رسته‌ها

هانا آرنت
(1906 - 1975 م)

فیلسوف، اندیشمند و تاریخنگار
مشخصات:
نام واقعی:
هانا آرنت
تاریخ تولد:
1906/10/14 میلادی
تاریخ درگذشت:
1975/12/04 میلادی (69 سالگی)
محل تولد:‌
هانوفر
جنسیت:‌
زن
ژانر:‌
فلسفه سیاسی
زندگی‌نامه
هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ در لیندن واقع در نزدیکی هانوفر و در یک خانوادهٔ مرفه یهودی چشم به جهان گشود. والدین وی اگر چه لیبرال و غیرمذهبی بودند، اما هانا را با این روحیه تربیت کردند که در مقابل یهودی‌ستیزی ساکت ننشیند. هانا آرنت پس از پایان دورهٔ متوسطه، در ۱۸ سالگی در وارد دانشگاه ماربورگ شد. او تحصیل خود را در رشته های فلسفه، ادبیات یونان و الهیات مسیحی در دانشگاه ماربورگ آغاز کرد ولی پس از چندی تحصیلات خود در ماربورگ را رها کرد و به دانشگاه هایدلبرگ رفت و رساله دکترای خود را در فلسفه در سال ۱۹۲۶ با عنوان «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» با کارل یاسپرس، فیلسوف بزرگ آلمانی گذراند که بدان روزگار از منتقدان سرسخت آراء هایدگر و تفکر محافظه کارانه بود. هانا آرنت که از دوران تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ به بعد به یکی از بانفوذترین و خوش فکرترین رهبران چپ آلمان بدل شده بود، از مخالفان سرسخت نازی های آلمان و از مدافعان شوراهای انقلابی چپ بود. آرنت در سال ۱۹۲۹ به برلین رفت و نخستین کتاب خود را که با عنوان زندگینامه راحل فارنهاگن منتشر کرد. هانا آرنت در سال ۱۹۳۳، به هنگامی که هیتلر در آلمان قدرت گرفت، چندی به زندان افتاد. حکومت نازی هانا آرنت را پس از شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم به اردوگاه های مرگ و کوره های آدم سوزی اعزام کرد اما بخت فلسفه و نظریه سیاسی بلند بود و هانا آرنت از اسارت فرار و سرانجام به آمریکا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۵۱ تابعیت ایالات متحده را پذیرفت. هانا آرنت در آمریکا استاد کرسی نظریه های سیاسی بود. او بیشتر وقت خود را صرف تدریس در دانشگاه‌های پرینستون، شیکاگو و «مدرسه جدید پژوهش‌های اجتماعی» و نوشتن آثاری مهم در فلسفه سیاست کرد. دغدغه‌های مهم آرنت عبارت بود از:خودکامگی، ماهیت شر و تضعیف مشارکت عمومی در روند سیاسی. کتاب مشهور هانا آرنت با عنوان عنصرها و خاستگاه حاکیمت توتالیتر در سال ۱۹۵۱ به زبان انگلیسی منشتر شد. این کتاب آرنت را به یکی از مشهورترین و با نفوذترین نظریه پردازان دوران خود بدل و کتاب قدرت و قهر، از مهم ترین آثار هانا آرنت، جایگاه او را چون یکی از نظریه‌پردازان بزرگ قرن بیستم، تثبیت کرد. آلمانی همین اثر در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. آرنت در این اثر با رژیم‌های توتالیتر ناسیونال سوسیالیستی و استالینیستی از نظر سیاسی تسویه‌حساب کرده‌است. این اثر بازتاب گسترده‌ای در میان متفکران و محافل سیاسی جهان داشت و آوازهٔ هانا آرنت را به عنوان اندیشمند سیاسی تثبیت کرد. هانا آرنت در این کتاب و در دیگر آثار خود نقدی عمیق، نو و ساختاری از مباحثی چون نسبت روان‌شناسی توده‌ها و حکومت های توتالیتر، نسبت عرصه عمومی و خصوصی و نسبت آزادی و فردیت با قدرت سیاسی به دست می دهد. هانا آرنت در کتاب ابتذال شرور در تحلیل محاکمه آدولف آیشمن، از سران نازی که در اسرائیل محاکمه شد، تحلیلی جامع از یهودستیزی و هولوکاست به دست می دهد او با قدرت‌گرفتن فاشیسم، دو بار دچار خطر جانی شد؛ یک‌بار در سال ۱۹۳۳ مدتی در زندان آلمان و بار دیگر در سال ۱۹۴۰ در فرانسهٔ اشغال‌شده، زمانی که در اردوگاه‌های موقت انتقال به کوره‌های آدم‌سوزی هیتلری بود؛ ولی سرانجام موفق به فرار به آمریکا شد و در آن‌جا در سال ۱۹۵۱ تبعهٔ آمریکا گردید. او بعدها نوشت که زبان اول تبعیدش، فرانسوی و زبان دوم مهاجرتش، انگلیسی شد.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های هانا آرنت
(18 عنوان)

5 امتیاز
از 1 رای
خشونت هانا آرنت
5 امتیاز
از 57 رای
انقلاب هانا آرنت
5 امتیاز
از 12 رای
وضع بشر هانا آرنت

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
4
الگوی یک زن متفکر ،آزاد اندیش و منتقد توتالیتاریسم او بیش از آنکه یک یهودی باشد یک انسان بود

خشونت دولتی از دیدگاه هانا آرنت

حمیدرضا سعادت نیاکی*

یکی از تفکیک‌های پایه‌ای و لازم در فلسفه، تفکیک دو مفهوم قدرت و خشونت در ساحت تفکر سیاسی است.

خشونت دولتی از دیدگاه هانا آرنت

یکی از تفکیک‌های پایه‌ای و لازم در فلسفه، تفکیک دو مفهوم قدرت و خشونت در ساحت تفکر سیاسی است. قدرت ماهیتی سازنده دارد و وجود آن در دولت (دولت به معنای حکومت و نه صرفاً قوۀ اجرایی کشور) برای تحقق روابط توسعه‌ای؛ روابط دموکراتیک و حقوق شهروندی؛ حقوق اجتماعی و زمینۀ مشارکت مردم ضروری است. در مقابل، خشونت سرشتی ویرانگر و سرکوبگرانه دارد.

به تعبیر هانا آرنت، قدرت (Macht/power) و خشونت (Gewalt/violence) مفاهیم مقابل و ناقض یکدیگرند که وجود یکی به ‌معنای عدم حضور آن دیگری در ساختار دولت است. در جایی که یکی از این دو به‌طور مطلق حاکم باشد، آن دیگری حضور ندارد (On Violence, 54).

هانا آرنت معتقد است آنچه به نهادها و قوانین یک کشور قدرت می‌بخشد، پشتیبانی مردم [سرمایۀ اجتماعی] و به زبان فلسفی، محصول برآیند ارادۀ همگان است. تمام نهادهای سیاسی که تبلور قدرت‌اند، به محض اینکه پشتیبانی توده‌های مردم را از دست بدهند، رو به فروپاشی می‌گذارند (ibid, 57).

هرگاه حکومتی قدرت خود را از دست می‌دهد و دستش از اعتماد مردم به‌مثابۀ سرمایۀ اجتماعی خالی می‌شود، به خشونت علیه همان مردم رو می‌آورد. در این صورت، ممکن است به‌ واسطۀ ابزارهایی که برای اعمال خشونت در اختیار دارد، به پیروزی نیز برسد؛ اما هزینه‌ای که دولت برای آن می‌پردازد، بسیار گران است؛ چراکه در این حالت، نه‌تنها مردم تاوان سنگینی می‌دهند؛ بلکه حاکمان نیز این هزینه را از سرمایۀ معنوی خویش می‌پردازند (ibid, 55).

به نظر هانا آرنت، اگر چنین روندی در این مرحله به فروپاشی نیانجامد، از حکومت خشونت به‌سوی حکومت وحشت و ترور پیش می‌رود. رفتار ترور پلیسی با صداهای ناهماهنگ با صدای رسمی حکومت سربرمی‌آورد، رعب و وحشت با سربه‌نیست‌کردن عیانی و نهانی زاویه‌داران فراگیر می‌شود. این علامت آشکار شروع فروپاشی در آینده است.

در این میان، نقش روشنفکرنماها از دید هانا آرنت پنهان نمانده است. او در این باره می‌گوید: «شکل‌گیری حکومت‌های خودکامه بدون حضور روشنفکران کوته‌بین و حقیر ممکن نیست. اینگونه روشنفکران در عمل، به رژیمی خدمت می‌کنند که مدعی مبارزه با آن هستند».

*پژوهشگر فلسفه

57.60.67.72.78.88.96.98.1401

بهتره از پاسخ دادن طفره نریم  و  البته این مقاله هم  مخالف با محتوای پیام من نیست
حکومت‌ها در دو برهه، به صورت مفرط به خشونت متوسل می‌شوند. یک‌بار در بدو استقرار و بار دیگر در حین نابودی و اضمحلال.


 هانا_آرنت

البته  این گزاره (توییتری) لزوما برقرار نیست برای مثال در مورد رژیم پهلوی  درسته ولی در مورد فروپاشی شوروی سابق  نه
رژیم پهلوی را در اول استقرار نبود و  در آخر انزوا برای حفظ کشور بود

ولی شوروی  در هر دو برهه کشتار زیادی داشت و داستان های زیادی نیز از نویسندگان روسی  در این باره موجود است

https://b2n.ir/m60870 این در مورد اوایل رژیم پهلوی است البته موارد دیگه هم هست و کاری هم به لباس متحد الشکل و بحث مجلس و.... نداریم  ما در مورد تاریخ صحبت می کنیم نه داستان های نویسندگان  این هم به معنای این نیست که خون یک نفر هم ریخته نشده  بلکه باید توجه به وسعت و جمعیت و تنوع قومیتی شوروی سابق هم داشت 

هنگامی که مدام به شما دروغ می‌گویند ، نتیجه ی این نیست که شما این دروغ‌ها را باور می‌کنید ؛ بلکه این است که دیگر هیچ‌کس به هیچ‌چیز باور ندارد.

 مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند ، نمی‌توانند نظری هم داشته باشند. نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند ، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم می‌شوند و با چنین مردمی ، شما هرکاری بخواهید می‌توانید بکنید.


 

 هانا آرنت



عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک