نهج البلاغه
نویسنده:
امام علی (ع)
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .
تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
1394/08/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نهج البلاغه
با تشکر از شیوه ی گوارای بیانتان در کلّیه ی کامنت ها: این تعرضه را میزنم که "ادیان ابراهیمی" اصطلاحی(هرچندشرقشناسانه(البته با نیت الفت ادیان)) آنچنان هم بی مسمّا هم نیست و بحث تکامل دین در سیر تاریخ بشر(حال منوط به تکامل "ظرفیت فهمی"شان گیریم یا هر دلیل دیگر) را نباید از نظر دور داشت: شکّی در مسلمان بودن انبیا پس از ابراهیم خلیل نیست ولی تسری این حکم به "تمامی"ِ ایشان را بدیهی گرفته اید...دلیلتان چیست؟
در بحث نجاست هم گمان نمی کنم سخن دیگری برای ارائه باقی مانده باشد و استدلال من همان است که بود. در قرآن تنها و تنها یک بار واژه نَجَس -و نه نَجِس- بکار رفته و آن هم در زمینه مشرکان است. نجس خواندن ادرار و مدفوع در قرآن نیست. البته آلوده هستند و "رِجس" محسوب می شوند ولی نجس نیستند.
در بحث فیلسوف بودن آقای دکتر غروی-که از قضا مجتهد هم هستند- اجازه دهید سخن دیگری نگویم که از بحث خارج نشویم. مختصر اینکه فیلسوف نظری فلسفی دارد و فلسفه شناس تنها مدرس فلسفه است.
در بحث حقیقت و مجاز و معرفه و نکره، متاسفانه جنابعالی دو بحث متفاوت را با هم قاطی کردید. چیز تازه ای ندارم جز اینکه درخواست کنم گفتگوهایمان را با دقت از اول مطالعه بفرمایید.
من اصلا به قول شما "قلمبه سلمبه" حرف نمی زنم. نوشتار عادی من اینگونه است و هیچ قصد و غرضی در کار نیست. مثل آب روان و بی هیچ تکلفی در حال نگارش هستم. در هر حال عادت هست و اگر باعث برداشت اشتباه حضرتعالی شدم پوزش می طلبم.
جالب شد که شما آقای غروی را فیلسوف می دانید. بعد به نظر لایبنیتس در مورد ماده استناد می کنید و می گویید نظر فیلسوف را نپذیرفتم. اگر آقای غروی را فیلسوف می دانید، شما هم نظر فیلسوف را نپذیرفتید. در هر حال به بحث قرآنی ما ارتباطی ندارد و از آن عبور می کنم.
در مورد رجحان تفسیر بر ترجمه هم سخن دیگری ندارم. به عقل سلیم خوانندگان واگذار می کنم و حرف شما را نادرست و ناپخته می دانم. دفاع از سخن سطحی تان را درک نمی کنم.
در پناه خدا باشید
حتی یعقوب و یوسف و فرزندانشان نیز مسلمان بودند:
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ-132 البقره
و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] اى پسران من خداوند براى شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ-101 یوسف
در هر حال بنده استدلال دیگری برای عرضه ندارم و در صورتی که از بنده نمی پذیرید، می توانید به هر کدام از تفاسیری که مایل بودید مراجعه بفرمایید. آنهایی که بنده خوانده ام، بلا استثنا همین حرف را با جزئیات اندکی بیان کرده اند. یک نکته را هم باید توجه کنید. در قرآن، به همه ی این شریعت هایی که اشاره کردید گفته شده اسلام. هیچگاه تنها به پیروان حضرت محمد نگفته مسلمان! همه مسلمان، یعنی تسلیم امر خداییم. وقتی یعقوب و یوسف و ابراهیم و پیروان موسی و پیروان عیسی مسلمان هستند، استثنا کردن بلا موضوع است. نکته دیگری را هم عرض کنم. اصلاح "یهود" در قرآن غالباً با سرزنش همراه است ولی "هادوا" به ستایش! به این معنا که پیروان موسی هدایت شده هستند. حتی اهل الانجیل با نصاری متفاوت است. چون نصاری نصرت دهندگان الله هستند. پس کسانی که هدایت شده هستند و کسانی که نصرت دهندگان الله هستند و کسانی که مومن هستند، همگی ذیل شریعت اسلام قرار دارند.
اشاره کردید که در آیه 17 حج نفرموده که دین مزدیسنا (زرتشتی) دینی الهی است. اتفاقاً در همین آیه، حتی نگفته که اسلام و مسیحیت و یهودیت (با معانی عرفی) هم الهی است. ما باید از نحوه بیان آیه برداشت هایمان را داشته باشیم. بایستی ببینیم که از این آیه چه برداشت هایی می توان داشت؟ چرا چنین گفت و چرا چنان نگفت؟ اگر منظور الهی بودن دین زرتشتی بود چگونه بیان می کرد و اگر منظور غیرالهی بودن آن بود باید چگونه می گفت؟ لغت شناسی و فن تفسیر یعنی همین! اصلا یکی از نکاتی که عرض بنده در زمینه لزوم تفسیر را نشان می دهد همین است. ترجمه خیلی ساده می گوید کسانی که مسیحی و یهودی و زرتشتی هستند را خدا قضاوت می کند. تفسیر ولی می گوید چرا این سه تا در کنار هم هستند؟ و این آغاز راه است...
این هم استدلال من نبود. بنده مفسر نیستم. نظر برخی از مفسران را تقدیم کردم.
جالب است شما به اسلام کوئست ارجاع می دهید که در مورد نجاست کفار استدلال می کند در حالی که در قرآن سخن از نجاست "مشرکین" است و نه کفار!
مسلمان بودن ابراهیم هم در قرآن آمده است: آیه 127 و 128 البقره:
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه را بالا مى بردند، (و گفتند) پروردگارا از ما بپذیر که تو شنواى دانایى
پروردگارا، برای خودت ما را مسلمان کن و از ذریه ما امتی مسلمان برای خودت قرار بده و مناسک ما را به ما نشان بده و بر ما بازگشت کن که تو بازگشت کننده رحیم هستی
این البته تنها محدود به ابراهیم هم نیست. تمامی انبیا مسلمان بودند و تنها دینی که الله تعالی فرستاده است، اسلام است.
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ-52 آل عمران
پس هنگانی که عیسی بر ایشان گمان کفر برد، گفت چه کسی یاری دهنده من به سوی الله است؟ حواریون گفتند که ما یاری دهندگان الله هستیم، به الله ایمان آوردیم و شهادت می دهیم که ما مسلمانیم
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ-111 المائده
و [یاد کن] هنگامى را که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده ام ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم
در آیه 126 الاعراف از زبان ساحرانی که به موسی ایمان آوردند:
وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ
و تو جز براى این ما را به کیفر نمى رسانى که ما به معجزات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ایمان آوردیم پروردگارا بر ما شکیبایى فرو ریز و ما را مسلمان بمیران
ولی تو عین بچه های لوس وقتی حرف های متناقضت درمیاد تکرار ادعا می کنی
واقع می خوای جواب کم نیاری
این حیله های کودکانه ات رو مطرح کردم
تو مثل بچه ها هر وقت دلت بخواد میای و میری
واقعا تو رو این اراجیف چندین بار فکر می کنی
از هوش بهره کمی بردی که البته من مسخرت نمی کنم ذاتا اینطوری هستی و دست حودت نیست
نظریات غروی احمقانه است و انسان احمق نظریات میده
داری دری وری میگی
خنگول
خیلی بی سوادی
تو دوست داری روده درازی بکنی
تو اصلا به دلیل همین کم هوشی نمی فهمی
چیز های ساده رو دارم برات توضیح میدم البته حرف های ساده برای انسان های ساده لوح
اینجا شدم دقیقا عین پدرت. داشتی که یادت بده ؟
به پا سکته نکنی یه وقت
پس معلوم شد این بچه وضعی ات علتش چیه
به دلیل بهره کمی است که از هوش داری و شیرین عقلی
خوشحال باش که اینقدر وقت برای یکی مثل تو خرج کردم و در این حین چندتا چیز هم از من یاد گرفتی
[/quote]
شوربختانه بدلیل فوت یکی از بستگان و مشکلاتی که پس از آن پدید آمد، امکان ابراز نظر و پاسخ گویی و همینطور دسترسی به اینترنت برایم نبود که الان بحمدالله مرتفع شده است. توفیقی اجباری هم بود برای کسی که مایل است به قول خودش "حرف آخر" را بزند تا مدت مدیدی به ارضای این نیاز غریزی خویش بپردازد و فضایل اخیر ایشان برای مدتی مورد عنایت مخاطبان واقع گردد. حُسن دیگر ماجرا آنجاست که از روده درازی ماجرا کاسته می گردد و تنها به مسائل مرتبط با قرآن نظرم را تقدیم خواهم کرد. به حسب وظیفه شرعی، در مورد مسائل قرآنی نظرم را تقدیم می کنم. بنده هم نگفته ام حضرتعالی بچه هستید. اصلا شناختی ندارم که بخواهم نظر بدهم و اصلا تمایلی هم ندارم. عرض کردم رویکرد شما بالغانه نیست.
اومدم ببینم جواب دادی یا نه یک دور دیگه خوندم اون نباشه باید باشه می نوشتم. یه مطلب دیگه هم یادم اومد گفتم اونم بگم .
" چنان نادانی در همه عمر، همنشین مرد فرزانه ایی باشد حقیقت را به همان اندازه ایی خواهد یافت که قاشق طعم شوربا را در میابد. حال اگر اهل فطرتی، به اندازه دمی با حکیمی همنشین گردد آیین نیک را خواهد شناخت، چونان زبان که مزه آش را در میابد."
سیدارتا گَوتاما بودا، ذمه پدی، مرد نادان
یک حکیم بزرگی مثل بودا هم بعضا از مثال ساده استفاده میکرده که عوام حرفاشو راحت بفهمند که من هم برای تو که از عوام هم عامی تر هستی از همین روش استفاده کردم و دقیقا از مثال غذا به این خاطر که عوام کارشون خوردن و خوابیدن و رابطه جنسی است همچون سایر حیوانات. ولی بعدش برات دلیلشو هم گفتم که شاید بفهمی :
" در ترجمه یک سری کد به اسم دستور زبان است که مترجم رعایت می کنه و مثل تو اینقدر قضیه رو بزرگ جلوه نمیده تا قرآن رو مرموز نشون بده مثلی اینکه تو خیلی علاقه داری به این چیزا ولی در ترجمه مترادف ها کاملا مشخص و همچنین جنس کلمات، و دستور زبان معین و جای خلاقیت زیادی درش نیست چون یک سری کد هست که باید رعایت بشه ولی در تفسیر هر کسی با ذوق و متود خودش و ترکیب عوامل مختلف یه چیزی از خودش میده بیرون "
این که گفته اید " هیچ کس عقل کل نیست " قضیه بسیار فراتر از این حرف ها است؛ اساساً هیچ انسانی را روی زمین نخواهید یافت که به طور کامل عاقل باشد، حتّی دانشمندان بزرگ مطرح جهان
و نیز نوابع یک رگ و ریشه ی جاهلیت و خّل بودن از اجداد حود به ارث برده اند به همین دلیل از ازل تا ابد جهان لحظه ای روی آرامش به خود ندیده و نخواهد دید
چو عکس مفتی و صوفی به صفحه ای دیدم
شگفتم آمد و گفتم که جای خوشحالی است
فقیـه و مرشـد با هم نشـسته بر سـَرِ تخت
که این مقدمه را یک نتیجه ی عالی است
شریعت است و طریقت قرین, ولی افسوس
که جای نقش حقیقت در این میان خالی است
" آریستوکلس ملقب به پلاتون، پلاتو یا افلاطون (به یونانی باستان: Πλάτων، با تلفظ: /ˈplaton/ˈ) (۴۲۸/۴۲۷ پ.م. تا ۳۴۸/۳۴۷ پ. م) دوّمین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سهگانه یونانی (سقراط، افلاطون و ارسطو) است. "
" راجر ورنون اسکروتن (به انگلیسی: Roger Scruton) (متولد ۲۷ فوریه ۱۹۴۴) فیلسوف بریتانیایی است.[۱] "
" فردریک چارلز کاپلستون (به انگلیسی: Frederick Copleston) (زاده ۱۰ آوریل ۱۹۰۷ -مرگ ۳ فوریه ۱۹۹۴) فیلسوف، تاریخنگار فلسفی و کشیش یسوعی اهل بریتانیا بود. "
دیدم که اسکروتن رو استاد فلسفه معرفی کرده بود ولی مثل افلاطون اینجا بهش فیلسوف گفته ( ولی به افلاطون فیلسوف بزرگ گفته ) کاپلستون هم که در وهله اول دیدیم فیلسوف حساب کرد تا تاریخ نگار فلسفه. کاپلستون مشهور مورخ فلسفه است که کتابش در دانشگاه های ایران داره تدریس میشه کتاب تاریخ فلسفه اش رو بخون که یکمی بفهمی چقدر نادان هستی در فلسفه. در ویکی پدیای انگلیسی هم همین قضیه است. البته تو فقط یاد گرفتی صفحه باز کنی و گول کلمات رو بخوری و سطحی نگرانه به این مسائل نگاه کنی این فلسفه شناس و فلسفه دان حرف های پا منبری هستند که فیلسوف ها برای تواضع های ریاکارانه بعضا دیدم انجام میدن.
و در آخر به کسی که دارای دانش فلسفه هست می گن فیلسوف.
Philosopher
اگر پسوند شناس بگیره باید بعدش
logists
بیاد مثلا ترکیب جامعه شناس = جامعه + شناسی = جامعه شناسی در زبان ما برای اهل رشته ی رو حذف می کنند ولی برا انگلیسی میشه :
Society + logy = Sociology, Sociology + ist = Sociologist
حالا ترکیب فلسفه شناس چجوری در میاد ؟
Philosophy + logy = Philosophology, Philosophology+ ist = Philosophologist
اصطلاح مسخره و خنده دار تو.
In a modern sense, a philosopher is an intellectual who has contributed in one or more branches of philosophy, such as aesthetics, ethics, epistemology, logic, metaphysics, social theory, and political philosophy. A philosopher may also be one who worked in the humanities or other sciences which have since split from philosophy proper over the centuries, such as the arts, history, economics, sociology, psychology, linguistics, anthropology, theology, and politics.[5]
حالا این چه بحث بی ربطی هست که تو کردی این حرفی که الان زدی یک حرف خیلی مسخره است و قبلش رو هم سانسور نکن در زمان قدیم تمامی علوم ابتدا در فلسفه مطرح شدن و اول علوم تجربی ازش جدا شد و به صورت علم درآمد که اگر تو فرق فلسفه و علم رو می دونستی نمی گفتی و بعدش علوم انسانی. امروزه بعضی از دانشمندان علوم اجتماعی و بعضا تجربی در کنار رشته اشون به مباحث فلسفه مربوط به اون هم می پردازن مثلا چامسکی یک زبان شناس هست در فلسفه ما یک شاخه به اسم فلسفه زبان داریم که چامسکی هم به اون به دلیل وجود مباحث مشترک پرداخت یا آرتور دانتو که منتقد هنری بود به زیبایی شناسی هم پرداخت ولی در فلسفه، زیبایی شناسی و فلسفه زبان متقدم هست. همونطور که بالا
گفت و تو سانسورش کردی.