رسته‌ها

سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی

سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 133 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 133 رای
این فایل شامل تمام سوالات و جواب های کتاب « فرهنگ و تمدن اسلامی - دکتر ولایتی » می باشد .

بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
48
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1395/10/17

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی

تعداد دیدگاه‌ها:
244
...درضمن بنده معنی تمدن اسلامی را نمیفهمم،..

لابد در این باره به کشف و شهود نائل نگشته اید! شما فکر می کنید که معنی واژه نژادپرست را می فهمید! شما فکر می کنید که «نیمی از شاهنامه در باره خون و بیضه» است!!! شما فکر می کنید که معنای تمدن را می فهمید! شما فکر می کنید که «عرفان و تصوف اتفاقا ضدتمدن هستند»!
شما دنیایی از دانش و آگاهی هستید که البته از طریق کشف و شهود حاصل شده اند و در هیچ کتاب و مرجعی یافت نمی شوند!!!
[quote='sepideh201']نقل قول:
شما بر اساس کدام منبع «پرست» به معنای عبادت و نیایش و «پرست» به معنای بیمارداری و پرستاری را هم معنی گرفته اید؟! چرا فکر می کنید که لازم است در باره هر موضوعی اظهار نظر بفرمایید؟! چرا فکر می کنید که هرچه به نظرتان رسیده است، الهامات ماورائی و کشف و شهودهایی کاملا صحیح و صادق هستند؟! با این نحوه استنتاج، چه جایی برای اصول منطق و استدلال باقی می ماند؟![/quote]
ببینم تو اصلا سواد داری؟ کامنتامو خوندی؟ من کجا گفتم نژادپرستم. فکر میکنید بلا نسبت من مثل شما هستم که همینطوری الکی حرف بزنم؟ فکر میکید من قضیه تکامل و یک ریشه بودن رو نمیدونم؟ تو شاهنامه تو بخونی وقتی بیشتر اوقات دو پهلوان روبرو میشوند سه ساعت از اصل و نسبشان صحبت میکنند. شاهنشاهان از نژادشان صحبت میکنند. درضمن علاوه بر شاهنامه ما میبینیم اشکانیان خودشونو از نژاد هخامنشی میدونن، یا اینکه اردشیر به این دلیل حمایت شد که از تخم دارای بود. از بهرام چوبینه و شیرویه به این دلیل حمایت نشد که اصل و نسب نداشتن. سامانیان خودشونو از نسل بهرام چوبینه گفتن، آل بویه و زیار از ساسانیان و برو تا پهلوی. به این دلیل که مردم به نژاد بیشتر اهمیت میدادن و دوست داشتن یک نفر با اصل و نسب بزرگ بیاید. اصلا جامعه ساسانی بر پایه اصل و نسب بود.
درضمن اول تو لغت نامه بنویسید بعد نظر گهر بار بدید. برید دیکشنری آبادیس بنویسید پرستش.
اصلا تو چن سالته عمویی؟ رفتی کتاب های مطهریو خوندی تاریخدان شدی برا من؟ برو مشقاتو بنویس تو کلاس تاریخ نیوفتی. اگه هم بزرگی که شعورت همینقدره که من با احترام صحبت کردم ولی شما اینطور بی‌ادبانه صحبت کردید.
البته شما مبلغان ذلت ملی همینید کاری نمیشه کرد، شما ذاتتون الکی حرف زدنه:))

بارگرفتن آثار ملاصدرا و سهروردی و بسیاری از بزرگان ایرانی دیگر از حکمت ایرانی قابل انکار نیست که انکارش یه اثبات نیاز دارد.
بهتر است برای راحتی در جستجو به منابع مقالات در "کنگره حکمت متعالیه و حکمت ایرانی" در بنیاد صدرا (با مدیریت آیه الله سید محمد خامنه ای) در چندین ماه پیش و "کنگره سهروردی و حکمت فهلوی در انجمن حکمت فلسفه" ( به مدیریت حجه الاسلام خسرو پناه ) در چند ماه آینده رجوع شود. (تاکید بر مدیران برای این است که از پاپ کاتولیک تر نشویم)
حیف است این از خود بیگانگی چاره نشود که حتی ابن خلدون هم در مقدمه ی کتاب معروفش به آن معترف است و اذعان می کند که نقش عجم در تمدن اسلامی همه چیز است... و همین طور هانری کربن در همه ی آثارش معرف همین است.
ضمنا واژه پاستور به معنای کشیش هم از همین واژه ی پرستش به معنای پرستاری از آداب و رسوم دینی آمده به ویژه ریشه در پرستاری مغان از آتش که نمودگار شیدان شید یا نور الانوار است.
...ولی نژادپرست خوب است، نژادستیز بداست. پرست به معنی حفاظت و پاسداری است،..

جنابعالی از چه طریقی به این دانشهای گرانبها دست یافته اید؟!!! جایی خوانده اید یا با کشف و شهود بدان نائل گشته اید؟!
به قول مولانا:
«کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
این یکی شیر است اندر بادیه / آن دگر شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است که آدم می خورد / و آن دگر شیر است که آدم می خورد»
در انگلیسی واژه take به معنای «گرفتن» و «برداشتن» و «بردن» و «پنداشتن» و ... معنا می دهد. آیا معنای همه این کلمات یکیست؟!
شما بر اساس کدام منبع «پرست» به معنای عبادت و نیایش و «پرست» به معنای بیمارداری و پرستاری را هم معنی گرفته اید؟! چرا فکر می کنید که لازم است در باره هر موضوعی اظهار نظر بفرمایید؟! چرا فکر می کنید که هرچه به نظرتان رسیده است، الهامات ماورائی و کشف و شهودهایی کاملا صحیح و صادق هستند؟! با این نحوه استنتاج، چه جایی برای اصول منطق و استدلال باقی می ماند؟!
...نژادپرستی هم یکی از تفکرات ایرانی است، نصف شاهنامه و اوستا درباره خون و نژاد و بیضه است،..

این خزعبلات چیست که می بافید؟!
کجای تفکر ایرانی نژادپرستیست؟!!! شما که با این گفته هایتان آبروی هر ایرانی را می برید؟!
بر تارک ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانیان، شعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» می درخشد! واژه بنی آدم کجایش معنای نژاد می دهد؟! تاکید بر «یک گوهر» دال بر برابری همه نژادهاست!
شما چقدر از شاهنامه را خوانده اید که نیمی از آن را در باره خون و نژاد و بیضه می دانید؟!
به نظر بنده یا شما ایرانی نیستید و در قالب ایرانی قصد بردن آبروی ایران و ایرانیان را دارید! و یا در حالت خوشبینانه بسیار ناآگاه هستید!
بگذارید یک جمله بگویم و خیالتان را راحت کنم! امروزه علم ثابت کرده است که در گذشته انواع مختلف بشر وجود داشته اند (مانند انسان رودولفی، انسان نئاندرتال، انسان نالدی، انسان فلورسی و ... ) که امروزه همه آنها منقرض شده اند و همه انسان های امروزی(هوموساپینس) از یک نژادند! بنابراین در باره انسان، صحبت از نژاد، از نظر علمی، کاملا مردود است!
اما یک نکته دیگر که اگر بدان توجه کنید (که قطعا می دانید اما توجهی بدان نداشته اید!) قاعدتا نباید خوابتان ببرد! جد همه انسان های امروزی با گوریل ها و شامپانزه ها یکی بوده است. حدود 6.3 میلیون سال قبل از گوریل ها منشعب شده ایم و حدود 5.7 میلیون سال از شامپانزه ها جدا شده ایم!
حال با توجه به اینکه همه انسانهای امروزی (از جمله من و شما و همه ایرانیان) با شامپانزه ها از یک جد مشترک منشعب شده ایم و با آن تفکرات نژادی که دارید، امیدوارم بتوانید خوابتان ببرد!!!
[quote='sepideh201']نقل قول:... خط نیز از خط کوفی برداشته شده که تغییر یافته خط پهلوی است...
جنابعالی سعی بیهوده در تحریف تاریخ دارید! این چیزها توسط دانشمندان مدتهاست که ثابت شده اند و با این تلاشهای شما قابل تحریف نیستند!
خط پهلوی از خط آرامی گرفته شده است. اما خط آرامی خط رسمی زمان هخامنشی بود.
خط عربی نیز از خط سریانی گرفته شده است که آن هم خود از خط آرامی و تدمری نشات گرفته است.[/quote]
درسته که خط پهلوی ریشه آرامی دارد. ولی شما یک متن عرب پیشا اسلام بمن بگید که به این خطه. عراق که دست ایران بود و اوایل خطش میخی و بعد آرامی شد، خط عربی هم شاید رگه سریانی داشته باشه ولی همون خط آرامیه. درضمن خط کاهنان مصرو فراموش کردید؟ خط عبری؟ نیای محمد (ص) از بین‌النهرین میخی خط بود.
[quote='Khwanirath']نقل قول از vforw:تفکر شهادت طللی در یادگار زریران و شاهنامه مشهوده.
فرمودید که عرفان و تصوف ضد تمدن هستند! آن قدر با این جمله بیگانه ام که از آن عبور می کنم. به نظر شخصی شما احترام می گذارم و با آن مخالفم. بنده و شما در دو جهان مختلف زندگی می کنیم.
صد البته ترکان و مغولان تمدنی داشته اند. این تمدن هر چه در نگاه من و شما کوچک باشد؛ وجود آن را نفی نمی کند.
یادگار زریران و شاهنامه چه ارتباطی با شهادت طلبی دارند؟ این نحوه ارتباط دادن مسائل بی ربط حقیقتاْ مایه شگفتی ست. تا بدانجا که شاهنامه را هم نژادپرستانه می خوانید. دریغ![/quote]
ببینید من طبق گاهان این را دریافتم که اهوره‌مزدا زرتشت را بنابرخواسته اشه انتخاب کرد تا یادخدارا تبلیغ و دروجیان را آگاه کند و مانع از فراموشی خداپرستی و تباهی شود. این همان منظور پرستش است.
بنابر نوشته زیباکلام تو کتاب ما چگونه ما شدیم، مسلمانان بر فلسفه چیز چندانی نیفزودند بلکه آن را از گذشاه انتقال داده و بدون تغییرات اساسی آن را به غربیان منتقل کردند. این گویای همه چیز است. اصلا اسلام با فلسفه بی گانه است، فلسفه در بیشتر دوران ها حرام بود! شما در غزلیات حافظ سخنی از عقل نمیشنوید ولی تا بخوایید پر از دله. یعنی بجای کمک از مغزاز دل کمک میگیرند. من دیدم بیشتر آخوندا بالا منبر میگن فلسفه حرامه چون آخر به طبیعت ختم میشود نه به خدا! سهروردی هم گفته است که از متون پهلوی استفاده کرده و جالبه به دلیل اینکه گفته خدا میتونه پیامبر دیگه هم مبعوث کنه اعدام شد! شما هیچ مسلمانی نمیبیند که در کتب تاریخ فلسفه هم اندازه سقراط و ارسطو مهم باشه، در اروپا ما نام هیچ مسلمان فلسفه دان را نمیشنویم. مولاصدرا هم موقعی اومد که تمدن اسلامی خیلی وقته تموم شد!
مشهد اتفاقا زمانی ساخته شد که دوران تمدن به اصطلاح اسلامی تمام شد. ما در دوران طلایی اسلام شهرسازی قابل توجهی نمیبینیم، فقط شهرها توسعه میافتن، شما نام چند شهر نورا از سقوط ساسانی تا حمله مغولان بگویید.
درباره نام خراسان بحث های مختلفی وجود دارد. من فقط نمیدانم فنیقی ها کجا خراسانی ها کجا. فنیقی ها که کنار مدیترانه بودند و چگونه ریشه نامش بجای رسوخ در دیگر مناطق فقط به شرق راه یافت! شما کاخ اردشیر بابکانو نگاه کنید و با مساجد اولیه ایران مقایسه کنید. دقیقا کپی هم، حالا هنر تکامل پیدا میکند دیگر و شیو های جدیدی بکار میگیرند اما تمام این شیوه ها ریشه‌ای ایرانی دارند و شاید با روم شرقی هم تلفیقی شده باشد اما بیشتر معمارهای زبردست ایرانی بودند. اصلا عرب که سواد را اسباب تحقیر میدانست به حساب چه بود. در تاریخ تمام مستوفیان که ایرانی بودند و معمارهاهم اکثر ایرانی.
عرفان و تصوف قطعا ضدتمدن بودند. ببخشید اینو میگویم ولی اکثر بزرگان صوفی، تنبل های دیوانه ریشوی بچه باز همجنسگرا بودند (درقضیه همجنسگرایی به شمس تبریزی توجه کنید) طرف فقط کارش ریاضت بود بعد چندسال به دروغ میگه بلدم کارای عجیب کنم! صوفی ها بیشتر مرتاض بودن تا فیلسوف. در دوران ایلخانی همیشه میگویند که گوشه‌گیری اکثر مردم باعث رشد خانقاه و مفت خوری شد و چراغ خرافات روشن و علم خاموش شد. تصوف یک اندیشه احمقانه بود برنظر من.
قضیه تمدن هم باید بگم شما میگید تمدن اسلامی نه عربی. زبان هم با تمدن فرق داره. آدم میتونه با فرهنگ زبانشو گسترش بده و هم با کشتار و سر بریدن! چیزی که بیشتر افراد سانسور میکنند
یعنی از نظر شما داستان آرش و دیگران مشهود این قضیه نیست؟ قضیه گرامی کرد و بالا بردن پرچم هنگام خونریزی نمون آن نیست؟ این بیت فردوسی گواه نیست؟
اگر سربه سر، تن به کشتن دهیم‌ از آن به که کشور به دشمن دهیم
... خط نیز از خط کوفی برداشته شده که تغییر یافته خط پهلوی است...

جنابعالی سعی بیهوده در تحریف تاریخ دارید! این چیزها توسط دانشمندان مدتهاست که ثابت شده اند و با این تلاشهای شما قابل تحریف نیستند!
خط پهلوی از خط آرامی گرفته شده است.
خط عربی نیز از خط سریانی گرفته شده است که آن هم خود از خط آرامی و تدمری نشات گرفته است.
شاخه های اسلام شیعی ریشه هایی مزدایی دارد نه آن گونه که رونوشتی از آن باشد بلکه به آن جهت که از یکتایی او امر مشتت صادر نمی شود :
.... مقدس باد فرشته ی هورخش خورشید بزرگ آفریده او که تاریکی را می زداید و او شاه ملکوت کیهان است. در این عالم آشکار رئیس آسمان است و روز به امر او درست می‌شود که خداوند فرموده است خورشید مثال شکوه من است و شعاع شهریر (فرشته مدبر خورشید) است و شهریر نوری است که پیش من گرامی است. در باب هیچ امری بزرگتر و گرامی‌تر از بهمن من داوری ای نداده‌ام. بهمن اولین نوری است که من آن را آفریدم و ذات خویش را در آن نهادم. کمال خود را در ذات او قرار دادم، من به وسیله بهمن این نظام استوار کیهان را سازمان دادم و ابداع کردم. دروود بر بهمن و آل بهمن» ....
الواردات و التقدیسات برگردان از متن عربی (واژگان خاص در متن در ترجمه تغییر داده نشده)
که اوّل چیزی که حق سبحانه و تعالی بیافرید گوهری بود تابناک، او را عقل نام کرد که اوّل ما خلق الله تعالی العقل و این گوهر را سه صفت بخشید: یکی شناخت حق و یکی شناخت خود و یکی شناخت آنکه نبود پس ببود. از آن صفت که به شناخت حق تعالی تعلق داشت حسن پدید آمد که آنرا نیکوئی خوانند و از آن صفت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدید آمد که آن را مهر خوانند و از آن صفت که به نبود پس ببود تعلق داشت حزن پدید آمد که آنرا اندوه خوانند و از این هر سه از یک چشمه‌سار پدید آمده‌اند و برادران یکدیگرند.
«فی حقیقه العشق»
قطعه یکم مهریشت : «اهوره مزدا به زردشت سپیتمان گفت: من که مهر بخشنده چراگاههای فراخ را بیافریدم ... او را همانند خویش پرستیدنی و نیایش کردنی آفریدم ... .»
«که در شهرستان ازل پرورده شده است». از جمله در قطعه‌ی شانزدهم مهریشت از مهر به عنوان «ایزد مینوی» نام برده شده است.
«سطان ازل و ابد، شحنگی کونین بدو ارزانی داشته است.» در قطعه صد و سوم مهر یشت آمده است: «اهورامزدا او را (:مهر را) نگهبان و پاسبانی آفرید که کمال یافتن همه جهان از اوست.» و در قطعه‌ی نود و سوم آمده است: «ای مهر بخشنده‌ی چراگاههای فراخ، ما را در دو عالم چسمانی و روحانی از دست مرگ نابکار و خشم نابکار ... نگاه‌دار.»
و این شحنه هر وقتی بر طرفی زند.» در قطعه‌ی شصت و پنجم مهریشت آمده است: «او (:مهر ایزد) با گرودنه‌ی مینوی بلند چرخ خویش روان می‌گردد از اقلیم شرقی به اقلیم مرکزی درخشان.».....
[quote='vforw']تفکر شهادت طللی در یادگار زریران و شاهنامه مشهوده.[/quote]
بنده هم عرض نکردم حضرتعالی نژادپرست هستید. گفتم واژه نژادپرستی را اشتباه دریافت می کنید. نژادپرستی برتری دادن یک نژاد به نژاد دیگر است. قرار نیست که ما واژگان را مطابق میل و نظر خودمان ترجمه کنیم. تعریف شما از نژادپرستی چنان و چنین است به این معنا نیست که معنای آن واژه چنین و چنان است.
چند وقت پیش در همین تارنگار یکی از پسته های بی مغز پیدا شده بود که می سرود که "همجنس بازی" توهین است و همجنس گرا باید گفت. تو گویی علی اکبر دهخداست و بناست واژه فارسی به میل ایشان و مطابق برداشت مغز عقب مانده ایشان تغییر یابد. دقت کنید اگر سخنی می گوییم که نظر شخصی است؛ حتما در ابتدای گفتگو آن را ذکر کنیم. دیگران به لغت نامه فردی من و شما آشنا نیستند و قضاوت ایشان بر آن مبنا نیست.
فرمودید پرستش خدا یعنی "پاسداری کردن یادخدا دربرابر بی خدایان"! نمی دانم چند علامت تعجب باید بگذارم. برادر بزرگوار؛ یعنی وقتی در خفا خدا را عبادت می کنید (و نه در برابر بی خدایان) در حال پرستش نیستید؟ البته که هستید و این تعریف هم من در آوردی و بسیار بسیار دور از ذهن و صد البته اشتباه مطلق است. البته مناسب ترین واژه برای معادل سازی واژه عبادت؛ بندگی ست ولی پرستش امروزه با پرستاری کردن دیروزه متفاوت است.
و چه سخنانی می شنوم. اندیشه و فلسفه اسلامی؛ کپی برداری از اندیشه های ایران باستان بود؟ من البته می پذیرم که باور شیعی بسیار تاثیرپذیرفته از اندیشه های کهن ایرانی ست ولی دیگر فلسفه اسلامی؟؟
مایلم بدانم از منظر حضرتعالی کجای اسفار مولی صدرا و آواز پر جبرئیل سهروردی ناشی از اندیشه ایران باستان است؟ چقدر شناخت به اندیشه ایران کهن دارید؟ و تا چه اندازه فلسفه اسلامی می دانید؟ همین مانده که مکاشفات ابن عربی غافل از همه جا را به زرتشت نسبت دهید.
بغداد نام ایرانی دارد. مشهد هم نام عربی دارد. چه ارتباطی به بحث ما دارد؟ بنده نگفتم شهرسازی از تمدن اسلامی ناشی می شود. عرض کردم تمدن از جمله شامل شهرسازی هم می شود.
اجازه دهید دقیق تر شویم. به خراسان بنگریم. از دو کلمه خور (واژه ای فارسی به معنای خورشید) و آسان (واژه ای با ریشه فنیقی به معنای بر آمدن خورشید که در کلمه آسیا نیز بکار رفته) تشکیل می شود. تمدن فنیقی! بحث من بر سر صرف نام نیست. سخن از معماری اسلامی بود که با دقت به مساجد و گنبد و مناره منظورم را خواهید دانست.
فرمودید که عرفان و تصوف ضد تمدن هستند! آن قدر با این جمله بیگانه ام که از آن عبور می کنم. به نظر شخصی شما احترام می گذارم و با آن مخالفم. بنده و شما در دو جهان مختلف زندگی می کنیم.
صد البته ترکان و مغولان تمدنی داشته اند. این تمدن هر چه در نگاه من و شما کوچک باشد؛ وجود آن را نفی نمی کند.
یادگار زریران و شاهنامه چه ارتباطی با شهادت طلبی دارند؟ این نحوه ارتباط دادن مسائل بی ربط حقیقتاْ مایه شگفتی ست. تا بدانجا که شاهنامه را هم نژادپرستانه می خوانید. دریغ!
سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک