رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
[quote='Khwanirath']صد البته چند تفسیر از آیات وجود دارد.[/quote]
مگه من دارم شعر می گم که ترجیع بند به کار می برم یا دارم داستان می نویسم که کاری بکنم مخاطب همذات پنداری بکنه این حرف های خنده دار دیگه چیه :)) :)) . در مورد همون آیه کاملا گفتم که مکافات مشخص شده است و من دلایلم را گفتم و نگفتم باید همینطوری صورت بگیره، مثال هم زدم و خودت همش داری تکرار مدعا می کنی و از قبل به من این تهم رو می زنی و به عبارتی دست پیش می گیر که پس نیفتی و اینکه اشتباه فکر می کنی که خدا اگه قاصر نیست چرا به صورت امری نیاورده اینجوری هم می شه بگیم خدا قاصر نیست که نتونه فقط به صورت امری بیاره و باز هم میگی چند تفسیر وجود داره اصلا می دونی معنی تفسیر یعنی چی ؟ یعنی روشنگرى، پرده برداشتن، کشف کردن، توضیح دادن و آشکار کردن. پس با این حساب هزاران نفر پرده از حقیقت برداشتند و یه حقیقت رسیدن که بی معنی زیرا فقط یک تعریف از حقیقت وجود دارد. اگر ده نفر مفسر روی یک تفسیر هم نظر باشند منظورم ما یک تفسیر می شود و نه ده تا پس تفاسیر متعدد این گونه حساب می شه و با هم مخالف هستند و تفاسیر باید بخش بخش بررسی شوند نه همه تفاسیر یکی را با همه تفاسیر یکی دیگر مقایسه کنیم حتما باید آیه ایی را تفسیر کنیم پای آن آیه کل کتاب مفسران را بنویسم .گفتم وارد بحث جسم داشتن خدا نمی شم چون حرف ما به حاشیه و درازا می کشه ولی من هم دلایل اون یونانی رو گفتم. با آیه مگه جلوی دزد رو میشه گرفت باید محتویات آیه بررسی بشه همین رایی که برای توصیف دانایی و توانایی خدا دادی رو با هم دیگه جاشون رو عوض کن می بینی زیاد فرقی با هم ندارند و این نشون می ده تفاوت این دو رو نمیدونی. بخاری حدیث در نیاورد، احادیث زمان پیامبر رو جمع کرد. قرآن گفته نماز بخون ولی مشخص نکرده چطوری پس چه جوری داری نماز می خونی ؟ به احادیث نیازه
من نگفتم که اونچه که آخر تر میاد کامل تر است با اینکه اینطوری هست اما ربطی نداره و من حرفی نزدم در این مورد و باز هم مغالطه می کنی و حرف می زاری دهن من و مطلب رو خوب نمی خونی. هنوز فرق آهنگ و وزن عروضی رو نمی دونی منظورش از آهنگ حتما عروض نیست. مگه اینکه تو به ابهام افتاده باشی و قدرت فهمی برای درک تعریف نداشته باشی و داری قضیه اتم رو همون حرف هایی که زدم رو دوباره داری تکرار می کنی و هیچ جوابی در موردش نمی دی تنها تفسیر لغت به لغت چون در زمان خودش می توان تفسیر کرد حرف غلطیه حالا جدای از اینکه معنای لغت ها خیلی کم پیش میاد عوض بشه معنایی نداره چون شان نزول هم مال همون زمان بوده که زور می زنی فقط تفسیر قرآن به قرآن بکنی. بعدش هم سندی نداریم که خود اعرابی که اون زمان مسلمان شده بودند اعتقاد نداشتند که قرآن حالت شعر داره ولی همه که از اول مسلمان نبودند بعدا مسلمان شدند و کل عربستان در کل مسلمان شد پس همین افرادی که می گفتن شعر است بعدا مسلمان شدن ولی در قرآن حکم کلی کرده و استثنا نگذاشته پس حرفت بی معنیه و بعدش هم استدلال کردم که گفته این ها چرا معتبر است چون عرب به شعر آشنا بود و با فرهنگش عجین شده بود و خداوند از ایشان انتظار دریافت اعجاز داشت پس سواد ادبی داشتند که خدا ازشون توقع داست همینطوری نگفتم که چون چندنفر گفتن پس حرفم درسته البته از تو بعید نیست بخوای همه چیز ها رو سطحی نشون بدی و مغالطه بکنی و الان همه می دونن که قرآن معجزه اش نثر ادبی است برو به همین مراجع مراجعه بکن اگر راست نمی گم اگر بخواهیم وجه ادبی قرآن را خط بزنیم دیگر چه معجزه ایی دارد ؟ بعدش هم در مورد زمان اگر به حرف های من دقت می کردی کاملا معلوم بود چه زمانی رو میگم و همینی که نگرفتی نشون می ده از لحاظ سطح سوادت از شان نزول و تاریخ اسلام فقیری چون همونطور که گفتم همش زور می زنی تفسیر قرآن به قرآن بکنی. و این اشاره به ال و تنوین هم بیشتر توضیح بده ببینم چی می گی چون یکی از مکانیسم های دفاعی در بحث، مبهم گویی است که نمونه اش در میان فیلسوفان زیاد دیده می شود که هنگامی که نظری دارند معمولا به وضوح حرف می زنند و اگر به آن ها حمله شود و جوابی نداشته باشند شروع به هذیان گویی می کنند و چندتا اصطلاح به کار می برند که فکر کنم تو هم داری کم کم دچارش داری میشی تو اینترنت هم زدم ال، تنوین و تفسیر چیزی پیدا نکرد
احتراما اگر نظر سیاوش را بپذیریم چند نکته طبق نظر ایشان پدید می آید. نکته ای که پیشتر به ایشان متذکر شده ام.
1-اینکه قرآن مدعی است متعلق به جغرافیا و زمان خاصی نیست که با این سخن شما کل قوانین اسلام و فرهنگ اسلامی آن و حتی باید ها و نباید های اسلام متعلق به همان جغرافیا و زمان است آداب روزه و حلال و حرام و...
2- پیغمبر اسلام مدعی است که خاتم النبیا و پیامبری اولوالعزم است که با نکته که شما بیان کردید جور در نمی آید چون اگر چنین باوری را بپذیریم واژه خاتم الانبیا بی معنی می شود
3- اگر چنین برداشتی را بپذیریم به این معنی است که الله نسبت به ظلمی که بر عده ای در گذشته رفته بی تفاوت بوده است و بدتر از آن مهر صحه زده است
4- به باور بسیاری این اقدامات پیامبر بسیار جزئی بوده است آیات زیادی برای عایشه پیامبر اسلام دارد آیات بسیاری برای ازدواج های متعدد خود دارد ولی آیات زیادی برای برده ها و حقوق اقلیت ها و... وجود ندارد (مقایسه بشه با آبراهام لینکن آمریکایی که هرچند در زمان وی برده داری مخصوصا در جنوب بسیار محبوب بود ولی برای لغو برده داری چه ها کرد آبراهام لینکون پیامبر نبود و مانند هر انسانی خطاهایی داشت ولی تلاش این بشر در قیاس با پیغمبر اسلام بسیار قوی تر است)
5- حتی به باور بسیاری با درنظر گرفتن عصر پیامبر نیز بسیاری از اقدامات وی انسان دوستانه در زمان خود نبوده است (بستن آب و دزدی به کاروان در بدر نسل کشی بنی قریظه و عدم تسامح و همزیستی بین ادیان مختلف و... )
6- به باور بسیاری از تاریخ نویس ها حتی اقدامات نیک پیامبر (مثل غذا دادن به برده ها و یا آزاد کردن برده ها در صورت سواد آموزی) اقدامات جدی نبوده و در بسیاری از فرهنگ های برده دار آن زمان قبل آن نیز برخی ثروتمندان برخی برده ها را آزاد می کردند و حتی برای ادامه زندگی کمک اقتصادی به وی می کردند از این مثال ها فراوان هستند مثلا هند بعد از کشتن حمزه برده قاتل را آزاد کرد یا برخی از این اعراب وقتی از یک برده خبر خوشی می شنیدند وی را آزاد می کردند
و در آینده نیز اشخاصی که شما آنان را ائمه خطاب می کنید اقدام جدی برای لغو برده داری نداشتند
7- در قرآن آیه هایی تحت عنوان حدود و امثالهم و وعده بهشت و ترس از جهنم برای برخی کارها فرهنگی وجود دارد که نشان می دهد به باور نویسنده آن قرآن برای همه زمان ها و جغرافیاست
8- در عمل طبق باور شما در آینده رخ نداده و آیات قرآن در ادامه حیات اسلام سد بزرگی برای تغییر بوده است
اگر سخن شما را بپذیریم یک نکته مهم در ذهن خطور می کند
اگر قرآن را باید در دوران خود دید این قرآن امروز به چه کار می آید ؟ بهتر نیست این قرآن به موزه فرستاده شود؟ و مبلغین آن بازنشیته؟ بهتر نیست از قرآن در موزه کنار اشیاء به جا مانده از عصر حجر یا عصر سنگ و... نگه داری شود ؟ بهتر نیست در موزه و کتاب های تاریخ به فرزندان ما گفته شود این قرآن است کتابی که مدت ها منسوخ شده؟ و بین زمان فلان و در مکان فلان از وی استفاده می شده و ثمرات و معایبش در طول تاریخ چنین است؟
به نام حق : در برداشت و تفسیر منابع اسلامی به خصوص آیات قرآن و یا روایات ، هر دو گروه مخالف ( یعنی روحانیون و مخالفین اسلام ) مرتکب یک اشتباه بزرگ می شوند ( که متاسفانه من هزاران بار به دوست عزیزمان گفته ام و ایشان نیز هزار بار نپذیرفته اند ! ! ! چون برای خودشان مطمئن به یافتن راه حق شده اند دقیقا مانند مذهبیون ! )
لطفا با عینک زمان حال به وقایع تاریخی نگاه نکنید !
شما با توجه به شرایط فعلی خودتان و اطرافتان ، آیات قرآن را به نقد می کشید که : ای آقا ، چرا برده داری مجاز بوده و یا چرا زنها با مردها برابر نبوده اند ( ولی از شرایط خاص فرهنگی و حتی اقلیمی و جغرافیایی آن زمان غافل هستید ) اجازه بدهید موضوع را با ذکر مثالی روشن کنم :
هم اینک ، همه ما می دانیم و تمامی دانشمندان نیز بارها و بارها گفته اند که : هوای آلوده ، عامل اصلی سرطان و مرگ و میر و نابودی اکوسیستم طبیعی و حتی سقط جنین و هدر رفتن منابع زیرزمینی غیرقابل جایگزین و . . . می شود . خوب ، تصور کنید اکنون یک پیامبر مبعوث شود و اعلام کند : استفاده از خودروهای بنزین سوز حرام است ! به خدا قسم هیچ کس به حرف او گوش نمی کند . ولی شک نکنید صد سال دیگر ( و از دید مردم آینده ) به ما به دید جنایتکار و احمق و تروریست نگاه می کنند زیرا شعور و فرهنگ آنها بسیار بالاتر از ماست .
پس اکنون اگر پیامبری آمد باید چه کند ؟ دقیقا همانکاری که اروپایی ها می کنند : تشویق به استفاده از خودروهای برقی و سرمایه گذاری در این زمینه و برنامه ریزی دراز مدت برای جایگزینی خودروهای غیر بنزینی . . . .
پیامبر نیز ( به عنوان مثال در خصوص لغو برده داری ) دقیقا همین کار را انجام می داده اند :
1- در جنگ بدر : هر اسیری ( برده ) به 10 نفر سواد بیاموزد آزاد می شود
2- هر کس روزه خورد باید 70 برده را آزاد کند .
3- اگر برده ای کار مثبتی می کرد به بهانه های مختلف توسط ائمه و یا پیامبر آزاد می شد . . .
روزی برنامه ای می دیدم در خصوص آزادی ( ناگهانی ) برده داری در آمریکا ، برده های سیاه پوست با عصبانیت ( البته نقل قول تاریخی ) فریاد می زدند :
ما را مثل حیوانات در کوه وبیابان رها کردند ! نه سرپناهی داشتیم و نه غذایی و نه شغلی ! ! ! ایکاش ما را آزاد نکرده بودند !
البته من می دانم اگر خدا هم پایین بیاید کسی که تعصب دارد نمی تواند از فضای فکری که اطراف ذهن خودش درست کرده خارج شود . من با اسلام دشمنم و این دشمنی باید به هر طریق ممکن ادامه داشته باشد .
دوست عزیز : تفسیر و برداشت غلط مسلمان ها از اسلام نباید موجب تعصب شما شود . هیتلر و نازی ها نیز با استناد به نیچه و استالین نیز با استناد به مارکس مرتکب هزار و یک جنایت شدند اینها چه ربطی به نیچه و مارکس دارد . یا کلیسای قرون وسطی که مرتکب هزار و یک جنایت به نام عیسی شد . عیسایی که مجسمه عشق و صلح و مهربانی و دوستی بود . . . .
صد البته چند تفسیر از آیات وجود دارد. ما بالای هزار تفسیر قرآن داریم. صواب و صحیح بودن این تفاسیر است که مورد تردید است. وگرنه ناصرخسرو هم حرام بودن شراب و قمار را حرام بودن ابوبکر و عمر دانسته است. این هم تفسیر است. که می تواند بگوید درست است و که می تواند بگوید نادرست است؟ ولی تفسیر عرض بنده از آن تفاسیری است که انطباق با خود قرآن داشته باشد. آن تفسیر می تواند چند تا باشد. یعنی جاهایی که شاید هم خوانی نداشته باشد، ولی تضاد هم ندارد. ولی درست ترین ایشان یکی ست. به این معنی که هم همخوانی دارد و هم در تضاد نیست. چرا که منظور خدا، دو تا نیست. بحث چشم و گوش و دست و پا را هم با صمد بودن خدا در تضاد دیدم و برایتان نوشته بودم. نخواندید یا قانع کننده نبود؟
دست آخر هم نکته شیرینی را مطرح نمودید. شما مدعی هستید که حکمت خدا از آن جهت است که "حکم به بریدن نشان از دانا بودنش هست و عمل مناسب را برای جزای این گناه پیدا کرده است و حکم خوبی". بنده عرض کردم حکیم بودن خدا از آنروست که "نمی گذارد دزدها بر مصادر کار باشند" و آیه نازل می کند که این ها را از جایگاهشان کنار بزنید. این حکمت است. باز شما می گویید خدا تواناست "چون امر خدا به وسیله مسلمانان دارد اجرا می شود و دست دزد را می زنند" و بنده عرض کردم خدا تواناست چون "امر جلوگیری از دزدی دارد اجرا می شود". بین این دو جمله، بنده تفسیر به رای می کنم و شما نمی کنید! زهی انصاف.
موشکافانه هم جالب بود. عرض بنده در حکمت خدا را با عمل گره زدید که گویی وقتی می گویم خداوند نمی گذارد دزدها بر مصادر کار باشند، به این معناست که هیچ دزدی در هیچ کجای تاریخ بر مصدر کار نبوده و نخواهد بود. خیر! چگونه نمی گذارد؟ با نزول آیه.
و اما قرآن کفایی. ما اگر قرار بود که ببینیم شیعه و سنی چه می گویند و حدیث و صحیح و کافی و تهذیب و بحار چه می گویند، این اندازه چرا خودمان را معطل می کنیم؟ خیلی راحت به آنها مراجعه می کنیم. بحث بر سر این است که قرآن چه می گوید نه حدیث! تو گویی تا 200 سال اول پیدایش اسلام، مسلمانان در ایران و عراق و فلسطین و ... که پیامبر را ندیده و احادیثش را نشنیده بودند را خداوند معطل می کند تا اسماعیل بخاری بیاید و برایشان حدیث بیاورد. قرآن خود اذعان می کند که کافی ست.
و قند مکرر شما هم این است که با وجود اینکه بنده اشاره ای به کذاب دانستن رسول الله از جانب شما به جهت شعر دانستن قرآن نکردم، مدام این ترجیع بند را تکرار می کنید که به شما چنین اتهامی می زنم. در صورتی که کسی که حرف از اعجاز قرآن می زند و می گوید "نشون می ده خدا سواد ادبی این ها رو معتبر می دونست"، حداقل یا برای همزادی (همذاتی) با مخاطب یا بر اساس نظر خود، قرآن را از جانب خدا در نظر می گیرد.
گفتید خدا مشخص فرموده که به چه مکافاتی "باید" دچار شوند. این "باید" را از کجا آوردید. کل بحث ما بر سر این است که "باید" چنین شود یا نه. بعد به جای استدلال، ادعای نغز خویش را تکرار می فرمایید؟ در ادامه می فرمایید چون تمام چیزهای مورد پسند خدا در قرآن، امر به انجام گرفته است. فکر می کنم در سخن قبلی به این اشاره کردم که مورد پسند بودن خدا در مورد چنین مجازاتی، نیاز به ارائه ادله از جانب شما دارد نه نیاز به تکرار مدعا! نگفتم ادعایتان را تکرار کنید تا اثبات شود. ادله خود را ارائه کنید تا ثابت گردد. زبان خدا از بکار بردن فعل امر در این آیه قاصر نبوده است. قاعدتاً شما که به دنبال برداشت دیگری از فعل در این جمله هستید باید بتوانید اثبات مدعا کنید. همانگونه که بنده در قطع دست، بدنبال این مسئله هستم. چون در جنگ با کافران بود، پس منظور از فعل "سزای ایشان چنین است"، فعل امر است؟ این هم شد استدلال؟
در مورد قطع دست، فکر می کنم که دلیل هم آوردم که از آنجا که آیه مشخص نفرمود که کدام دست و تا کجا قطع گردد، پس معنای دست فیزیکی ناصواب است. نه که "دوستش ندارم". و الان هم بنیادگرا شده ام! البته به برچسب خوردن از شما و غیر شما عادت دارم و دیگر برایم بی تفاوت شده است. ولیکن خوب است که مثالی هم از آن بنیادگرایان قرآن کفا بزنید. البته بجز خودم!
و ارتباط مفسر ژاپنی به گفتگوی ما؟ خودتان فرمودید برداشت کافر یونانی از دست خدا متفاوت از برداشت ما می تواند باشد. مفسر ژاپنی را مثال زدم که فرمایش شما را تایید کنم. با این تبصره که برداشت قرآنی صحیح است نه برداشت یونانی!
خب خدا را شکر. نخست گفتید قرآن را نخوانده ام. بعد تخفیف داده و گفتید عربی خوانده ام و الان هم می فرمایید خوانده ام، ولی "واقعی" نخوانده ام. چشم انتظار ویرایش و جرح و تعدیل آینده حضرتعالی هم خواهم بود.
تعریف شعر گسترده و کامل نشد. بلکه اتفاقاً با ارائه تعاریف متعدد، به سردرگمی انجامید. هر کسی نظری دارد و هر کسی نظری داده. اینطور نیست که هر کسی که دیرتر زاده شد و نظر تازه تری داد، تعریفش به قول شما کامل تر بوده باشد. فرض را هم که بر تعریف شفیعی کدکنی که قرار داده اید بگذارم. شفیعی کدکنی می گوید
[quote='Amin4ty']
تعریف شفیعی کدکنی از شعر که خودش هم مسلمان هست اینه :
شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد.[/quote]
زبان آهنگین، قضیه را روشن می کند. قرآن آهنگین نیست. مسجع است.
در مورد تعریف اتم هم تعریضی فرمودید. عوض به معنای زیر و رو شدن نیست. به شعر نیمایی هم استناد فرمودید. اول که شما که نمی دانید در آینده چه تعریفی ارائه خواهد شد. به همین جهت راه برداشت زیر و رو شدن را نمی توان مسدود کرد. چرا که این احتمال هم وجود دارد که تعاریف شعر و اتم زیر و زبر گردد. و ضمناً همانطور که عرض کردم، امثال مهدی حمیدی، جز قالب کلاسیک را شعر نمی دانستند. حتی با وجود نیما! من تکنیک قرآن را توضیح داده ام. چگونه توضیح نداده ام؟ تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به معنای لغات عربی در زمان خویش. در تفسیر آیاتی که تقدیم کردم اگر دقیق می شدید، متوجه فن تفسیر قرآن به قرآن می شدید. آنجا که به "ال" و "تنوین" و معنای "ید" در آیات دیگر و نیز "ضرورت بازپرداخت به معانی دیگر در صورت کامل نبودن معنای ظاهری" اشاره کردم.
خب شما مشخص نفرمودید که تا چه زمانی قرآن شعر دانسته می شد؟ و تا چه زمانی دانسته شود قبول است؟ بنده به یک قرن اشاره کردم. شما می فرمایید چند روز. ولی لطفاً دقیق بفرمایید که چند روز؟ تا چند روز پس از ظهور اسلام اگر قرآن را شعر بدانند پس می توان نتیجه گرفت که قرآن شعر است؟ و تا چند نفر چنین برداشتی بکنند پس قرآن حتماً شعر است؟ اشاره کردید که در روزهای اول مسلمین کم بودند و منظور اعراب قبل اسلام هستند که نظرشان حجت است مبنی بر اینکه قرآن شعر است. ولی به تناقضی می رسید. همچنان که فرمودید در روزهای نخست، مسلمین کم بودند. پس مسلمینی بودند که کم بودند و کسانی بودند که قرآن را شعر نمی دانستند. حالا چگونه با توجه به اینکه عده ای قرآن را شعر می دانستند-که البته تعدادشان را هم نمی دانیم و نمی دانید، شاید سه نفر یا ده نفر یا صد نفر یا هزار نفر یا صد هزار نفر- و عده ای نمی دانستند-همان مسلمینی که می فرمایید قلیل بودند-می توان نتیجه گرفت که اعراب قرآن را شعر تشخیص دادند؟ خیر اعراب چنین نبودند بلکه بخشی از اعراب چنین بودند بنا به پذیرش خودتان. حالا چگونه می توان نتیجه گرفت که قرآن شعر است؟ چون عده ای گفتند که شعر است و عده ای گفتند که نیست، پس شعر است؟
گفتید قرآن سواد ادبی بت پرست ها را معتبر دانست چرا که خواسته اعجازش را ببینند. از کجا فهمیدید که منظور قرآن از اعجاز، اعجاز ادبی ست؟
[quote='Khwanirath']
حالا ببینیم مغلطه را که می کند. فرمودید: خدا حکیم است چون بریدن دست نشان از دانا بودن اوست و تواناست چون امر زدن دست دزد توسط مسلمانان دارد اجرا می شود؟ خب همین حکیم و عزیز بودن را با معنای مجازی قطع دست-ممانعت از دزدی- قرار دهید. حکیم است چون نمی گذارد دزدها بر مصادر کار باشند و تواناست چون امر جلوگیری از دزدی دارد اجرا می شود. و آنوقت بنده تفسیر به رای می کنم. شما حرف اینچنینی نزنید، بنده حواسم هست که مغلطه نکنم.[/quote]
دوباره می رسیم به قطع کردن دست: منطق در نیاوردم واقعیت این است و دلیل منطقی در ردش نیاورد فقط می خوای بگی اشتباه است چون تو دوستش نداری و اینکه تفسیر قرآن به قرآن هیچ وقت کافی نبوده وگرنه شمار جلد مفسیرین اینقدر زیاد نبود و خود مفسرین هم همین حرف منو می زنن. این که کافی است یا نه بقول خودت سر دراز دارد که بنیادگرایان قبولش دارند ولی باز هم کتاب فقه و صحیح دارن ولی بقیه در قضیه ایی که این آیه برایش آمد این حرف را قبول دارند. و همونطور که می بینیم بنیادگرایان در عمل با نظرشان مخالف رفتار می کنند. اون مفسر هم احتمالا ایزوتسو بود که معلوم نیست چرا داری حرفشو می زنی چون اولا دخلی به حرف ما نداره دوما خودت گفتی چند تفسیر وجود نداره ولی الان می گی درست ترین تفسیر رو باید انتخاب کرد نه تفسیر کاملا درست. که نشون می ده از نظرت تفسیر کاملا درست وجود نداره او کافر یونانی منطق خودش مثلا می گه اگر خدا می بینه چرا چشم نداره خب حالا اگه چشم داره چرا نباید دست داشته باشه. به قول خودت ولمون بکن سر جدت که حتما الان میای میگی که من می گم خدا جسم داره و شروع یه حاشیه رفتن می کنی در صورتی که این حرف من نیست.
و بازم در تعیین مغلطه من داری مغلطه می کنی : می گی خدا داناست چون نمی گذارد دزد بر کار ها مصادر باشد. خب این توانایی نه دانایی و ثانیه مشخص نشده به چه وسیله مثلا گماشتن نگبهان، زندانی کرده، زدن دست و ... پس یک حرف کاملا کلی و بی ربط و غیر موشکافانه زدی و دوباره تفسیر به رای کردی. حکم در نظر می دهند نه در عمل و ایجاد مانع کردن یعنی همان نگذاشتن یک کار عملی است و باز هم مشخص نکردی چجوری جلوگیری از دزدی می کند و باز هم سرسری گرفتی.
[quote='Khwanirath']
حالا دوباره رسیدیم به حدیث و روایت. کل بحث ما با جناب ctr2006 بزرگوار بر سر تفسیر قرآن به قرآن بود تا یکی همچون شما پیدا نشود که یک دسته از روایات را بپذیرد و دسته ای دیگر را نپذیرد و یکی چون من هم پیدا نگردد که رویکرد متضادی داشته باشد. فلسفه سازی هم می فرمایید. منطقش این بوده که زندان در کار نبوده! البته از این منطق های من در آوردی![/quote
اولا تعریف از اتم را در دانشمندان نگاه کنی می بینی عوض به معنای زیر و رو شدن نیست بلکه کامل تر شده و اگر دقت بکنی از زمانی که نیما اومد تعریف شعر گسترده تر و کامل تر شد پس این خیال خامی است که تعریف اتم به کل عوض بشه. پس حرفت بی معنی است. و ضمنا در علوم انسانی تعاریف اگر قطعیت ندارد چرا ما داریم بحث می کنیم ؟ تکنیکی هم که می گی توضیح نمیدی.
در مورد اعراب باز هم مغالطه می کنی منظور از اعراب قبل از اسلام هست زمانی که اسلام داشت گسترش پیدا می کرد و در روز های اول مسلمانان کم بودن و مغالطه ات این است که داری زمان مورد نظری که من دارم درموردش حرف می زنم رو تا یک قرن بعد جلو می بری در قرآن از بت پرست ها می خواد که اعجاز قرآن رو ببیند و ایمان بیاورند پس نشون می ده خدا سواد ادبی این ها رو معتبر می دونست که توقع داشت ایمان بیاورند چون ازشون تقاضا داشت اجاز رو تشخیص بدن پس وقتی که گفتن شعر است درست گفتن ولی شعر بودن قرآن دال بر این نیست که دروغ باشه یا باید سرسری گرفته بشه تو منظور منو یا اینجوری اشتباه برداشت کردی یا داری از عمد موضوع رو عوض می کنی.
خدا دقیقا مشخص کرده به چه مکافاتی باید دچار شوند : 1) کشته شوند. 2) دار زده شوند. 3) دست و پایشان در خلاف جهت یک دیگر بریده شود. 4) از آن سرزمین تبعید گردند. و اما خداوند اینجا حکم کرده است چرا چون خداوند طبق حرف قرآن حکیم است و حکم می دهد و قدرت بالا است و تمامی چیز های مورد پسند خدا در قرآن امر به انجامش شده. مثالی می زنم : روزولت در اتاق جنگ می گوید سزای نازی ها این است که نابود شوند. حالا فرض کن همینو در اتاق جنگ یک بچه ایی بگه اون موقع شاید غیر منطقی نباشه بگیم که دستور نمی دهد ولی خداوند در آن برهه که قرآن داشت نازل می شد در جنگ با کافرین بود پس امر می کرد و در آخر منظور از نخوندن خوندن واقعی بود نه روزنامه وار من خودم خیلی وقت پیش خوندم نه مثل شما چند ساعت تازه یادم افتاده باشه باید می خوندم.:))

و میدان فراخی که عرض کرده بودم: می فرمایید همه چیز در قرآن نیامده در صورتی که قرآن در آیه 51 سوره عنکبوت خود را کافی می داند. و اصلا این بحث قرآن کفایی سابقه دراز دارد که مفصل است. فقه هم ایرادی ندارد. فقه قرآنی کاملا روا و بلکه واجب است. بخاری 200 سال پس از پیغمبر چنین و چنان روایت کرده. و حالا بحث گسترده چند همسری! ولمان کنید سر جدتان.
بله در باب یدالله، سلفی ها و مجسمه برداشت دست مادی دارند. ولی همانطور که عرض کردم، بحث بر سر درست ترین تفسیر است. پیشتر ها مصاحبه یک مفسر ژاپنی را می خواندم که می گفت یکی از سخت ترین کارها، توضیح خدای یگانه در تفسیر بود. چرا که در ژاپن برای هر چیزی خدایی ست. آنچه مهم است، برداشت از قرآن بما هو قرآن است. لفظ عرب و آیات قرآن -که تفسیر کننده یکدیگر هستند-به ما چه می گویند؟ کافر یونانی نمی خواهد برداشت خاصی کند. همین سلفی ها را دریابید. وقتی خدا دست داشته باشد و مطابق سوره قلم، پا داشته باشد، پس ترکیبی از اجزا بوده و مرکب است. مرکَب نیاز به مرکِب دارد و هر مرکَب برای قوام به ترکیب خود نیازمند است. در صورتی که الله، صمد و بی نیاز است.
کسی اینجا به رای خود تفسیر نکرده است. با لفظ عرب و سایر آیات تفسیر تقدیم شد. متوجه نشدید که حرفی از جانب خودم نزدم؟ استماع قول کردم و اتباع احسن.
حالا ببینیم مغلطه را که می کند. فرمودید: خدا حکیم است چون بریدن دست نشان از دانا بودن اوست و تواناست چون امر زدن دست دزد توسط مسلمانان دارد اجرا می شود؟ خب همین حکیم و عزیز بودن را با معنای مجازی قطع دست-ممانعت از دزدی- قرار دهید. حکیم است چون نمی گذارد دزدها بر مصادر کار باشند و تواناست چون امر جلوگیری از دزدی دارد اجرا می شود. و آنوقت بنده تفسیر به رای می کنم. شما حرف اینچنینی نزنید، بنده حواسم هست که مغلطه نکنم.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک