رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

عصر پهلوی به روایت اسناد

عصر پهلوی به روایت اسناد
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
tahqiq
tahqiq
1398/12/19

کتاب‌های مرتبط

مریوان از فراسوی زمان
مریوان از فراسوی زمان
5 امتیاز
از 1 رای
صحیفه نور - جلد ۸
صحیفه نور - جلد ۸
4.4 امتیاز
از 6 رای
مثل برف آب خواهیم شد
مثل برف آب خواهیم شد
4.3 امتیاز
از 6 رای
The dynasty of the Qajars
The dynasty of the Qajars
4.8 امتیاز
از 9 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد

تعداد دیدگاه‌ها:
146
دوستان لطفا بحث تموم شده رو شروع نکنید که ربطی به موضوع کتاب ندارد.
سپاس گذارم
اما اگر استدلال دوست دارید میپرسم که به قول شما خدا بزرگترین است، یعنی چه؟!!! با چه قیاس کنیم خدا را که او را بزرگتر یا بزرگترین خوانید؟!!! به چه حقی چنین کاری کنیم؟؟ اگر قیاس کنیم که خدا بزرگترین است از هر چیزی، این خود شرک است، شرک خفی که به خود اجازه دهیم خدا را در قیاس آوریم
آنکس که خدا را شناخت و بزرگی او را باور کرد تر و ترین نگوید
که قیاس احد در بزرگی با غیر او، خود قبول شریک است
و نیز الله اکبر شعار مشرکان پیش از اسلام نیز بود، قبل از میلاد نبی و ظهور اسلام، که مشرکان گرد کعبه با بتهای فراوان شعار میدانند الله اکبر (الله بزرگتر ویا به تاویل شما بزرگترین است) البته منظورشان در بین تمام اصنامی که داشتند الله را بزرگترین میدانستند، و الله را میشناختند، استدلال اینکه مشرکان پیش از اسلام الله را باور داشتند و میشناختند فراوان است، نام پدر رسول الله، عبدالله بود، و در پیمانی که کافران نوشتند و حضرت و یارانش را به شعب ابیطالب تبعید کردند، بعد از خوردن موریانه ها لغت الله برجای ماند، پس در عهدنامه کافران لغت الله نوشته شده بود. آیا کسی که عظمت خدا را دیده و لمس کرده نیاز دارد درباره بزرگتر یا بزرگترین در معنی لغت اکبر بحث کند؟! حال از استدلال لذت بردید؟ آیا استدلال کلام در ترجمه و تاویل از دیدگاه شما باعث آرامش دل خواننده گردد یا در عمل باعث افزودن شعله تردید دل دینگریزان و تبدیل آنها به دینستیزان؟ بگذارید دینداران دیندار بمانند و دینگریزان دینگریز، اما باعث تبدیل دینگریزان به دینستیزان نشوید
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
عقل و استدلال، تا درِ خانه،راه میبرد، اما اندر خانه، راه نمیبرد
شما تاویل سخن به علمهای خود، و معرفت، و فلسفه های خود کنی
عرصه ی معنی فراخ است
از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی و عرصه بینی
[quote='kavehmk']مثل شما مثل شخصی ست که با انگشت ماه را نشان دهند و شما تفسیر سر انگشت کنید و تفسیر اثر انگشت
ابیات را جواب ندهید و مثل را جواب گویید!!
[/quote]
شما استدلالی بکار نبرده اید بزرگوار؛ به جای نقد سخنانم؛ به ریشخند خودم پرداختید.
بابت ابیات فوق العاده ای که قرار داده اید تشکر می کنم. ولی اگر در جای استدلال به کار برده اید؛ با کمال شرمندگی پاسخی به اشعار زیبای شما ندارم.
مثل شما مثل شخصی ست که با انگشت ماه را نشان دهند و شما تفسیر سر انگشت کنید و تفسیر اثر انگشت
ابیات را جواب ندهید و مثل را جواب گویید!!
در رحم از بند ناف تغذیه کنید و معنای تا جنینی کار خون آشامی است را درک نکنید
عاشق مصنوع او شده اید و غرق در لذت کلام
شما ترجمه کنید و لذت برید که اگر درک کلام در ترجمه است خوش به سعادتتان
[quote='kavehmk']مثل ایشان مثل کسی ست که میگویی خدا بزرگتر است یعنی چه؟ از چه بزرگتر است؟! میگوید بخدا فحش میدهی؟ خدا را باور نداری؟ و با لغت بی ربط معاد به موضوع بحث میخواهد دهان را ببندد و لالمان کند تا خود خنک به خواب رود
[/quote]
عرض می شود که الله اکبر؛ تفضیل نیست که ترجمه کنید خدا "بزرگتر" است. بلکه وقتی تفضیل بدون "مِن" بکار رود؛ در جایگاه صفت عالی بکار رفته که ترجمه اش می شود خدا "بزرگترین" است.
واقعا آقای jeramiah چه حوصله وقت اضافه ای داری که با اساتیدی مثل khwanirath بحث میکنید، ایشان بزرگترین اتفاق زندگیشون معاد است است که هنوز اتفاق نیافتاده است، و مثل ایشان مثل کسی ست که میگویی خدا بزرگتر است یعنی چه؟ از چه بزرگتر است؟! میگوید بخدا فحش میدهی؟ خدا را باور نداری؟ و با لغت بی ربط معاد به موضوع بحث میخواهد دهان را ببندد و لالمان کند تا خود خنک به خواب رود
نی نگویم زانک تو خامی هنوز در بهاری و ندیدستی تموز
این جهان همچون درختست ای کرام. ما برو چون میوه های نیم خام
سخت گیرد خامها مر شاخ را. زانک در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان. سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان. سرد شد بر آدمی ملک جهان
سخت گیری و تعصب خامی است. تا جنینی کار خون آشامی است
چیز دیگر گوید اما گفتنش. با تو روح‌القدس گوید بی منش
نه تو گویی هم به گوش خویشتن نه من و نه غیر من ای همچو من
همچو آن وقتی که خواب اندر روی. تو ز پیش خود به پیش خود شوی
بشنوی از خویش و،پنداری فلان. با تو اندر خواب گفتست آن نهان
تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق. بلک گردونی و دریای عمیق
خود چه جای حد بیداریست و خواب. دم مزن والله الاعلم بالصواب
دم مزن تا بشنوی از دم ز نان.
آنچه نامد در زبان و در بیان
دم مزن تا بشنوی زآن آفتاب
آنچه نامد در کتاب و در خطاب
عاشق صنع خدا با فر بود
عاشق مصنوع او کافر بود
معمولا اسناد اعم از سندوعکس می تواند مقدمه نوشتن درباره یک حادثه تاریخی گردد ازاین جهت اسناد این چنینی قابل توجه می باشند.
یعنی آیه ای که خودش قرار داده را هم نمی بیند. ترجمه ای که خودش قرار داده را ببینیم:
[quote='Jeremiah']
فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس چون با کسانى که کفر ورزیده‌اند برخورد کنید، گردنها[یشان‌] را بزنید. تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید، پس [اسیران را] استوار در بند کشید؛ سپس یا [بر آنان‌] منّت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید]، تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود. این است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مى‌خواست، از ایشان انتقام مى‌کشید، ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید، و کسانى که در راه خدا کشته شده‌اند، هرگز کارهایشان را ضایع نمى‌کند.[/quote]
بعد که مفسر معظم دید چنته اش خالی ست به مهمل بافی روی آورده:
[quote='Jeremiah']
می گوید هنگامی تا هنگامی که در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود، نه می گوید هنگامی که در میدان جنگ آنان را دید،[/quote]
یعنی چه؟ یعنی می خواهد بگوید درست است که آیه می گوید "در جنگ؛ اسلحه را بر زمین بگذارند"؛ ولی منظور میدان جنگ نیست! لابد خداوند این اصطلاح "در جنگ" را هم برای قشنگی در آیه آورده! ایشان تصور می کنند منظور آیه این است که کافران را هر جا دیدید بکشید تا اینکه کافران دیگری که به میدان جنگ می روند سلاح را بر زمین بگذارند! چون قاعدتا کسی که در خارج از میدان جنگ کشته شده باشد؛ نمی تواند بعد در میدان جنگ برود که حالا بخواهد سلاح به زمین بگذارد یا نگذارد. سوال اینجاست که با این برداشت ایشان؛ آن فرد کافری که علی رغم مشاهده کشته شدن سایر کافران در خارج از کارزار؛ می پذیرد که به میدان جنگ برود؛ اگر قرار بود در میدان جنگ بابت این مسئله سلاحش را زمین بگذارد؛ اصلا چرا به میدان جنگ رفت؟ این هم بی سوادی بعدی علامه!
والعاقبه للمتقین
دانشمند نادان ما؛ باز هم خود را به علی چپ می زند. ما چه گفتیم؟
[quote='Khwanirath']مشخصات این کافرانی که مثل چارپا بدنبال بهره مندی از دنیا هستند بدین گونه است:
.
آیه ۴: سلاح به دست می گیرند و با مسلمین می جنگند
[/quote]
ایشان چه گفت؟
[quote='Jeremiah']
در آیه چهار آیا گفته شده است کافران جنگ‌ابزار بدست گیرندو با مسلمانان جنگند؟ تا آنجایی که آیه نشان دهد به مسلمانان گفته شود این کارها را بکنید. حجت الاسلام خونیرثی باز تفسیر به رای کرد[/quote]
ما در جواب و برای اینکه نشان دهیم تفسیر به رای نیست و در تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی هم ذکر کرده؛ از المیزان قرار دادیم:
[quote='Khwanirath']
برای اینکه باز هم تشت رسوایی اش را از بام بیندازم و مزه پرانی اش در خصوص "تفسیر به رای" را کم نمک کنم؛ تفسیر المیزان را ببینیم؛
پس مراد از (لقاء) در جمله (فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب ) برخورد با کـفـار اسـت در جـنـگ............(حـتـى تـضع الحرب اوزارها) - (اوزار حرب ) به معناى سنگینى هاى جنگى یعنى اسـلحه اى است که جنگجویان با خود حمل مى کنند، و مراد از وضع آن، بطور کنایه تمام شدن جنگ است.
[/quote]
الان چه می گوید؟
[quote='Jeremiah']
می گوید هنگامی تا هنگامی که در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود، نه می گوید هنگامی که در میدان جنگ آنان را دید، حضرت گویا جهان امروز را با بیابان عربستان 1400 سال پیش جابجا گرفته است در آن زمان مردان و جنگاوران شمشیر با خود می بردند، تا همین زمان قاجارش هم نبردگان قداره می‌بستند. باز هم نمی دانم سنگینی جنگ ابزار چه ربطی به سخن این روده‌دراز دارد: «سلاح به دست می‌گیرند و با مسلمین می جنگند» در این آیه قرآن بدون هیچ پیش‌درآمدی میگوید هنگامی که کافران را می بینید با آنان بجنگید تا جنگ‌ابزار زمین بگذارند آغاز جنگ از سوی کافران نیست . پاسخی نداری که بگویی. حضرت که خودش را استاد عربی می داندو باور دارد یک ترجمه درست پس از 1400 سال نیست، آیا خودش ترجمه‌ای چاپ کرده است که بخوانیم، یا دارد تنها روده‌درازی کند؟ .[/quote]
تا به الان که ما می گفتیم منظور کافرانی هست که سلاح به دست گرفته و به جنگ مسلمین آمده اند؛ انکار می نمود که تفسیر به رای است. الان که از المیزان قرار داده ایم که همین را می گوید؛ بی نوای نگونبخت نمی داند چه بگوید؛ به فرافکنی روی آورده است.
عصر پهلوی به روایت اسناد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک