قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
سبحانی ما اعظم الشانی
انسان یک «تن» دارد و یک «من» (نفس، روح). که حقیقت او همان «من یا نفس» اوست و همه ی ادراکات مخصوص و مربوط به نفس است.
«تن» ابزار نفس است. و اینکه گفته می شود همه ی ادراکات، مخصوص نفس است؛ یعنی نفس انسان شنواست، منتها در عالم ماده به وسلیه ی گوش می شنود و نفس انسان بیناست، منتها در عالم ماده به وسلیه ی چشم می بیند. مثلاً وقتی در کلاس درس، چشم شما به معلم است ولی نفس شما به جایی غیر از کلاس و معلم توجه و نظر دارد، در عینی که عمل بینایی چشم با تطابق عدسی و انعکاس تصویر روی لکه ی زرد شبکیه انجام می گیرد، وقتی معلم شکلکی درمی آورد و همه ی حاضران می خندند، تازه شما به خود می آیید و از بقیه می پرسید: معلم چه کرد؟ چون نفس شما در آنجا حاضر نبود و توجهش در جای دیگری بود؛ این چشم با اینکه به سوی معلم بود، ولی ندید. یعنی درواقع منِ انسان با چشم می بیند، نه اینکه چشم به خودی خود بیننده باشد. یا درمورد گوش هم همین طور است. گاهی که نفس نظر به گوینده ندارد و نظرش در جای دیگر است، همه فعل و انفعال شنوایی از نظر فیزیولوژی و قوانین مادی بدن انجام می شود، ولی شخص سخنان گوینده را نمی شنود. چرا؟ چون نفس است که با گوش می شنود و لذا وقتی نفس در صحنه نیست گوش نمی شنود.
پرتو روح است، نطق و چشم و گوش
پرتو آتش بود در آب جوش
برگرفته از کتاب ده نکته از معرفت نفس
از صحبتهای شما اینگونه برداشت کردم که روح انسان هم مانند جسم او محدود است. در این صورت انسانی که جسم و روحی محدود دارد چگونه می تواند جانشین و خلیفه ی خداوند باشد؟ اصلاً این جسم و روح محدود چگونه قدرت درک حقایقی را دارند که با چشم سر دیده نمی شوند و قابل لمس نیستند و ...؟
در ضمن خوشحال و سپاسگزار خواهم شد به چرایی که در متن آمده هم پاسخ دهید.
علمی نبودن به معنای حقیقت نداشتن نیست حقایق زیادی هستن که هنوز علم به اونها دست نیافته در ضمن علمی نبودن در زمان حال دلیل بر این نیست که در آینده هم یک باور علمی نخواهد بود
ارتباطشون واضحه... شما توضیح بدید کدوم قسمت مغز و کدوم ترشحات مغزی مسئول ایجاد این پدیده ها هستن؟
ناخودآگاه جمعی توسط کدوم قسمت از مغز کنترل میشه؟
علم حتی میتونه این رو هم بپذیره اگه شواهد و دلایل قانع کننده براش پیدا کنه و اگر هم نکنه منطق علمی حکم می کنه که در عین عدم تایید رد هم نکنه
مشکل شما اینه که هستی رو فقط در عالم ماده خلاصه می کنید عالم ماده بخشی از عالم هستی است و علم ابزارهای لازم رو برای مطالعه و اظهار نظر در مورد موضوعات خارج از قلمرو ماده رو نداره البته علم نشانه ها رو در عالم ماده دریافت میکنه و با تحلیل عقلانی پی به وجودات برتر میبره
ایشون یکی از دانشمندانی هستن که به وجود روح و متافیزیک اذعان دارن وجود روح برای ایشون اثبات شده هست
اینکه علم رسما وجود روح رو نمیپذیره به این دلیله که پذیرش وجود روح و بالاتر از اون متافیزیک با مبانی و پیش فرض های اساسی ساینس در تضاده ...یه دانشمند تجربی موقع مطالعات و ازمایشات بنا رو بر این میذاره که روح و خالق و عوامل متافیزیکی وجود نداره و واقعیت اینه که قلمرو ساینس ماده و جسمه و اصلا ساینس صلاحیت اظهار نظر در مورد روح و متافیزیک رو نداره با این حال دانشمندان متعددی هنگام مطالعات و ازمایشات به نشانه هایی از روح برخوردند و در نتیجه به وجود روح اذعان کردن
صحبت های شما نشون میده شما یک لاادری گرا هستید چطور به دنبال دانستن حقیقت اید؟ همه چیز از نظر شما فرضیه است و محل شک !
از دیدگاه «ما خداباوران» واکنش های فیزیکی نتیجه ارتباط روح با بدن هست
[/quote]
این باور هم علمی نیست،
این مواردی که ذکر کردید حتی اگر علم آنها را اثبات کرده باشد (که بعضی را نکرده) چه ارتباطی به روح دارد ؟ بهتر است اول تعریف مشخصی از روح ارائه دهید شاید منظور شما چیز دیگری است و آن را روح می نامید.
ناخود آگاه جمعی را به روح چه کار ؟ ناخود آگاه جمعی یعنی ارتباط غیر مادی انسان ها ؟؟!!:O
اگر ممکن است بفرمایید یونگ در کدام کتاب یا مقاله اش چنین چیزی عنوان کرده است شاید بنده مطالعه نکرده ام.
در ضمن علم چیزی با عنوان غیر ماده را نمی شناسد.
توقعی جز این از علم دارید ؟ مثلا اگر میرزا کلثوم ننه بگوید هر شب با اجنه شام می خورد، علم بپذیرد ؟
چون این تتخصصی منحصر به کشیش و خاخام و ملا است ؟ آنها که بی سند و مدرک و پشتوانه سخن می گویند صلاحیت دارند اما علم خیر ؟ مرحبا.
ایشان زحمت کشیده اند، چون حباب های نامریی که حین تفکر از کله ی بنده خارج می شوند هم قابل انکار نیست. چیزی که اثبات نشده است نیازی به انکار ندارد.
فقط خواهشا از مغلطه بپرهیزید سوپاس[/quote]
پاسخ شما دو آیه ی قرآن است.
فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ
پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند آن را خواهد دید
وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
و هر که هموزن ذره اى بدى کند آن را خواهد دید
هیچ جای قرآن خداوند نفرموده گناه (اثم) را می بخشد. بلکه فرموده غفار الذنوب است یعنی تاخیر در انجام فریضه را می بخشد. وگرنه هیچ گناهی بخشیده نمی شود.
کشتن انسان بیگناه ربطی به فتوای روحانیت نداره. اگر بنا باشه از دادگاه عدل الهی خبر نداشته باشیم کلا اعتقاد به روح بی معنی میشه. فرض بگیرین خانم ایکس با دو تا بچه کوچکش در آپارتمان خونش با ضربات متعدد چاقو به قتل میرسن. گزارش پزشکی قانونی هم میگه در زمان وقوع قتل خانم ایکس وحشت بسیار و سعی در دفاع از خودش و فرزندان کوچکش داشته.فرض بگیرین یک شهروند کاملا معمولی هم بوده و حالا نه به طور منظم ولی مراسم دینی و نماز و روزه ها رو هم هر از گاهی به جا میاورده. میخوام بدونم حکم قاتل این فرد در دستگاه عدل الهی و طبق اصول دین چی هست? اگر بنا باشه جواب این پرسش رو ندین کل بنیان دین به هم میریزه. یعنی این خانم جان باارزشی داشتن که شخصی از راه رسیده و سه دارایی با ارزش رو گرفته و شما میگین که نمیدونین جواب خدا چی هست? خب چرا کسی باید به حرفتون گوش بده اصلا? بود و نبود دستگاه الهی اینجا چه منفعتی میتونه داشته باشه?
با یک توبه عمل فردی که جان شخص دیگری رو گرفته بخشوده میشه? یعنی صرفا خدا مهمه? وحشت و تقلای شخص مقتول در لحظه قتل و اینکه دلش میخواست به هر دلیلی مثلا محافظت از فرزندان کوچکش زنده بمونه اصلا مهم نیست? حرفتون در مورد خطور نکردن فکر انسان به عدل خداوند هم اصلا عاقلانه نیست. اگر خدایی باشه باید منطق و عدلش جوری باشه که مساله ای که بنده هاش از عهده حل اون بر نمیان رو جواب بده. اینکه عقل ما به عدل خدا نمیرسه نباید پرسش مطرح کنیم فقط باید اطاعت کنیم اصلا جواب خردمندانه ای نیست. بنده در صدد هستم پرسشی که احتمالا در دستگاه الهی باید جوابی غیر از جهان بیخدا داشته باشه مطرح کنم. شما به عنوان فردی که به خدا اعتقاد داره قاعدتا باید جواب این پرسش رو بدونین. وگرنه هیچ عقل سالمی نمیپذیره که : ببین من جوابش رو ندارم. چون خدا خودش میدونه فقط. ولی قبول کن که هست.
فقط خواهشا از مغلطه بپرهیزید سوپاس
استدلال غلط به طرق مختلف میتواند انجام بشود:
تقدم و تاخر زمانی: برقرار کردن رابطه علت و معلولی نادرست؛تلاش برای متقاعد کردن دیگران که چون یک اتفاق بعد از دیگری رخ داده است، بین آنها رابطه علت و معلولی وجود دارد.
مثال نادرست: اثبات منظور با ذکر مثالی که هر چند شباهت هایی با موضوع دارد، ولی درواقع قابل تطبیق کامل با آن نیست.
نکات انحرافی: استفاده از موضوع خاصی که نظر خوانندگان را از بحث اصلی منحرف کند.
هدف گرفتن مخاطی: به جای ذکر دلایل منطقی، تلاش برای تحریک کردن عواطف خوانندگان.
هدف گرفتن یک فرد: به جای استدلال منطقی، حمله ی شخصی کردن به یک فرد خاص مرتبط با بحث.
آهنگ دسته جمعی: تلاش برای متقاعد کردن خوانندگان که همه این گونه فکر میکنند، پس شما هم باید این گونه فکر کنید.
تعمیم بیش از حد: ارائه کردن فرضیات به گونه ای که گویی حقایقی اثبات شده هستند و از عباراتی استفاده کردن نظیر:«بدیهی است که، قطعا، واضح و مبرهن است که، بی شک، همگان میدانند که، بر کسی پوشیده نیست که»
یا این، یا آن: بیش از حد ساده کردن یک موضوع، به گونه ای که گویی این موضوع تنها دو جنبه دارد.
استدلال دایره ای: اثبات یک امر با استناد به خود آن امر!
اجازه می خواهم در ارتباط با روح و این قسمت از سؤال جنابعالی، بنده هم نظر خود را بیان کنم،اول اینکه به اعتقاد بنده بر حسب تجربه، روح مجرد
از جسم نیست و با پایان زندگی، روح به برزخ می رود و هیچ شعوری برای روح بعد از مرگ برای روح نیست،و روح هنگامی از جسم جدا می شود
که نفس انسان تمام شود و از آن پس برای همیشه اکسیژن به قلب نمی رسد و با مرگ سلولهای مغزی بطور کامل عقل زایل گردد، ...
[/quote]
متاسفانه در همان لحظه ای که دیدگاه شما را خواندم فرصت پاسخ نداشتم و از این بابت پوزش می طلبم .
برای تمامی کسانی که به خدا باور ندارند . خبر خوبی است که ، خدا روح بهشت حتی جهنم هم وجود داشته باشد . قطعا داشتن زندگی جاویدان قابل قیمت گذاری نیست .
شاید همین موضوع است که تفکرات و خیال انسان را به ناکجا اباد برده است . البته اگر سوال را در جامعه پخش کنیم . جواب حاصله از عبادت اکثریت ، نماز و دعا خواهد بود.
که اگر این مفهوم به این شکل باشد به نظر این اینجانب ارزشی ندارد . زیرا با کرنش کردن نه انسان به معرفت و کمال می رسد و نه راز خلق کشف می کند .
اگر عبادت بعد دیگری به خود بگیرد یعنی عبادت به شکل مطالعه ، تحقیق و کشف باشد در درجه بسیار بالایی قرار می گیرد . یعنی زیبایی یک درخت را ببینید و بعد زیبایی خدا را ببینید و مثال های اینطونه که قابل طرح هستند .
ادامه جواب خود را در کامنت قبلی که خطاب به اقای موفا است بخوانید .
با احترام به همه باور های جنابعالی که در بیشتر موارد با هم اشتراک نظر داریم و فی الواقع اختلاف سلایق در انتخاب راه است و نه رسیدن به عافیت و
عاقبت نیکو! ،عرض شود که روح به تنهائی موجد حرکت هیچ چیزی نیست و تا با جسم عجین نباشد و با در هم نیامیخته باشد، عامل انجام هیچ توانی
نیست،بنابراین روح آنگونه که جنابعالی تعریف می می فرمائید، با جسم در ارتباط نیست بلکه انرژی حاکم بر سلولهای زنده مغزی است و آنهم تا زمانی
که مغز سالم در فعالیت است، هرگاه سلولهای مغزی دچار اختلال گردد مثلا فردی دچار بیماری تومور مغزی شود و یا آفازیای مغزی وی را دچار جنون و یا
اغما کند در واقع انرژی حاکم بر سلولهای مغزی نیز که همان روح باشد دچار ضعف و نوسان و نهفتگی و آشفتگی می شود و در پایان به جای مشابهی
می رود که از آنجا آمده است، و اما خواب یعنی استراحت بدن و فعالیت مغزی در خواب و رؤیای صادقانه و غیر صادقانه، کنش های طبیعی مغز در ادامه
حیات و زندگی روزانه است، هرچه در روز به ذهن و تصورات انسان خطور می کند ممکن در شب نیز این کنش ها انجام شود، درحقیقت واکنش زنده بودن
و زندگی کردن است و انسان چیز هائی را که در خواب می بیند ادامه تداعی و یادآوری ها و یا خیالبافی ها ی او است که در روز بدون اینکه بسیاری از
اشیاء و یا مکان هائی را ببیند در ذهن مجسم می کند ، خواب دیدن در شب و یا روز در واقع ادامه فعالیت های مغزی است که نامش را گذاشته اند رؤیا
و در اصل منشأ هردو چه روز و چه شب، یکی است، ، به تصورات غیر صادقانه آن می گوئیم اوهام و خیالبافی و داستان سرائی و به ذهنیات صادقانه
خواب و رؤیا ها چه در روز و چه در شب می گوئیم الهام و واقع بینی و پیش بینی های مدبرانه و حکیمانه! غیر از این است؟ که مربوط به فعالیت مغز سالم
انسان است، بر قراری ارتباطات تله پاتی و خواندن حافظه دیگران توسط اشخاص خاص نیز نتیجه ارتعاشات امواجی شبیه به امواج رادیوئی اما فوق العاده
قوی تر و حاصل از اندیشه انسان با استفاده از منبع انرژی سلولهای تاکید می کنم سالم و زنده مغزی است که ما به آن روح می گوئیم، اما حتما تا وقتی
که بطور کلی آثار حیات و سلامت در جسم وجود دارد. در پرده اسرار کسی را ره نیست، ... زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست