رسته‌ها
قرآن کلام آفریدگار است
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 124 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 124 رای
.
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مى‏خواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى‏گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
114
آپلود شده توسط:
mohammadali123
mohammadali123
1390/01/26

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کلام آفریدگار است

تعداد دیدگاه‌ها:
1729
دوست عزيزي كه خطاب به ماترياليستها جواب سئوال خواسته بودي .
بنده ماترياليست نيستم .ولي مطلب ذيل شايد مفيد باشد برايتان (البته چون وقتم تنگ است خلاصه مينويسم وبحث ساير دوستان راهم متاسفانه نخوانده ام)
به بيان ساده ملاك اطلاق ماده با اثبات جرم دار بودن آن چيز ممكن ميشود پس هرچيز كه جرم داشته باشد ماده است .اما سئوال بعدي قاطعانه اثبات شده استكه نور جرم است . فيزيكداني بنام ماكس پلانك طيف خاصي از پرتوهاي نوراني را طي مدتي بريك صفحه فلزي در اطاقك محدود وايزوله ايي تاباند .پس از چند روز صفحه فلزي وزن شد .بشكل محسوسي فلز وزن خود را از دست داده بود و بقاياي آن هيچگاه در اطاقك آزمايش يافت نشد . نتيجه شد كه اتمهاي فلز براثربرخورد شعاع هاي نور از فلز جدا شده وچون اثري ازآنها نيست پس ذرات فلز بصورت نور درآمده اند والا بايستي آثارشان در محيط بسته آزمايش ميماند
ازطرفي ديگر ثابت شد يك دسته پرتو نوراني نميتواند قدرت فرسايش اتم ومولكولها را ازتوده محكم فلز داشته باشد مگر اينكه صاحب جرم باشد كه بتواند براثرتابش نيروي فرسايش فلز را ايجاد كند ( دوست خوب اين بيان ساده آزمايش پلانك بود) درپايان با اجازه شما وخيلي مختصر نظريه ملاصدرا را نيز مياورم
كه نشان ميدهد اين شخصيت برجسته خيلي پيش از ماكس پلانك وبدون آزمايش همان را اعتقاد داشته ونتيجه گيري او باعث تكفير او توسط ملايان شد
ملا صدرا ميگويد:: تمام حالات مواد از گرد همايي ذرات بوجود ميايند .هرچقدر متراكم ترشوند حالت آنها تغيير ميابد. يعني گاز مايع شده ومايع جامد
او با ارائه اين اصل بديهي گفت عامل بنيادين ذره وجرم درهستي نوراست .اين نوراست كه با آميزش وتراكم خود ذرات .اجسام . اجرام .ووووو را حاصل مينمايد . يا بعبارتي هر جرم وذره ايي درنهايت تجزيه نور خواهد شد و نور بدايت وغايت هستي است . او اعتقاد داشت همه ما .همه هستي .همه وهمه نور هستيم و بخشي از ذات الوهيت !!! شايد براي همين است كه در جاهايي خدا اينگونه خوانده ميشود .."" اللهم نوركل نور""
كاش درشتابي كه داشتم عبارات قيمت خود را از دست نداده باشند .
دوست عزیز لطفا اول تحقیق کنید وبعد نظر تون را اعلام کنید نور کاملا ماهیت دوگانه داره و نمیتونیم بگیم ماده است یا انرزی البته ازمایشی که فتد درسته ولی نصف حقیقت رو نگفتید:((اسحاق نیوتن)) (( نور)) را متشکل از ذرات ریزی می دانست که از ((منابع نور|منبع نور)) جدا می شوند، یعنی او برای نور ((ماهیت ذره ای نور|خاصیت ذره ای)) قائل بود. در همان زمان، ((هویگنس)) نور را ((ماهیت موجی نور|موج))ی فرض می کرد که از منبع نور به اطراف منتشر می شود. با آنکه پدیده هایی وجود داشت که با نظریه ذره ای سازگار نبود، ولی سیطره علمی اسحاق نیوتن چنان بود که کسی با آن مخالفت نمی کرد و کسی نظریه هویگنس را قبول نداشت. تا اینکه در اوایل قرن نوزدهم ((یانگ)) و ((فرنل)) هر کدام با آزمایشهایی موجی بودن نور را ثابت کردند.
آزمایشهایی در مورد ((تداخل)) و ((پراش)) تنها با فرض موجی بودن نور توجیه می شوند. امروزه نظر بر این است که نور ((ماهیت دوگانه نور|ماهیت دوگانه)) ای دارد، گاهی بصورت ذره عمل می کند و گاهی خاصیت موجی از خود نشان می دهد.
وقتی دو ((ارتعاش)) نورانی به هم می رسند، بر هم نهاده شده و گاها نوارهای تداخلی تشکیل می دهند. این نوارها تنها به شرطی تشکیل می شوند که ارتعاشهای سازنده آنها هم پریود و ((همدوسی|همدوس)) باشند، یعنی ((اختلاف فاز)) آنها در هر لحظه مقدار ثابتی باشد و این امر زمانی مقدور می شود که ارتعاشها از یک منبع واحد حاصل شوند.فقط کافیه یه سرچ کوچک کنید
راستی بهتره بدونی که محمد وقتی اشعارش(آیه ها) را برای مردم می خواند مردم به آن توجه نمی کردند و به داستان رستم و اسفندیار که در آن موقع بر سر زبان سخنوران و نقالان عرب بود گوش می کردند و شیفته ی داستان می شدند و در عوض سخنان محمد را به استهزا می گرفتند

دوستِ من
داستانِ رستم و افراسیاب (افراسیاب در اصل تورک بوده! و نمادِ پان تورکیسم) برمیگرده به قرنِ پنجم و شیشم
محمدبنِ عبدالله واسه 500 - 600 سال قبلتر بوده!!!
شما هم انگار سریالِ مختارنامه رو نگاه میکنی و باور میکنی!؟ :baaa:
توی سریالِ مختار .. روی جنازهء ایرانی ها پرچمِ ایران رو با سه رنگِ سفید و سبز و سیاه!!!!!! گذاشتند!
توی سریالِ مختار بود که مدام اسمِ رستم رو میآورد انگار پسرخالهء مختار بوده!
...
فردوسی این داستان ها رو برای چیز دیگری ساخته
این مکان هم جای این فرمایشات نیست
اینجا راجع به خدا بحث میکردیم ..
اینکه راجع به رستم حرف بزنیم ایرادی نداره .. اتفاقاً خوب هم هست اما : هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد! دوستِ من (!)
#
بابا ول کنید رستم رو
معلوم نیست چه دخلی به قرآن داره! (?)
گفتم از این حال وهوا بیاییم بیرون سری به شاهنامه فردوسی بزرگ بزنیم.
عمـــل رســـتمی

دوستِ عزیز
اینجا کتابِ قرآن بحث میشه
شاهنامه چه ربطی به قرآن داره؟
سزارین چه ربطی به خدا داره؟
و نهایتاً رستم چه ربطی به سزارین؟
این ماجرایی که فردوسی گفته یک افسانه ست ..
در جراحیِ سزارین بخشی از ناحیهء مذکور بوسیلهء جراح پاره میشه تا سرِ نوزاد به راحتی خارج بشه یا اگر نافِ نوزاد یا مدفوع در مسیر قرار گرفته خارج بشه
در کتابِ خداآمرزیده فردوسی .. پهلوی مادر رو با خنجر شکافته اند و معلوم نیست بدونِ داروی بیهوشی و عاملِ انعقادِ خون و دستانِ ناشیِ زائو!!!! ;-) چطوری بچه و مادر رو توانسته اند سالم نگه دارند
اینها همه افسانه ست
باور نکنید
(!)
#

1. نور , ماده است؟
2. اصلا ماده چیه؟

دوستان این بحث ها که مربوط به اطلاعاتِ عمومی ست رو با یک سرچِ ساده در ویکی پدیا یا سایت های دیگر میتوانید بیابید
اینجا لطفاً بحث های تحلیلی رو بنویسید که هم نتیجهء سریع تری داشته باشد و هم اینکه وقتِ ما برای توضیحِ واضحات هدر نرود!
ماده : چیزی که حاصلِ نوترون و پروتون و الکترون باشد را مادّه میگویند
انرژی : اجزاءی که از برانگیختگیِ ماده به وجود میاید
پاد ماده : از ذراتِ مختلف الدرجه (با بارهای متفاوت) با مادّه به وجود میاید و آنتی پروتون و پوزیترون و فوتون ساخته میشود
انرژیِ تاریک : هنوز مرزهای علم به توصیفِ این حالت از ضدِّ مادّه نرسیده و دانش در اینجا به مرزهای خودش رسیده
مادّه انرژی نیست
ضدّمادّه هم مادّه نیست
گرچه تمامیِ اینها در ابعادِ فیزیکی به یکدیگر تبدیل میشوند و این چرخه پیوسته ادامه میابد
البته به نظر فیزیکدانانِ نوین .. زمانی این چرخهء پایسته رو به تعادل و سرد شدن میگذارد « استون هاوکینگ
* لینک 1 *
* لینکِ 2 *
* لینکِ 3 *
* لینکِ 4 *
* Link 5 *
* Link 6 *
* Link 7 *
* Link 8 *
#
دوست عزيزي كه خطاب به ماترياليستها جواب سئوال خواسته بودي .
بنده ماترياليست نيستم .ولي مطلب ذيل شايد مفيد باشد برايتان (البته چون وقتم تنگ است خلاصه مينويسم وبحث ساير دوستان راهم متاسفانه نخوانده ام)
به بيان ساده ملاك اطلاق ماده با اثبات جرم دار بودن آن چيز ممكن ميشود پس هرچيز كه جرم داشته باشد ماده است .اما سئوال بعدي قاطعانه اثبات شده استكه نور جرم است . فيزيكداني بنام ماكس پلانك طيف خاصي از پرتوهاي نوراني را طي مدتي بريك صفحه فلزي در اطاقك محدود وايزوله ايي تاباند .پس از چند روز صفحه فلزي وزن شد .بشكل محسوسي فلز وزن خود را از دست داده بود و بقاياي آن هيچگاه در اطاقك آزمايش يافت نشد . نتيجه شد كه اتمهاي فلز براثربرخورد شعاع هاي نور از فلز جدا شده وچون اثري ازآنها نيست پس ذرات فلز بصورت نور درآمده اند والا بايستي آثارشان در محيط بسته آزمايش ميماند
ازطرفي ديگر ثابت شد يك دسته پرتو نوراني نميتواند قدرت فرسايش اتم ومولكولها را ازتوده محكم فلز داشته باشد مگر اينكه صاحب جرم باشد كه بتواند براثرتابش نيروي فرسايش فلز را ايجاد كند ( دوست خوب اين بيان ساده آزمايش پلانك بود) درپايان با اجازه شما وخيلي مختصر نظريه ملاصدرا را نيز مياورم
كه نشان ميدهد اين شخصيت برجسته خيلي پيش از ماكس پلانك وبدون آزمايش همان را اعتقاد داشته ونتيجه گيري او باعث تكفير او توسط ملايان شد
ملا صدرا ميگويد:: تمام حالات مواد از گرد همايي ذرات بوجود ميايند .هرچقدر متراكم ترشوند حالت آنها تغيير ميابد. يعني گاز مايع شده ومايع جامد
او با ارائه اين اصل بديهي گفت عامل بنيادين ذره وجرم درهستي نوراست .اين نوراست كه با آميزش وتراكم خود ذرات .اجسام . اجرام .ووووو را حاصل مينمايد . يا بعبارتي هر جرم وذره ايي درنهايت تجزيه نور خواهد شد و نور بدايت وغايت هستي است . او اعتقاد داشت همه ما .همه هستي .همه وهمه نور هستيم و بخشي از ذات الوهيت !!! شايد براي همين است كه در جاهايي خدا اينگونه خوانده ميشود .."" اللهم نوركل نور""
كاش درشتابي كه داشتم عبارات قيمت خود را از دست نداده باشند .
بـر آن بـال از آن پـــس یـکی پـر مـن خجسـتـــــــه بــــود ســـایـه فـرمــــن
بـرایـن کـار دل هیـچ غـمگیـن مــــدار کــه شــــاخ بـرومـنـدت آمـد بــبــــــار
بـگـفــت و یـکـی پـر زبـار و بـکنــــد فـکـنـد و بـپـرواز بـرشــــد بـلنــــــــد
بشـــــد زال و آن پـر او بـــرگـرفــــت بـرفت و بکرد آنچه گفت ای شگفـــت
بــرآن کـار نــــظاره بـد یـک جهــــان هـمه دیـده پـرخـون کـهـان و مـهـــان
بـیـامـد یـکـی مـــوبـد چـیــــره دســت مـرآن مـاهـرخ را بـمـی کـرد مـســـت
بـکـابـیـد بـی رنـــج پـهـلـوی مـــــــاه بـتـابـیــــد مــر بچــــــه را ســــرزراه
چـنـان بـی گــزنـدش بـرون آوریـــــد که کـس در جهـان این شگفتـی نـدیـد
یـکی بچـه ای بـد چـون گوشیـد فــش بـبـالا بـلنـــــــد و بـدیـدار کــــــــــــش
شـگفــت انـدرو مـانـده بـد مـرد و زن کـه نـشـنـیـد کــــس بـچـــه پـیـل تــــن
سام پس از شنیدن گزارش چگونگی زادن رستم به زال میگوید:
بــزال آنگهی گـفـت صـد نـژاد بـپـرسی نـدارد کـس اینـرا بیـــاد
کـه کودک زپهلو برون آورنـد بدیدن نیکویی چاره چون آورنـد
بـسـیمـرغ بـادا هـزار آفریـــن کـه ایـزد ورا ره نـمـود انـدریــن
این امر یکی از شگفتیهای داستانهای شاهنامه است. با آنکه فردوسی پزشک نبوده ولی به هر گونه توانسته همه واژه ای مناسب این جراحی را بازگو کند.
برای نمونه : « بتابید مر بچه را سر ز راه »
این چرخاندن همان است که Version گفته میشود و باید جراح بدان عمل نماید تا بچه بیرون آید.
برای بیهوشی مادر رستم از شراب استمداد گردیده است.
فردوسی مادر رستم را به عنوان زن آبستن و ناراحتی های زنی که میخواهد زایمان کند را بسیار خوب بازگو کرده است.
اینکه یاری از جراح زبردست(موبد) کرده یعنی کار را بکاردان سپرده است.
اینکه به سیمرغ برای آوردن یک جراح ماهر و مست کردن مادر رستم و بیرون آوردن بچه از پهلوی مادر و دوختن آن قسمت از بدن مادر که چاک داده بود دستور می دهد.
اینکه شکافتن پهلوی مادر رستم بدون رنج و درد و تابیدن سربچه ( Version) و بیرون آوردن بچه را بدون آسیب و آزار مادر بیان کرده است.
فردوسی در اینجا واژه های فنی و پزشکی را به کار برده است، برای نمونه خجنر آبگون همان چاقوی تیز و بران، مرد بینا دل پرفسون همان جراح دانشمند است، مست کردن ماه همان بیهوش کردن مادر رستم است، شکافتن همان برش ( Incision ) است، تهیگاه به چم پهلوی مادر است، دوختن و چاک همان دوختن و شکاف زخم است، تهیه مرهم با گیاه و داروی های لازم و دستور گذاردن آن بر روی زخم، خستگی و رستگی همان زخم ( Plaies) و بهبود و درمان ( Guerison) و نمونه های دیگر.
این عمل را چنانکه می دانیم عمل قیصری و به زبان فرانسوی ( Operation Sesarienne) می گویند و آن منسوب به تولد ژول سزار Jule Cesar قیصر روم است که معروف است بر اثر عمل جراحی از شکم مادر بیرون آمده است و در زبانهای آلمانی ( Kaiser Schnitt) و انگلیسی ( Caesarean Section) گویند. بلیناس ( Pline) از این عمل درباره ژول سزار اشاره کرده است.
اما درست آن است که در کشور ما این عمل به نام عمل رستمی و یا شکاف رستمی باشد چرا که نه فردوسی از زاییده شدن ژولیس سزار آگاهی داشته و نه پزشک بوده است، بنابراین اگر ما ایرانیان آنرا شکاف و عمل رستمی بخوانیم، زیاده روی نکرده ایم.

خانمها واقایون انگاری بحث به جایی نخواهد رسید وهر کی خود داند که در این کلید های کیبورد کنده ها چقدر سفسطه گری کرده وچقدر کتمان حقیقت وچقدر تلاش مذبوحانه برای حفظ بعضی چیزها .سرافراز کسی است که به نحو احسن از تفکراتش جهت نیل به نتیجه گیری های واقعی ومنطقی استفاده کرده وجرقه ای برای سوق دادن مغزی دیگر برای تفکری صحیح. این وسط مارو هم مرتب از کلاس مینداختن بیرون !!جای شکر که یه لنگه پا نگه نمیداشتندولی اونکه سینه سپر میکردوبه شعور همه توهین میکرد ومیگفت سوسک بمب افکن یک شبه ب 52 شده وهمینجا میخواد ثابت کنه که قانون تکامل ،عین تاس بد قلق مالیده اس !شیک وپیک کامنت بازی میکنه،تازه بی سوت ها. مدیر عزیز پاکم نکنی ها !!! بابا من کارم طنز نویسیه نمیزاری که رو دور بیفتیم. اینو نوشتم یه خورده از این جو بیاین بیرون دل بدین به سالار همه کتابهای دنیا شاهنامه عزیز ایران زمین شاهکار فردوسی پاکزاد.افتخار همه ایرانیها.(حالا اگه عربها راست میگن جرات دارن ومیتونن فقط یک نصفه بیتش رو بیارن!!!!! این شعر رو تقدیم دوستان عزیز کتابناکی میکنم مخصوصا بودای گرامی
عمـــل رســـتمی
فردوسی شاعر بزرگ و بلندپایه در شاهنامه خود درباره زاده شدن رستم اشعاری آبدار سروده که شایان بسیار قدردانی است. فردوسی زاده شدن رستم را طییعی و عادی ندانسته بلکه از پهلوی رودابه می داند، از طرفی درد و رنجی که رودابه مادر رستم میکشد زیاده بر درد و رنج هر زائو و مادر دانسته که احتیاج به آمدن سیمرغ و موبد و جراح میداند. که به عمل جراحی در شکم رودابه می انجامد. بچه نیز عادی و طییعی نبوده، بلکه بسیار بزرگ بوده است. آنگاه دوختن و بخیه کردن و مرهم نهادن و سایر کارها پس از عمل جراحی را بیان می داد. بنابراین نوزادی را که مادرش از خطر جسته و رسته است؛ « رستـــــم » نام میگذارند.
بســی بــــر نـیـامـد بـریـن روزگـــــار کـــه آزاده ســــــرو انـــدر آمـد بـبـار
بهـــــار دل افــــروز پــژمــرده شــــد دلـش بـاغـم و رنـج بـسپـرده شــــــد
زپــس بـــار کـــو داشــت درانــدرون هـمـی رانـد رودابـه از دیـده خــــون
چنان شد که یکروز ازو رفت هـوش از ایـوان دسـتـــان بـرآمـد خــــروش
یـکـایـک بـدسـتـان رسـیــد آگــــــهی که پـژمـرده شـد برگ سـرو ســــهی
بـبـــالـیــــن رودابـــــــه شــد زال زر پــر از آب رخســـار و خستــه جــگر
شبـستـان همـه بنـدگــان کنـده مــوی بـرهـنه سـرو مـوی و تـر کرده روی
چـو از پـر سیـمـرغـش آمـد بـبــــــاد بـخـنـدیـد و سـیـنـدخـت را مــژده داد
یـکـی مـو بـرآورد و آتـش فـروخــت وزآن پـر سـیـمـرغ لختـی بسـوخـــت
هــم انـدر زمـان تـیـره گـون شد هـوا پــدیــد آمــد آن مــرغ فـرمـــــان روا
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست؟ بچـشـم هـژبـر انـدرون نـم چـراست؟
بـیـــاور یـکـی خـنـــــجر آبـگـــــــون یـکـی مـــرد بـیـنـا دل پـــــرفســــون
نخـسـتیـن بـه مـی مـاه رامسـت کـــن زدل بـیـم و انـدیـشـــه را پـسـت کــن
تـو بنگر کــه بـیـنـا دل افســون کنــد زپـهـــــلـوی او بـچـــه بـیـرون کنـــد
شـکـافــد تـهـی گـاه ســـــرو ســـهـی نـبـاشــــد مــر او را زدرد آگـــــــهـی
وزو بـچـــه شـیــــر بـیــــرون کشـــد هـمــه پـهـلـوی مـــاه درخـون کشـــد
وزان پـــس بـدوزد کجــا کـرد چــاک زدل دور کـن تـرس و تیمـار و بــاک
گیـاهی کـه گـویـم ابـا شیـر و مشــک بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
بســـــــای و بـیـالای بـرخســتگـیــش به بـینی هم انـدرون زمان رستگـیش
ادامه در کامنت بعدی....
اخبار صدا و سیما
1: آمریکا >> فساد اخلاقی
2: فرانسه>> اعتصاب و تضاهرات
3: انگلیس>> مشکلات شدید اقتصادی
4:بحرین>> بیداری اسلامی
5: سوریه>> فتنه
6: ایران>> بازهم دست آوردی دیگر در عرصه های علمی و اقتصادی
خانمها واقایون انگاری بحث به جایی نخواهد رسید وهر کی خود داند که در این کلید های کیبورد کنده ها چقدر سفسطه گری کرده وچقدر کتمان حقیقت وچقدر تلاش مذبوحانه برای حفظ بعضی چیزها .سرافراز کسی است که به نحو احسن از تفکراتش جهت نیل به نتیجه گیری های واقعی ومنطقی استفاده کرده وجرقه ای برای سوق دادن مغزی دیگر برای تفکری صحیح. این وسط مارو هم مرتب از کلاس مینداختن بیرون !!جای شکر که یه لنگه پا نگه نمیداشتندولی اونکه سینه سپر میکردوبه شعور همه توهین میکرد ومیگفت سوسک بمب افکن یک شبه ب 52 شده وهمینجا میخواد ثابت کنه که قانون تکامل ،عین تاس بد قلق مالیده اس !شیک وپیک کامنت بازی میکنه،تازه بی سوت ها. مدیر عزیز پاکم نکنی ها !!! بابا من کارم طنز نویسیه نمیزاری که رو دور بیفتیم. اینو نوشتم یه خورده از این جو بیاین بیرون دل بدین به سالار همه کتابهای دنیا شاهنامه عزیز ایران زمین شاهکار فردوسی پاکزاد.افتخار همه ایرانیها.(حالا اگه عربها راست میگن جرات دارن ومیتونن فقط یک نصفه بیتش رو بیارن!!!!! این شعر رو تقدیم دوستان عزیز کتابناکی میکنم مخصوصا بودای گرامی
عمـــل رســـتمی
فردوسی شاعر بزرگ و بلندپایه در شاهنامه خود درباره زاده شدن رستم اشعاری آبدار سروده که شایان بسیار قدردانی است. فردوسی زاده شدن رستم را طییعی و عادی ندانسته بلکه از پهلوی رودابه می داند، از طرفی درد و رنجی که رودابه مادر رستم میکشد زیاده بر درد و رنج هر زائو و مادر دانسته که احتیاج به آمدن سیمرغ و موبد و جراح میداند. که به عمل جراحی در شکم رودابه می انجامد. بچه نیز عادی و طییعی نبوده، بلکه بسیار بزرگ بوده است. آنگاه دوختن و بخیه کردن و مرهم نهادن و سایر کارها پس از عمل جراحی را بیان می داد. بنابراین نوزادی را که مادرش از خطر جسته و رسته است؛ « رستـــــم » نام میگذارند.
بســی بــــر نـیـامـد بـریـن روزگـــــار کـــه آزاده ســــــرو انـــدر آمـد بـبـار
بهـــــار دل افــــروز پــژمــرده شــــد دلـش بـاغـم و رنـج بـسپـرده شــــــد
زپــس بـــار کـــو داشــت درانــدرون هـمـی رانـد رودابـه از دیـده خــــون
چنان شد که یکروز ازو رفت هـوش از ایـوان دسـتـــان بـرآمـد خــــروش
یـکـایـک بـدسـتـان رسـیــد آگــــــهی که پـژمـرده شـد برگ سـرو ســــهی
بـبـــالـیــــن رودابـــــــه شــد زال زر پــر از آب رخســـار و خستــه جــگر
شبـستـان همـه بنـدگــان کنـده مــوی بـرهـنه سـرو مـوی و تـر کرده روی
چـو از پـر سیـمـرغـش آمـد بـبــــــاد بـخـنـدیـد و سـیـنـدخـت را مــژده داد
یـکـی مـو بـرآورد و آتـش فـروخــت وزآن پـر سـیـمـرغ لختـی بسـوخـــت
هــم انـدر زمـان تـیـره گـون شد هـوا پــدیــد آمــد آن مــرغ فـرمـــــان روا
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست؟ بچـشـم هـژبـر انـدرون نـم چـراست؟
بـیـــاور یـکـی خـنـــــجر آبـگـــــــون یـکـی مـــرد بـیـنـا دل پـــــرفســــون
نخـسـتیـن بـه مـی مـاه رامسـت کـــن زدل بـیـم و انـدیـشـــه را پـسـت کــن
تـو بنگر کــه بـیـنـا دل افســون کنــد زپـهـــــلـوی او بـچـــه بـیـرون کنـــد
شـکـافــد تـهـی گـاه ســـــرو ســـهـی نـبـاشــــد مــر او را زدرد آگـــــــهـی
وزو بـچـــه شـیــــر بـیــــرون کشـــد هـمــه پـهـلـوی مـــاه درخـون کشـــد
وزان پـــس بـدوزد کجــا کـرد چــاک زدل دور کـن تـرس و تیمـار و بــاک
گیـاهی کـه گـویـم ابـا شیـر و مشــک بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
بســـــــای و بـیـالای بـرخســتگـیــش به بـینی هم انـدرون زمان رستگـیش
ادامه در کامنت بعدی....
قرآن کلام آفریدگار است
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک