قرآن کلام آفریدگار است
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مىخواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
بیشتر
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مىخواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1390/01/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کلام آفریدگار است
------------------
donya joon
نه دوست من
در تائوئیسم چیزی به نام جاودانگی به ان شکل که ما در ادیان سامی می شناسیم وجود ندارد
چون انسان تنهاست و تنها کسی که می تواند این تنهایی را پر کند خداست
سامان پارسا
به نظر من انسان دو بعد دارد
یکی بعد ذهنی و دیگری جسمی
از نظر جسمی که مشخص است که انسان چیست
از نظر ذهنی انسان موجودی است که اراده و حق انتخاب دارد . از ان مهمتر به خود اگاه است . می توان گفت هیچ حیوان دیگری به جز انسان خود اگاهی ندارد
اعراب میدونستند که چه کسی رو پرستش میکنند ، اما قرآن هیچگاه به طورِ واضح ، اسمی از اون خدا نبرده!
اما واضح هست که اون خدا « مذکر - نرینه » بوده است.
قبل از چاپ و انتشارِ قرآن ، دو مذهبِ متفاوت در اون منطقه وجود داشته
اول این رو هم متذکر بشم که عربستان ، یک شبه جزیره ست که میانِ سه تمدنِ بزرگ قرار داشته و شهرِ مکه ، یه منطقه در میانِ بیابانهای ربع الخالی ، به جهتِ استراحتِ کاروانهای هند-مصر بوده!
اون زمان ، ایرانی ها جنوبِ عربستان رو در دست داشته اند و فرهنگِ ایرانی-یمتی رو در اون منطقه ترویج میداده اند.
در آن سوی دریای سرخ هم مصری ها و نوبی ها (Nubian - حبشی ها) برای خودشون فرهنگِ آفریقایی را انتشار میداده اند.
در مصر ، مقداری از تمدنِ هلنی (مردمِ هلنستان - سرزمینی که به آن Ellas , Greece میگوئیم) هم وجود داشته (چون در زمانِ اسکندرِ مقدونی ، بطلمیوس ها مصر را فتح کرده بودند و بر آنجا حکومت میکردند)
در شمالِ سرزمین عربستان هم ، سرزمینِ سددوم (اردن و آرام) و سرزمینِ جوداه (یهودی ها) وجود داشته اند
بنابرین
اسلام ، میتوانسته معجونی از تفکراتِ مردمِ این سرزمین ها باشد.
اسلام یک تعریفِ مشخص از خدا داشته.
آن هم « الله » ست.
(کاملاً مشخصه که الله کیست و چه صفاتی دارد)
حالا
بعضی از ماها میام و میگیم :
- من به خدای اسلام اعتقاد ندارم و فقط به خدا اعتقاد دارم
یا
- من به خدای اسلام ، اونجوری که دوست دارم! اعتقاد دارم
یا
- من به خدای اسلامِ ناب ، اعتقاد دارم ، نه اون خدایی که دولتِ جمهوری اسلامی تبلیغ میکنه!
و ...
مسئله اینجاست که :
مثال :
- داروی سرماخوردگی ، یک چیزِ استاندارد و شناخته شده ست
شما نمیتونی بگی که : من دارویی که خودم دوست دارم رو میخورم!!! (!)
سخنِ آخر :
اینکه - شما وقتی میگی که به خدایی غیر از اونچه که ، ادیانِ الهی و غیرالهی (بت پرست) تبلیغ میکنند ، عقیده داری ، ... بایستی ثابت کنی که از روی چه مسیری و چه روشی ، به وجودِ همچین مسئله ای پی برده ای!؟
از روی دلِ خودمون که نمیتونیم مدعیِ وجودِ خدا بشویم!
وگرنه فردا صبح من میتونم ادعا کنم که خدای من ، یک بشقابِ ماکارونی هست که توی فضا ، در اطرافِ خورشید داره حرکت میکنه!!
بعد هم هیچ دلیلِ منطقی نیارم
هرکسی هم ایراد گرفت ، قهر کنم و دعوا کنم!!
دوستِ من
نمیشه که همینجور ادعایی کنیم که حتی نمیتونیم اثباتش کنیم!!
مسلما همین طوره.اشتباه کردم که از کلمه ی "اکثریت" استفاده نکردم.
بنده یه آماری از حدود 40 تا مسلمون(اقوام،دوستان و آشنایان)گرفتم
(آمارگیری درست و حسابی که نداریم.باید خودمون اقدام کنیم!:D).سوالم این بود کهچرا خدا رو دوست دارید؟
نتیجه ی آمارم تا الان اینه:
_خدا اونها رو از عدم به وجود آورده و بهشون زندگی بخشیده و کاملا جاودانه شون کرده.در حالی که می تونست اصلا
این کارو نکنه و این خوبی و بخشندگی خدا رو نشون می ده.میشه یه خدای خوب و بخشنده رو دوست نداشت؟!!
_آدم های بد اصلا توی این دنیا عذاب نمی کشند؛دست خدا درد نکنه که اون دنیا که ابدی هم هست حالشونو می گیره.
_آدم های خوب اصلا توی این دنیا پاداش نمی گیرند؛دست خدا درد نکنه که اون دنیا که ابدی هم هست یه حال اساسی بهشون می ده.
_ما تو این دنیا خیلی بهمون ظلم می شه و قوانین درست اجرا نمی شه و پارتی بازی بی داد می کنه.از خدا ممنونیم که دنیایی پر از صلح و صفا و آرامش رو برای ما خلق کرده که بعد از این 2 روزه نکبتی دنیا بریم توش.خدا جون،دوستت داریم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نمی گم همه ی مسلمون ها خدا رو به این دلایل دوست دارند ولی قبول کنید اکثریت این طورند.اگر هم آمار منو باور نمی کنید خودتون آمار گیری کنید.(لطفا فقط از دینداران روشنفکر و با مطالعه ای مثل خودتون سوال نپرسید!)
فکر می کنم جواب این سوال رو:
با این مورد دادم:
و البته بیشتر حکمران ها و افرادی که قصد رهبری بر عده ای رو دارند روی وجود جهنم تاکید می کنند.
به نظر خودم جواب نسبتا قانع کننده ایه؛تا نظر شما چی باشه.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به نظرم یه مقدار پرت هستش.(معذرت،مطمئنا اشکال از نظر من هستش.)آیا آرزوی انسان ها اینه که بتونند وقتی بیمار می شند بیماری رو ریشه کن کنند؟ یا آرزوشون اینه که اصلا بیمار نشند؟!
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اجازه دارم در مورد شما نظر بدم؟!:stupid: امیدوارم ازم دلخور نشید.
اگه شما مطمئن بشید که خدایی وجود نداره و جهنم و بهشتی
در کار نیست باز هم همین طور زندگی می کنید که الان زندگی می کنید.بنده شما رو مسلمون نمی دونم.
به نظر من شما اسم اصول اخلاقی رو گذاشتید اسلام و بهترین خدای ممکن رو در ذهنتون ساختید و این خدا
رو همون خدای اسلام می دونید(این فقط نظر منه).بعضی از عقاید شما در تضاد کامل با اسلام حقیقی هستش که
اگه بخواید مثال می زنم براتون.
(معیار اسلام حقیقی رو،قرآن و احادیث معتبر {مثلا صحیح البخاری} می دونم.) شیخ عباس هم کلی معتبره:D
ولی خب چندان مورد تایید شما نیست.
و باز هم به نظر من شما عاشقانه خدا رو دوست دارید و می پرستیدش.8-) این به نظر من تا همیشه قابل تحسینه.
در راستای همون آمارگیریم،لطفا به این سوال من(اگه فضولی نیست و اگه دوست دارید)جواب بدید لطفا:
چرا خدا رو دوست دارید؟
اختیار دارید.نثر شما این قدر روان و مرتب و پاکیزه هستش که حداقل من یکی از خوندنش لذت می برم و سعی می کنم این طور نگارش رو یاد بگیرم.
=
در رابطه با گفته های جنابعالی ، خب شما درست میگی
اما ، وقتی علم در ابعادِ ریز و درشت ، پیشرفت کنه ، اونقدر گسترده خواهد شد که قدرتِ بروزِ خلاقیت برای انسانها خیلی زیاد خواهد شد
انسانها میتونند تمامیِ علومِ دنیا رو در همون بدوِ تولّد یاد بگیرند
انسانها قادرخواهند بود که بدونِ هیچ بیماریی ، تا ابد جاودانه باشند
انسانها میتونند ، شکلِ خودشون رو هرجور که دوست داشته باشند تغییر بدهند!
انسانها میتونند در هر شرایطی ، در مکان و زمان ، سفر کنند!
انسانها میتونند آیندهء سیاره ها رو تغییر بدهند
اما خب ..
یه مسئله باقی می مونه که : چرا؟
به نظرِ من جوابش اینه که : چراکه نه؟ ;-)
*
saniz
=
نظرِ جالبیه
اما خب ، قرآن هم نکاتِ ویژهء علمیِ بسیاری داره که به نظرم بایستی در کشورهای پیشرفتهء دنیا ، دانشگاه هایی رو فقط و فقط به قرآن شناسی ، اختصاص بدهند
میدونید چرا؟
چون قرآن ، تنها فرهنگی هست که انسانها با تمامِ جدیّت ، به مدتِ 1400 سال ، اون رو حفظ کرده اند
پس وقتی قرآن رو باز میکنیم ، میتونیم متوجه بشیم که 2000 سال پیش چه اتفاقاتی می گذشته
انگار واردِ اهرامِ بزرگِ مصر شده باشی و دیوارنویسی های اونها رو بخونی
قرآن ، تاریخِ مکتوبِ اعراب و ممالکِ میانهء آسیا و آفریقا ست
به نظرم نمیشه اون رو کنار بذاریم! (البته برای تحقیق)
*
فسقلی
حکومت
حکومت
حکومت
آفرین فسقلی جان .. به نکتهء زیبایی اشاره کردی
*
ARYANKID
دوستِ عزیز
این سؤال رو باید از خودت بپرسی ، و خودت ، به خودت جواب بدهی!
من و دوستان ، چی میتونیم بگیم!؟
این شما هستی که به جاودانگی اعتقاد نداری ، اما به خدا اعتقاد داری! .. بنابرین شما هستی که باید توجیه کنی که عذاب و پاداش ، چگونه قرار ست که در موردِ تو اعمال بشود؟ (متوجه میشی چی میگم؟)
منظور اینکه شما بایستی بری و تحقیق کنی که اون خدایی که بهش اعتقاد پیدا کردی ، روی چه حسابی بوده و از روی چه استدلالی متوجه شدی خدای تو ، آدمها رو عذاب و پاداش نمیکنه!!؟
البته جوابِ اون سؤال به دردِ خودت میخوره! (چون ما ثابت کردیم که خدا وجود نداره! بنابرین عذاب و پاداش هم نخواهد بود!)
* * * * * سخنِ آخر
بگذارید سخنِ آخر رو در کامنتِ حداگانه بنویسم
(که اگه دوستان دلشون خواست ، راحت تر پاک کنند ;-))
من حرفهای شما رو متوجه نشدم پس یعنی:
یعنی عشق و وفاداری به صاحب خود بدون هیچ قید و بندی
یعنی شما فقط به خاطر خود خدا و مثلا عشق به خدا یا...بهش معتقدید؟
اگه خدای شما خدای ادیانه،یعنی پاداشگر و مجازات ده،به هر حال اگه پاداش و مجازات رو مهم نمیدونید(جاودانگی)پس اعتقاد به خداییکه کار اصلیش اینه که پاداش میده و مجازات میکنه یعنی عشق شما مبهم و بی دلیله
و نمیشه بگید که من به خاطر جائدانگی و مجازات و پاداش بهش معتقد نیستم،چون این مهمترین و اصلی ترین وظیفه خدای ادیانه،اینطور نیست؟
مثلا بگید من سیل رو دوست دارم به خاطر عشقی که به آب دارم و کاری ندارم که چه عملکردی داره ولو اینکه کار اصلی سیل نابودی شکنان طبیعت باشه یا مثال های دیگه...
دوست عزی به نظر میرسد منظور بنده را درست متوجه نشدید.
تمام حرفم این است که اگر خدا انسان را فنا میکرد باز هم به او اعتقاد داشتم زیرا من خدا را برای میل به جاودانگی قبول نکرده ام تا اکنون مثلا با مشخص شدن اینکه فنایم خواهد کرد، او را رد کنم.ساده تر اینکه به عنوان یک خدا پرست تا این لحظه از عمرم هیچگاه به مخیله ام خطور نکرده که مثلا خوبی خدا به این دلیل است که انسان را جاودانه میکند.الان نیز هرچه می اندیشم باز هم برایم مهم نیست که جاودانته باشم یا نه.میبینید این موضوع با وجود جهان پس از مرگ تناقضی ندارد.یعنی اگر خدا مثلا وفرضا به انسانها بگوید:نظرم عوض شد!!جاودانگی را به انسان نمیدهم و او را فنا خواهم کرد. این موضوع تاثیری بر من در مورد قبول خدا نخواهد داشت.
ببخشید من سوالات زیادی دارم-البته اینجا نمیپرسم-گاهی مطالعاتی دارم
خدا رو باور دارم اما خدای ادیان رو نمی تونم بپذیرم و خدای مجهولی دارم
((این را گفتم تا بدانید لااقل یک نفر وجود دارد که میل به جاودانگی ندارد و به آن احساس نیاز نمیکند اما خدا را قبول دارد))
پس اگه مهم نیست که حیات بعد از مرگ داشته باشید و در جایی جاودان باشید اعتقاد به خدایی که پاداش می دهد و عذاب چه معنی میده؟
و نتیجه اینکه نمیتوان خدا را ساخته ی ذهن بشر برای رفع نیاز و میل به جاودانگی بشر دانست.
ضمنا سوای اینکه نظراتمان موافق یا مخالف یکدیگر است وو بدون جبهه گیری به خاطر این موضوع، باید بگویم بنده شخصا در مورد جاودانه بودن یا نبودنم هیچ احساسی ندارم. یعنی برایم مهم نیست که جاودانه باشم یا فنا شوم.
این را گفتم تا بدانید لااقل یک نفر وجود دارد که میل به جاودانگی ندارد و به آن احساس نیاز نمیکند اما خدا را قبول دارد.:-)
دوست عزیز فکر نکنم دلیل همه ی انسان ها برای عقیده به خدا،میل به جاودانگی باشه.اگر اینجور بود و خدا ساخته ی ذهن بشر برای نمایان ساختن میل جاودانگی بشر بود،مطمئنا خدای بشر خدایی بود که بشر را جاودانه میکرد بدون اینکه برای بشر مشکلی پیش آید.
ساده تر اینکه اگر خدا ساخته ی ذهن بشر باشد و ان هم به خاطر میل به جاودانگی بشر،پس این خدای ساختگی باید نیاز به جاودانگی بشر را برطرف کند.پس خدای ساختگی ذهن بشر،بشر را جاودانه میکند و بدون فنا.اما آیا بشر فقط به دنبال جاودانگی ست یا جاودانگس در آسایش؟؟ مطمئنا بشر به دنبال جاودانگی در سختی ها نیست.پس خدایش باید او را در آسودگی جاودانی کند.
تا اینجا نظرمان تقریبا مشابه همدیگر است اما سوالی که دارم این است:
اگر بشر خدا را برای جاودانگی در آسایش خود بوجود آورده،چرا این خدا میتواند بشر را به جاودانگی در عذاب نیز رهنمون گردد؟؟یعنی اگر بشر خدا را برای ارضای حس جاودانگی طلبی خود بوجود آورد چرا خدایی را بوجود آورده که هم باعث جاودانگی در آسایش است و هم جاودانگی در عذاب؟؟؟
مسلم است که آنچه توسط ذهن برای رفع نیازها ساخته میشود(یعنی وجود خارجی ندارد و فقط ساخته شده تا کمبودها را جبران کند)
به نیاز های بشر پاسخ میدهد.یعنی قرار است کمبودهار ا جبران کند.کمبود انسان نیز جاودانگی در اسایش است.پس خدایی که فرضا ساخته ی ذهن بشر است و حقیقتی ندارد باید وسیله ی حل این مشکل باشد .اما در عمل میبینیم که خدا هم به جاودانگی در اسایش پرداخته و هم به جاودانگی در عذاب و این جاودانگی در عذاب در تضاد با خواسته ی بشر(جاودانگی در آسایش)است.
نتیجه ای که میخواستم از این بحث بگیرم این بود که:
اگر انسان خدا را به خاطر رفع نیازش به جاودانگی در آسایش ساخته بود،باید خدا در رفع همین مشکل به کمکش میآمد اما در واقع میبینیم خدایی که وجود دارد هم جاودانگی ئدر آسایش را به همراه دارد و هم جاودانگی در عذاب(که باب میل بشر نیست) و نتیجه اینکه میتوان خدا را ساخته ی ذهن بشر برای رفع نیاز و میل به جاودانگی بشر دانست.
مشکل اصلی این است که ما بدون توجه به جوانب امر در مورد موضوعات به نتیجه گیری میپردازیم.مثلا درباره همین موضوع مورد بحث ،دوستان نتایجه گرفتند که چون انسان میل به جاودانگی دارد،خدایی را خلق کرد که به انسان جاودانگی دهد.و نتیجه گرفتند پس خدا وجود خارجی ندارد و فقط برخاسته از ذهن بشر و برای رفع نیاز بشر است.
بنده یگویم این نوع نتیجه گیری اشتباه است! با مثالی توضیح میدهم:
میدانیم که بیماری ها برای انسان ضررآفرین و گاه کشنده اند.و به تبعش میدانیم انسان به دنبال رهایی از چنگ بیماریها و ریشه کن کردنشان است.پس در اینجا انسان نیازی به نام ریشه کن شدن بیماریها و رهایی همیشگی از آنها دارد.حال ایا میشود گفت(طبق روش نتیجه گیری قبلی شما در مورد خدا و نیاز به جاودانگی در ذهن بشر) چون انسان آرزویی به نام نبود بیماری در ذهن دارد پس در ذهنش روشهایی برای درمان و ریشه کن کردن بیماریها تصور کرده درحالی که حقیقت ندارند؟؟؟؟ این تفکر خنده دار است چرا که میدانیم راههای ریشه کنی بیماری وجود دارد و اینکه انسان آرزوی ریشه کنی بیماری ها را داشته دلیل بر این نیست که ریشه کنی بیماری ها وجود خارجی نداشته و فقط به دلیل اینکه نیاز ذهنی بشر بوده پس خیالات است!!
خلاصه ی کلامم از این همه روده درازی!!:-) این است که نمیشود گفت انسان هرچیزی را که به آن احساس نیاز کند،آن را و وسیله ی رسیدن به آن را خلق میکند و در نتیجه آن موضوع وجود خارجی ندارد و فقط ذهنی ست.یهنی میل به جاودانگی نمیتواندتنها دلیل وجود خدا باشد و با این توجیه نمیتوان خدا را ساخته ی ذهن بشر دانست و وجود خارجی اش را منکر شد.