رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
نویسنده:
علی اصغر حقدار
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
آنچه در این کتاب می خوانیم:
مقدمه
دعوت از رضاشاه پهلوی
دلایل سفر رضاشاه به ترکیه
بازتاب سفر در جراید خارجی
رضاشاه در آنکارا
رضاشاه و آتاتورک در آناتولی
رضاشاه و آتاتورک در اسکی شهیر
آتاتورک و رضاشاه در استانبول
رضاشاه در مسیر استانبول به ایران
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ترکیه
گزارش های مجلس کبیر ملی ترکیه
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ایران
بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در اروپا و آمریکا
بازتاب سفر رضاشاه در روزنامه های خاورمیانه
پیوست: زندگی و پادشاهی رضاشاه پهلوی
گزیده منابع تحقیقی
تصاویر
بیشتر
مقدمه
دعوت از رضاشاه پهلوی
دلایل سفر رضاشاه به ترکیه
بازتاب سفر در جراید خارجی
رضاشاه در آنکارا
رضاشاه و آتاتورک در آناتولی
رضاشاه و آتاتورک در اسکی شهیر
آتاتورک و رضاشاه در استانبول
رضاشاه در مسیر استانبول به ایران
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ترکیه
گزارش های مجلس کبیر ملی ترکیه
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ایران
بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در اروپا و آمریکا
بازتاب سفر رضاشاه در روزنامه های خاورمیانه
پیوست: زندگی و پادشاهی رضاشاه پهلوی
گزیده منابع تحقیقی
تصاویر
آپلود شده توسط:
amirezati
1399/03/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
دال آزادی انتزاعی صرف فاقد محتواست. آزادی باید معطوف به سوژه باشد(هم در سطح کلی یا جهانشمول و هم در سطح جزئی یا فردی) و این تنها بواسطه قانون دست یافتنی است وگرنه منجر به هرج و مرج می شود. دال آزادی خود پیش شرط هایی دارد که بدون در نظر گرفتن آن ها بحث نظری چیزی نخواهد بود جز تکرار لاطعالات. یعنی بدون در نظر گرفتن تعارضات یا آنتاگونیسم های اجتماعی و کشاکش های بیناسوبژکتیو، صحبت از آزادی بی معناست. از نظرگاه ارتجاع سرخ (اصطلاحی که آن را از شاه فقید به یادگار داریم)، آنتاگونیسم بنیادین، آنتاگونیسم طبقاتی می باشد که زاده نظام کاپیتالیسم است و سایر آنتاگونیسم ها از قبیل جنبش آزادی زنان، جنبش های جنسیتی، نژادی و ... همگی متاثر از آن اند. به همین دلیل ماکس هورکهایمر زمانی نوشت "کسانی که نمی خواهند از کاپیتالیسم سخن بگویند، بهتر است در مورد فاشیسم ساکت بمانند". از این جهت موضع ارتجاع سرخ نسبت به آزادی را به بهترین شکل ممکن می توان در این جمله مشهور لنین یافت"آزادی برای چه کسی؟" ، "آزادی برای چه چیزی؟"...در جامعه کاپیتالیستی که وضعیتی است از خود بیگانه، چشمی که نتواند آنتاگونیسم طبقاتی را ببیند، قادر به دیدن مختصاتی (توجه شود مختصات و نه واقعیت) ورای وضع موجود و سنجیدن جهان و واقعیت بر اساس چیزی بیش از آن نخواهد بود و لاجرم بحث در مورد آزادی ، عدالت و ... در انتزاعی ترین شکل ممکن خواهد بود.
ژان لوک نانسی در جایی می نویسد: "آنچه که هگل پیش از هرچیز به اندیشه اعطا می کند این است: معنا هیچ گاه امری داده شده و حاضر و آماده نیست، مساله آن است که شخص خود را برای دریافت آن آماده و گشوده سازد، و این آماده سازی همان است که آزادی خوانده می شود. و امکان این گشودگی، امکان این آماده سازی، همانا سیاست است"..."و این خود مستلزم تاکید بر "آزادسازی" در مقام سویه سوبژکتیو آزادی است. تعهد و درگیر شدن در سیاست و پیوند آن با نظریه".
اینطور نیست. این عقل سلیم شماست که با روسری نداشتن مشکلی ندارد. عقل سلیم من مشکل دارد و صد البته هم مشکل دارد. حالا نظر کداممان اعمال شود؟
این سوالات از جای خاصی از ذهنم نشات می گیرد. چه دیدید؟ شاید یک روزی گفتم از کجا. پس آزادی حجاب ایرادی ندارد چون عقل سلیم جنابعالی آن را می پذیرد و آزادی روابط جنسی عمومی ایراد دارد چون عقل جنابعالی نمی پذیرد؟ معیار و ملاک درستی و نادرستی جهان بشریت و هیچ جامعه ای، عقل سلیم جنابعالی نیست. یعنی فردا اگر کسی از ما پرسید چرا آزادی پوشش در سطح بوهمیایی ایراد ندارد، در پاسخ بگوییم چون عقل جناب Oak Shield با آن مشکل ندارد؟ ضمن احترام به شخص شما -که انصافاً در گفتگوی شاهنامه از شما آموختم- من هیچ منطقی در سخن شما و نسخه من در آوردی تان نمی بینم.
من بطور کامل و دقیق نمی دانم چهارشنبه های سفید چیست. ولی ما مسئول دین گریزی یا دین گرایی کسی نیستیم. هدایت و ضلالت تماما دست خداست و هیچ ارتباطی به ما ندارد. اگر کسی بابت اعمال داعش، دین ستیز شود، یقه ابوبکر بغدادی را در قیامت بابت ضلالت او نمی گیرند. یقه خودش را می گیرند. قرآن بود و او می توانست بخواند تا سره را از ناسره تشخیص دهد. فیلم مارمولک دیگر کجای استدلال است؟
خب از منظر شما پوشش در حد بوهمیایی زیباست. از نظر من تا یک وجب زیر زانو ایرادی ندارد. از نظر یکی تا یک وجب بالای زانو بی ایراد است. از نظر دیگری وجب خودش بی ایراد است و وجب دست من ایراد دارد. از نظر خدا ولی همه اینها ایراد دارد. نظر کدام اعمال شود؟
شهروندان البته در حکومت به دو دسته مسلمان و غیرمسلمان تقسیم نمی شوند. ولی قوانین بر مبنای فکر اکثریت است. اگر اکثریت یک ملت مسلمان باشند قوانین اسلامی باید وضع گردد، اگر مسیحی باشند قوانین مسیحیت و اگر کافر باشند قوانین سکولار.
اینکه بین شهروندان یک کشور در حقوق تفاوتی وجود نداشته باشد، باز می گردد به اینکه در حدود این شهروندان تفاوتی هست یا نه! هر جا حدود هست حقوق هم هست و هر جا حقوق هست، حدود هم هست.
اجباری بودن حجاب کافی نیست. بلکه باید نظارت سفت و سختی هم بر سر آن انجام داد. حجاب اجباری یکی از اقدامات بسیار خوب و پسندیده جمهوری اسلامی است. البته جبر پوشش برای آقایان هم هست و کسی نمی تواند با شلوار کوتاه یا لباس بی آستین در خیابان راه برود که این هم امر پسندیده ایست.
نهایتا این هم فرمایش شما این شد که آمریکا از نظر شما دموکراسی ندارد. می پذیرم ولی برایم سوالی ایجاد می شود. اگر منفعت گرایی ملی را در چارچوب اخلاق می دانید، چه تعریفی از اخلاق ارائه می دهید؟ اخلاق از نظر چه کسی؟ چرا تصور می کنید نسخه واحدی از این مفاهیم در جهان وجود دارد؟ اخلاق از نظر من ممکن است با اخلاق از نظر شما زمین تا آسمان تفاوت کند. از نظر من یک بی حجاب ممکن است بی عفت و بی اخلاق باشد و از نظر یکی دیگر نباشد. اخلاق مد نظر شما؟ بنده؟ یا خدا؟ کجاست آن دموکراسی اخلاقمدارانه سوئیس و سوئد در برابر تحریم ایران؟ چرا به تحریم ها بی اعتنایی نمی کنند؟ چون منفعتشان در این نیست. چرا در تضاد منفعت و اخلاق، جانب منفعت را می گیرند؟ چون مردمشان همین را می خواهند! چه اهمیتی دارد که مردمشان چه می خواهند؟ چون دموکراسی همین است!
ما مسلمین بر خلاف شما تعریفی بسیار واضح و مشخص از اخلاق، منفعت گرایی و همینطور مردمسالاری دینی داریم.
من تعجب می کنم چگونه است که فردی به دنبال آزادی پوشش و رواج بی بند و باری در کشور است و در نتیجه مومنین را واپس مانده می داند. لابد تبدیل بیشتر جامعه به لجنزار غربی را باید نشانه تجددطلبی دانست. برخی از دستاوردهای دموکراسی را در گسترش همجنس گرایی و روابط غیر اخلاقی در غرب و ویرانی خانواده می بیند، رجاله های غربی را می بیند که دموکراسی شان در شرق و غرب عالم آتش افروزی می کند و آنوقت به مومنین خرده می گیرد که چرا به جای دموکراسی، مردمسالاری دینی را دنبال می کنید. اجازه دهید در خصوص اسلام شناسی شما سکوت کنم که بحث مفصلی ست. دموکراسی بدلیل اینکه نتیجه حتمی آن منفعت گرایی در سطح ملی ست، بدون تردید منجر به ظلم گرایی در اقصی نقاط جهان و ستم بر ملت های ضعیف می گردد. نتیجه اش را با رژیم درنده ایالات متحده و ظلم مضاعف این حکومت در جهان و نیز در سکوت جوامع بی خاصیتی چون سوئد و سوئیس در برابر اشغالگری اسرائیل و تحریم ایران می بینیم.
[quote='سپربلوط']یکی از دوستان در این صفحه گفته بود [/quote]
آن یکی از دوستان نبود و من بودم، خود شما در خصوص ساسانیان که عرض مرا تایید نمودید که با حمله خارجی از میان رفت. مانی و مزدک هیچ کدام انقلابی نکرده اند! دعوتگر بوده اند و ارتباط دادن گودرز دعوت این دو به شقایق ضعف ساسانیان از جانب شما هم لابد نیاز به رمزگشایی دیگری دارد. و در نهایت این می شود که محمود افغان هم بخشی از مردم این کشور بوده است. به خاطر دارم یک بنده خدایی به من می گفت هرودوت ایرانی بوده چون در آن زمان یونان جزو ایران بود!
لایکی که دوست داشتید را به سخن تان زدم تا ببینم چه نکته و مفهوم غامض و پیچیده و عمیقی در آن نهفته است.
حداقل یک زحمتی بکشید وقتی پیامی می فرستید، امکان پاسخ دادن به مخاطب را در صفحه کاربری خود فراهم کنید.