا هیچ کاری انجام نمی دیم چون تا ابدیت
فرصت داریم. از هیچ چیز هم لذت نمی بریم.در بهشت خدای اسلام هم هیچ چیزی لذت بخش نخواهد بود چون غم و
شادی در کنار هم معنا پیدا می کنند و اگه غمی نباشه،خوشی معنا نداره. اگه کسایی که جاودانگی رو زیبا می دونند
کمی بهش فکر می کردند دیگه نیازی هم به دستکاری ژن ها برای بیشتر عمر کردن نبود. نیازی به خدا هم نبود.

فقط کافیه به این فکر کنند که
اگه غذای مورد علاقه شون رو چند وعده پشت سر هم بخورند ازش بیزار می شند.
تمام قشنگی زندگی به اینه که یک بار هست و کوتاه !
مرگ هم قشنگه،شاید نه به قشنگی زندگی ولی قشنگه به هر حال.دو روی یک سکه اند.اصلا لازم و ملزوم هم دیگه ند.
الان بعضی اوقات خودم رو با فکر مرگ دلداری می دم.مثلا وقتی که می گند جنگ جهانی سوم بر سر آب خواهد بود!!
ترجیح می دم به این فکر کنم که تا اون موقع مُردم-اگه خدا بخواد:D
----------------------------------------------------------------------------
ما اگر بتوانیم مثلِ توتیای دریاییِ اعماقِ اقیانوسِ اطلس ، خودمون رو به وسیلهء DNA ، تغییر بدهیم ، میتوانیم از مرگِ سلولهای بدن جلوگیری کرده و ساعتِ بدن رو تا مدتهای طولانی تری ، کوک کنیم!
تموم شد و رفت!
این هم از جاودانگی
خب ..
حالا دیگه از جونِ خدا چی میخواهیم که بهش نرسیده باشیم؟

خیلی راحت تمومش کردید رفت!:))
مثلا،یه آدم کم سواد،ساکن یه روستا،فکر می کنه که می خواد جاودانه باشه.ساده ترین راه ممکن اینه که بیاد و
به الله ایمان بیاره.تموم شد و رفت!:D
اون آدم،وقتی معلوم نیست 2 دقیقه ی دیگه زنده باشه یا نه،واقعا نمی تونه صبر کنه تا زمانی که علم به اندازه ی کافی پیشرفت کنه و بتونه جاودانه کنه اون رو!(اصلا فرض کنیم اون قدر پیشرفت کرده علم.آیا دانشمندا حاضرند یه انسان معمولی و ساده دل و ساده مغز رو جاودانه کنند؟ آیا اگه این امر امکان پذیر باشه حاضرند حتی خبرش رو پخش کنند؟!)
الان این به ذهنم رسید که حتی اگه انسان ها دست از علاقه ی بی پایه و اساسشون به جاودانگی بردارند،باز هم به
زندگی ای پر از عدل و داد علاقه دارند.باز هم ساده ترین راه ممکن رو انتخاب می کنند و به جای این که تلاش کنند جامعه ای پر از عدل بسازند و برای شروع،خودشون منصف باشند؛میاند و یه آرمان شهر ذهنی که شهردارش خداست
می سازند!
خدا هست تا وقتی که بی فکری،تنبلی و راحت طلبی هست.
برای محفوظ موندنِ این دیدگاه ، اون رو کامل ، نقل میکنم
donya joon

کامنتتون خیلی خوب بود ولی چرا انسان اولیه و اسکیموهای بدوی رو مثال زدید؟
باور کنید من و خیلی های دیگه انسان اولیه نیستیم
----------------------------------------------------------------------------------
به نظر من بعضی انسان ها به خدا احتیاج دارند چون نمی تونند با واقعیت مرگ کنار بیاند.
خود من هم تا چند وقت پیش این مشکل رو داشتم و از فکر این که می میرم و دیگه تو این دنیا نخواهم بود و این جهان بدون من به کار خودش ادامه می ده؛عذاب می کشیدم.ولی الان دیگه مشکلی با مرگ ندارم.
چرا مردم خدا رو می پرستند؟(خدای اسلام مثلا)
خدایی هست که میگه حتی بعد از مرگ هم وجود خواهید داشت (تا این جا انسان به یکی از آرزوهاش که جاودانگی هست،رسید.).همون خدا میاد میگه که اگه منو عبادت کنید و هر چی می گم گوش کنید در خوشی جاودانه خواهید بود و اگه منو منکر بشید در عذاب،جاودانه .(حالا دیگه انسان بر خودش لازم می دونه که خدا رو بپرسته
چون فانی بودن به مراتب بهتر از در عذاب جاودان بودنه!!) چهار رکعت نماز و چند روز روزه و کمی مراعات اصول اخلاقی
هم که کسی رو نکشته،می ارزه به رفتن به عشرتکده ای به اسم بهشت!
این نظر منه:
انسان ها فقط برای تضمین جاودانگی به خدا احتیاج دارند ؛ اگه کسی علاقه ای به جاودانگی نداشته باشه هیچ احتیاجی هم به خدا نداره.

تضمینِ جاودانگی!؟ :
- جاودانه شدن ، چطوری تضمین میشه؟
ببینید دوستِ من
شما یه سؤال داری : - چطور انسان میتواند جاودانه شود؟
اونوقت میای و اینطوری جواب میدهی : - انسان در ذهنِ خودش خدا رو میسازه و کاری به بقیهء کارها نداره و تا لحظهء مرگ ، خودش رو با این باورِ دروغین ، گول میزنه!
اما من اینطور جواب میدهم :
- چرا خودمون رو فریب بدهیم؟
چرا صورتِ مسئله رو بدونِ سعی کردن برای پیداکردنِ پاسخ ، پاک کنیم؟
ما میخواهیم جاودانه بشیم
جاودانگی یعنی دوری از مرگ
مرگ یعنی از بین رفتنِ سلولهای بدن ، بعد از رسیدن به یک دورهء مشخص
این دورهء مشخص بر روی تک تکِ DNA های ما ، برنامه ریزی شده
پس ...
ما اگر بتوانیم مثلِ توتیای دریاییِ اعماقِ اقیانوسِ اطلس ، خودمون رو به وسیلهء DNA ، تغییر بدهیم ، میتوانیم از مرگِ سلولهای بدن جلوگیری کرده و ساعتِ بدن رو تا مدتهای طولانی تری ، کوک کنیم!
تموم شد و رفت! :-(
این هم از جاودانگی
خب ..
حالا دیگه از جونِ خدا چی میخواهیم که بهش نرسیده باشیم؟
بهتره به جای نشستن توی جانماز و نمازِ غفیله خواندن! ، بریم و لایِ کتابها رو باز کنیم و بذاریم یه هوایِ تازه به مغزهامون بخوره و به جای اینکه به بهانهء مسلمون و یهودی بودن ، مدام نفرتِ همدیگه رو در دل داشته باشیم ، سعی کنیم که یه قانونی برای اقتصاد بگذاریم (مثلِ تمامِ قوانینی که خودمون تا حالا ساخته ایم) تا دیگه هیچ بچهء سومالیایی ، طعمِ تلخِ گرسنگی رو نچشه!
به نظرم اگه بخواهیم خدا رو از ادبیاتِ خودمون حذف کنیم ، میتونیم خیلی انسانی تر از مذهب ، فکر کنیم!
(البته روی سخنم به حرفهای شما نبود .. آخه به نظرم این کامنتی که شما گذاشتی ، خیلی جالب و گویا بود .. ممنون 8-))
) اگر پرستش ذاتی باشد ، بایستی تمامیِ انسان ها ، از این احساسِ ذاتی ، برخوردار باشند ، حال آنکه ، انسانهای اولیه و اسکیمو های بدوی ، بی خدا زندگی میکنند و از زندگانیِ خودشان هم کاملاً رضایت دارند!

کامنتتون خیلی خوب بود ولی چرا انسان اولیه و اسکیموهای بدوی رو مثال زدید؟:O
باور کنید من و خیلی های دیگه انسان اولیه نیستیم(!)
----------------------------------------------------------------------------------
به نظر من بعضی انسان ها به خدا احتیاج دارند چون نمی تونند با واقعیت مرگ کنار بیاند.
خود من هم تا چند وقت پیش این مشکل رو داشتم و از فکر این که می میرم و دیگه تو این دنیا نخواهم بود و این جهان بدون من به کار خودش ادامه می ده؛عذاب می کشیدم.ولی الان دیگه مشکلی با مرگ ندارم.
چرا مردم خدا رو می پرستند؟(خدای اسلام مثلا)
خدایی هست که میگه حتی بعد از مرگ هم وجود خواهید داشت(تا این جا انسان به یکی از آرزوهاش که جاودانگی هست،رسید.).همون خدا میاد میگه که اگه منو عبادت کنید و هر چی می گم گوش کنید در خوشی جاودانه خواهید بود و اگه منو منکر بشید در عذاب،جاودانه .(حالا دیگه انسان بر خودش لازم می دونه که خدا رو بپرسته
چون فانی بودن به مراتب بهتر از در عذاب جاودان بودنه!!) چهار رکعت نماز و چند روز روزه و کمی مراعات اصول اخلاقی
هم که کسی رو نکشته،می ارزه به رفتن به عشرتکده ای به اسم بهشت!
این نظر منه:
انسان ها فقط برای تضمین جاودانگی به خدا احتیاج دارند ؛ اگه کسی علاقه ای به جاودانگی نداشته باشه هیچ احتیاجی هم به خدا نداره.
به نظرم بایدازمبداشروع کرد
کسی هست توضیح بده" انسان" چیست؟؟
دوستان من یه سوال دارم:چرا در گذشته مردم مجسمه هایی رو که خودشون میساختن رو میپرستیدن؟

درباره پرستش بت ها یا توتم باید از قبل تر ان به جستجو پرداخت چون تا رسیدن به تک خدایی چندین مرحله طی شده است که از آنیمیسم شروع شد به چند خدایی و در اخرین مرحله به تک خدایی رسید من چیزی که از کتاب توتم و تابو فروید دستگیرم شد را در اینجا نقل میکنم فروید در این کتاب درباره پیدایش توتم و همچنین اداب قربانی کردن سخن به میان اورده است بر اساس ارا و اندیشه فروید این ریشه احساس دوگانه ای نشات میگیرد که همان احساسی هست که از طرف پدر میباشد که قتل پدر و احساس ندامت و پشیمانی که نسبت به این عمل در انسان های اولیه پیدا شد یا در فکر انسان باعث شد نشانه یا توتم را جایگزین کرده و به عبادت او بپردازند که اگه پدر نسبت به انها عطوفت یا مهربانی بیشتری نشان میداد اینکار را به او روا نمیداشتند و همچنین توتم باعث شد که سر نشانه یا ارم اون قبیله بشود و همچنین از ازدواج با محارم که توتم یکسان دارند جلوگیری به عمل بیاید همچنین چند خدایی که در میان انسان ها رواج یافت پس این احساس نفرت یا ندامت بود که تابو و توتم انسان ها را ساخت درباره رسیدن به تک خدایی باید گفت نخستین کسی که از خدای واحد سخن گفت اخن اتون فرعون مصر بود که شرح حال او در کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون شرحش داده شده است
پیروز و موفق باشید:x
ایا ایجا کسی وجود داره که بخواد ذاتی بودن احساس نیاز به پرستش رو زیر سوال ببره؟

نمیگم : « حسِّ پرستش در بشر ، ذاتی نیست! »
و
نمیگم : « پرستشِ خدا ، یک احساسِ ذاتی در نهادِ بشر ست! »
چرا؟
چون ، انسان تحتِ سیطرهء قوانینِ حیات قرار دارد.
قانونِ فرگشت
و قانونِ اکتساب
بر طبقِ قانونِ فرگشت ، حتی از نظرِ ذهنی و احساسی ، رشد کرده و تغییر میکند
شما شاید فرگشت را تنها به دندان و استخوان و پر و بال ، نسبت بدهید
اما احساساتِ ذهنی-درونی ، هم تحتِ تأثیرِ فرگشت قرار میگیرند
زیرا ...
مغز جایگاهِ احساساتِ ذهنی ست و وقتی ؛ فرگشت پیدا کند ، مسلماً کارکردِ آن نیز تغییر میکند (منظورم از تغییر این نیست که مغز به جای روده کار بکنه!! - قابلِ توجهِ آدمهای ایرادگیر! (!))
قانونِ اکتساب
به آدم میفهماند که برای چه چیز ، ارزش قایل بشود و برای چه چیز ، از نفرت و انزجارِ خودش بهره بگیرد
سؤال :
- همهء شما ، وقتی بچه بودید ، اگر به مهر و سجّاده و ... اهانت میکردید (البته از سرِ نادانی) پشتِ دستی میخوردید و تنبیه میشدید
و ..
وقتی که با پدیدهء جدیدی (مثلاً رابطه با کودکانِ جنسِ مخالف) برخورد میکردید ، از این کار منع میشدید ..
این یعنی اکتساب
اگر مثلِ یک جامعهء بدوی زندگی کنید ، متوجه میشوید که پرستش ، در حقیقت یک احساسِ خالص و ساده ست که انسان برای ادای احترام ، نسبت به هرچیز ، از آن استفاده میکند
مثلِ : دست زدن و تشویق کردن!!
اما اینکه خدای اسلام ، در نهادِ شما ، چیزی را گذاشته باشد که شما حتماً ، وی را پرستش کنید!! » به نظرم یک ادعای اثبات نشده و غیر منطقی ست
زیرا :
- اشکالاتی وجود خواهد داشت :
1) اگر خدا ، پرستشِ خود را در نهادِ شما ذاتی قرار داده باشد ، آنگاه شما در تمامیِ مراحل و رفتارهای روزمره ، بدونِ ذره ای لغزشِ سهوی! (به کلمهء سهوی دقت کنید - برای ایرادگیرها!) خدا را از یاد نخواهید برد و در تمامِ مراحل سعی خواهید کرد از مسیرِ صحیح منحرف نشوید
حال آنکه : « حتی مؤمن ترین افراد (البته اینجا منظور از « ایمان » همون چیزی هست که مذهبیون ادعا میکنند و من نمیخوام این رو تأیید کنم!) هم در کارهای روزمره ، سهواً خدا رو از یاد میبرند!! »
2) اگر پرستش یک چیزِ ذاتی باشد ، بنابرین انسان ، در هنگامِ فرار از نماز و یا کارهای مذهبی ، از خودش نبایستی تنبلی به خرج بدهد
حال آنکه به ادعای مذهبیون : « انسان ذاتاً در انجامِ شعائر مذهبی ، کاهل ست!! »
3) اگر پرستش ذاتی باشد ، بایستی تمامیِ انسان ها ، از این احساسِ ذاتی ، برخوردار باشند ، حال آنکه ، انسانهای اولیه و اسکیمو های بدوی ، بی خدا زندگی میکنند و از زندگانیِ خودشان هم کاملاً رضایت دارند!
4) اگر پرستش ذاتی باشد ، فقدانِ پرستش ، بایستی موجباتِ آسیب و بیماریهای ذهنی را فراهم کند
اما هنوز هم چنین اثراتی ، در ذهنِ انسان ، اثبات نشده
و اگر شما سه چهار روز را در بی نمازی به سر ببرید ، هیچ تأثیرِ منفی در بدنِ شما به وجود نمیآید!!
5) ...
فکر کنم تا همینجا کافی باشه :-(
* * * * سخنِ آخر اینکه :
- من با حسِّ پرستش مشکلی ندارم
اتفاقاً پرستش از علاقهء مفرط ناشی میشه و نشان دهندهء یک سری عملیاتِ تکاملی ، در ذهنِ بشر هست
به نظرم انسانی که از این موهبت برخوردار نباشه ، در سطوحِ پایینی از فرهنگ به سر میبرد
اما
اینکه حتماً این پرستش را صرفِ موجودی کاذب مثلِ خدا کنیم ، به نظرِ من نشان دهندهء گمراه شدنِ ما در به کار گرفتنِ موهبتهای ذاتی و طبیعی ، برای ایجادِ همبستگی و مدارای اجتماعی ، در ما ست.
بنابرین ، به جای اینکه خونِ همدیگر را بریزیم و بچه ها و زن ها را بکشیم ، و بعد سرِمان را به دیوارِ ندبه بچسبانیم و از خدا طلبِ آمرزش بخواهیم!! ، بهتر ست خدا را کنار گذاشته و پرستشِ خود را صرفِ اهدافِ شایسته کنیم! (البته رویِ سخنم به یهودی هایی ست که خدا را در ادبیاتِ بشر ، به این گونه که میبینیم - ایرادگیرهای عزیز ، منظورم تکخدایی هست - ، ایجاد کردند!!)
رامتین
توتم چیز دیگری است و توصیف شما بیشتر مربوط به بت هاست تا توتم ها

*
توتِم‌ها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قاره‌ها کاربردهای آیینی دارند. توتم معمولاً به عنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل می‌کند و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه می‌دانند

به نقل از قسمتِ پارسیِ پایگاهِ ویکی پدیا!
برید اونجا و مطالعه کنید
بسیار خوب من میخواسم به اینجا برسیم.

کاملا معلوم بود و به همین دلیل خیلی قبل از اینکه شما بگید:
ایا ایجا کسی وجود داره که بخواد ذاتی بودن احساس نیاز به پرستش رو زیر سوال ببره؟

من چند تا کامنت قبل،زیر سوال بردمش:
من هم یه سوال دارم.خوشحال می شم دوستان نظرشون رو در این باره بگند:
فرض کنیم خدایی وجود داره و اون خدا هم به فرض همون خدای ادیان هستش.
چرا بایدخدا رو بپرستیم؟! دلیل پرستش چیه؟!
این دلیل که انسان ذاتا نیاز داره خالقش رو بپرسته هم برای من یکی قانع کننده نیست.
چون شخصا هیچ وقت این نیاز رو در خودم ندیدم.
بسیار خوب من میخواسم به اینجا برسیم.
ایا ایجا کسی وجود داره که بخواد ذاتی بودن احساس نیاز به پرستش رو زیر سوال ببره؟
من بعدا درباره ی اینکه چه شد که خدا کشف یا اختراع شد خواهم گفت
دوستان الان وقت ندارم که بنویسم این کامنت را هم می دهم تا یک نکته را بگویم

اما بعداً برای نشون دادنِ احترام به آدمهای بزرگ ، بعد از مرگِ اونها ، مجسمه هایی رو ساختند که نمادِ اونها و جاودانگیِ اونها در باورهای مردم باشه
توتم ها از اینجا نشأت میگیره

توتم چیز دیگری است و توصیف شما بیشتر مربوط به بت هاست تا توتم ها
قرآن کلام آفریدگار است
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک