رسته‌ها

رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی

رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
نویسنده:
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
آنچه در این کتاب می خوانیم:
مقدمه
دعوت از رضاشاه پهلوی
دلایل سفر رضاشاه به ترکیه
بازتاب سفر در جراید خارجی
رضاشاه در آنکارا
رضاشاه و آتاتورک در آناتولی
رضاشاه و آتاتورک در اسکی شهیر
آتاتورک و رضاشاه در استانبول
رضاشاه در مسیر استانبول به ایران
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ترکیه
گزارش های مجلس کبیر ملی ترکیه
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ایران
بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در اروپا و آمریکا
بازتاب سفر رضاشاه در روزنامه های خاورمیانه
پیوست: زندگی و پادشاهی رضاشاه پهلوی
گزیده منابع تحقیقی
تصاویر
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
152
آپلود شده توسط:
amirezati
amirezati
1399/03/07

کتاب‌های مرتبط

حکومت به شرط چاقو
حکومت به شرط چاقو
2 امتیاز
از 55 رای
آزادی دهقان
آزادی دهقان
4.3 امتیاز
از 13 رای
انقلاب سفید در سیمای میهن
انقلاب سفید در سیمای میهن
4.6 امتیاز
از 10 رای
چشم انداز پادشاه
چشم انداز پادشاه
4.1 امتیاز
از 12 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی

تعداد دیدگاه‌ها:
168
2
[quote='A_S'] در آنجا "طَلَقَ" که به معنی رها کرد است آورده است[/quote]
در اینجا به معنی «رها کردن» نیست. واژه «طلق» در قرآن نیز آمده است. مانند: بقره/230/231/232، که به همان مفهوم جدا شدن مرد و زن از یکدیگر می باشد. همان گونه که می بینید، برای فسخ ازدواج زن و مرد نیز به کار می رود. تعجب می کنم با وجود رفرنس هایی که برای این واژه دادم، باز پافشاری می کنید که در اینجا به این مفهوم نیست. ازدواج تعهدی دارد، بنابراین، در زمان جدایی باید آن فسخ شود که بهش طلاق می گویند. مگر دختر زندانی می شود که «رهایش» کنند؟ یا مگر عایشه را اسیر گرفتن که چنین برداشتی از واژه «طلاق» داشته باشیم؟! این «رها کردن» را از روی ترجمه طبقات ابن سعد از مهدوی دامغانی آوردی، و به اشتباه ترجمه کرده است. پیش تر به اشتباه مترجمش پرداخته شد. این هوچی گری ها چیزی جز این نیست که سوتی ابن سعد را لاپوشانی کند! برای نخستین بار و واپسین بار می گویم، دوباره تکرار مکررات کنی، پاسخ مکررات را نخواهم داد.
[quote='A_S'] منابع آغازین مانند ابن سعد تننها از شمار روایات بلکه از پیگیری پیشینه روایت روای از دیگر راویان برتری دارد ولی ابن ابی زناد از کی گفته است؟
قول ابن ابی زناد در سنجش با اقوال متقدمین که روایت تا چندی راوی پیشین که به صحابه می رسد میجوید، بی ارزش است. [/quote]
فعلا که خود متقدمین هم به تناقض گویی افتادند. اکنون نگاهی بیفکنیم به رواة ابن سعد که ببینیم آیا از صحابی بودند یا نه:
یزید بن هارون از تابعین بود. حماد بن سلیمان از تابعین بود. وکیع از تابعین بود، که همان وکیع بن جراح می باشد و اهل سنت روایت کرده اند که باده خور بوده! محمد بن عمر واقدی صحابی نبود. الفضیل بن مرزوق صحابی نبود. اسماعیل بن امیه از تابعین بود. ابوحمزه میمون تابعی بود. عبدالله بن ابی ملیکه از تابعین بود، قاعدتاً عبدالله بن نمیر که از او روایت کرده نیز صحابی نبوده. اجلح؟. حماد بن سلمة از تابعین بود. فضل بن دکین تابعی بود. ابومعاویه‌ ضریر از تابعین زمان عباسیان بوده است. عبدالوهاب بن عطاء از تابعین بود. ابوعاصم ضحاک‌ بن مخلد نبیل از تابعین بود. عفان بن مسلم (الصفار) تابعی بود. حماد بن زید تابعی بود. عارم بن فضل (لقب شیخ بخاری؟).
و درباره کثیر بن هشام آمده: وَأَخْبَرَنَا ابْن الفضل، قَالَ: أَخْبَرَنَا جعفر بْن مُحَمَّد الخلدی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّد بْن عبد اللَّه الحضرمی، قالا: سنة سبع ومائتین فیها مات کثیر بْن هشام. (تاریخ مدینة السلام (تاریخ بغداد)، ج 14، ص 507، الدکتور بشار عواد، دار الغرب الإسلامی) می گوید کثیر بن هشام در سال 207 درگذشت. پس ایشان نیز صحابی نبوده.
تمام این روایان نخستینِ ابن سعد، اهل عراق بوده اند. سال تولدشان نیز وارد اوایل قرن 2 هجری می شود.
[quote='A_S'] اسما در سال هفتاد و سه می میرد در حالی که ابی زناد هشت سال داشته است، پس پسرش نه در زمان عایشه می زیسته است نه اسما و بعد از آنها بوده است... [/quote]
زُهری نیز صحابی نبوده و در سال 58 هجری زاده شد، یعنی در سالی که عایشه فوت کرد. هشام بن عروة در پایان زندگانی خود به عراق رفت و این حدیث را از زبان محدثین عراقی شنیده بود. رجال شناسان به احادیث او در این سن خرده گرفته اند که حافظه اش ضعیف شده بود و نمی توان به این احادیث اعتماد کرد. جالب است که خود هشام بن عروة 3-4 سال پس از مرگ عایشه زاده شده است، از این رو، صحابی نبوده است. و این خُرده گیری شما، متوجه ی خودتان هم می شود.
پسرش؟ بی دقتی شما ما را علاف کرده! ابن ابی الزناد در زمان اسماء 8 سال داشته. استاد زبان عربی، معنی نام ایشان را می دانی چیست؟
1
[quote='A_S']
دیدید می‌گویم اینها چه دغلهایی هستند، 9 روز پاسخ دادن را لفت داده تا من بروم،
بیناموس حرف بدی نیست، یعنی کسی که ناموس ندارد، کسی که ناموس داشته باشد نمی رود به ناموس دیگران دست درازی کند. [/quote]
مانند جنابعالی علاف و ول و بیکار نیستم که 5 دقیقه یک بار سایت را رفرش کنم، دغدغه ها و گرفتاری های مهم تری در زندگی داریم که در اولویت هستند. و این که پس از گذشت 8 ساعت از گذاشتن پیام هایم، پاسخ دادید، خود این ادعای شما را نقض می کند. کافی بود در بدو ورود، افاضات شما را با آن یکی کاربر را می دیدم و به این فحش ها پی می بردم.
یعنی می خواهد بگوید بنده – اعوذبالله – به ناموس کسی تجاوز کردم. به گونه ای وجودش پر از ذلت و حقارت شده که برای آرام کردن خود، به کثافت گویی روی آورده است. ولی آرام نمی شود! هر دم بیشتر و بیشتر در لجن و کثافت فرو می‌ رود. توهین و فحاشی نشان از پستی و ناتوانی و حقارت دارد!
برخی ها اینجا را با چاله میدان اشتباه گرفتند. هرچند نسبت دادن واژگانی مثل "بی ناموس" به مخالفین، از یک قلاده نخبه کتابناکی به دور نیست. نظارت کتابناک کدام گورستانی است؟ و اگر اینجا صاحب داشت، این ادبیات زننده را از سوی برخی کاربران نمی دیدیم. تازه این قشری است که ادای کتابخوان های جامعه را در میارند، بقیه دیگر چگونه هستند خدا عالم است.
[quote='A_S'] میشود این "و اسما بنت ابوبکر صدیق پس از کشتن پسرش عبدالله بن زبیر در شب مرد و کشتن آن روز سه شنبه برای هفده شبی که از جمادی الاولی، سال هفتاد و سه، گذشت."
کجا گفته اند در سال 73 هجری درگذشت در حالی که صدل سال داشت؟... پینوکیو آدم شد برخی هنوز نشدند. البته از اسلامگرا حماعت جز دروغ و دَوَنگ چشمداشت نمی رود [/quote]
بخشی که برای ابن عساکر آوردم را به پای نوشته های ابن سعد و حاکم نیسابوری گذاشته است، وانگهی به من می گوید دغلباز! مشکلی نیست. خواننده خود قضاوت می کند. خدا وکیلی ترجمه ای که از گفته ابن سعد کرده ببینید. وقتی سواد زبان عربی نداری، مگر مجبورت کردن ترجمه کنی؟! با این ترجمه کج و کوله اش، کشته شدن عبدالله را هم گردنِ مادرش انداخت! ابن سعد می گوید اسماء دختر ابوبکر چند شب پس از کشته شدن پسرش، عبدالله، درگذشت و قتل او (عبدالله) در روز سه شنبه 17 جمادی الاولی به سال 73 بوده. حاکم نیسابوری نیز همین را بازگفت کرده است. اکنون همین بخش را با گفتۀ ابن عساکر بسنجیم، وی در زمان مرگ 100 سال داشته است.
اگر شما پینوکیو بودید که تا الان دماغ مبارکتان از داخل نمایشگر درآمده و در چشممان می رفت!
[quote='A_S'] این بزرگ بودن عایشه به ده سال تنها در نویسندگان متاخر دیده می شود و در کتابهای متقدمین دیده نمی شود، روایت آن صعیف است[/quote]
متقدمین برای سن ایمان آوردن او، «صغیره» آورده اند. در این بحث، هر جور حساب کردیم، عایشه در زمان ازدواج بالای 18 سال داشته است. می خواهد به جماعت ستیزه گر خوش بیاید یا نیاید.

[quote='A_S']من رفتم یک غیبت دیگر بکنم و میدانم مسلمانان چشم به راه هستند که مانند بار پیش بگذارند بروم سپس بیایند دوباره با نیرنگ و فریب سخنان دونگ خود را بزنند، بخشی از تفسیر طبری، کهن ترین تفسیر به دست آمده از قرآن، درباره آیه 4 سوره طلاق درباره کودک همسری را گذاشته بودم که اگر پاسخی بدهند بفرستم
[/quote]
تصور فرموده اید که وقتی تشریف می آورید، مخاطبین از ترس غلاف می کنند. از این خبرها نیست و وقتی برای خودتان چنین حقی قائل هستید که هر از گاهی تصمیم کبری بگیرید و غیبت صغری کنید، باید برای مخاطبینتان هم قائل باشید. همان زمان نخست که تشریف برده بودید هیچ گاه نگفتیم که فلانی نیرنگ باز است و حالا که ما هستیم، فلنگ را بسته و در رفته است. ولی وقتی اخلاق متکی به خدا نباشد، متاسفانه هر رفتار و گفتاری مجاز می شود. خیلی هم متاسفم که یکی از کوپن های حضرتعالی (تفسیر طبری) را سوزاندم. من می توانم تفاسیر بیشتری معرفی کنم که آن برداشت اشتباه را داشته اند. اگر دوست داشتید می توانم در اینجا برای خودم قرار دهم که چون فلانی و بهمانی چنین برداشتی کرده، لابد آیه ۴ طلاق به کودکان اشاره دارد.
مسائل دیگری هم مطرح شد که با توجه به اینکه پیشتر پاسخ داده شد، از تکرار پاسخ خودداری می کنم. بسیار از زحمات علمی ارزشمند جناب mt1397 تشکر می کنم که منابع صحیح آنچه بنده پیشتر گمان می کردم در تاریخ طبری اشاره شده را مورد بررسی و تدقیق قرار دادند. همینطور از شما هم که خطای ترجمه تاریخ طبری را متذکر شدید مجددا ممنونم.
دو تایش که استدلال شما این است که طبری و بخاری فلان برداشت را کرده اند و از آن می گذرم. استدلال شما در بخش سوم است. تفسیر المیزان همان برداشت بنده را داشته است. آدرس زیر:
تفسیر المیزان-آیه ۴ طلاق
عین جمله مرحوم علامه طباطبایی:
(و اللائى لم یـحـضن ) - این جمله عطف است بر جمله (و اللائى یئسن...)، و معنایش این است که زنانى که در سن حیض ‍ دیدن حیض ندیدند نیز عده طلاقشان سه ماه است.

خطای شما کجاست؟ اینجاست که آیه به صراحت در خصوص دسته اول اصطلاح "یئسن" یعنی یائسگی را به کار می برد و دقت نمی کنید. دوباره آیه را ببینیم:
وَاللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
و زنانی که از حیض یائسه اند.....
در نتیجه بخش اول (واللائی یئسن من المحیض) بطور مطلق در خصوص یائسه هاست. بخش دوم (واللائی لم یحضن) هم با همان استدلالی که عرض کردم (اختصاص عده طلاق برای وضع حمل) کاملا به کودکان نابالغ بی ارتباط است. در نتیجه جواز ازدواج با خردسالان در قرآن ناصحیح است و همانطور که پیشتر در خصوص سوره نساء نشان داده شد حرام است.
[quote='A_S']شما اگر برادر بودید سبک زندگی خودتان را تحمیل به دیگران نمی کردید وگرنه ما کاری نداریم بروید 200 تا زن داشته باشید ولی جلوی ما به قول معروف سجاده آب نکشید که همجنسبازی شهوترانی هست و فلان و اینها
[/quote]
نکته ای را نباید از نظر دور داشت. تحمیل سبک زندگی بر مبنای نظر شخصی کاملا نادرست است. ولی همین که شما معتقدید کسی حق ندارد لخت مادرزاد در خیابان گذر کند، در حال تحمیل سبک زندگی خود به ایشان هستید. اینطور نیست که ما دیو باشیم و شما فرشته. دو روی یک سکه ایم. تفاوت در اینجاست که معیار ما برای اینکه یک رفتار را برای جامعه نادرست می دانیم نظر خداست و معیار شما نظر شخصی خودتان. شما وقتی اجازه ندهید که کسی قاتل فرزندش را قصاص کند یعنی در سبک زندگی اسلامی (یا یهودی یا زرتشتی یا مسیحی) او دخالت تام و تمام می کنید. شما هم مثل خود خود ما هستید و مسائلی را برای جامعه ناسالم می دانید. مسئله فقط این است که از کدام زاویه به مسائل نگاه کنیم و پیش فرض هایمان چه باشد.
دو تایش که استدلال شما این است که طبری و بخاری فلان برداشت را کرده اند و از آن می گذرم. استدلال شما در بخش سوم است. تفسیر المیزان همان برداشت بنده را داشته است. آدرس زیر:
تفسیر المیزان-آیه ۴ طلاق
عین جمله مرحوم علامه طباطبایی:
(و اللائى لم یـحـضن ) - این جمله عطف است بر جمله (و اللائى یئسن...)، و معنایش این است که زنانى که در سن حیض ‍ دیدن حیض ندیدند نیز عده طلاقشان سه ماه است.

خطای شما کجاست؟ اینجاست که آیه به صراحت در خصوص دسته اول اصطلاح "یئسن" یعنی یائسگی را به کار می برد و دقت نمی کنید. دوباره آیه را ببینیم:
وَاللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
و زنانی که از حیض یائسه اند.....
در نتیجه بخش اول (واللائی یئسن من المحیض) بطور مطلق در خصوص یائسه هاست. بخش دوم (واللائی لم یحضن) هم با همان استدلالی که عرض کردم (اختصاص عده طلاق برای وضع حمل) کاملا به کودکان نابالغ بی ارتباط است. در نتیجه جواز ازدواج با خردسالان در قرآن ناصحیح است و همانطور که پیشتر در خصوص سوره نساء نشان داده شد حرام است.
[quote='A_S']شما اگر برادر بودید سبک زندگی خودتان را تحمیل به دیگران نمی کردید وگرنه ما کاری نداریم بروید 200 تا زن داشته باشید ولی جلوی ما به قول معروف سجاده آب نکشید که همجنسبازی شهوترانی هست و فلان و اینها
[/quote]
نکته ای را نباید از نظر دور داشت. تحمیل سبک زندگی بر مبنای نظر شخصی کاملا نادرست است. ولی همین که شما معتقدید کسی حق ندارد لخت مادرزاد در خیابان گذر کند، در حال تحمیل سبک زندگی خود به ایشان هستید. اینطور نیست که ما دیو باشیم و شما فرشته. دو روی یک سکه ایم. تفاوت در اینجاست که معیار ما برای اینکه یک رفتار را برای جامعه نادرست می دانیم نظر خداست و معیار شما نظر شخصی خودتان. شما وقتی اجازه ندهید که کسی قاتل فرزندش را قصاص کند یعنی در سبک زندگی اسلامی (یا یهودی یا زرتشتی یا مسیحی) او دخالت تام و تمام می کنید. شما هم مثل خود خود ما هستید و مسائلی را برای جامعه ناسالم می دانید. مسئله فقط این است که از کدام زاویه به مسائل نگاه کنیم و پیش فرض هایمان چه باشد.

[quote='A_S']نظر شما مهم نیست، معیار همه چیر انسان است. همین پرستش الله و پایبندی معیارهایش را هم خود انسان مشخص میکند تو خودت داری با اراده ات به دستوراتش عمل میکنی، پس همه چیز به شعور خود آدم من جمله همین پیروی از دستورات یک شخصیت خیالی که یک چوپان شترسوار درست کرده هم به خود آدم بر می گردد، از میان این همه دین روی زمین که هست چرا چسبیدی به اسلام؟ الی اینکه خودت معیار اخلاق و عقت و شرافت این دین را با دینهای دیگر سنجیدی و خود مشخص کردی که این درست است؟ چرا نرفتی هندو بشوی؟ پس ببند دیگر به هر روی شما حق ندارید زندگی بربرانه و احمقانه تان را به دیگران تحمیل کنید الله برای مسلمانان تشخیص داده نه برای ما.
[/quote]
نخست اینکه شما را به رعایت ادب دعوت می کنم. اگر قرار باشد بنده هم نظر راستین خودم در خصوص سبک زندگی جنابعالی و امثال جنابعالی را با صداقت کامل بگویم، زبانم گزنده تر است که به جهت رعایت ادب چنین نمی کنم. وانگهی، شوربختانه باید بگویم که نه تنها نظر من، که نظر شما هم مهم نیست و معیار همه چیز خداست. من همین تصمیم گیری ها را با کدام معیار قرار است انجام دهم؟ عقلی که خدا به من داده است.
مسئله اسلام خیلی واضح و ساده است. دستوراتی آمده که ممکن است از منظر جنابعالی بربرانه و احمقانه باشد، ولی از منظر خدا چنین نیست و در صورت عدم رعایت آن، جایگاه فرد در دوزخ است. کسی برایش مهم نیست و می تواند پای لرز خربزه ای که می خورد بایستد دیگر به خودش مربوط است.
به آیه ۴ طلاق باز می گردیم. چه ها فرمودید؟:
[quote='A_S']خود امام بخاری هم همین برداشت را دارد: بنا فرموده خدای تعالی: ((آنان که به سن حیض نرسیده اند/وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ)) و عدت آنان را که به سن بلوغ نرسیده اند سه ماه گردانید. (سورۀ طلاق، آیه 4) (همان برگردان، جلد 6، صفحه 69)
حالا خونیرث خود را از امام بخاری دارای فضل بیشتری میداند الله اعلم پس دیدیم قرآن پاک هم بر این کار صحه میگذارد قرنهاست که مسلمان به بچه بازی خو دارند و تازگیها که علم پیشرفت کرده و این کار را زشت میدانند، دارند حاشا میکنند.
[/quote]
[quote='A_S']بخشی از تفسیر طبری، کهن ترین تفسیر به دست آمده از قرآن، درباره آیه 4 سوره طلاق درباره کودک همسری را گذاشته بودم که اگر پاسخی بدهند بفرستم، ولی اکنون که می بینم پاسخی نمیدهند و گذاشتند من بروم، میفرستم:
اما طلاق دختر خرد نارسیده که مرد با او گرد نیامده باشد اورا این عدت نباید داشتن و نکاح نشاید مگر به فرمان پدر. (ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، ج 7، ص 1891-1890)
[/quote]
[quote='A_S']من ترجمه آیتی را آوردم که مانند چیزی در [...] نگذاشته است که نیندیشید استدلال ما "[دختر]" دار برگردان فولادوند است ولی درست گذاشته است زیرا اینجا زبان آبستن اینجا گفته می شود عده همان وضع حمل است ولی اینجا دوبار سه ماه تجویز شده است و برای دو دسته از زنان، به راستی اگر منظور از آیه زنان بزرگسال است که از دیدگاه زیست شناختی قاعده نمی شوند خب دسته اول "آنهایى که از حیض مأیوس شده‌اند" برایشان صدق میکرد آنها هم از دیدن حیض مایوس هستند. پس چرا دوبار سه ماه آمد؟ چون گروه دوم همانگونه گفته می شود زنانی هستند که تا کنون حیض نشده اند، پس همان دختربچه ها هستند و فولادوند هم درست تشخیص داده بود.
[/quote]

[quote='A_S']همجنسبازی همانگونه که گفتم رابطه ای است که از روی نبود جنس مخالف در دگرجنسگراها ریخت میگیرد، همجنسگرا کسی هست که علاوه بر کشش جنسی به همجنسش کشش عاطفی هم دارد، کسانی که بی‌جنسگرا هستند....[/quote]
این شرح و توضیح بیشتر منظور خودتان است. اثبات چیزی نمی کند و از من در آوردی بودن این تعریف نمی کاهد. می توان لغت نامه فردی تعریف کرد و گفت که منظور من از این واژه فلان تعریف است. ولی به این معنا نیست که در "فارسی" هم چنین است. واژگان "همجنس گرا" و "همجنس باز" بار ارزشی نداشته و همچون سایر واژگان همگون (بچه باز، دوجنس گرا و ...)، وصف یک گرایش یا یک فعلیت است.
[quote='A_S']می اندیشم خودش پاسخ خودش را قشنگ داد. پس چرا برای بلوغ جسمی آوردش من نمیدانم. همچنین اتوریتیه زبان عربی در اسلام مغایر با ادعای جهانی بودنش دارد و ادعای جهانی بودنش را گزاف میکند، مسیحیها به زبان مادری نیایش می کند. [/quote]
بلوغ جسمی نه! عرض شد که تمامی انواع بلوغ. چه گفتیم؟:
[quote='Khwanirath']حتی آیه شریفه صحبت از بلوغ جسمی هم نمی کند و در نتیجه فعل "بلغوا" مُجمل بوده و همه ی ابعاد بلوغ از جمله بلوغ فکری را در بر می گیرد.[/quote]
در اسلام هم زبان عربی اتوریته ندارد و نیایش با زبان مادری کاملا جایز است.

[quote='A_S']5 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ 6 خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ 7 یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ
5 پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟ 6 از آب جهنده‌اى خلق شده، 7 [که‌] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى‌آید.
یک اینجا آشکارا گفته شده است، آب، نه جنین، دوم اینکه جنین از واژن زن خروج می کنند. این دیگر نوبر است نه چیزی که من گفتم.
[/quote]
"اینجا" آشکارا نگفته آب! در آیه ۵ از انسان صحبت کرده، در آیه ۶ از آب صحبت کرده، در آیه ۷ ضمیر مشخص نیست. در هر حال محل قرار گرفتن جنین در شکم مادر، بین صلب و ترائب است.
[quote='A_S']در قرآن آمده که بلقیس ملکه کفار بوده است بابا تو قرآنت هم نخوندی داستان چه ربطی داره به حکم داره؟ مثلا چون در داستان موسی جادوگران هستند و خود موسی ها در بازیهایشان شریک می شود، حکم درستی جادوگری را تاییده کرده است؟ چرا گودرز را به شقایق ربط میدهی مردم مومن.
[/quote]
ملکه کفار بوده یا نبوده، آنچه مورد نفی قرآن است شرک اوست نه حکومت او. می توانید به تفسیر نور در آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
تفسیر نور-حکومت بلقیس
در نتیجه برآمدن قرآن از فرهنگ پدرسالار نرینه ناصحیح است.
خب الحمدلله الان تشریف دارید و حضورتان فعال است و می توان اشتباه شما در فهم قرآن را متذکر شد.
قبل از آغاز پردازش قرآن، جا دارد از دقت نظر شما تشکر کنم. بدرستی متذکر شدید که در خصوص سن ام المومنین عایشه در تاریخ طبری -در نسخه عربی- تضادی وجود ندارد و بنده هم جا دارد در این خصوص از شما سپاس گزاری کنم. بازگردیم به قرآن:
اجازه دهید در خصوص ارتباط جنسی پیامبر از حدیث و روایت بگذریم و به قرآن مراجعه کنیم.
[quote='A_S']
و کسانى که پاکدامنند، مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده‌اند، که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست. پس هر که فراتر از این جوید، آنان از حد درگذرندگانند. (مومنون، 7-5)
ما در اینجا حکمی برای ستر عورت جز همسر گیر نیاوردیم،[/quote]
به این خاطر که به ترجمه بسنده نموده اید. آیات ۵ و ۶ مومنون چه می گوید؟
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ. إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ
و کسانی که عورتهایشان را حفظ می کنند جز بر همسرانشان یا آنچه ملک یمین ایشان است که در این صورت مورد سرزنش نیستند.
برخی از مفسرین به درستی به این نکته اشاره نمودند که حفظ فروج، شامل ستر فروج هم می شود: در تفسیر اطیب البیان:
"حفظ فروج‌ ستر ‌از‌ نامحرم‌ ‌است‌ و ‌اینکه‌ ‌هم‌ مصادیق‌ زیادی‌ دارد"
به آدرس زیر مراجعه بفرمایید:
تفسیر اطیب البیان-حفظ فروج
شما مجددا منبعی که قرار داده اید سخن از ارتباط همزمانی پیامبر نمی کند:
[quote='A_S']از قتاده روایت است که انس رضی الله عنه گفت پیامبر صلی الله و علیه و سلم در برخی اوقات از روز و شب بر همه زنان خویش گردش می‌کرد و آنها یازده زن بودند، (قتاده می‌گوید) انس را گفتم آیا طاقت آنقدر جماع داشت. انس گفت: می‌گفتیم، برای آن حضرت نیروی سی مرد داده شده است. - صحیح بخاری، ترجمه عبدالعلی نوراحراری، ج 1 ص 142 - 141
.
.
.
.
و همو از معاویه بن عبدالله بن عبیدالله بن ابی زافع از پدرش از گفته مادر بزرگش سلمی کنیز رسول خدا ما را خبر داد که میگفته است شبی همسران نه گانه رسول خدا (ص) که تا هنگام رحلت آن حضرت پیش او بودند همگی در محضر پیامبر بودند و آن حضرت با همه آنان همبستر شد و چون از پیش هر یک بیرون می آمد به من میگفت آب غسل برایم بیاور و پیش از آنکه کنار همسر دیگرش برود غسل میکرد، من گفتم ای رسول خدا! آیا یک غسل برای همه موارد بس نیست؟ فرمود اینگونه بهتر و پاکیزه تر است. (ترجمه طبقات کبری، ج 8، ص 201)
پس نگران نباشید که پیامبر جدا جدا ترتیب میداده پس زنان عورت همدیگر را نمی دیدند ولی همه شان با هم یکجا بودند پس یکجورایی مشود گفت گروهی بوده. همچنین در صفحه پیش گفته می شود جبریئل در دیگچه ای برای پیامبر خوراکی می آورد که پیامبر با خوردنش نیروی 40 مرد را میگیرد، این معجزه پیامبر از شق القمر منطقی تر است چون کسانی که اعتیاد چنسی دارند از این کارها میکنند ولی بنده هم نه بار را نشدنی میدانم ولی این تفکرات ملت سکسی اسلام را نشان میدهد.
[/quote]
خب اگر خود شما هم این روایات را خام می دانید، پس استناد به آنها بی مبناست و اجازه دهید وقتمان را بر سر مسائل اساسی تر بگذاریم.
5
[quote='mt1397']می گوید سپس مردمانی از قبایل عرب اسلام آوردند، پس از نام بردن چند تن، اسماء دختر ابوبکر و عایشه دختر ابوبکر که صغیره بوده، اسلام آوردند. پیش تر هم ابن هشام را آوردیم که همین سخن را گفته است. روایت صحیح بخاری و روایت ازدواج سوده پس از حضرت خدیجه را هم نادیده بگیریم، اگر عائشه که در اول بعثت به همراه پدرش اسلام آورده، دستکم 7 سال داشته تا بتواند شهادتین را بگوید و درک کند، در 10 بعثت که پس از حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرده، 17 ساله می شود و 3 سال بعد، در زمان ازدواج 20 ساله بوده که سپس هجرت کردند. در میان فِرَق هیچ اختلافی نیست که ابوبکر و خانواده اش از نخستین اسلام آورندگان بودند. اما شگفت انگیزتر این است که ابن اسحاق هم این سخنش را از یاد می برد و جلوتر (ص255) افسانه 9 سالگی را روایت می کند.[/quote]
اکنون هم ناز کرده است می گوید برویم ماشین زمان بسازیم از ابن سعد بپرسیم، ابن سعد تناقضی ندارد خود محمد عایشه را سه سال نگاه داشت حالا یک چند روزی یا چند ماهی پیش آن یکی صاحبش بوده توفیری نمی کند در سوره چهار طلاق هم که آوردم، کسانی حیض نمی شوند همین ها هستند. ایشان از روی معده میگوید هفت سال داشته است، عایشه برپایه متاخرین زمان بعثت محمد چهار سالش بوده است، ابن اسحاق می گوید چهار سالگی ایمان می آورد؟ :O دیگر چه این هفت سالگی گروندگی اش را زمان هجرت بیاورد چه ده سال پیش از آن، باز هم پس از بعثت است. همچنین چه تناقضی دارد؟ این جا خودش میگوید صغیرة/دخترک بوده که ایمان آورده است، آنجا هم میگوید در نه سالگی با محمد ازدواج کرده، حضرت منطق دان، ارسطوی زمانه، اینها مانعه الجمع هستند؟ به راستی عایشه اگر زمان ازدواج 19 سالش بوده چه زوری بوده است دخترک (صغیرة) را مومنه بکنند؟ الی اینکه برای ازدواج با محمد، رسول خدا، بنیانگذار اسلام، باید مسلمان باشد؟ یا دست کم با منطق خودش که میگوید کافر با مشرک ازدواج نمیکند، نباید پی ببرد که ایمان آوردن در عایشه در چنین سن کمی با اینکه زن هم بوده، دلیل ویژه ای نمی تواند داشته باشد؟ علی که گندۀ شیعه هاست 10 سالش بود، ایمان آورد، عایشه اگر 7 سالش بوده باشد، ام المومنین برازنده اش هست. افسانه، 19 ساله بودن عایشه است نه 9 ساله بودنش را که تنها کسی که گزارش نکرده است خواجه حافظ شیرازی است. خرورار منبع بی‌ارزش متاخر شما که با تف سر هم چسباندی تا بگویی میگوید سالش نبوده که با یک خروار منبع من که به صراحت این را میگوید و پر ارزش است، قابل سنجش به دلایلی که پیشتر گفتم نیست. بیخودی دست و پا نزنید یک مشت بچه باز بیش نیستید.
4
[quote='mt1397']هیچ کسی هم نفهمید «لزوما اینجا معنی طلاق دادن نمیدهد»، جز حضرت بحرالعلوم! متهم می گوید من کشتم، قاضی می گوید نه، تو نکشتی. اگر ابن سعد امروز زنده بود، به این تناقض گویی خود خستو می شد. اکنون ایشان کاسه داغ تر از آش شده است. گویی آبنبات چوبی است که به جبیر اعطایش کرده! الطلاق: جدائی مرد و زن از یکدیگر (المنجد، برگ 581، ناشر: انتشارات فرحان، چاپ سوم: 1386). مثلا می گویند طَلاقاً المرأَةُ مِنْ زَوْجِها یعنی زن از همسر خود طلاق گرفت. همین واژه عربی هم در فارسی راه پیدا کرده و فسخ نکاح زن و شوهر منظور است. زن طلاق گرفته از شوهر را مطلقه می گویند. علامه دهخدا می گوید: رها شدن زن از قید نکاح. رها شدن زن از عقد نکاح. رها کردن. فسخ کردن عقد نکاح (لغت نامه، ج 10، ص 15489).[/quote]
نابغه رفته است معنی طلاق را آورده است، در آنجا "طَلَقَ" که به معنی رها کرد است آورده است،جوکی ایشان می فرماید مانند این چون جهاد از ریشه جهد به معنای سختکوشی و تقلا می آید در این جمله "جهد علی بجد فی العالم" که می‌شود "علی سخت در جهان کوشید" جَهَدَ به معنای "جهاد کرد" است.
[quote='mt1397']أسلمَتْ عَائِشَة بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیق بَعْدَ ثَمَانِیَةَ عشر إِنْسَانًا مِمَّنْ أسلمَ، فِیمَا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیْم، عَنِ ابنِ إِسْحَاقَ؛ قَالَ: أسلمَتْ وهِیَ صَغِیْرَة. (التاریخ الکبیر، ج 2، ص 770، المحقق: صلاح بن فتحی هلال، الناشر: الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1427 هـ( می گوید که عایشه دختر ابوبکر پس از 18 تن اسلام آورد، و صغیره بوده است.[/quote]
حضرت تاریخ دان هم نمی داند که همه کفار مسلمانان را در آن هنگام آزار نمی دادند:
محمد بن عمر واقدی از هشام بن سعد از زهری نقل می کند چون مسلمانان زیاد شدند و ایمان آشکار شد، گروهی از مشرکان و کافران قریش بر کسانی از قبایل خود که ایمان آورده بودند، حمله کردند و آنها را زندانی کردند و شکنجه می دادند و میخواستند آنها را از دین برگردانند. پیامبر به آنها فرمود پراکنده شوید. گفتند: ای رسول خدا کجا برویم؟ با دست سوی حبشه اشاره کرد و پیامبر آنجا را برای هجرت اصحاب خود از همه جا بیشتر دوست می داشت، گروه قابل ملاحظه ای از مسلمانان به آن سرزمین رفتند، برخی تنهایی و برخی همراه همسر و خانواده. (طبقات الکبری، برگردان مهدوی دامغانی، جلد 1، ص 190)
رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک