عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
البته آن چه که در حجاز ریخت گرفت، یک درگیری سیاسی بر سر جانشینی پیامبر بودو شیعهگری در جایگاه دین در عراق عرب بدست ایرانیانو عراقیان نمودار شد، فقه شیعه وارون بر سنی که بنیانهایش سراسر بدست ایران برپا شد [زیرا صحاح سته همه ایرانی بودندو نخستین کسی که تفسیر برای قرآن نوشتو پدر آن باشد طبری ایرانی است] همراه با عراقیان درست شد، با این روی نخستین محدثین شیعه، کلینیو شیخ صدوق، شیخ طوسی، محمد ابن قولویه قمی با پسرش جعفر بن قولویه قمی همه ایرانی بودندو سپس نخست عراقیانی مانند شیخ مفید روی کار آیند. همچنین خاندان جنابی که قرمطی بودند، آموزههای زرتشتیگری را به شیعهگری اسماعیلی آمیخته بودند. ایده بازگشت "موعود" نخستین بار در دینهای ایران مانند زرتشتیگری که سوشیانت استو در دین مهرپرستی، مهر (مسیحیان هم بازگشت مسیح را از روی دین مهرپرستی که در روم گسترش یافته بود، برداشته اند.) ازدواج موقت یا صیغه که در کیش عُمَریان زنا شمرده شود، در دین زرتشتی پیش از شیعه رواگ بوده است (بنگرید به جستار "ازدواج موقت در دین زردشتی و اسلام" نوشته حسین بادامچی، کلثوم غضنفری، پروین داوری) پس این چیزی که دوست ما گفت سخن بیخودی نیست. همچنین اسلام با اینکه زبانشان تازی است چون میان تازیان آمد، با این روی کمتری چیزی که در آن میبینید، آخشیجها یا عنصرهای تازی است، زیرا تازیان دین پیشرفتهو ایدئولوژیکی مانند یهودیان و ایرانیان نداشتندو بتپرست بودند. همچنین برخی از ایرانیان، ایرانیانی بودند که برای تازیان کار می کردند، دستور آنان را انجام میدادند برای نمونه:
عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. پرسید: این چه کتاب است؟ گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کردهاند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمیخوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مغان است و پیش ما مردود است. پس فرمود تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او به هر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند (تذکرة الشعرا، نوشته دولت شاه سمرقندی، رویه 30)
کلا این آقای سیاوش خیلی دوست دارند بحث را به سمت کوروش و اپیس بکشاند و چرت و پرت بگوید که اگر کوروش پرستان حاکم شوند فلان میشود. در تمامی کامت هایش زیر هر کتاب این را میگوید.
درمورد شیعه باید گفت درست میگویید. اما منظور من احکام و فلسفه بود که بعدها نگاشته شد و اکثر علمای آن ایرانی بودند (عراق و بین النهرین دل ایرانشهر بود ناسلامتی) و شیعه فلسفهای کلامی دارد که به گفته ابن خلون ایرانیان به فلسفه های کلامی و نظری اهمیت زیادی قائل هستند.
این را درباره تیسپون بگویم بی شک کتابخانه بود. ولی تیسپون شهر علمی نبود و اکثر کتابخانه ها در شهرهای علمی چون استخر و گندی شاپور بودند. البته کتبی هم حتما نجات یافته و از دل آن فلسفه اسلامی پدید آمد. مانند کتب سهروردی و ابن مقفع
از صدقه سر اسلام آزاد شدید فحش به اسلام می دید ؟ بنازم چشم و رو و حیا را
هر چه نویسنده و دانشمند و فیلسوف و شاعر دارید متعلق بود به 1000 سالی که مسلمان بودید و دقیقا از 400 سال پیش که
اولا ما تمدنمون پایان نیافت و اون رو دوباره با تمامی شکوه بازگرداندیم. شیعه خودش زرتشتیزه کردن اسلام بود.
درضمن فکر میکنی کاست طبقاتی بعد اسلام حل شد. چقدر سادهای تو! ما تا اواخر قاجار کاست طبقاتی داشتیم. در صفحه ای از کتاب رستم التواریخ مربوط به اوایل قاجار نوشته وظیفه یک پادشاه خوب دفاع از طبقات است و نگذارد کسی از طبقهای به طبقه دیگر رود چون شیرازه مملکت بهم میخورد.
اینکه چرا ما فیلسوف نداشتیم این بود که اربابانت که میگی نوکرشون بشیم، تمام کتابخانه های مارا به گفته ابن خلدون و فارسنامه آتش زدند. غیراز آن ممکن نیست! ابن خلدون نوشته که ایرانیان در زمان کیانیان در علم بی نظیر بودند و به علوم عقلی توجه کامل داشتند و زمان حمله اسکندر، او این دانش را به یونان برد و فلسفه یونان را متکامل کرد.
درضمن طبق نوشته اعراب ما کتابخانهای در جندی شاپور داشتیم که تا اواسط اسلام در آنجا تدریس میکردند.
دانشمندان ایران باستان هم بفرما: هوشتانه(که دموکریت یونانی خودرا مریدش میدانست)، آرتاخه (از مهندسان بزرگ هخامنشی)، آذرباد مهراسپندان (فرازمند (حکیم)، اندیشمند، ادیب)، باربد(از تاثیرگذاران تاریخ موسیقی)، بروزیه پزشک(پزشک (پیشوای پزشکان)، اندیشمند، آشنا به زبانهای گوناگون)، بزرگمهر بختگان(اندیشمند)، نکیسا (موسیقی دان)، بوبارس/ ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ (از مدیران آبراهه آتوس)[/quote]با سلام بنده نمی دونم این مباحث چه ارتباطی با دوره پهلوی دارن؟ ولی خدمت شما عرض کنم شیعه در ابتدا بصورت حزبی مخالف در حجاز بوجود آمده بود و در قرن دوم در حالیکه شعوبیه و خوارج در ایران غربی و بعدا شرقی رواج یافت و الیته برخی قبایل با دیدگاه شیعه بعد از جریان کربلا به ایران بنوعی فرار کردند کم کم ایرانیان نیز بدان گرایش پیدا کردند ولیمسلم این امر همه گیز نبود در برخی شهر ها همچون قم و سبزوار رایج تر بود . در مورد آتش زدن کتابخانه ها قبلا بحث آن جای دیگری شده است، مسلما اعراب بدوی مدعی اسلام چیزی از تمدن و فرهنگ نمی دونستن و بدون پروا این موضوع رو خودشون در اسناد تاریخی ابراز کزدند که نیازی به تکرار نیست ولی در اسناد موجود با توجه به آنکه تیسپون مرکز حکومت ساسانی بوده هیچ اشاره ای به کتب ایرانی نشده است ولی قطعا این بدان معنی نیست که کتابی وجود نداشته در هر صورت دراواخر قرن اول و بعد ها در قرن دوم اینگونه کتابسوزی ها بخصوص در ایران شرقی بوقوع پیوسته است ولی اغلب این رفتار ها جنبه عام نداشته و البته همگی توسط مسلمانان عرب اتفاق نیفتاده بلکه ایرانیان مسلمان گاها به اینگونه اعمال دست زده اند.
سفاک و خونریزی که شما سنگشون رو به سینه می زنید . . . بر عکس شما من آن قدر شرف و ثبات شخصیت دارم که بگم این آخرین
سخن من در خصوص این مباحث کثیف و نژادپرستانه است . . . . اگر هم کسی دنبال حقیقت باشه می فهمه چه کسی
سفسطه و مغلطه کرد و حق با کی بود . . .
بدرود[/quote]
من آنقدر شرف نسبت به بیشرفی شما دارم که با سند بلغورهایتان را رد کردم ولی شما با حوار و فریاد میخواهید تاریخ را جور دیگری نشان دهید. مطمئن باش دفعه بعد این حرف هارا بزنی بازهم جوب میگیری و میدونم بازم این حرفارو میزنی.
بله خوانندگان حتما میفهمند کی فقط الکی هوار میکشید و کی با سند و عقل حرف میزد:))
روز خوش
سلسله منحوس صفویه سوار خر قدرت شد دیگه چیزی از تمدن شما خارج نشد . . .
اگر گذشته ایران افتخاری داشته باشه در امثال حافظ و مولوی و سعدیه و یزدگرد اوله که اتفاقا جهان وطنی فکر می کردند نه شاهان [/quote]
اولا این که چرا ما زمان صفویه به شکوه علمی نرسیدیم بحث های گوناگونی دارد که البته برای جماعت تو قابل فهم نیست! اما بزار بهت بگم که این دلیل به دلیل گسترش تصوف و گوشه نشینی ایرانیان در زمان مغولان بود و عدم حمایت شاهان صفوی.
کماکان ما آنزمان هم دانشمند داشتیم: شیخ بهایی، میرداماد، ملاصدرا، علیرضا عباسی و....
تو که اینقدر میگی تمدنتون تمدنتون، آیا ما در آن برهه در عربستان دانشمند داشتیم:D. در عثمانی چندتا :D. در گورکانیان هند جز هنر چه دستاورد علمی داشتند:D
انقدر وقیح شدی که شاعران و اشاص ملی ایران را گلوبالیست مینمامی.
جالبه گفتی شاهان جهان پرستی نمیکردند ولی اسم یزدگرد را آوردی. باید بگویم این یزدگرد میهن پرست بود و برای ایران جنگید
این شاعرانی هم که گفتی همه زمان مغولان بودند که آن زمان ایران تحت تصرف مغول ها بود و ایرانی وجود نداشت ولی میهن پرستی را به شکل غیرمستقیم به شهره و زبانشان ابراز میکردند. سعدی و حافظ به شهر شیراز، مولوی به زبانش
از صدقه سر اسلام آزاد شدید فحش به اسلام می دید ؟ بنازم چشم و رو و حیا را
هر چه نویسنده و دانشمند و فیلسوف و شاعر دارید متعلق بود به 1000 سالی که مسلمان بودید و دقیقا از 400 سال پیش که
[/quote]
اولا ما تمدنمون پایان نیافت و اون رو دوباره با تمامی شکوه بازگرداندیم. شیعه خودش زرتشتیزه کردن اسلام بود.
درضمن فکر میکنی کاست طبقاتی بعد اسلام حل شد:D. چقدر سادهای تو! ما تا اواخر قاجار کاست طبقاتی داشتیم. در صفحه ای از کتاب رستم التواریخ مربوط به اوایل قاجار نوشته وظیفه یک پادشاه خوب دفاع از طبقات است و نگذارد کسی از طبقهای به طبقه دیگر رود چون شیرازه مملکت بهم میخورد.
اینکه چرا ما فیلسوف نداشتیم این بود که اربابانت که میگی نوکرشون بشیم، تمام کتابخانه های مارا به گفته ابن خلدون و فارسنامه آتش زدند. غیراز آن ممکن نیست! ابن خلدون نوشته که ایرانیان در زمان کیانیان در علم بی نظیر بودند و به علوم عقلی توجه کامل داشتند و زمان حمله اسکندر، او این دانش را به یونان برد و فلسفه یونان را متکامل کرد.
درضمن طبق نوشته اعراب ما کتابخانهای در جندی شاپور داشتیم که تا اواسط اسلام در آنجا تدریس میکردند.
دانشمندان ایران باستان هم بفرما: هوشتانه(که دموکریت یونانی خودرا مریدش میدانست)، آرتاخه (از مهندسان بزرگ هخامنشی)، آذرباد مهراسپندان (فرازمند (حکیم)، اندیشمند، ادیب)، باربد(از تاثیرگذاران تاریخ موسیقی)، بروزیه پزشک(پزشک (پیشوای پزشکان)، اندیشمند، آشنا به زبانهای گوناگون)، بزرگمهر بختگان(اندیشمند)، نکیسا (موسیقی دان)، بوبارس/ ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ (از مدیران آبراهه آتوس)
ایکاش فقط به من دروغ می بستی ولی تو خودت هم به خودت دروغ می گی و ثبات شخصیت نداری و شاید اصلا شخصیت نداری ( به
خاطر سخنان رکیکی که در وجود خودت بود و به من نسبت دادی ) پس واقعا ارزش دهن به دهن شدن نداری . . . وقتی شازده سوارت
شد می فهمی چه کسی خودش را جر می ده و چه کسی عقل نداره . . .
شماهایی که تحمل سخن مخالف را ندارید ( به فرض که من 100 % هم اشتباه کرده باشم ) اگر سوار خر قدرت بشید روی تمام خونریزان و مستبدین تاریخ را سفید می کنید
تمدنتون هم بخوره توی سرتون . . . اگه تمدنی داشتید از چهار تا ( به قول خودتون ) عرب بو گندو شکست نمی خوردید !!! فقط باد الکی
اگه تمدنی داشتید شاگرد کفاش اجازه درس خوندن داشت[/quote]
به به بازم روی صحبت داری که:D
باید بهت بگم که من فقط طرفدار اشخاصی هستم که با سند دقیق حرف میزنن نه مثل شما که تو هر بحث که کم میاری باز میگی کوروش پرستان فلان ان. عصبانی شدن من به این دلیل بود که فکر کنم چندین بار دوستانه با سند مطمئن جوابتو دادم ولی تو هنوز حرفاتو تکرار میکنی و خواهی کرد.
حرفت ۱۰۰٪ اشتباه باشه باید یاد بگیری اصلا حرف نزنی و بیشتر مطالعه کنی ولی مثل اینه که تو عمرت کتاب مطالعاتی نخوندی
باز حرف سابقتو میزنی که ما مستبد خواهیم شد! تیکه کلامت همینه! چون غیر از اون چه حرفی داری بزنی؟ به شخصه من اگر سوار خر قدرت بشم، میزارم کسی نظرشو بگه، ولی اگه نظرشو به عنوان سند و پژوهش بی اعتبار غالب کنه قطعا مخالفت خواهم کرد. پژوهشگری نباید جز از سند حرف بزنه.
درضمن ما بخواطر این شکست خوردیم که امثال شما ها تو ایران عصر ساسانی بودن و به بهانه صلح دروازه هارو باز کردن یا میدان جنگو ول و به اعراب جاسوسی کردن و انها آمدن و کتب و بناها را آتش زدن و به زنان تجاوز کردن.
اون داستان شاگرد کفاش باید بگویم این داستان اشتباه تفسیر شده. اون شخص مذکور نمیخواست سوادیاد بگیره، میخواست وارد طبقه کاتبان بشه که نه سواد درحد کاتب داشت و از طبقه اش هم بیرون میامد.
سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح
نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم
......................................
روی گفتم که در جهان بنهم
گردم از قید بندگی آزاد
که نه بیرون پارس منزل هست
شام و رومست و بصره و بغداد
دست از دامنم نمیدارد
خاک شیراز و آب رکن آباد
همین گونه که می بینید سعدی هیچگاه جهانمیهن نیست، ایشان نمیداند حافظ مانند همین سعدی چه اندازه زادگاه خود، شیراز را دوست داشته است؟:
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
اینها اندکی از ستایشهای سعدیو حافظ از زادگاهشان است. ایشان با بیسوادی بدون هیچ منبعی با ایران ستیزیو پادویی تازیان سخن گوید. آن .... هم که دارد بخورد تو سرش که چیزی برایمان چز سرکوب آزادیهای فردیو تروریسمو ایرانستیزی نداشته است. بیچاره شاید اختلال شخصیت مرزی داشته باشد که این گونه تکانشی رفتار کندو هذیان گوید. همین گ
گونه به ایرانیان توهین، سپس گوید ضد نژادپرستی هستم :)) ایران باستان دانشمند داشته است، فیلسوف با سرایندهای مانند زرتشت، سرایندهو نگارگری مانند مانی، فرزانگان مانند مزدک، پاول پارسیو ... داشته است مگر تازیان با سوزاندن کتابها و دگرگون کردن دبیره و زبان در سرزمینهای ایرانیان گذاشتند، بیشتر آشنا شویم.
... اما عجمان از روی قدرت نمایی گفته او را نپذیرفتند. جاپان عبدالاسود و ابجر را برد و پهلوی سپاه گماشت، آرایش خالد مانند جنگهای پیش بود، جنگی سخت افتاد و مشرکان که انتظار آمدن بهمن جاذویه داشتند، مقاوت و پا فشاری کردند و در مقابل مسلمانان سخت بکوشیدند که به علم خدا سرانجامشان مقرر بود و مسلمانان در مقابل آنها پایمردی و خالد گفت: ((خدایا نذر می کنم اگر بر آنها دست یافتم چندان از آنها بکشم که خونهایشان را در رودشان روان کنم.)) آنگاه خداوند عزوجل مغلوب مسلمانانشان کرد و خالد بگفت تا منادی مردم ندا دهد: ((اسیر بگیرید، اسیر بگیرید، هیچکس را نکشید مگر آنکه مقاومت کند)) سواران گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند می آوردند و خالد کسانی را معین کرده بود که گردنشان را در رود می زدند و یک روز و شب چنین کرد و فردا و پس فردا به تعقیب آنها تا به نهرین رسیدند و از هر سوی الیس همین مقدار پیش رفتند و گردن همه را زدند. اما قعقاع و کسانی همانند وی گفتند: ((اگر مردم زمین را بکشی خونشان روان نشود که از وقتی خون را از سیلان ممنوع داشته اند و زمین را از فرو بردن خونها نهی کرده اند خون بر جای خویش می ماند، آب بر آن روان کن تا قسم خویش را به انجام برده باشی)) و چون آب از رود بر گرفته بود آب در آن روان کرد و خون روان شد و به همین سبب تا کنون رود خون نام دارد. (تاریخ طبری، برگردان: ابوالقاسم پاینده، پوشینه 4، رویه 1493).
همچنین در زمان صفویه،در همه جهان اسلام فلسفه از رونق افتاده بود با این روی ملاصدرا در ایران صفوی آموزه نوینی به نام "حکمت متعالیه" آوردو "هنر صفوی" هم زبانزد هست، آن همه سازههای زیبا مانند چهلستونو سیوسه پل را زمان صفویان درست کردند. زمانه زرین ایران همزمان با آمدن ترکان سلجوقی کمرنگ شد، ایشان از عُمَریان باشد که این اندازه از ایران و صفویان بدش آید، همیشه گفته امو اکنون هم میگویم شاید یک شیعه میهندوست باشد، (که کم رخ دهد، بشتر مسلمان مانند سیاوش پادوی تازیان هستند) با این روی عُمَریان همیشه میهنفروشو پادوی تازیان بودهاند. ایشان دستاوردهای دانشورانه ایران پای اسلام داند، با این یک سراینده، هنرمند یا دانشمند ما از عربستان که گهواره اسلام بود نداریم زیرا در آن سرزمین فرهنگ دانشوری نبوده است و خود ایران پیش از آمدن تازیان دانشگاهی مانند گندیشاپور را داشته است که بسیاری از کتابهای ایرانیان که بدست عربها سوزانده نشد در زمانه عباسیان عراقی که آسانگیرتر بودند برگرداننده شد و پایههای دانش در کنار کتابهای رومیو یونانی شد.