محمد مصدق
(1261 - 1345 هـ.خ)
سیاستمدار، حقوقدان و دو دوره نخستوزیر ایران
مشخصات:
نام واقعی:
محمد مصدق
تاریخ تولد:
1261/03/26 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1345/12/14 خورشیدی (84 سالگی)
محل تولد:
سنگلج - تهران
جنسیت:
مرد
ژانر:
سیاست و حقوق
زندگینامه
دکتر محمد مصدق سیاستمدار، دولتمرد، نمایندهٔ چند دوره مجلس شورای ملی، و نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.
وی به عنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران شناخته میشود چرا که تا پیش از آن، نفت ایران زیر سلطهٔ دولت بریتانیا و به واسطهٔ «شرکت نفت ایران و انگلیس» (که بعدها به «بریتیش پترولیوم» یا به اختصار «Bp» تغییر نام داد) اداره میشد. مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیهٔ مستندی که از کارها و دیدگاههای خود ارائه کرد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، به دستور محمد رضا پهلوی، دکتر مصدق به ملک پدری خود در احمد آباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت، در انزوا و تنهایی زندگی کرد؛ تا اینکه سرانجام بر اثر بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست.
بیشتر
کتابهای محمد مصدق
(52 عنوان)
4 امتیاز
از 62 رای
آخرین دیدگاهها
ای شیر پیر بستهبهزنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد،
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صفّ کارزار نیامد...
تا وقتی افراد یک جامعه اغراض شخصی و منافع و مصالح خصوصی خود را مافوق مصالح عمومی قرار دهند و آزادی را فقط برای آن مفید بشمارند که از آن تنها به نفع شخص خود استفاده کنند استقرار مشروطیت و حکومت ملی به مفهوم واقعی آن امکان پذیرنخواهد بود. لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلندنظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است
دکتر محمد مصدق
دیکتاتور شبیه پدری است که اولاد خود را از محیط عمل دور میکند و پس از مرگ خود اولادی بیتجربه و بیعمل بگذارد....پس باید گفت که در جامعه، افراد در حکم هیچاند و باید آنها را یک نفر اداره کند. این همان سلطنت استبدادی است که بود. مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟ و یا باید گفت حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه بوده و در مقدرات شرکت نمایند. در این صورت منجی و پیشوا مورد ندارد. اگر ناخدا یکی است هر وقت که ناخوش شود، کشتی در خطر است و وقتی که مرد کشتی به قعر دریا می رود. واگر ناخدا متعدد شد، ناخوشی و مرگ یک نفر در مسیر کشتی موثر نیست.»
دکتر محمد مصدق
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم، از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمیتوانیم کاری انجام دهیم
دکتر محمد مصدق
ای شیر پیر بستهبهزنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد،
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صفّ کارزار نیامد...
مهدی اخوان ثالث
دکتر مصدق پس از نخست وزیری، درخواست کرد فرزندش از معاونت وزارت برکنار شود، کمک هزینه دانشجویی نوهاش را قطع کرد.
صداقت و شعور مدنی مصدق برای هر رهبری در هر جای جهان استثنایی بود. یکی از نخستین اقدامات مصدق به عنوان نخستوزیر، تقاضای استعفای پسر ارشدش، احمد مصدق، از معاونت وزارت راه بود. به نوهاش مجید که در ژنو تحصیل میکرد، اطلاع داد که از آن پس کمک هزینهای را که به عنوان دانشجوی ایرانی در خارجه دریافت میکرد، پرداخت نخواهد شد. مصدق حقوق ماهیانه دریافت نمیکرد و در سفرهای خارجی که نمایندگی ایران در مراجع بینالمللی را داشت، هزینه سفر خود و فرزندانش را از جیب خودش میپرداخت.
در حادثهای فراموش نشدنی، همسر نخستوزیر و رانندهاش پس از آنکه به خیابانی یکطرفه که علامت ورود ممنوع نداشت وارد شدند، به دستور یک افسر راهنمایی متوقف گردیدند. هنگامی که افسر پلیس اطلاع یافت چه کسی در صندلی عقب خودرو نشسته است، گفت: «اهمیت نمیدهم او چه کسی است.» و تقاضا کرد جریمه را بپردازند. زهرا [همسر مصدق] عصبانی شد و وقتی به خانه رسید ماجرا را تعریف کرد و نام افسر را به مصدق داد. مصدق بیدرنگ به رئیس شهربانی تلفن زد و افسر مورد بحث را به ریاست اداره راهنمایی و رانندگی گماشت.
ایرانی میهن پرست؛ محمد مصدق و کودتای انگلیسی امریکایی، کریستوفر دوبلیگ، ص ۲۶۱
@mohammadmosaddegh
حالا مقایسه کنید با طرز رفتار نماینده مجلس شورای اسلامی با سرباز قانونمدار وطن