عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
به شاه جهان گفت بوزرجمهر
که ای شاه نیک اختر و خوب چهر
یکی آرزو کرد موزه فروش
اگر شاه دارد به گفتار گوش
فرستاده گوید که این مرد گفت
که شاه جهان با خرد باد جفت
یکی پور دارم رسیده به جای
به فرهنگ جوید همی رهنمای
اگر شاه باشد بدین دستگیر
که این پاک فرزند گردد دبیر
(شاهنامه، ویرایش استاد جلال خالقی مطق، پوشینه 7، رویه 437)
دین هندوها هم از دین زرتشتیها جدا هستو در ایران کاستهای نژادی نبوده است، امروزه هم در هند کاست نیستو برخی از هندوهای تندرو چنین باورهایی دارند. :D
اسلام ما را آزاد کرد؟ اندکی ببینید تازیان مسلمان در ایران چگونه از ایرانیان باج میخواستندو اگر نمیدادند مردان را کشتار میکردند و کودکانو زنان را به بردگی بردند:
سلمان بن بریده گوید: چنان بود که وقتی سپاهی از مومنان، پیش امیر مومنان می شد یکی از اهل حدیث و فقه را سالارشان می کرد، گروهی به پیش وی فراهم آمده بود و سلمة بن قیس اشجعی را بر آنها گماشت و گفت: ((به نام خدای حرکت کن و در راه خدای با منکران خدای جنگ کنید و چون با دشمنان مشرک خویش روبرو شدید آنها را به سه چیز بخوانید، به اسلامشان بخوانید اگر اسلام آوردند و خواستند در جای خویش بمانند، می باید از اموال خویش زکات دهند، از غنیمت مسلمانان سهم ندارند و اگر بخواهند در حقوق و تکالیف همانند شمایند. اگر اسلام نیاوردند بگویید جزیه دهند، اگر جزیه را پذیرفتند با دشمنان آنها جنگ کنید و آنها را با خراجشان واگذارید و بیش از توانشان بر آنها تحمیل نکنید. اگر جزیه نپذیرفتند با آنها جنگ کنید که خدا بر آنها نصرتتان می دهد، اگر در قلعه ای حصاری شدند و خواستند و حکم خدا و حکم پیمبر وی تسلیم شوند، تسلیم به حکم خدا را نپذیرید. که شما نمی دانید حکم خدا و پیمبر وی درباره آنها چیست؟ اگر خواستند به ذمه خدا و ذمه پیامبر خدا تسلیم شوند ذمه خدا و ذمه پیمبر او را به آنها ندهید و ذمه خود را عرضه کنید، اگر با شما جنگیدند نامردی نکنید و خیانت نکنید و اعضای کشتگان را نبرید و مولود نکشید.)) سلمه گوید: برفتیم تا با دشمنان مشرک خویش برخوردیم و آن ها را به چیزهایی که امیر مومنان دستور داده بود دعوت کردیم، از مسلمان شدن ابا کردند، آنها را به خراج دادن خواندیم که از پذیرفتن آن نیز ابا کردن، با آنها بجنگیدیم و خدا ما را بر آنها ظفر داد، جنگاوران را بکشتیم و زن و فرزند اسیر کردیم و اثاث را فراهم آوردیم. (تاریخ طبری، برگردان: ابواقاسم پاینده، پوشینه 5، رویه 2022 - 2021)
ایکاش فقط به من دروغ می بستی ولی تو خودت هم به خودت دروغ می گی و ثبات شخصیت نداری و شاید اصلا شخصیت نداری ( به
خاطر سخنان رکیکی که در وجود خودت بود و به من نسبت دادی ) پس واقعا ارزش دهن به دهن شدن نداری . . . وقتی شازده سوارت
شد می فهمی چه کسی خودش را جر می ده و چه کسی عقل نداره . . .
شماهایی که تحمل سخن مخالف را ندارید ( به فرض که من 100 % هم اشتباه کرده باشم ) اگر سوار خر قدرت بشید روی تمام خونریزان و مستبدین تاریخ را سفید می کنید
تمدنتون هم بخوره توی سرتون . . . اگه تمدنی داشتید از چهار تا ( به قول خودتون ) عرب بو گندو شکست نمی خوردید !!! فقط باد الکی
اگه تمدنی داشتید شاگرد کفاش اجازه درس خوندن داشت
اگه تمدنتون هنوز ادامه داشت ( مانند هندوستان که هنوز در اون کاست طبقاتیه ) آخوندهای زرتشتی اجازه نمی دادند شماها از طبقه نجس ها و یا گداها پاتون را یک قدم بالاتر بزارید :D
از صدقه سر اسلام آزاد شدید فحش به اسلام می دید ؟ بنازم چشم و رو و حیا را
هر چه نویسنده و دانشمند و فیلسوف و شاعر دارید متعلق بود به 1000 سالی که مسلمان بودید و دقیقا از 400 سال پیش که
سلسله منحوس صفویه سوار خر قدرت شد دیگه چیزی از تمدن شما خارج نشد . . .
اگر گذشته ایران افتخاری داشته باشه در امثال حافظ و مولوی و سعدیه و یزدگرد اوله که اتفاقا جهان وطنی فکر می کردند نه شاهان
سفاک و خونریزی که شما سنگشون رو به سینه می زنید . . . بر عکس شما من آن قدر شرف و ثبات شخصیت دارم که بگم این آخرین
سخن من در خصوص این مباحث کثیف و نژادپرستانه است . . . . اگر هم کسی دنبال حقیقت باشه می فهمه چه کسی
سفسطه و مغلطه کرد و حق با کی بود . . .
بدرود
ایمیل:[email protected]
1 - تروریست بودنشان: امروزه با این که بیشتر مسلمانان ناتازی هستند، بیشتر تروریستها تازیان هستندو خاورمیانهایها را بد نشان داده اند، با این که ایرانیان تا کنون هیچ گروه تروریستی نداشتندو بیشتر تروریستهای جهان میان عُمَریان به ویژه عربهایشان بوده است. گروه الاحوازیه که بدست تازیان اهواز درست شده است دهها تن ایرانی را ترور کرده است.
2 – همگونساز بودنشان: همانگونه که در دیدگاه پیش نشان دادم تازیان بسیاری از مردم را جدای از اسلامیزه کردنشان، عربیزه هم کردند. امروزه هم دارند همین کار را می کنند، بعثیان در سوریهو به ویژه در عراق کوشیدند مردم ناتازی را عربسازی کنندو صدامو داعش نسلکشیهای بسیاری از کردها کردندو خود صدام کارزار عربسازی همانگونه که پیشتر لینک آن را فرستادم در شمال عراق برای ناتازیان درست کرده بود. امروزه هم عربها می کوشند ایرانیان را از تاریخ پاک کنند، مانند آن که دریا پارس را با نام زشت خلیج العربی میخوانند یا دانشمندان مسلمان ایرانی مانند، بخاری، غزالی، فارابی را میکوشند عرب نشان دهند یا دست کم پیشینه قومی آنان را ناآشکار سازند یا با این که هیچ هنرمند و دانشمندی از حجاز نبود، فلسفهو دانش، هنر را در جهان اسلام، میکوشند دستاورد عربها نشان دهند زیرا کتابها به عربی نوشته شدهاندو اسلام دین عربها هست، همچنین تازیان باور دارند تکگروه J که در ژن مردم آسیای غربی چیره بر دگر تکگروهها هست را، ژن عربی نشان دهند بگویند مردم خاورمیانه همه عرب هستند، با این که زبان عربی کمتر از 3000 سال پیش از میلاد از زبان پوریوسامی یا نیاسامی جدا شدو گویشورانش از آفریقا به آسیا آمده اند و تکگروه J بیش از 40000 هزار سال پیش از میلاد در خاورمیانه پیدا شد. پس امروزه عربها کوشش بسیاری می کنند تا ایرانیان عرب کنندو هنوز که هنوز مانند 1400 سال پیششان همین سیاست را دارند. هستی ملت ایران از سوی تازیان در خطر هست. اگر صدام ایران را می گرفت شک نکنید کار نیمه تمام تازیان را انجام میدادو ایران را عربیزه می کرد.
در پایان کسانی که میاندیشند کینه ما برای هزاران سال پیش است، سخت در اشتباه هستند خود صدام نام جنگش را "قادسیه صدامی" گذاشته بود و سازه "شمشیرهای قادسیه" را هم به یاد آن درست کرده بود، جنبشهای سلفیگریو وهابیگری هم مانند برخی از جنبشهای ایرانی که خواهان بازگشت به ایران باستان هستند، خواهان بازگشت به "صدر اسلام" هستندو پس اگر ما فراموش کنیم، تازیان فراموش نمیکنند. برخی هم که سخنان جهانمیهنی میزنند، هنوز ایرانمیهنی به جا نمیآورندو سگخدمتی دشمنان را کنند، چگونه کسی که نمی تواند یک کشور را میهن خود بداند، جهان را میهن خود میکند؟ حضرت عالی که ایرانستیز باشد، مشکلش تنها ایران باستان نیست بلکه از ایران نوین، زمانی که ایرانیان از زیر فرمانروایی تنگچشمان ترکو مغول در آمدند هم است. زیرا در این زمان ایران پا به شیعهگذاری کندو امروزه شیعه بخش مهمی جدایی کیستی ایرانیان از تازیان در بخش دین است. این میهنفروشان کاسهلیس بیگانهپرست را بایستی به اربابشان، همانا عربستان سعودی وهابی پس فرستاد.
پیشتر بارها و بارها در مورد عناوینی که بکار می برید بسیار توضیح دادم اما نرود میخ آهنین در سنگ
این کامنت حداقل به شما یادآوری می کند چه استدلال هایی مطرح شد و ما چه نقد های اساسی به این گفتار شما وارد است
در پایان تبریک می گویم بحث را با موضوعات بی اهمیتی مثل اپیس تغییر جهت دادید تا با تکیه بر آن وضع موجود را قابل پذیرش کنید
التعریب (اندکی اگر پایین بروید، در گوشه چپ این بخش را میبینید)
به هر روی کشتوکشتار جزو جدانشدنی از کشورگشایی است، خود آغامحمدخان آذربایگانی مگر آن همه چشموچال را در نیاورد. با این روی همین همگونسازیهای تازیان مانند اسلامیکردن با عربیکردن به خوبی انگیزههای نژادپرستانه کشورگشاییهایشان را نشان میدهد، برخی از چپوچولههای تازیپرست هم که تنها یاد گرفته اند آمریکا امپریالیست است، آیا امپریالیسم عربی را نمیبینند؟
نیچه مسیحیت و کمونیزم را در یک کفه ترازو می دید که در هر دو فقر و بدبختی ستایش می شود و افراد برای رهایی از فقر اعمال مشابهی انجام می دهند و ثروتمندان را به دلیل ثروت تکفیر می کنند و هرگونه تلاش برای کسب ثروت را گناه و دزدی می شمارند، نیجه خدایان یونان و فرهنگ ثروتمندان یونان را ستایش می کرد چون معتقد بود آنان با طرز پرستش خویش درواقع نه خدا را بلکه خود را ستایش می کنند و جامعه را به جلو حرکت می برند و از سکون و فقر جوامع کمونیستی و مسیحی می گریزند
نیچه تفاوت های فردی و عقیدتی انسان ها را درک می کرد
در کشورهای لیبرال درب های میخانه و کلیسا باز است و پادشاهان مشروطه در حال تاج داری هستند و این فرهنگ عمومی بخشی از جامعه با زور سرنیزه سرکوب نمی شود افسوس که در شوروی سابق مجسمه های غول پیکر از جنایتکاران بزرگ چون استالین ساخته می شود درب های کلیسا بزور بسته می شد و افراد در حال ستایش مومیایی لنین خدای گونه بودند ( بگذریم که خود استالین در جنگ جهانی دوم درب های کلیسا را برای فریب توده ها باز کرد)
در قرن هایی مثل قرن 19 سرنوشت و اعمال فاشیست ها و کمونیست ها رو دیدیم و لیبرال دموکراسی بهداشت و رفاه و امنیتی به بشریت اعطا کرد که در طول تاریخ بشر بی نظیر بوده است مسلما بهشت برین و آرمان شهر ارسطو فقط در قصه ها پیدا می شود و دروغ های عوام فریبانه اما لیبرالیسم در این مسیر حرکت کرد و در تلاش است با انعطاف خویش وضعیت را با علم در حال تکامل بشر هنوز بهبود ببخشد بهشت نساخت اما زندگی بی نظیری به بشریت اعطا کرد هیچ یک از اجداد بشری مانند امروز رفاه،بهداشت، امنیت، آزادی و فراوانی در غذا و پوشاک مانند بشر امروز نداشتند.
خوشبختانه ایشان متعلق به ارتجاع سرخ و سیاه نیستند و دست هایش به خون هم میهن های خویش آلوده نیست، پس از این رو می توان به وی اعتماد کرد، نوشته های ایشان در تضاد با اهریمن سرخ و سیاه است
اتحاد سرخ به دلیل آمریکا ستیزی همواره در پی حمایت از ارتجاع سیاه بوده است با اینکه نه به آزادی به سبک لیبرالیسم باور دارند نه ملی گرایی را می پسندند (حتی از هر موضوعی که باعث تضعیف ایران شود استقبال می کنند همانگونه که پیشتر شوروی را به دلیل اشغال آذربایجان ستایش کردند) نه به تفاوت های فردی ارزش می گذارند گاهی ژست های می گیرند که با اعتقاد آنان در تضاد است و نشان فریب کاری و ریا کاری است پیشتر ار رژیم شاه خرده می گرفتند که چرا مانند سوئیس و بریتانیا نیست امروز می گویند سپاسگزار باشید که کشور شما مانند سوریه نشده است، چند روز پیش سالگرد راهپیمایی زنان سرزمینم در اعتراض به حجاب اجباری در حدود چهل سال پیش بود ارتجاع سرخ به دلیل آمریکا ستیزی از ارتجاع سیاه حمایت کردند و همان طور که بزرگ پیشین آنان طبری یک شبه مسلمان شد بقیه توده ای ها گفتند آمریکا ستیزی در راس امور است و ایرادی ندارد حجاب سر کنیم، اینک نیز این اشخاص همان سیاست های پیشین خویش را با رنگ و لعاب مختلف و خائنانه و ضد میهنی خویش دارند
منبع: https://kheradgan.ir/پاسخ-به-مطلب-کوروش-جنایتکار-جنگی/
شما از سایت آوردید، منم از سایت آوردم.
روز خوش
«فرهنگ بابل باستان در طول دو سده تسلط پارسها گسترش یافت. اختر شناسی ریاضی بابل تحت فرمانروایی هخامنشیان پیشرفت ویژهای داشت. توفیقات آن از جمله بزرگترین پیشرفتهای تاثیر گذار تمدن باستان به شمار میرود. در همان دوران حقوق بابل به شکوفایی رسید. تحولات چشمگیری نیز در روابط اجتماعی- اقتصادی کشور روی داد» (داندامایف، 1391: ص 9)
امروزه به کمک کشفیات باستان شناسی کتیبه هایی را از شهر بابل در اختیار داریم که به طور واضح بیان میکنند که شهر شکوهمند بابل پس از تصرف توسط ایرانی ها همچنان در صلح و آرامش به سر میبرده و زندگی به شکل معمول خود جریان داشته است. دکتر شاهرخ رزمجو در اینباره میگوید:
«مدارک دیگری از بابل در اختیار داریم که شامل لوحها و کتیبههای گلی هستند، این لوح مربوط به دو روز پس از فتح بابل می شود. زمانی که هنوز خود کوروش وارد بابل نشده بود و سپاهیان ایران بابل را تصرف کرده بودند. در اینجا یک معامله شرح داده میشود که در آن گوسفند رد و بدل میکنند برای پرداخت، این _موضوع_ به ما میگوید که مردم مشغول زندگی عادی خود هستند و کشتار و غارت به نظر نمیآید زیرا این اسناد باید در دیوانخانهها تنظیم میشد، شاهدان باید حضور مییافتند و تأیید و امضا میکردند. ما مجموعهای از این لوحهای مربوط به روزهای بعد از سقوط بابل داریم که نشان میدهد همه چیز سر جای خودش است» (رزمجو، 1392).
به کمک همین کتیبه های بابلی مشخص میشود کوروش بزرگ حتی پس از فتح بابل بسیاری از مقامات اداری و حکومتی را در جایشان ابقا کرد و اداره بابل به دست خود بابلی ها انجام میشده است به عنوان نمونه دکتر پی یر بریان مینویسد:
«در حکومت داخلی بابل نیز هیچ تغییر ناگهانی رخ ننموده است. در سه سال اول تسلط قدرت پارسی، بالا ترین مقام اداری کشور شخصی به اسم نبو-اَهِبولیت بوده است، که هم او در زمان نبونعید شغل sakin temi عالی ترین مقام اداری کشور را بعد از والی مملکت بر عهده داشته است» (بریان،1378:ص186).