رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

منشور کورش هخامنشی

منشور کورش هخامنشی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 26 رای
ترجمه فارسی، انگلیسی و فرانسه

استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِلِ پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شده‌است. به‌تازگی بخش‌هایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شده است که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است. نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش به‌زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌است. این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود. نامِ دبیر و نگارنده‌ای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست.

این کتاب پیشتر به صورت تایپ شده در سایت قرار گرفته بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1397/02/25
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی منشور کورش هخامنشی

تعداد دیدگاه‌ها:
10

مقایسه متن منشور کوروش با کتیبه دو پادشاه آشوری. کوروش بزرگ: “خستگی‌های مردم بابل را تسکین دادم و از بند رهایشان کردم” منشور کوروش بند ۲۶
منشور سناخریب پادشاه آشوری: “بزرگ و کوچک، هیچکدام (از مردم بابل) را باقی نگذاشتم. من میدان‌های شهر را با اجسادشان پوشاندم”
متن یکی از کتیبه‌های آشوربانیپال، پادشاه آشوری: “معابد ایلام را با خاک یکسان کردم... سپاهیان من بیشه‌های مقدس آنان را به آتش کشیدند”

ترجمه استوانه کوروش (دکتر عبدالمجید ارفعی).
بسیاری از ترجمه‌های ناقص و دارای عیب و اشکال استوانه کوروش بزرگ که در فضای تارکده (اینترنت) و بسیاری از کتاب‌ها موجود هستند، در واقع فقط ترجمه ای فارسی از برگردان‌های انگلیسی یا فرانسوی نوشته‌های این استوانه می‌باشند که اشتباهات و معایب زیادی دارند.
خوشبختانه ترجمه‌های خوبی به فارسی آن هم به صورت مستقیم از بابلی به پارسی انجام گرفته است. در اینجا برگردان دکتر عبدالمجید ارفعی از استوانه کوروش بزرگ ارائه می‌گردد که نخستین برگردان مستقیم (بابلی به پارسی) استوانه کوروش است.
متن استوانه کوروش بزرگ
(ترجمه دکتر عبد المجید ارفعی)
١. …………………………………………………………………………………. [بنا کرد] (؟)
٢. ………………………………………………………………………………… گوشه ی جهان.
٣. …………………………………… ناشایستی شگرف بر سروری[١] کشورش چیره شده بود[٢]
۴. ……………………………………… (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند[٣]
۵. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]د … از برای او ur و دیگر جای های مقدس
۶. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)[۴]
٧. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
٨. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
٩. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.
١٠. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna’id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،
١١. و (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
١٢. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،[۵] آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.[۶]
١٣. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)،[٧] را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت.[٨] او (مردوک) -(واداشت تا)- مردم، سیاه سران،[٩] به دست کورش شکست داده شوند.
١۴. (در حالی که) او (= کورش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد،‌ خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = کورش) نگریست.
١۵. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کورش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
١۶. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او[١٠] که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند،[١١] پوشیده در ساز و برگ جنگ،[١٢] در کنار وی گام برمی داشتند.
١٧. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را -پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد- به دست او (= کورش) سپرد.[١٣]
١٨. همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان [١۴] به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
١٩. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همه ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
٢٠. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه ی جهان،
٢١. پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه ی[١۵] کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
٢٢. از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند[١۶] (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کورش)‌ آشتی خواهان به بابل اندر شدم،[١٧]
٢٣. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.[١٨]
٢۴. (و آنگاه که) سربازان بسیار[١٩] من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.
٢۵. من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی[٢٠] داده بود (؟) نه در خور ایشان،
٢۶. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.[٢١]
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
٢٧. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شده ی من و همگی سپاهیانم را
٢٨. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه ی[٢٢] [خدائیش] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
٢٩. و همگی (شاهان) جهان[٢٣] از زبرین دریا [دریای بالا] (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا [دریای پایین] (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری،[٢۴] باشندگان در چادرها همه ی آن ها
٣٠. باج و ساو بسیارشان[٢۵] را از بهر من(= کورش)؛ به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از … تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
٣١. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه – تورنو Mê – Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،[٢۶] (از نو باز ساختم).
٣٢. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
٣٣. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
٣۴. در نیایشگاه هایشان بنشاندم -جای هایی که دل آن ها شاد گردد- باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
٣۵. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند[٢٧] و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
٣۶. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند … با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
٣٧. [ ……………………. یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
٣٨. [……………بل]ند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگور – انلیل Imgur – Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم[٢٨] و
٣٩. […………….] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] بود،
۴٠. [بدانسان که] بر پیرامون [شهر (به تمامی) برنیامده بود]،[٢٩] آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،
۴١. [ ….. از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن[٣٠] [را به انجام رسانیدم.]
۴٢. [دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ……. و درهایی از چوب سدر] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده …… هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)،
۴٣. [ استوار گردانیدم ………………………………………………………………………. نو]شته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššur – bāni – apli شاهی پیش [٣١] از من [ در میان آن (= بنا) بدید]م.
۴۴. ……………………………………………………………………………………….
۴۵. …………………………………………………………………………… تا به روز جاودان
این غیاث آبادی از اون خود فروش هایی هست که هرچه کوشید تا رذالت پورپیرار برسه نتونست.
درود.
نخست آنکه، غیث آبادی را همه می‌شناسند و هر کسی که اندکی از تاریخ
خوانده باشه، پی خواهد برد که جز سخن بیهوده و بی اساس و پایه نزده!
دوم آنکه، بنده منشور کوروش بزرگ را به چند برگردانِ انگلیسی خواندم و اگر
زمانش پیش بیاد به زبان اسپانیایی هم خواهم خواند، و باید بگویم که بهترین
برگردان را استاد عبدالمجید ارفعی انجام داده؛ چرا که از زبان مبدا آن را به پارسی
برگردان داده و از دید من بهترین و معتبرترین برگردانه.
سوم، باز میگم، پیگیر نوشته‌های دستکاری شده‌ی غیث آبادی، پورپیرار، شایگان و هر
ایران‌ستیز و فرهنگ‌ستیزی نباشید. برید نسک‌های برجای‌مانده تاریخی را بخوانید و
سپس به سراغ دیدگاه‌های مخالف‌ها بیاید.
شاد و خرم باشید.
غیاث آبادى آگاهانه به تحریف متون پیش از اسلام مى پردازد. هشیار باشید و هر ترجمه او را با ترجمه هاى دیگر مطابقت دهید؛ حتماً خودتان متوجه خواهید شد. از دوستانى که در کار نویسندگى تبحر دارند، تقاضا مى کنم دست او را رو کنند.
[quote='Bardiatata'] ترجمه ی این منشور هیچ ربطی به ایران و ساواک ندارد. بیشتر و یا می شود گفت که همه ی کتیبه و لوحهای باستانی توسط اروپاییان و آمریکاییان ترجمه شده اند و نه ایرانیان. [/quote]
منظور ترجمه متن از زبانهای خارجی به زبان فارسی است. نه ترجمه از زبان های باستانی به زبانهای امروزی اروپا. اغلب کاربران آنقدر انگلیسی بلد هستند که در همین کتاب ببینند ترجمه فارسی و زبانهای خارجی متن در مورد بخش آزادکردن ساکنان بابل همخوانی ندارد. I lifted their unbecoming yoke. Their dilapidated dwellinrg I resorted. I put an end to their misfortunes.
این جملات این معنای «من برده داری را برانداختم » را نمی دهند. چیزی مثل این که «I abolished slavery» یا « I set an abrogation to slavery» ... در متن انگلیسی وجود ندارد.
البته ترجمه های زبانهای خارجی این کتاب هم چندان دقیق نیست و بهتر است به همان سایت بریتیش میوزیوم مراجعه شود. آنها هم با همین مقوله ترجمه های جعلی (fake) مواجه شدند و ترجمه ها را با نام مترجمین گذاشته اند. http://www.britishmuseum.org/research/collection_online/collection_object_details.aspx?objectId=327188&partId=1
و همان سایت قبلی که معرفی کردم که توسط یک باستان شناس هلندی بنیاد گذاشته شده است. http://www.livius.org/sources/content/cyrus-cylinder/cyrus-cylinder-translation/
این مقاله هم در مورد این است که حکومت پهلوی با سماجت می خواست ایده حقوق بشر را از استوانه کوروش بیرون بکشد و چون متن استوانه به خودی خود تکافوی این موضوع را نمی کرد به ترجمه های جعلی (fake) متوسل شدند.http://www.livius.org/sources/content/cyrus-cylinder/
این مقاله هم در روزنامه دیلی تلگراف انگلستان از قول یک باستان شناس آلمانی در سال 2008 منتشر شده در مورد این که موضوع سند حقوق بشر بودن استوانه کوروش صرفاً یک شعار تبلیغاتی است.
https://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/germany/2420263/Cyrus-cylinders-ancient-bill-of-rights-is-just-propaganda.html
مقاله خبری است و تقریباً حقوق بشری بودن استوانه را مسخره کرده است.
سالهاست که تبلیغاتی بودن مسئله حقوق بشر در منشور کوروش در محافل و سایتهای بسیار زیادی منعکس شده است کافی است کلمات cyrus و propaganda را گوگل کنید. این که موضوع در اصل توسط حکومت پهلوی و برای جشنهای 2500 ساله طرحریزی شد و به صورت سیستماتیک تبلیغ شد بی تردید درست است.
در پایان باید بگویم استوانه کوروش حاوی نکاتی درباره مدارا با مردم سرزمین مغلوب و مدارا با ادیان دیگر است که به هر حال ارزشمند است ولی منشور حقوق بشر نامیدن آن تقریباً مسخره است. این کار در دوره خاصی با منظورهای سیاسی طرح شد و بهتر است پس از بررسی دقیق این استوانه از کنار آن بگذریم.
روشن نیست که چرا هر وقت اسم کوروش و داریوش و ایران باستان و نظیر اینها برده می شود بعضیها سرآسیمه می شوند. دوست من ترجمه ی این منشور هیچ ربطی به ایران و ساواک ندارد. بیشتر و یا می شود گفت که همه ی کتیبه و لوحهای باستانی توسط اروپاییان و آمریکاییان ترجمه شده اند و نه ایرانیان. تازه یکی دو دهه است که خود ایرانیها شروع به ترجمه ی برخی از این آثار کرده اند که آن هم هنوز زیر تأثیر غربیهاست.
[quote='Khwanirath']نویسنده نگاه منصفانه ای به متن استوانه دارد. سپاس[/quote]
در صفحه 16 پاراگراف 4 در ترجمه متن استوانه نوشته شده است «من برده داری را برانداختم...» که دروغی آشکار است. زیرا خواسته اند با این تحریفها، نوشته کوروش در راستای هنجارهای حقوق بشری قرن بیستم جلوه دهند. ترجمه درست این است که «من آنها (قوم در اسارت) را از رنجهایشان رها کردم و از خدمت (بردگی) شان معاف کردم.» برای بررسی دقیق ترجمه این سایت بسیار مناسب است.
http://www.livius.org/sources/content/cyrus-cylinder/cyrus-cylinder-translation/
البته ترجمه های متعددی از استوانه کوروش شده است که در همین سایت می توانید پیدا کنید. اولین بندی که باید در ترجمه کنترل شود همین بند 26 استوانه است که غالباً غلط ترجمه کرده اند. این پروپاگاندای ساواک بعد 40 -50 سال هنوز دست از سر ذهن و اندیشه بسیاری از هموطنان برنداشته است.
نویسنده نگاه منصفانه ای به متن استوانه دارد. سپاس
منشور کورش هخامنشی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک