عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
[quote='siawash110']متن نامه بختیار و سنجابی و فروهر به شاه : ...[/quote]
بسیار هم عالی و زیبا و منطقی.
درباره ایرادها و کاستیهای دوران پهلوی و استبداد و سیستم تک صدایی آن زمان و کیش شخصیت شاه و هزارو یک نقص دیگر حرفی نیست.
لطفاً شما ملی گرایان واله و شیفته بختیار هم درباره ارتباط ایشان با صدام و کسب کمک از بزرگترین قصاب جوانان ایران توضیح دهید و ما را مستفیض فرمایید.
از جناب سنجابی هم فیلمی هست که در بالکن جماران شانه به شانه آیت الله ایستاده و یک دست به دست ایشان می زند و با دست دیگر تبرک را به دستهای دراز شده ملت انتقال می دهد.
پیشاپیش ممنون از توجیهات شما.
حاصل تمام این اوضاع توأم با وعدههای پایان ناپذیر و گزافه گوییها و تبلیغات و تحمیل جشنها و تظاهرات، نارضایی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایهها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ میگردند و دست به کارهایی میزنند که دستگاه حاکمه آن را خرابکاری و خیانت و خود آنها فداکاری و شرافت مینامند.
این همه ناهنجاری در وضع زندگی ملی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست، مدیریتی که بر خلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر جنبهٔ فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کردهاست. در حالی که «نظام شاهنشاهی» خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت در پهنهٔ تاریخ ایران میباشد که با انقلاب مشروطیت دارای تعریف قانونی گردیده و در قانون اساسی و متمم آن حدود «حقوق سلطنت» بدون کوچکترین ابهامی تعیین و «قوای مملکت ناشی از ملت» و«شخص پادشاه از مسئولیت مبری» شناخته شدهاست.
در روزگار کنونی و موقعیت جغرافیایی حساس کشور ما ادارهٔ امور چنان پیچیده گردیده که توفیق در آن تنها با استمداد از همکاری صمیمانهٔ تمام نیروهای مردم در محیطی آزاد و قانونی و با احترام به شخصیت انسانها امکانپذیر میشود. این مشروحهٔ سرگشاده به مقامی تقدیم میگردد که چند سال پیش در دانشگاه هاروارد فرمودهاند:
«نتیجهٔ تجاوز به آزادیهای فردی و عدم توجه به احتیاجات روحی انسانها ایجاد سرخوردگی است و افراد سرخورده راه منفی پیش میگیرند تا ارتباط خود را با همهٔ مقررات و سنن اجتماعی قطع کنند و تنها وسیلهٔ رفع این سرخوردگیها احترام به شخصیت و آزادی افراد و ایمان به این حقیقتهاست که انسانها بردهٔ دولت نیستند و بلکه دولت خدمتگزار افراد مملکت است». و نیز به تازگی در مشهد مقدس اعلام فرمودهاید «رفع عیب به وسیلهٔ هفتتیر نمیشود و بلکه به وسیلهٔ جهاد اجتماعی میتوان علیه فساد مبارزه کرد».
بنابراین تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آیندهٔ ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.
بیست و دوم خرداد ۱۳۵۶
دکتر کریم سنجابی / دکتر شاپور بختیار/ داریوش فروهر
پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاکنندگان زیر بنا بر وظیفهٔ ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمیشناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همهٔ اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینماییم.
در زمانی مبادرت به چنین اقدامی میشود که مملکت از هر طرف در لبههای پرتگاه قرار گرفته، همهٔ جریانها به بنبست کشیده، نیازمندیهای عمومی به خصوص خواروبار و مسکن با قیمتهای تصاعدی بینظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشتآور گردیده، نفت این میراث گرانبهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامههای عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونتهای پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشا و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشاندهاست.
ضمنا کسانی که خارج از کشور هستند تمامشان رابین هود و شجاعند و خارج از گود نشسته اند و می گویند لنگش کن !
اگر هم می گویی ما داخل هستیم و خیلی رابین هودیم ، به ناچار اعتراف کرده اید که دست کم نیمچه آزادی بیانی وجود دارد . . . .
سالهای پیش یکی از دوستان جمله نغز جالب می گفت :
کوروش پرستان امروز : بسیجیان فردا
به هر حال به جای آسمان ریسمان کردن و پرداختن به گذشته و بحث خاتمی و . . . . مرد و مردانه بیا و بگو کدام یک از آن 11 بندی که گفتم در حکومت شاهنشاه آریامهر وجود نداشت ؟ ؟ ؟
سلطه شاه و کشیش (( مگر در خصوص برخی از شاهان مانند جرج سوم یا عمر ابن عبدالعزیز یا کریم خان زند یا یزد گرد اول )) در همیشه تاریخ ، نتایج مشابه زیر را به دنبال داشته است :
1- تشکیل نهادهای امنیتی برای سرکوب مخالفان
2- زندان های مملو از زندانی سیاسی
3- کشتار خیابانی معترضین
4- سانسور به خصوص در حوزه کتاب و روزنامه
5- در انحصار گرفتن رادیو و تلویزیون
6- محدودیت شدید آزادی بیان
7- شکل گیری طیف وسیعی از افراد پاچه خوار در اطراف همان شاه یا کشیش
8- توهم پیشرفت
9- علاقه مفرط و شدید به خرید و یا تولید تسلیحات نظامی
10- انتخابات فرمایشی و کشکی
11- و از همه جالبتر و برای دیکتاتور ، مصیبت بار تر ، این مورد آخر است :
در زمان فرار یا مرگ : حتی یک نفر ، جانشین مقتدر و با لیاقت ندارد ! زیرا طاغوت و استبداد ، شخصیت افراد را طی سالیان دراز ، کشته است و مانع رشد و تعالی انسان های آزاده و مقتدر ، شده است . . . .
مادرم همیشه می گوید : نان گندم نخورده اید دست مردم که دیده اید ! چرا ما نمی توانیم مانند سایر کشورها فقط برای 4 سال عنان قدرت را به دست یک نفر بسپاریم و دوست داریم تمام امور را برای همیشه و بدون محدودیت زمانی ، بدهیم دست یک نفر و بعد برویم داخل خانه با خیال راحت بخوابیم ! تا پس از گذشت چند سال ، آن شخص و دار و دسته اش بیاید و خواب را بر چشم همه حرام کند ؟