عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
درست میفرمایید و این جمله از آناتول فرانس هست، اتفاقا در همین کتاب خدایان تشنهاند ولی صرفا در ترجمه محمدتقی غیاثی چاپ اول سرو 1363
( فردریک نیچه ، فیلسوف شاعر و شاعر فیلسوف شهیر آلمانی ))[/quote]
ادرس دقیقش رو میدادید بهتر بود، من اکثر اثارشو خوندم، جملات مشابه زیاد داره اما چنین جمله ای ندیدم.
دنی دیدرو، مغز بزرگ روشنگری و فیلسوف ماتریالیست شعری دارد به نام Les Eleutheromanes. در پایان شعر میگوید «طبیعت، نه ارباب میآفریند نه برده» و سپس درباره کشیش و پادشاه چیزی میگوید که نزدیک به این جمله است:
And its hands would weave the entrails of the priest
For the lack of a cord with which to strangle kings
دیدرو اول وضع جامعه را توصیف میکرد و نشان میداد که چنین وضعیتی «طبیعی» نیست، سپس وضع دستگاه حکومت را بازتاب و نتیجه وضعیت جامعه معرفی میکرد.
کار نیچه کاملاً برعکس است. نیچه هم مثل لیبرالها اعتقاد داشت که یک عده ذاتاً و طبیعتاً برای بردگی و کارگری خلق شدهاند، یک عده برای سروری و اربابی. در فراسوی نیک و بد میتوان این مضامین را دید.
راه نیچه مثل لیبرالها در نهایت هم به کشیش نیاز خواهد داشت هم به پادشاه. چون اگر تضادها «طبیعی» باشد، برای مهار تضاد طبیعی چارهای جز این نمیماند که شاه و کشیش را بر فراز جامعه قرار دهیم و جایگاهشان را هر دم مستحکمتر کنیم.
البته این جمله را به آناتول فرانس هم نسبت میدهند. آناتول فرانس با دیدرو همدل بود، اما انقلابهای بورژوایی را بیرحمانه نقد میکرد و نشان میداد که بورژوازی هم مجدداً دست به دامان کشیش و پادشاه میشود. محصول این نقد رادیکال، رمان بزرگ «خدایان تشنهاند» است.
آناتول فرانس درباره دمکراسی بورژوایی میگوید : «دمکراسی یعنی اینکه ثروتمند و فقیر هر دو به یک اندازه از خوابیدن زیر پل منع شوند!»
( فردریک نیچه ، فیلسوف شاعر و شاعر فیلسوف شهیر آلمانی ))
مطالعه کتب تاریخی که توسط یک طرف ماجرا نگارش شده حماقته.