رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

برهان ذوالفقار
برهان ذوالفقار
1.7 امتیاز
از 22 رای
تکامل در قرآن
تکامل در قرآن
4 امتیاز
از 7 رای
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
4.7 امتیاز
از 19 رای
معارف القرآن - جلد 1
معارف القرآن - جلد 1
4.4 امتیاز
از 25 رای
تفسیر المیزان - جلد 7
تفسیر المیزان - جلد 7
4.6 امتیاز
از 27 رای
قرآن کریم
قرآن کریم
4.5 امتیاز
از 28 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759
[quote='mofa313'] ...[quote='mofa313']نقل قول از artificial_harm:[/quote]
دوست عزیز اگر وجود روح اثبات صد دردصد می شد . الان کسی در مورد عدم وجود آن صحبت نمی کرد . شما بنده را به عنوان مخالف وجود روح تلقی ننمایید. بلکه برای اینجانب دانستن حقیقت بدون تزریق فرضیات بی پایه و اساس مهم است .
تمام صحبت های شما ختم به فرضیه می شود و قبول آن انتخاب اعتقاد شما در جهان بینی شماست . همانطوریکه فرضیات دیگری در مورد عدم وجود روح قطعا وجود دارد . مثلا پروفسور هاوکینگ در جدید ترین کتابش عنوان کرده که با توجه به قوانین کشف شده جدید فیزیک الزاما نیازی به وجود آفریدگار نیست. یعنی حتی خلق انسان نیز احتیاجی به خدا ندارد .
و نمونه هایی دیگر مثل دیوید هیوم که برهان علیت رد می کند .
شما فکر می کنید اگر خداوند شخصا به زمین می امد کسی می ماند که بگوید خدا وجود ندارد ؟
مشکل اینجاست که نمی شود بدون شک قبول کرد کدام واقعیت دارد .
نیاز به عبادت نیاز به کمال و تکامل است
عبادت یعنی اظهار خضوع و تذلل و طاعت در برابر وجودی که برترین و کاملترین وجود است
انسان موجودی است سراپا نقصان و در عین حال پتانسیل رسیدن به درجات عالی وجودی رو داره و عبادت زمینه رسیدن به درجات رو فراهم می کنه منشا نیاز به عبادت تکامل پذیری انسانه ...
[quote='artificial_harm']
شما بگونه ای می گویید از دیدگاه ما که به نظر می رسد که پزشک یا فیزیکدان باشید . یا از دانشی که مربوط به علم شود سررشته دارید.
اگر اینگونه است که نتیجه بدون دلیل و اثبات بیان شود پس قاعدتا می توان واقعیت دیگری نیز بیان کرد . از دیدگاه ما : :دی
واکنش های فیزیکی نتیجه ارتباط روح با بدن نیست .
اما واقعیت این است که شاید باشد شاید نباشد .
کسی وجود روح را نتوانسته اثبات نماید . اگر اثبات می کرد الان شما نامی به معروفی ، گراهام بل نیز می دانستید .
[/quote]
متاسفانه علم برای دیدگاه شما وسایر دیدگاه هایی که فاقد پشتوانه و شاهد علمی باشند ارزشی قایل نیست.
2)عمل دیدن توسط چشم انجام می شود. این داده ها توسط اعصاب به مغز منتقل میشود. مغز با اطلاعات قبلی ( تجارب ناشی از مشاهدات و آزمون و خطا) آن داده ها را آنالیز می کند و دستور مربوطه را صادر می کند. در صورت لزوم هرمونهای را در بدن ترشح می کند که باعث ایجاد احساس شادی و غم و ... می شوند.

از دیدگاه «ما خداباوران» واکنش های فیزیکی نتیجه ارتباط روح با بدن هست .. دلایل مختلفی بر اثبات روح اقامه شده اعم از عقلی و تجربی..
