رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
عصر پهلوی به روایت اسناد
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
tahqiq
tahqiq
1398/12/19
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد

تعداد دیدگاه‌ها:
146
[quote='سپربلوط']همین شاپور بختیار ملی گرا درباره دیکتاتوری زمان شاه سخنرانی هایش را نگاه کنید درباره نظامیان شاه هم حرف های جالبی زده نکته جالب این که در زمان شاه هم بارها به زندان افتاد و هم در کاروان سنگی دستش را شکستند حالا برادران سلطنت طلب عاشق و دلباخته او شده اند[/quote]
[quote='siawash110']متن نامه بختیار و سنجابی و فروهر به شاه : ...[/quote]
بسیار هم عالی و زیبا و منطقی.
درباره ایرادها و کاستیهای دوران پهلوی و استبداد و سیستم تک صدایی آن زمان و کیش شخصیت شاه و هزارو یک نقص دیگر حرفی نیست.
لطفاً شما ملی گرایان واله و شیفته بختیار هم درباره ارتباط ایشان با صدام و کسب کمک از بزرگترین قصاب جوانان ایران توضیح دهید و ما را مستفیض فرمایید.
از جناب سنجابی هم فیلمی هست که در بالکن جماران شانه به شانه آیت الله ایستاده و یک دست به دست ایشان می زند و با دست دیگر تبرک را به دستهای دراز شده ملت انتقال می دهد.
پیشاپیش ممنون از توجیهات شما.
آیا انسان منصف با مطالعه این نامه ، منکر شباهت هر دو سیستم می شود ؟ سیستم مبتی بر فرد پرستی و تسلط یک نفر ؟‌سیستم مبتی بر عدم دموکراسی واقعی ؟‌
قسمت دوم نامه :
حاصل تمام این اوضاع توأم با وعده‌های پایان ناپذیر و گزافه گویی‌ها و تبلیغات و تحمیل جشن‌ها و تظاهرات، نارضایی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایه‌ها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ می‌گردند و دست به کارهایی می‌زنند که دستگاه حاکمه آن را خرابکاری و خیانت و خود آن‌ها فداکاری و شرافت می‌نامند.
این همه ناهنجاری در وضع زندگی ملی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست، مدیریتی که بر خلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر جنبهٔ فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کرده‌است. در حالی که «نظام شاهنشاهی» خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت در پهنهٔ تاریخ ایران می‌باشد که با انقلاب مشروطیت دارای تعریف قانونی گردیده و در قانون اساسی و متمم آن حدود «حقوق سلطنت» بدون کوچکترین ابهامی تعیین و «قوای مملکت ناشی از ملت» و«شخص پادشاه از مسئولیت مبری» شناخته شده‌است.
در روزگار کنونی و موقعیت جغرافیایی حساس کشور ما ادارهٔ امور چنان پیچیده گردیده که توفیق در آن تنها با استمداد از همکاری صمیمانهٔ تمام نیروهای مردم در محیطی آزاد و قانونی و با احترام به شخصیت انسان‌ها امکان‌پذیر می‌شود. این مشروحهٔ سرگشاده به مقامی تقدیم می‌گردد که چند سال پیش در دانشگاه هاروارد فرموده‌اند:
«نتیجهٔ تجاوز به آزادی‌های فردی و عدم توجه به احتیاجات روحی انسان‌ها ایجاد سرخوردگی است و افراد سرخورده راه منفی پیش می‌گیرند تا ارتباط خود را با همهٔ مقررات و سنن اجتماعی قطع کنند و تنها وسیلهٔ رفع این سرخوردگی‌ها احترام به شخصیت و آزادی افراد و ایمان به این حقیقت‌هاست که انسان‌ها بردهٔ دولت نیستند و بلکه دولت خدمتگزار افراد مملکت است». و نیز به تازگی در مشهد مقدس اعلام فرموده‌اید «رفع عیب به وسیلهٔ هفت‌تیر نمی‌شود و بلکه به وسیلهٔ جهاد اجتماعی می‌توان علیه فساد مبارزه کرد».
بنابراین تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آیندهٔ ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.
بیست و دوم خرداد ۱۳۵۶
دکتر کریم سنجابی / دکتر شاپور بختیار/ داریوش فروهر
متن نامه بختیار و سنجابی و فروهر به شاه : (‌قسمت اول )
پیشگاه اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی
فزایندگی تنگناها و نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاکنندگان زیر بنا بر وظیفهٔ ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمان‌ها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلی‌حضرت قرار دارد که همهٔ اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیت‌ها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند این مشروحه را علی‌رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.
در زمانی مبادرت به چنین اقدامی می‌شود که مملکت از هر طرف در لبه‌های پرتگاه قرار گرفته، همهٔ جریان‌ها به بن‌بست کشیده، نیازمندی‌های عمومی به خصوص خواروبار و مسکن با قیمت‌های تصاعدی بی‌نظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت‌آور گردیده، نفت این میراث گران‌بهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامه‌های عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونت‌های پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشا و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده‌است.
اینکه ماموریت دارند ایران را به نابودی بکشانند کاملا حرفی درست است و مهمترین ابزار شان برای نابودی ایران جهل عمومی است که این جهل متاسفانه در اکثریت مردم چه مذهبیون خرافی و نادان و مقلد و چه بی بند بار های فکری که دچار یک نوع سردرگمی و خلجان فکری هستند شایع است .هر دو گروه استدلال و منطقشان بر مبنای احساسات ، ظواهر است . شما دوست عزیز که به خاتمی می تازید ، خاتمی هرچی که هست لااقل می داند چه می خواهد الان هم اگر به قول شما در نقش تدارکاتچی هست میداند که برای چی هنوز در این سیستم باقی مانده و می داند برای چی باید بماند ولی شما و امثال شما از آن دسته افرادی هستید که فقط به دنبال از بین بردن وضع موجود هستید بدون اینکه بدانید بعد از آن چه می خواهید و تبیین کرده باشید و این همان اشتباه 40 سال پیش است. شما هنوز در اشتباه 40 سال پیش گیر کرده اید و در همان زمان مانده اید و فکر می کنید اگر همه چیز مثل قبل شود دیگه مشکلی نخواهد بود ولی شهروند گرامی بدان شاه با آنکه دلسوزی و وطن پرستی شدید مثل تمامی مردم ایران داشت ولی بزرگترین اشتباهش همان دیکتاتوری که برگرفته از تفکر و ذات نهفته در تک تک ایرانیان است که خود را عقل کل می دانند و به مشارکت و خرد جمعی و فعالیت بر مبنای تعقل و پایه علمی اعتقادی ندارند. خیلی مواظب باشیم ماموریت نابودی ایران وجود دارد.
همین شاپور بختیار ملی گرا درباره دیکتاتوری زمان شاه سخنرانی هایش را نگاه کنید درباره نظامیان شاه هم حرف های جالبی زده نکته جالب این که در زمان شاه هم بارها به زندان افتاد و هم در کاروان سنگی دستش را شکستند حالا برادران سلطنت طلب عاشق و دلباخته او شده اند:stupid:
خاتمی و بازرگان و بنی صدر و طالقانی و شریعتی و . . . هزاران بار شرف داشتند به امثال زاهدی و نصیری و ناجی و شعبان بی مخ و پری بلنده و اشرف و سایر قصابان و فاحشه هایی که متاسفانه تونل زمان از آنها فرشته ساخته است !‌!‌!‌!
شما آقای آزادی خواه ( و سایر دوستان شاه پرست ) که هنوز سوار خر قدرت نشده اید ، به جای پاسخ منطقی ، سعی در تخریب و توهین و یا بحث های انحرافی می کنید اگر قدرت به دست شما بیفتد بدون شک ، دست قبلی ها را از پشت می بندید . (( برای همین ما مخالف سلطه تک نفره هستیم خواه اسمش شاه باشد یا هر کوفت دیگر . . . اگر هم به جای کشیش گفته بودم آخوند همین آقای می آمد و می گفت آقا چرا جمله آناتول فرانس را تحریف و جعل کرده ای ؟‌؟‌؟‌ همیشه برای آدم بهانه گیر بهانه ای وجود دارد !‌!‌! ))
ضمنا کسانی که خارج از کشور هستند تمامشان رابین هود و شجاعند و خارج از گود نشسته اند و می گویند لنگش کن !
اگر هم می گویی ما داخل هستیم و خیلی رابین هودیم ، به ناچار اعتراف کرده اید که دست کم نیمچه آزادی بیانی وجود دارد . . . .
سالهای پیش یکی از دوستان جمله نغز جالب می گفت :
کوروش پرستان امروز : بسیجیان فردا
به هر حال به جای آسمان ریسمان کردن و پرداختن به گذشته و بحث خاتمی و . . . . مرد و مردانه بیا و بگو کدام یک از آن 11 بندی که گفتم در حکومت شاهنشاه آریامهر وجود نداشت ؟ ؟ ؟‌
واقعا خنده‌دار و مضحک است کسانی که دنباله‌رو افکار شریعتی‌ها و بازرگان‌ها و... هستند، یعنی دقیقا همان کسانی که مسبب گرفتاری و اسارت 40 ساله این ملت و پایه‌گذار سقوط کشور در پرتگاه انحطاط و نابودی‌اند؛ کسانی که اندیشمند مورد علاقه‌شان، شیادی مثل محمد خاتمی است که به‌عنوان سوپاپ اطمینان نظام جهل و ظلم، 8 سال ملت را سر کار گذاشت و سرانجام به نقش و جایگاه واقعی‌اش (تدارکاتچی نظام) اعتراف نمود و هنوز هم با تمام وجود از استبداد دینی حمایت می‌کند و بر طبل تهی اصلاح‌طلبی (استمرارطلبی) می‌کوبد؛... این‌ها دم از آزادی می‌زنند! این‌ها از سلطه شاه و کشیش!! (حتی جرات ندارند و دلشان نمی‌آید بگویند سلطه آخوند) می‌نالند. این‌ها که اساسا پیدایش و حیات‌شان از صدقه سر استبداد دینی حاکم است و بند بند وجودشان از استبداد و تعصب و تحجر پر شده، از طاغوت و استبداد شاهی می‌گویند! غافل از آنکه چهار دهه از انقلاب ایران‌سوزشان گذشته و اگر واقعا ذره‌ای، فقط ذره‌ای برای آزادی و دموکراسی و شعارهایی که می‌دهند، ارزش قائل‌اند باید با ظلم و استبداد کنونی مخالفت ورزند. اما دریغ از یک جمله در مخالفت و نفی آنچه امروز بر سر این ملت می‌آید. به قول شاپور بختیار این‌ها ماموریت دارند که ایران را به نابودی بکشانند و افسوس که به نابودی هم کشاندند.
فکر کنم مهمتر از اینکه جمله مال کیه ،‌ مضمون و معنای خود جمله باشه !‌!‌!‌ بدون شک هم سلطنت طلبها و هم مذهبیون ، مخالف این جمله هستند . کسانی که به قول دوستمان ،‌ در ذات خودشان برای بندگی و بردگی آفریده شده اند و همیشه به دنبال یک نفر منجی کاریزماتیک می گردند .
سلطه شاه و کشیش (( مگر در خصوص برخی از شاهان مانند جرج سوم یا عمر ابن عبدالعزیز یا کریم خان زند یا یزد گرد اول )) در همیشه تاریخ ، نتایج مشابه زیر را به دنبال داشته است :
1- تشکیل نهادهای امنیتی برای سرکوب مخالفان
2- زندان های مملو از زندانی سیاسی
3- کشتار خیابانی معترضین
4- سانسور به خصوص در حوزه کتاب و روزنامه
5- در انحصار گرفتن رادیو و تلویزیون
6- محدودیت شدید آزادی بیان
7- شکل گیری طیف وسیعی از افراد پاچه خوار در اطراف همان شاه یا کشیش
8- توهم پیشرفت
9- علاقه مفرط و شدید به خرید و یا تولید تسلیحات نظامی
10- انتخابات فرمایشی و کشکی
11- و از همه جالبتر و برای دیکتاتور ،‌ مصیبت بار تر ،‌ این مورد آخر است :
در زمان فرار یا مرگ : حتی یک نفر ، جانشین مقتدر و با لیاقت ندارد ! زیرا طاغوت و استبداد ،‌ شخصیت افراد را طی سالیان دراز ، کشته است و مانع رشد و تعالی انسان های آزاده و مقتدر ، شده است . . . .
مادرم همیشه می گوید : نان گندم نخورده اید دست مردم که دیده اید ! چرا ما نمی توانیم مانند سایر کشورها فقط برای 4 سال عنان قدرت را به دست یک نفر بسپاریم و دوست داریم تمام امور را برای همیشه و بدون محدودیت زمانی ، بدهیم دست یک نفر و بعد برویم داخل خانه با خیال راحت بخوابیم !‌ تا پس از گذشت چند سال ، آن شخص و دار و دسته اش بیاید و خواب را بر چشم همه حرام کند ؟
عصر پهلوی به روایت اسناد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک