ستارگانی که گول خوردند
نویسنده:
میرزا فتحعلی آخوندزاده
مترجم:
جمال سیدطاهری
امتیاز دهید
✔از متن کتاب:
یکی از روزهای سر زمستان بود. سوز سرما گونه های آدم را می سوزاند. آسمان همچون سوگواران خود را در پرده های سیاه پوشانده بود. کوه ها و دره ها کفن سفید به تن کرده بودند. کلاغها در کنار خیابانها و انبوه توده های برف پرسه میزدند. مردم با لباس های زمستانی و کفش و جوراب مطمئن از خانه های گرم و نرم خود بیرون می آمدند، سوار درشکه می شدند و یا پای پیاده به راه می افتادند. روز یخبندان و سرمای گزنده نیز آسایش و آرامش آنها را برهم نمی زد. آیا به راحتی تمام غصه ها و آلام گیتی باید به دست انسان های تهیدست نازل شود؟
قربان در کنار شیطان بازار، پهلوی هم ولایتی اش ملافرضعلی نشسته بود. ملا کنار خیابان کاتبی می کرد. برای بی سوادان نامه و تقاضا می نوشت. قربان داشت از شدت سرما یخ می زد تا کفش پاره و مندرسش را که به پوست پایش چسبیده بود درآورد:
- ملا یک نامه هم برای من بنویس. میدانی که همیشه سود برایت می رسانم. با اینکه یکسال بیش نیست که از ولایت آمده ام ولی این پانزدهمین نامه ای است که برایم می نویسی...
بیشتر
یکی از روزهای سر زمستان بود. سوز سرما گونه های آدم را می سوزاند. آسمان همچون سوگواران خود را در پرده های سیاه پوشانده بود. کوه ها و دره ها کفن سفید به تن کرده بودند. کلاغها در کنار خیابانها و انبوه توده های برف پرسه میزدند. مردم با لباس های زمستانی و کفش و جوراب مطمئن از خانه های گرم و نرم خود بیرون می آمدند، سوار درشکه می شدند و یا پای پیاده به راه می افتادند. روز یخبندان و سرمای گزنده نیز آسایش و آرامش آنها را برهم نمی زد. آیا به راحتی تمام غصه ها و آلام گیتی باید به دست انسان های تهیدست نازل شود؟
قربان در کنار شیطان بازار، پهلوی هم ولایتی اش ملافرضعلی نشسته بود. ملا کنار خیابان کاتبی می کرد. برای بی سوادان نامه و تقاضا می نوشت. قربان داشت از شدت سرما یخ می زد تا کفش پاره و مندرسش را که به پوست پایش چسبیده بود درآورد:
- ملا یک نامه هم برای من بنویس. میدانی که همیشه سود برایت می رسانم. با اینکه یکسال بیش نیست که از ولایت آمده ام ولی این پانزدهمین نامه ای است که برایم می نویسی...
آپلود شده توسط:
vforw
1398/04/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ستارگانی که گول خوردند
.....
شاه اسماعیل: سیاست و اقتصاد عصر صفوی
شاه طهماسپ: عالم آرای شاه طهماسپ
برخی منابع هم است که متاسفانه اسمشان یادم نیست ولی اکثر چیزهایی که گفتم از اینجاست
درباره وحدت ملی هم شما کتاب های عصر صفوی را بخوانید و تا تهش بروید تا ببینید وحدت ملی به کجا رسید! ایران عصرصفوی هم کتاب بدی نیست.
سپاس[/quote]
در ادامه چند منبع دیگه در اثبات فرمایش شما میارم :
1- علل سقوط شاه سلطان حسین - نوشته «ژان آنتوان دو سرسو» با ترجمه ولیالله شادان-نشر کتابسرا
2-انقراض سلسله صفویه-لارنس لاکهارت
3-رستم التواریخ - محمد هاشم آصف (البته بیشتر شبیه رمان هست تا تاریخ!! و به هدف بالا بردن صفویه اونها رو از روی نادانی با مغز کوبیده به زمین!!!!!! )
4-شاه عباس اول مرد هزار چهره - محمد احمدپناهی
البته منکر جنایات صفویه نیستم
آدمخواران چگین (یعنی خامخوار) در دربار کیوان مدار صفوی قطره ای از دریای خونبار صفویان هست !!
دوستان، عصر صفوی از عصرهای تاریک ایران بود بر خلاف اون آرمانشهری که تو کتاب های درسی هست و هرکس عمیق مطالعه کند به آن میرسد. البته دوست دارم گفته های طرفداران آل صفی را بخونم. البته قطعا صفویه خدماتی هم کردن و من انکار نمیکنم و شکرگذارشان هستم. بخصوص ایجاد حکومت دوباره یکپارچه در ایران که مانع فتح ایران توسط عثمانی شد.
دُرودش دِه از ما و نیکی نمای
بیارای گفتــار و چربی فــــزای
بگویش که هرکس که گردد بلند
جهان داردش از بــَدی بی گـزند
زِ دادار بـایـــد که دارد ســــپاس
که اویست جاوید نیکی شناس[/quote]
شاه اسماعیل: سیاست و اقتصاد عصر صفوی
شاه طهماسپ: عالم آرای شاه طهماسپ
برخی منابع هم است که متاسفانه اسمشان یادم نیست ولی اکثر چیزهایی که گفتم از اینجاست
درباره وحدت ملی هم شما کتاب های عصر صفوی را بخوانید و تا تهش بروید تا ببینید وحدت ملی به کجا رسید! ایران عصرصفوی هم کتاب بدی نیست.
سپاس
دُرودش دِه از ما و نیکی نمای
بیارای گفتــار و چربی فــــزای
بگویش که هرکس که گردد بلند
جهان داردش از بــَدی بی گـزند
زِ دادار بـایـــد که دارد ســــپاس
که اویست جاوید نیکی شناس
این سخنان شما بازتاب تبلیغات شبکه های وهابی و ضد ایرانی و شاید طرفداران عثمانی ها ی( قومگرا) است ، بزودی اگر وقت بیشتری داشتم پاسخ مفصل تری به شما خواهم نوشت.[/quote]
آره من وهابیم! دارم تاریخ واقعیو میگم وهابیم! جنایات این خاندانو میگم وهابیم. عزیز اینا اقدر عیان اند که تحقیقات عمیقی نمیخواد برو ویکی پدیا رو بخون اونجا که الحمدالله وهابی ها ننوشتنش. شما میگید وقتی قضیه قتل عام سنی هارا میشمارم وهابی هستم اگر از نظرشما سنی های آنزمان آدم بودند (سو تفاهم نشود من خودم شیعه هستم و از خلفا صلا دل خوشی ندارم و عاشق چهارده معصومم).
حرف دوم شما خنده داره. من طرفداری از عثمانی ها نکردم و فقط از خریت شاه اسماعیل انتقاد کردم. به هرحال کسی که دنبال صدور انقلاب شیعیش به جهان باشه و ابرقدرت آنزمان جهان را تحقیر کنه نتیجه اش اینه (البته شاه اسماعیل میتوانست عثمانی را شکست دهد ولی بدلیل ژنرال قهاری نبودن شکست خورد). نه از پدر خیلی باجرئت نه از پسر خیلی ترسو که یاری رویارویی با عثمانی را نداشت.
من منتظرجواب شما هستم، لطفا بحث وحدت ملی را نکشید که حرف مضخرفیه. یعنی با اهل سنت نمیشد وحدت برقرار کرد؟ میدونید نتیجه کشتار اکثریت جمعیت چیه؟ اون اکثریتی که به دین خود وفادارند به مرز میگریزند و علیه حکومت میشن، آن زمان در شرق چون اروپا ما ملی گرایی نداشتیم و الویت با دین بود. بطور مثال کردها که به عثمانی پناه میبردند یا از آنها کمک میخواستند تا کردستان را فتح و از دست شاهنشاه خونخوار شیعه ایران نجات دهند. بلوچ ها و افغان ها دست بدامان مغولان هند میشدند تا به آنجا لشگرکشی کنند. گرجی ها از روسیان میخواستند به آنجا لشگرکشی کنند تا از شاه مسلمان آنجا خلاص شوند، بخش اعظمی از قبایل عرب از پرتغالی ها و بعدها انگلیسی ها حمایت کردند تا درمقابل شاه ایران تحت الحمایه شوند و جان و مالشان تامین شود. ترکمن ها مدام به ازبکان پناه میبردند و در لشگرکشی علیه خراسان به آنها کمک میکردند. ازبکان بدلیل شیعه شدن ایرانی ه از الحاق به ایران صرف نظر کردند و به حکمرانی اعقاب مغول تن دادند. هزاران انیشمند و فیلسوف و شاعر به عثمانی یا هند پناه بردند زیرا یا دینشان سنی بود یا حکمرانان صفوی از آنها حمایت نمیکردند و به دنبال واردات ملا بجای علم و فرهنگ بودند!
آورده اند که فردی بس خصیص بود بطوری که درهشت سال اواخر سلطنتش به سربازاش حقوق نمیداد ولی سربازان خیلی راحت به غرت مردم میپرداختند و از آن زندگی میگذراندند و ناامنی شدیدی در ایران ایجاد میکند. تعجبی هم ندارد به هرحال آنها ایرانی که نبودند، مغول بودند. تازه در اوایل سلطنتش هم جنگ های داخلی زیادی بین قبایل قزلباش در میگیرد که طبیعتا پس پیروزی هر قبیله، شهرهایی که ایل در آن بود نابود و مردمش را از دم تیغ میگذراندند.
جنگ با عثمانی ها را دیگر نگویم، عثمانی که درزمان سلطان سلیمان (همان شخصی که ما با دیدن سریال حریم سلطان عاشقش میشویم غافل از اینکه نمیدانیم چه کارهایی که در ایران نکرد) در اوج قدرت بود سه بار به ایران لشگرکشی میکند و استراتژی مرشد بزرگ طهماسپ را ببینید. ایشان بجای مقاومت و تجهیز ساکنین دربرابر عثمانی آنهارا از روستا ها و شهرها بیرون میکند و بدون دادن سرپناهی آنهارا به بروبیابان میفرستد و حتی آذوقه ای به آنها نمیدهد و شهرشان را آتش و یک زمین بایر میکند تا قوای عطیمه عثمانی گرسنه بماند و برگردد و گاهی اگر خیلی قیرتش بالا میزد شب ها دستور شبیخون میداد. درنهایت پیروز نیز میشدند اما به چه قیمت؟ نابودی شهرها و آواره کردن مردم که احتمالا از قحطی و بیماری هلاک میشدند به بهای مبارزه با عثمانی! بخدا عثمانی آنجاهارا فتح میکرد ساکنین اینقدر زجر نمیکشیدند. این استراتژی شازده بود!
در دوران او گسترش و ذونق شیعه گری آغاز شد. روحانیون از عراق می آمدند و به آنها منصب های بالا و معاف از مالیات و مساجد بزرگ و مدارس های دینی میدادند تا شیعه را اشاعه دهند. به عبارتی جایگزینی مفتی ها با ملاها از این دوره آغاز شد. به علاوه شخصی بسیار مذهبی بود بطوری که هیچوقت لب به شراب نزد و دستور کندن درخت های انگپر را داد تا مبادا مردم سرشان بزند مشروب درست کنند. نابودی تاکستان های زیبا ایران و بیکاری هزاران فرد نتیجه ابن بود.
آورده اند در آخر عمر عجب عاشق خر شده بود و هر روز با خرهای مصری در اطراف قصر قدم میزد. برعلاوه سختگیری های وی به اجتماع هم رسید و دستور داد هیچ زنی نمیتواند تنها از خانه خار شود یا در مکان های عمومی دیده یا در جشن ها شرکت کند مگر در مواقع لزوم مگرنه بشدت برخورد میشود. حالا آن شدت برخورد دیگر بماند! دوران او پنجاه سال بطول کشید که هیچ فوایدی برای ایران نداشت و هیچ تغییری در وضع اقتصادی و اجتماعی مردم نشد حتی بدتر نیز شد. او برعکس شا عباس و جانشینانش به تجارت اهمیت نمیداد و سفیر انگلیس که برای گسترش روابت اقتصادی آمده بود را بی نتیجه فرستاد. ای کارنامه دومین شاه صفوی است.
این سخنان شما بازتاب تبلیغات شبکه های وهابی و ضد ایرانی و شاید طرفداران عثمانی ها ی( قومگرا) است ، بزودی اگر وقت بیشتری داشتم پاسخ مفصل تری به شما خواهم نوشت.
قضیه قت عام سنیان زبانزد عام است که حتی مارا درمقابل خارجی ها بی آبرو کرد. تعداد و شدت کشتارها انقدر زیاد بود که یک سیاح ونیزی مینویسد: من تا بحال این شدت قتل عام را بجز دوران نرون (امپراطور خونخوار روم) نه دیدم نه شنیدم. شما تصور کنید 80 درصد ایران آنزمان سنی بود و یک اقلیت 20 درصده شیعه. حالا فکر کنید که این اکثریت یا باید دین خودرا تغییر و به خلفا لعن فرستد (یکی از مضخرفترین اعمال شاه اسماعیل که حتی اعراب بدوی که به ایران تازیدند این کار را نکردند و نگفتند باید به زرتشت مکرمه فحش بدیم تا مسلمان شویم) یا آماده مرگ شود. قطعا حدودا چهل درصد از این هشتاد درصد قبول نکردند و به شنیع ترین شدت کشته شدند. تصور کنید در شهری هستید که پراز اجساد افرادی است که فقط بخواطر لعن نکردن خلفا درهم انباشته شده اند. به جرئت میگویم حتی کسانی که میخواستند شیعه شوند ولی از لعن امتنا کردند هم جزو این افراد بودند. دیگر اعمال شنیع شاه اسماعیل هم شایان ذکر است: قزلباشی که به شخص شاه ارادت بسیار داشت در مراسم پابوسی شاه علاوه بر کفش ساق پای شاه را میبوسد و شاه با عصبانیت فرمان قتلش را میدهد. یا آنکه به فردی که قصد دادخواهی نزد او داشت و از فرمان جدید شاه بی خبر بود که دادخواهی فقط نزد ملا، را دستور مرگ داد. کشتن فجیع شیبک خان هم باید افزود. کاسه سرش را جام شراب و پوست سرش را نزد بایزید دوم عثمانی و دسور پرت کردن دست قطع شده خان به دامان امیر مازندران راهم شنیع است. من حتی خوانده ام که او دستور پختن امیر یک منطقه (اسمش یادم نیست) در قفس را داد که آدم مورمورش میشود. برعلاوه بازگذاشتن دست قزلباشان مغول نژاد ستمگر بر جان و مال مردم و بیرون راندن ایرانیان از دسنگاه حکومت و دادن آن به قزلباشان بی سواد هم شامل است که باعث صدمات بسیاری به ایران شد و مملکت را بی سامان کردند.
همین هم نیست، او خودرا همچون خدا میپنداشت و خودرا از حرام و مکروه مبرا میدانست و به میگساری میپرداخت که بعدها بخواطرهمان در سن سی سالگی مرد. او حتی استراتژیک قابلی هم نبود و در جنگ چالدران به امید آنکه خدا با اوست دستور شبیخون به توپ های عثمانی را مخالفت کرد و رای سردار پاچه خوارش که گفت با یاعلی پیروز میشویم پذیرفت که عاقبت پایتختش را تصرف کردند. این کارنامه سیاه نخستین شاه صفوی است.