خیلی خلاصه به بعضی از دلایل اشاره می کنم :
یه سری امور هستن که در حوزه فراروانشناسی مورد مطالعه قرار می گیرن مثل تله پاتى، ذهن خوانى، اخبار از غیب، کارهاى شگفت انگیز و خارق العاده اى که برخى مرتاضان انجام میدن همه این امور نشون دهنده بعد فرامادی وجود انسان هستن
غیر از اینها خواب های صادقه دلیل روشن دیگه ای بر وجود روحه امتیاز خواب های صادقه اینه که تقریبا همه در زندگی خودشون به دفعات اون رو تجربه میکنن همینطور تجربه دجاوو که برای همه اتفاق میفته نشانه دیگری بر وجود روحه..
یکی دیگه از شواهد وجود روح در علم همین مسئله ناخودآگاه جمعی هست که یونگ مطرح کرده وجود ناخودآگاه جمعی به این معنیه که انسان ها به طریقی غیر مادی با هم مرتبطن و از هم تاثیر میپذیرن که در نتیجه این ارتباط در نقاط مختلف کره زمین شاهد پیدایش نماد ها و اسطوره های یکسان هستیم
اینکه علم رسما وجود روح رو نمیپذیره به این دلیله که پذیرش وجود روح و بالاتر از اون متافیزیک با مبانی و پیش فرض های اساسی ساینس در تضاده ...یه دانشمند تجربی موقع مطالعات و ازمایشات بنا رو بر این میذاره که روح و خالق و عوامل متافیزیکی وجود نداره و واقعیت اینه که قلمرو ساینس ماده و جسمه و اصلا ساینس صلاحیت اظهار نظر در مورد روح و متافیزیک رو نداره با این حال دانشمندان متعددی هنگام مطالعات و ازمایشات به نشانه هایی از روح برخوردند و در نتیجه به وجود روح اذعان کردن
دکتر وایلدر پنفیلد نورولوژیست برجسته کانادایی بعد از سال ها آزمایش به این نتیجه رسید که وجود روح قابل انکار نیست، ایشون در کتاب راز ذهن این مطلب رو اینطور بیان می کنه:
«پس از سال ها تلاش برای توضیح عملکرد ذهن تنها بر اساس کنش های مغزی به نتیجه ای رسیدم که ساده تر و منطقی تر است . با در نظر گرفتن مغز و ذهن و اینکه همیشه نمی توان ذهن را بر اساس فعالیت های اعصاب مغز توجیه کرد... باید بپذیرم که وجود ما از این دو عنصر اساسی ساخته شده است.»
[quote='mhdi saleh']نقل قول artificial_harm : نیاز عبادت برای چیست ؟
اگر این فرض را در نظر بگیریم تمام انسان ها با اعقاید خواص وجود دارند از مسلمان تا لائیک
این نیاز را در یک انسان لائیک برای ما تعریف کنید . زیرا مثل غذا خوردن این شخص نیز می بایست جوری این نیاز خود را بر طرف کند
[/quote]
در رابطه با بند اول فرمایش شما : شما می خواهید کلمه عبادت را معنی کنید ؟ یا تفسیر ؟ یا شاید معنی جدیدی برای آن بیان می کنید . زیرا من در هیچ لغت نامه ای به فرمایش شما نمی رسم .
در رابطه با بند دوم فرمایش شما : بله دقیقا اعتقاد کلید این موضوع است . ولی اگر کسی به آن اعتقاد نداشت موجود پلید ، بد ذات ، شریر و دارای کمبود های زیادی است ؟ اجازه بدید من هم اینجا مطلبی را اضافه کنم : از نظر لائیک ها اعتقاد نداشتن به خدا و ادیان نه تنها چیزی را در آن بر خلاف اصول انسانی بدتر نمی کند بلکه به واسطه حذف این مطالب دینی و اعتقادی از فعالیت بی جهت مغز خود جلوگیری می کنند و بجای آن به پیشرفت و حل کردن مسائل خود می پردازند و برعکس از زندگی خود لذت می برند و شاد زندگی می کنند و این تفکرات توهماتی است نسبت به این انسان ها در کشورمان داریم زیرا که از نزدیک این موضوع را تجربه نکرده ایم .
دوست عزیز عبادت نیاز کسی است که دوست دارد جهان به شکل تفکراتش باشد و آن نیاز جهان شمول نیست .
در رابطه با بند سوم فرمایش شما : بله من نیز با شما توافق نظر دارم اما این موضوع به نظر بنده ربطی به پرسیدن و بندگی ندارد .
در رابطه با بند چهار فرمایش شما : مطلقا شما نمی توانید این جنس نیاز را به کسی مربوط کنید . شاید نداشته باشند . دیلی بر قاطع بودن سخن شما نیست . در معابد مردهایی حتی بدون دیدن به زن تا آخر عمرشان زندگی می کنند . اما نیاز عبادت با نیاز ازدواج تفاوت فاحشی دارد . زن ها در این دنیا دیده می شوند حرف می زنند ، با شما عشق بازی می کنند و ... و این موضوع را حتی لائیک ها و ائتیست ها نیز خوب می دانند .
[quote='amenmarr']artificial_harm عزیز
اجازه می خواهم در ارتباط با روح و این قسمت از سؤال جنابعالی، بنده هم نظر خود را بیان کنم،اول اینکه به اعتقاد بنده بر حسب تجربه، روح مجرد
از جسم نیست و با پایان زندگی، روح به برزخ می رود و هیچ شعوری برای روح بعد از مرگ برای روح نیست،و روح هنگامی از جسم جدا می شود
که نفس انسان تمام شود و از آن پس برای همیشه اکسیژن به قلب نمی رسد و با مرگ سلولهای مغزی بطور کامل عقل زایل گردد، البته روح
عجین شده باجسم و به برزخ پیوسته با رفتار نیک باقیان مرحوم شده، یعنی فرزندان و آنچه از خود برای توشه آخرتش باقی گذاشته، نیاز به
آمرزش دارد. و باید روزی که به اذن پروردگار، روح به جسم و یا جسرش باز می گردد، برای اعمالی که در حیات خود انجام داده پاسخگو باشد،
بر سر قبرمردگان حاضر شدن، به یاد و به خاطر آوردن رفتار نیک و بد جسم مدفون، عبرت گرفتن برای بهبود شرایطِ روابط با همنوعان است،و
الا در قبر جز لاشه یک جسم متلاشی شده هیچ چیز دیگری وجود ندارد و مرده هیچ درکی از حضورِ حاضران ندارد،و برای طلب آمرزش روح وی
که در عالمِ برزخ است می باشد،(فاعتبروا یا اولی الابصار ) و عاقبت اندیشی که سر انجام بعد از همه قال و مقال زندگی رخت جان ما را به کجا
می کشند!. دوم اینکه عبادت همانطور که قبلاً هم عرض کرده ام معرفت یافتن از هر طریق ممکن برای درک انسانیتِ انسانیِ خویش است، و
نماز گزاردن و انجام واجبات اعتقادی به تناسبِ باور ها سهم بسیار کوچکی از مفهوم عبادت است زیرا پروردگار عالم ذرُه ای نیاز به عبادت انسان
ندارد، و سعدیِ چه خوش این مفهوم از عبادت را تعریف نموده است: عبادت بجز خدمت خلق نیست،... به تسبیح و سجاده و دلق نیست، انسان
است که نیاز به عبادت یعنی معرفت یافتن و شناختِ خالق و جهان هستی دارد و نه نه خدا، و حضرت علی ع چه نیکو و درست و شگفت آور
انسان را راهنمایی کرده که ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) یعنی کسی که می خواهد معرفت یابد و گوهر سعادت شناخت خالق و خلقت را
به چنگ آورد باید از طریق شناختن خودش که چه هست و برای چه هست و از کجا آمده و به کجا می رود و در این راستا چه وظائف انسانی بر
عهده دارد، شروع کند، باید بدانیم وظائف انسانها یکسان نیست و به اندازه توان جسمی و قدرت درک و شعور و حتی دانش و بینش و معرفتی که
کسب کرده باید خدارا عبادت کند و در واقع در خدمت مخلوقات خدا باشد.
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان،...قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
دولت عشق بین که چون؛ از سر فقر و افتخار،... گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو
خرقه زهد و جام می، گر چه نه درخور همند،.. این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
[/quote]
بله این هم نظری است .
[quote='mofa313']
از دیدگاه ما این ترشحات و واکنش های فیزیکی نتیجه ارتباط روح با بدنه(1).
این روح شماست که با دیدن صحنه ای یا شنیدن کلامی ناراحت و خشمگین میشه و بدن رو وادار به واکنش های فیزیکی می کنه(2)
ترکیبات شیمیایی درون مغز ذاتا فاقد احساس و درک ان و صرفا ابزاری هستن برای إعمال خواسته های روح.(3)
[/quote]
1)متاسفانه علم برای دیدگاه شما وسایر دیدگاه هایی که فاقد پشتوانه و شاهد علمی باشند ارزشی قایل نیست.
2)عمل دیدن توسط چشم انجام می شود. این داده ها توسط اعصاب به مغز منتقل میشود. مغز با اطلاعات قبلی ( تجارب ناشی از مشاهدات و آزمون و خطا) آن داده ها را آنالیز می کند و دستور مربوطه را صادر می کند. در صورت لزوم هرمونهای را در بدن ترشح می کند که باعث ایجاد احساس شادی و غم و ... می شوند.
3)این ترکیبات به خودی خود مثلا وقتی در لوله ی آزمایشگاه هستند فاقد احساسات اند. اما اگر با سرنگی آن را به خود تزریق کنیم تاثیر ناشی از آن را حس خواهیم کرد.
artificial_harm عزیز
اجازه می خواهم در ارتباط با روح و این قسمت از سؤال جنابعالی، بنده هم نظر خود را بیان کنم،اول اینکه به اعتقاد بنده بر حسب تجربه، روح مجرد
از جسم نیست و با پایان زندگی، روح به برزخ می رود و هیچ شعوری برای روح بعد از مرگ برای روح نیست،و روح هنگامی از جسم جدا می شود
که نفس انسان تمام شود و از آن پس برای همیشه اکسیژن به قلب نمی رسد و با مرگ سلولهای مغزی بطور کامل عقل زایل گردد، البته روح
عجین شده باجسم و به برزخ پیوسته با رفتار نیک باقیان مرحوم شده، یعنی فرزندان و آنچه از خود برای توشه آخرتش باقی گذاشته، نیاز به
آمرزش دارد. و باید روزی که به اذن پروردگار، روح به جسم و یا جسرش باز می گردد، برای اعمالی که در حیات خود انجام داده پاسخگو باشد،
بر سر قبرمردگان حاضر شدن، به یاد و به خاطر آوردن رفتار نیک و بد جسم مدفون، عبرت گرفتن برای بهبود شرایطِ روابط با همنوعان است،و
الا در قبر جز لاشه یک جسم متلاشی شده هیچ چیز دیگری وجود ندارد و مرده هیچ درکی از حضورِ حاضران ندارد،و برای طلب آمرزش روح وی
که در عالمِ برزخ است می باشد،(فاعتبروا یا اولی الابصار ) و عاقبت اندیشی که سر انجام بعد از همه قال و مقال زندگی رخت جان ما را به کجا
می کشند!. دوم اینکه عبادت همانطور که قبلاً هم عرض کرده ام معرفت یافتن از هر طریق ممکن برای درک انسانیتِ انسانیِ خویش است، و
نماز گزاردن و انجام واجبات اعتقادی به تناسبِ باور ها سهم بسیار کوچکی از مفهوم عبادت است زیرا پروردگار عالم ذرُه ای نیاز به عبادت انسان
ندارد، و سعدیِ چه خوش این مفهوم از عبادت را تعریف نموده است: عبادت بجز خدمت خلق نیست،... به تسبیح و سجاده و دلق نیست، انسان
است که نیاز به عبادت یعنی معرفت یافتن و شناختِ خالق و جهان هستی دارد و نه نه خدا، و حضرت علی ع چه نیکو و درست و شگفت آور
انسان را راهنمایی کرده که ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) یعنی کسی که می خواهد معرفت یابد و گوهر سعادت شناخت خالق و خلقت را
به چنگ آورد باید از طریق شناختن خودش که چه هست و برای چه هست و از کجا آمده و به کجا می رود و در این راستا چه وظائف انسانی بر
عهده دارد، شروع کند، باید بدانیم وظائف انسانها یکسان نیست و به اندازه توان جسمی و قدرت درک و شعور و حتی دانش و بینش و معرفتی که
کسب کرده باید خدارا عبادت کند و در واقع در خدمت مخلوقات خدا باشد.
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان،...قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
دولت عشق بین که چون؛ از سر فقر و افتخار،... گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو
خرقه زهد و جام می، گر چه نه درخور همند،.. این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
نقل قول artificial_harm : نیاز عبادت برای چیست ؟
اگر این فرض را در نظر بگیریم تمام انسان ها با اعقاید خواص وجود دارند از مسلمان تا لائیک
این نیاز را در یک انسان لائیک برای ما تعریف کنید . زیرا مثل غذا خوردن این شخص نیز می بایست جوری این نیاز خود را بر طرف کند
1- عبادت چیست ؟ عبادت یعنی هموار کردن راه یعنی انسان خودش را از کبر و غرور و خودپسندی و دیگر خصایص غیر اخلاقی هموار کند تا خالص شود و آنگاه زمینه برای رسیدن به بی نهایت فراهم شود و بتواند در مکانی فراتر از دنیا و نیازهایش بایستد و بر همه نیاز ها غلبه کند .
2- چگونه عبادت می تواند چنین کند ؟ اعتقاد داشتن به اینکه خدایی هست بی انتها که برتر و بزرگتر از همه چیزها است و اعتقاد به اینکه ما و تمام مخلوقات همه از اوییم و عالم تجلی قدرت خداست دیگر مغرور به کارهای بزرگ خود مان نمی شوییم - دیگر فخر و تکبر به هیچ چیز نداریم چون او مافوق تمام اینهاست دیگر کسی از کسی نمی ترسد و عبد و بند ه او نمی شود - دیگر کسی خودش را صاحب و ارباب دیگری نمی بیند و ....
3- به نظر شما یک انسان که توانسته باشد در این دنیا به تمام خواسته های خود مانند پول - شهرت - قدرت - احترام و... برسد در انتها آیا از خودش راضی است و دیگر هیچ خلاء و نیازی را در وجودش احساس نمی کند ؟ مطمئن باشید اگر کسی ابراز رضایت از خودش کرده باشد او حتما کسی بوده که زندگیش را وقف گام برداشتن برای دیگران کرده یعنی بیشتر خدمتی که کرده او را راضی نموده تا انجام خود آن کار مثل دانشمندان
4- شما می گویید یک انسان لائیک چه نیازی به عبادت دارد چون او اصلا خدا رو قبول ندارد که بخواهد عبادت کند درست می گویید ولی قبول نداشتن و اعتقاد نداشتن دلیل بر بی نیاز بودن نیست مثل اینکه کسی میگوید من اعتقادی به ازداوج کردن ندارم و نیازهایم را از طریق دیگری برطرف می کنم ولی آیا نیاز به ازدواج فقط رفع شهوات جنسی است یا نه فراتر از آن است و علاوه بر نیاز شهوت نیاز های روانی و عاطفی و نیاز به دوست داشتن و نیاز به اعتماد کردن و یک رابطه پایدار و عمیق داشتن در آن نیز هست ؟ حال اگر او بگویید من توانسته ام تمام این نیازهایم را بدون ازدواج رفع کنم باید به او و زندگیش نزدیک شوی تا ببینی واقعا او به رضایت کامل از زندگیش رسیده یانه ! در مورد انسانهای لائیک نیز همین موضوع صدق می کند باید دید آیا اعلام بی نیازی آنها از خدا و عبادت توانسته واقعا آنها رو بی نیاز کند یا نه ؟
عبادت می کنی تا بی نیاز شوی از تمام نیاز ها ؛ رها شوی از تمام محدودیتها و زنجیر ها از بند غرور - تکبر - خود بینی - خود پرستی - منیت و پرواز کنی به بسوی توحید مادی و معنوی - یکی شدن با مخلوقات - ما شدن - عشق شدن - دیگران را دوست داشتن بخاطرخودشان نه بخاطر خودمان - دیگران را دیدن و فهمیدن چون با عبادت پا می گذاری بر روی خودت برروی تمام چیز هایی که تو را در منیت اسیر کرده و زمانیکه به این حالت رسیدی دیگر در دنیا به رضا می رسی و تمام کمبودهایت پر می شود حتی اگر به هیچ از نیاز های مادیت نرسیده باشی و می دانیم انسانها به دلیل کمبود منابع مادی و زمانی نمی توانند همگی به تمام نیاز هاشون برسند و این منشا بسیاری از نگرانی های جامعه بشری است با عبادت و رسیدن به بی نهایت همیشه خنده رضایت و خرسندی بر لبانت جاری می شود .دیگر هیچ وقت به پوچی به سرگردانی به ترس از مرگ - به بیهودگی به خودکشی - به جنایت - به دیگر آزاری - به خشونت - به بن بست نمی رسی . دیگر خبری از بیماریهای روانی ب- افسردگی - ترس و وحشت نیست چون تو دیگر تنها نیستی تو شدی ما تو پیوند خوردی به تمام کائنات به تمام مخلوقات به تمام هستی تو دیگر محدود نیستی
[quote='mhdi saleh']تلاشتان برای پاسخ به بنده ستودنی است اما با منطق و مستدل سخن نمی گویید برای نمونه به جمله ی زیر که گفته اید بنگرید :
چرا خداوند انسان را بی نیاز از عبادت نیافریده ؟ چون انسان موجودی ضعیف و نیازمند است...!!نقل قول:
بهرام جان شما انگار عادت کرد ه اید به بریدن جملات و قطعه قطعه کردن آنها می دونم این روش بسیار خوبی است برای اینکه بخواهی گفته ای یا کتابی یا هر متنی را دچار خدشه کنی و بهش ایراد بگیری ولی عزیزم اینکار رو خیلی پیشتر از شما و بزرگترهای شما انجام داده اند و منسوخ شده و تکرار آن در فضاهای علمی زیاد خوشایند نیست .
بهرام عزیز برای بار دوم می نویسم تا خوب بفهمی : چرا شما بی نیاز از غذا خوردن نیستی - چرا شما بی نیاز از خوابیدن نیستی - چرا شما بی نیاز از فهمیدن نیستی - خوب می بینی اگر چیزی بی منطق باشد سوال شماست من در جواب سوال بی منطق شما گفتم انسان و تمام موجودات ذاتا نیازمند هستند پس شما نمی توانی سوال کنی چرا نیاز به عبادت دارد زیرا انسان ذاتا نیازمند است که اگر نبود توجه کن که اگر نبود می شد همان خدا[quote='mhdi saleh']تلاشتان برای پاسخ به بنده ستودنی است اما با منطق و مستدل سخن نمی گویید برای نمونه به جمله ی زیر که گفته اید بنگرید :
چرا خداوند انسان را بی نیاز از عبادت نیافریده ؟ چون انسان موجودی ضعیف و نیازمند است...!!نقل قول:
بهرام جان شما انگار عادت کرد ه اید به بریدن جملات و قطعه قطعه کردن آنها می دونم این روش بسیار خوبی است برای اینکه بخواهی گفته ای یا کتابی یا هر متنی را دچار خدشه کنی و بهش ایراد بگیری ولی عزیزم اینکار رو خیلی پیشتر از شما و بزرگترهای شما انجام داده اند و منسوخ شده و تکرار آن در فضاهای علمی زیاد خوشایند نیست .
بهرام عزیز برای بار دوم می نویسم تا خوب بفهمی : چرا شما بی نیاز از غذا خوردن نیستی - چرا شما بی نیاز از خوابیدن نیستی - چرا شما بی نیاز از فهمیدن نیستی - خوب می بینی اگر چیزی بی منطق باشد سوال شماست من در جواب سوال بی منطق شما گفتم انسان و تمام موجودات ذاتا نیازمند هستند پس شما نمی توانی سوال کنی چرا نیاز به عبادت دارد زیرا انسان ذاتا نیازمند است که اگر نبود توجه کن که اگر نبود می شد همان خدا[/quote][/quote] اگر اجازه بدید من سوالی را طرح کنم
شما می فرمایید انسان نیاز دارد
بله کاملا صحیح است ، بعضی نیاز ها اصلی هستند
نیاز خواب برای استراحت جسم
نیاز نفس کشیدن برای سوخت و ساز
نیاز خوردن و آشامیدن برای کسب نیرو و انرژی
که اگر نبودند انسان برای زمانی بسیار کوتاه می توانست دوام بیاورد . البته نوع های دیگری هم وجود دارد
نیاز عشق برای بعد عاطفی انسان ( که البته کاملا اصلی نیست ) که بگونه ای کسب کردنی می باشد و ربطی به دین کسی ندارد و بستگی به نگرش خود شخص دارد . حال سوال خود را بیان می نمایم .
نیاز عبادت برای چیست ؟
اگر این فرض را در نظر بگیریم تمام انسان ها با اعقاید خواص وجود دارند از مسلمان تا لائیک
این نیاز را در یک انسان لائیک برای ما تعریف کنید . زیرا مثل غذا خوردن این شخص نیز می بایست جوری این نیاز خود را بر طرف کند .
تلاشتان برای پاسخ به بنده ستودنی است اما با منطق و مستدل سخن نمی گویید برای نمونه به جمله ی زیر که گفته اید بنگرید :
چرا خداوند انسان را بی نیاز از عبادت نیافریده ؟ چون انسان موجودی ضعیف و نیازمند است...!!

بهرام جان شما انگار عادت کرد ه اید به بریدن جملات و قطعه قطعه کردن آنها می دونم این روش بسیار خوبی است برای اینکه بخواهی گفته ای یا کتابی یا هر متنی را دچار خدشه کنی و بهش ایراد بگیری ولی عزیزم اینکار رو خیلی پیشتر از شما و بزرگترهای شما انجام داده اند و منسوخ شده و تکرار آن در فضاهای علمی زیاد خوشایند نیست .
بهرام عزیز برای بار دوم می نویسم تا خوب بفهمی : چرا شما بی نیاز از غذا خوردن نیستی - چرا شما بی نیاز از خوابیدن نیستی - چرا شما بی نیاز از فهمیدن نیستی - خوب می بینی اگر چیزی بی منطق باشد سوال شماست من در جواب سوال بی منطق شما گفتم انسان و تمام موجودات ذاتا نیازمند هستند پس شما نمی توانی سوال کنی چرا نیاز به عبادت دارد زیرا انسان ذاتا نیازمند است که اگر نبود توجه کن که اگر نبود می شد همان خداي بي نياز و در ادامه براي نوشتم عبادت يك طوق و تكليف و اجبار نيست عبادت براي پرواز انسان به بي نهايت است و پاره كردن تمام زنجير ها و محدوديتهاست كمي در اين نوشته ها تامل و فكر كن و با ذهنيت قبلي و ساختاري كه از قبل در ذهنت ساختي موضع نگير تا شايد برايت فرج و گشايشي شود . پيروزي و سربلنديت را خواستارم
قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک