رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
و در مورد آهنگین بودن قرآن، باز هم اگر به پیوند ویکی فقه نگاه می کردید، مسئله برای شما حل شده بود. بماند که سخن از آهنگین بودن نیست و سخن از "نظم آهنگ" یعنی آهنگ بر آمده از نظم قرآن است، ولی در همین پیوند هم ادعای شما در ارتباط با شعر دانستن بدلیل آهنگین بودن را رد می کند چرا که این برداشت را متاثر از نظر مفسران قرن اخیر می داند. تا 1300 سال، سخن از آهنگ در قرآن نبود. حال ببینیم که قیاس شعر با قرآن که بدلیل آهنگ توسط شما صورت گرفت، چقدر با پیوندی که از ویکی فقه قرار داده اید همخوانی دارد. این قسمت را عیناً از ویکی فقه قرار می دهم:
"مصطفی محمود نیز موسیقی و آهنگ برآمده از آیات با معنای آنها هماهنگی کامل دارد. او موسیقی را به دو قسم بیرونی و درونی (باطنی) تقسیم کرده و موسیقی اعجازآمیز قرآن را از نوع درونی و باطنی معرفی می‌کند، [۲۴] درحالی که موسیقی شعر از نوع موسیقی بیرونی است و همین تفاوت، سبب امتیاز موسیقی قرآن از موسیقی سایر متون آهنگین، به ویژه شعر است. وی درباره تفاوت موسیقی بیرونی و درونی می‌گوید: موسیقی بیرونی حاصل قافیه، بحر و وزن شعر یا جمله است، درحالی که موسیقی درونی به قافیه و وزن و بحر ارتباط ندارد، بلکه قائم به ذات است و به گونه حیرت آور و غیر قابل وصفی از درون و بیرون و لابه لای کلمات برمی خیزد و دانسته نیست که چگونه کامل می‌شود. [۲۵] او در جای دیگر ویژگی اصلی موسیقی درونی قرآن را پیوند عمیق و قوی میان موسیقی برخاسته از تلاوت آیات، و معنا و غرض آنها می‌داند. به اعتقادی این پیوند آن چنان دقیق است که اجازه نمی‌دهد حرفی از آیه را تغییر داد یا واژه‌ای را جایگزین واژه‌ای دیگر یا جمله‌ها را جابه جا کرد، با این همه او تاکید می‌کند که موسیقی قرآن بیش از آنکه قابل وصف باشد احساس کردنی است. [۲۶] او با ذکر نمونه‌های فراوانی از آیات قرآنی و نشان دادن موسیقی اعجازانگیز آن ثابت می‌کند که در موسیقی درونی قرآن کلمات در دست خالقشان ذوب می‌شود و در نهایت هماهنگی کنار هم چیده شده و ساختمان قرآن را شکل می‌دهد. سپس موسیقی یگانه و منحصر به فردی را ایجاد می‌کند که در کلام عرب، چه قبل و چه بعد از نزول قرآن نظیری برای آن یافت نمی‌شود".
همانطور که مشخص می شود، سخن از آهنگین بودن جملات و سخنان عادی و شعر نیست. مصطفی محمود، نوع خاصی از موسیقی را معرفی می کند که شناخته شده نیست. نوع دیگری از موسیقی که "موسیقی درونی به قافیه و وزن و بحر ارتباط ندارد، بلکه قائم به ذات است و به گونه حیرت آور و غیر قابل وصفی از درون و بیرون و لابه لای کلمات برمی خیزد و دانسته نیست که چگونه کامل می‌شود".
گویا شما پیروان آهنگین بودن قرآن، موسیقی خاصی را سراغ دارید که با موسیقی و آهنگ متناسب کلمات در شعر و ادبیات متفاوت است. لطف بفرمایید دقیق تر در مورد این موسیقی سخن بفرمایید که چیست؟ و تفاوتش با موسیقی کلمات چیست؟
در همین تارنگار، نظر سید قطب در مورد آهنگین بودن، همان مسجع بودن است. در اینجا:
"در این سوره غیر از سیاق استوار آن نوعی موسیقی و سجع درونی مشهود است که به گونه‌ای دقیق عبارات را به هم پیوند می‌دهد"
در همین تارنگار سخن از آهنگ متن را به آهنگ تلاوت تقلیل می دهد:
"تاثیر آهنگ تلاوت قرآن بر روان مخاطب در حدی متعادل و مبتنی بر واقعیت و کاملا منطبق با نیازهای فطری و استعداد روحی وی در جهت کسب کمال است"
که حالا بحث بسیار گسترده گفتاری یا نوشتاری بودن قرآن مطرح می شود که محل ستیز نواندیشان دینی با روشنفکران دینی ست.
در همین تارنگار از "معتقدان به اعجاز نظم آهنگ" سخن می گوید. چرا سخن گفته؟ چون کسانی هم هستند که معتقد به وجود نظم آهنگ نیستند. چه کسانی؟ طبری، زمخشری، طبرسی، فخر رازی، ابن قیم، ابن تیمیه و ... .
در مورد اینکه علم تفسیر، عرض بنده را در ارتباط با حدیث پیامبر در زمینه عدم نگارش سخنی جز قرآن از ایشان، قبول ندارد، نشان دهنده ناآشنایی شما با علم تفسیر است. تفسیر، مناهج متفاوتی دارد. یکی از منهج های تفسیری، تفسیر روایی ست. تفسیر لغوی، قرآن به قرآن، تاریخی -همان اسباب و شان نزول-، نکته ای و ...، جزو منهج های تفسیر است. یکی از این مناهج، تفسیر قرآن به حدیث و روایت است نه همه آن!
فرمودید که بحث در مورد نماز اسلام است. و باز هم متعصبانه نگاه می کنیم. فلان یهودی اگر به یک شکل نماز بخواند قبول است و اگر من مسلمان به آن صورت بخوانم قبول نیست؟ مگر معیار خدا متفاوت است؟ دلیل نماز خواندن در قرآن ذکر شده است. اقم الصلوه لذکری. نماز را برای یاد من به پا دارید. هدف، به یاد داشتن خداست که "تنهی عن الفحشاء و المنکر" است. پس اگر کسی گناهی مرتکب شود نمازش پذیرفته نیست. حال اگر کسی به شکل دیگری نماز را اقامه کند و آن نماز، جلوی فحشا و منکر ایشان را بگیرد، قبول است. نه یک شکل و فرم خاصی که خدا هم بیان نفرموده. اما در مورد حرام بودن نماز در حال مستی، علت حکم ذکر شده. همین الان بحثی بین سایر دوستان در جریان است در باب اینکه آیا احکام تغییر پذیر هستند یا نه. جواب این هست که اگر علت حکم ذکر شده باشد، تغییرپذیرند. هدف، اجرای منظور حکم است نه صرف ظاهر حکم. تا چه زمانی به نماز در حال مستی نزدیک نشوید؟ تا اینکه بدانید چه می گویید. چرا به این نماز نزدیک نشوید؟ چون نمی دانید چه می گویید. حال اگر ما مست نباشیم، ولی باز هم ندانیم که چه می گوییم، به این نماز هم نباید نزدیک شویم.
در قرآن در مورد کیفیت روزه در آیه 182 بقره صحبت کرده است. حتی در مورد کیفیت وضو هم صحبت فرموده. در مورد نماز فراموش کرده؟
می گویید: "باید اثبات کنی که سندی نیامده است". این را به عقل سلیم خوانندگان واگذار می کنم که آیا بنده باید اثبات کنم که سندی نیامده است، یا شما باید ثابت بفرمایید که سندی آمده است. و معتقدید کسانی که قرآن را شعر می دانستند، بعداً مسلمان شدند. بسم الله. نام ببرید و سند ارائه کنید که کدامشان اینچنین شدند؟
اما در مورد پیوندهایی که از فارس نیوز و تبیان قرار دادید. گویا خودتان هیچ کدامشان را نخوانده اید. "فارس نیوز" که اشاره به وجود "ال" و تفاوت معنایی "ال" عهد و "ال" جنس می کند. در حالی که ما در آیه جزیه، اصلا الف و لامی نداریم. اگر داشتیم، جای بررسی داشت که عهد است یا جنس. وقتی نیست، بر سر چه صحبت می کنیم؟ گویا شما عدم وجود ال را با وجود آن اشتباه گرفته اید و به کل راه را اشتباه رفته اید.
و در مورد تارنگار تبیان، باز هم گویا خودتان نظری نینداخته اید. صرف و نحو فارسی را قرار داده اید و چیزی جز در ارتباط با بحث خودمان و زبان عربی و تنوین در آن نیافته ام.
خوب است پیش از ارسال مطلب، به صرف جستجو در گوگل بسنده نفرمایید و خودتان هم یک بار مطلب را بالا و پایین کنید و اگر در ارتباط با موضوع بود قرار دهید.
[quote='Amin4ty']شما الان ادعای خدایی داری می کنی
کلا عزیزم حتما لازم نیست حرف یزنی
تو هم معلوم هنگ کردی[/quote]
باز هم دقت نکردید. آیه را برایتان نوشتم. گفتم اگر جمله ای امری هم نباشد ولی حکم باشد، باید اشاره بفرماید. مثل همان آیه حرام بودن ازدواج با زناکار که فعل امر نیامده ولی به جهت اینکه بگوید حکم است، در پایان فرموده که "این بر مومنین حرام شده است". حالا در آیه جزای محارب، کجا گفته که "این بر مومنین-یا مسلمین یا هر چه- واجب است یا حکم شده است"؟ پاسخ این است که هیچ جا!
نگفته ام که حقیقتی نیست. گفتم حق، شاهراه است نه کوچه ای تنگ و باریک. به همین جهت باید ببینیم که کدام "حق تر" است. فرموده اگر صدقات خود را اعلام کنید پسندیده است. پس این کار حق است. فرموده اگر اعلام نکنید پسندیده تر است، پس این کار، حق تر است. حق و حقیقت، یک صورت یک وجهی ندارد. تعریف مفسر هم همین است. بخشی از تفسیر درست ممکن است در یک تفسیر باشد و بخشی در تفسیری دیگر. مثل همان تفسیر طبری که عرض کردم. نبودن "ال" بر رسول را نشانه نکره بودن دانست ولی به وجود تنوین بر سر "ید" توجه نکرد. پس به بخشی از حق اشاره کرد و بخش دیگری از نظر ایشان مغفول ماند. حال تفسیر طبری حق است؟ هست ولی بخشی از حق را حمل می کند. حق مطلق نیست. سایر تفاسیر نیز بر همین منوال. مفسر هم نمی آید به قول شما "با دلیلی که نشه ردش کرد اثبات کنه". کار مفسر این است که بگوید "از نظر من"، منظور خداوند فلان مسئله است. و اگر نه در علوم انسانی، مطلق گرایی معنا ندارد. در بسیاری از مسائل مفسران اختلاف نظر دارند. حالا کدام درست است؟ اگر هر کدام "دلیلی که نشه ردش کرد" می داشتند و حرف می زدند که دیگر اختلافی نبود. بلکه بسیاری از مسائل به برداشت و استنباط بر می گردد. این امر در تفسیر قرآن به قرآن بسیار بسیار بسیار کمتر است. ولی در تفاسیر روایی فراوان است. البته تفسیر کشاف زمخشری هم چون بحث لغوی دارد در این زمینه مناسب است.
در بخش اعجاز لغوی، تعصب و پافشاری شما را درک نمی کنم. آیه قرآن از جمله معجزات قرآن را نداشتن تناقض می داند. حالا شما قطار استدلال هم بچینید، با صغری کبری چیدن که آیه عوض نمی شود. مگر اینکه از آن آیه، تفسیر دیگری داشته باشید که من چیزی مشاهده نکردم. وارد بحث اعجاز در پیش بینی های قرآنی هم نخواهم شد که بسیار گسترده است و وقتی بر سر آیات بدیهی تا این اندازه بحث داریم، بر سر آن آیات دو سه ماهی باید وقت بگذاریم. مختصراً عرض کنم که وقتی قرآن شماره سال را هم -تا 9 سال- ذکر می کند، مقایسه با پیش بینی های بشری جای سوال دارد.
شرط اول مقایسه کردن، همجنس بودن نیست. تشابه در کیفیت است. وقتی در فلسفه اسلامی بحث ماده و معنا و دنیا و آخرت می شود، یکی از مثال ها، استحکام آجر است. حال آیا آجر با معاد همجنس است؟ و بله. به استدلال شما در مورد سواد ادبی اعراب-با استانداردهای زمان خودشان- اعتراضی نیست. ولی شما گفتید: "اگر بخواهیم وجه ادبی قرآن را خط بزنیم دیگر چه معجزه ایی دارد؟". وانگهی منظور از سواد اعراب هم سواد مشرکین نیست. سواد ادبی را کسانی که قرآن را شعر ندانسته اند هم داشته اند.
قیاس مع الفارق را شما انجام می دهید دوست عزیز . . .
خوب است کمی اطلاعات تاریخی خود را بیشتر کنید . . . پیامبر اسلام به خاک هیچ کشوری تجاوز نکرد تمام نبردهای او داخلی و جنبه اصلاحی داشت ( دقیقا مانند تمام نبردهای حضرت علی و امام حسین که داخلی و جنبه اصلاحی داشته ) حمله خلیفه ها به ایران و یا سایر کشورها هیچ ربطی به پیامبر و خدا و قران ندارد . . . . ( ضمنا آوردن حدیث که مثلا پیامبر به آنها گفته بود حمله کنند در تاریخ نگاری علمی هیچ جایگاهی ندارد و بیشتر به درد همان روضه و منبر می خورد )
خب در مورد این حرف که از من جز قرآن ننویسید حالا یادم نیست اومده یا نه ولی حرفیه که گفتم مسلمانان بر خلافش انجام می دن و خودعلم تفسیر که داریم در موردش حرف می زنیم حرف تورو قبول نداره. اما همین که پیغمبر چجوری نماز می خونده هم در مورد قرآن بوده ولی بعضی از چیز های بی مورد مثل اینکه پیغمبر چجوری غذا می خورده یا می خوابیده رو اگر بگه ننویسن حرفی، که بعضی ها نوشتن که حتی یک کتاب هم جمع شد در موردش. در مورد موسی : قرآن اون زمان نیومد و بحث ما نماز اسلام است این کتاب برای مسلمانان هست پس باید آداب خودش رو یاد بده اینکه با مستی نماز نخونید شرایط نماز خواندن است نه شیوه نماز خوندن. اوایل اسلام روزه رو مثل یهودی ها می گرفتن که بعد از خوابیدن و بیدار شدن حق خوراک خوردن نبود. ولی پیغمبر اونو اصلاح کرد و به صورت الان درآوردش اگر پای این باشه که هرکسی روزه به حالت شخصی بگیره مسخره میشه چون مثلا بگیم نماز هدفش ارادت بنده به خدا است که عمل کمی هست ولی روز کیفی هست یعنی طرف چندساعت باید گرسنه باشه ؟ میشه هرکسی ساعت برای خودش مشخص کنه ؟ اینجوری منجر به این میشه بعضی ها که به خورد و خوراک اهمیت می دن تفریط بکنن بعضی از افراد از روی جهل فکر کن افراط کردن ثواب بیشتری دارد و از نظم خارج بشه روزه گرفتن. حلال و حرام هم خدا مشخص می کنه که شما الان ادعای خدایی داری می کنی.
من گفتم " بعدا مسلمان شدند" پس نشون میده افرادی منظورم بود که زنده موندند. لب مطلب تو اینه که از کجا معلوم سندی نیومده که حرفشون رو نقض کردن و باید اثبات کنی که سندی نیامده است. خب من جچوری چیزی که نیومده رو اثبات کنم؟ تو باید اثبات کنی سندی آمده است که استدلال من رد بشه. و من وقتی میگم سندی نیومده منظورم اینه که طرف مخالف که تو باشی نتونستی ادعای منو با سندی رد کنی پس سندی نیومده که بتونی، با توجه به تو می گم نه خودم از اول بگم چیزی نیست حالا تو ردش بکن. اینجا هم مثل قضیه همون سوره نور و مقایسه یا دیگر شعرا داری ضد خودت حرف می زنی تو دفعه قبل شروع کردی تکرار ادعا کردن الان هم شروع کردی ضد ادعای خود حرف زدن کلا عزیزم حتما لازم نیست حرف یزنی :)) . در مورد نکره و معرفه اسم نکره در شرایطی که یکی از اونا توضیح بیشتر باش تبدیل معرفه میشه. برو اینارو بخون به ترتیب یاد بگیر.
https://article.tebyan.net/271588/%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D9%87
https://www.farsnews.com/news/13950723000650/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%81-%D9%88-%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D9%88-%D8%AC%D9%86%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85
دیگه جوابتو ندادم یعنی خسته شدم تو هم معلوم هنگ کردی و ضد خودت حرف می زنی.
[quote='khwanirath ']و نماز خواندن بنده؟ موسی چگونه نماز می خواند؟ در آیه 14 سوره طه.[/quote]
اولا خوبه خودت جواب خودت رو دادی در مورد این که حتما نباید امری باشه پس حرف منو قبول داری و مورد توجه ت باشه که در خیلی از جمله های امری که خداوند حکم کرده تاکید بر نام مومین نکرده پس اسم مومنین حتما لازم نیست. دوما تو اون آیه از حقیقت حرفی نزده ولی منظورت اینه که مشخص نیست ؟ پس یه جورایی داری حکم می کنی که پرده برداشتی و دیدی حقیقت نیست یا اگر هست با پیش فرضت اینو میگی که اگرم هست هیچ کسی نمی تونه کشفس کنه عینه سوفیست های زمان یونان. ولی یک نفرمیاد پرده بر می داره می بینه اولی حقیقته یا دومی پس خودت ادعای تفسیر داری. پس تو این آیه 1) یکی مثل تو میگه حقیقت در این آیه مشخص نیست. 2) یکی میگه حقیقت اولیه. 3) یکی میگه حقیقت دومیه. حالا مفسر بر حق اینجا کسی هست که از این سه تا ادعا یکی شون رو با دلیلی که نشه ردش کرد اثبات کنه پس ادعات تفسیر هست و خودت ادعا داری که حقیقت مطلقه و شاهراه نیست چون عملا میگی حقیقت اینجا نیست و و همین شاهراهی که میگی رو انکار یا خراب کردی. و در تفاسیر درسته بخشی از آن ها مشترک هست مثل اینکه خدا عادله ولی منظور ما از تفسیر درست مشخص کردن بخش غیر مشترک هست. وقتی میگی آیه، یعنی همه آیات منظورت هست با هر آیه ایی مثل " والتین والزیتون " نمی شه منظور من اینه با آیه هایی که حاوی احکام شرعی هست امکان پذیره چون آیه یکی نیست. و در آن زمان این آیات فقط معجزه شان ادبی بود چون هنوز علم پیشرفت نکرده بود که بگیم اونا باید این بخشی که قرآن در مورد علم ادعا داره درک کنند یا افرادی که در علم عدد و جفر پیشرفت کنند قاعدتا قرآن پیش بینی هاش معجزه نیست و این حرف اشتباه است چون مثلا در جنگ ایران و روم عده ایی رو ایران شرط بسته بودند و عده ایی روی روم و همین که روم غالب شد افرادی که شرط بسته روی آن یعنی دانایی شان در حد خدا بود ؟ که این حرف باعث لطمه خوردن به کمال خدا می شه. و اینکه تناقض درش نیست رو داری با اشعار انسان ها قیاس می کنی پس شرط اول مقایسه کردن اینه که چیز ها همجنس باشن پس قرآن در وهله اول باید شعر باشه تا با فردوسی قیاس بشه و داری این خصوصیت وجه عدم تناقض رو رجحان می دی به سایر اشعار انسان های دیگر که خودت یکی از اعجاز شعری قرآن رو مشخص می کنی. پس با این اوصاف معجزات قرآن روی نثر ادبی باید متمرکز باشه در اون موقع. و گذشته از این بحث ما در مورد سواد ادبی اعراب بود گیریم حرف تو اصلا درست باشد بازم هم به ادعای من در مورد اینکه اعراب سواد ادبی داشتند لطمه ایی وارد نمی کند چون به گفته خودت بخشی از اعجاز قرآن نثر ادبیه. ولی در مورد آهنگ قرآن به سایت ویکی فقه برو که برات روشن بکنن که این قدر بدون دلیل تکرار ادعا نکنی و ببنی کی حالا سواد ادبی اش کمه :
http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%B2_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D8%B8%D9%85_%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF
نور حقیقت دیگر بر کسی در این دیار نخواهد تابید. با این حال برای جویندگان حقیقی آرزوی موفقیت دارم.
[quote='siawash110']ضمنا بنا به قول شما که گفتید روی نهج البلاغه متمرکز شوید . . . این دوستان شما بودند که رفتند سراغ قرآن . . حالا این منم که همه چیز را با هم قاتی می کنم ؟ ؟ ؟
ضمنا اگر هزار کتاب و هزار دلیل بیاورید نمی توانید توجیه کنید حمله به خاک کشورهای دیگر و کشتن سایر انسان ها را به بهانه فتوحات و کشورگشایی ! ! ! ( حالا حمله دیگران به خاک ما اسمش می شود : تجاوز و غارت ولی حمله ما به دیگر کشورها اسمش می شود فتوحات و کشورگشایی ! ! ! ! ) ضمنا نابودی دو تمدن لیدی و بابل آنقدر از مسلمات تاریخ است که اصلا نیازی به دلیل ندارد مثل این است که بگویید به کدامین دلیل بغداد پایتخت عراق است ! ! ! ![/quote]
باز هم مغلطه ی قیاس مع الفارق!!!دوست عزیز شما مثل اینکه قصد ندارید از این مغلطه دست بکشید نه؟؟آخه عزیز من اصلا گیریم حق با شما باشه و ایران به کشورهای دیگه حمله کرده...خب اصلا حرفتون درسته..خب اگه اینجور باشه خب اونم اشتباه بوده ولی این دلایل نمیشه که حمله و تجاوز مسلمونا به کشورهای دیگه توجیه بشه!!دقت کنید دومی فرمان از سوی خدا و قران هست .حکم جهاد هست ولی اولی از سوی انسان های عادی...عزیز من اینا رو با هم مقایسه نکنید..یکی فرمان از سوی خداست که نباید فرمانش اشتباه باشه ولی اون یکی که گفتید در مورد لشکرکشی های ایران به سایر کشورهاست در مورد انسان های عادیه که جایز الخطا هستند و ممکنه اشتباه کنند.نمی دونم چرا متوجه چنین امر ساده یی نمیشید!!!عزیز خدا که نباید فرمان اشتباه بده و موجب کشته شدن حتی یک انسان بیگناه بشه همون بلایی که مسلمونای عرب سر ایرانی ها اوردند اون زمان .اون همه انسان بیگناه کشته شد حتی کک 4 تا خلیفه اول مسلمونا نگزید و گفتند فرمان خداست.چرا فکر میکنید اینجا همه احمق هستند و این چیزا رو نمیفهمند.!
از محضر بزرگواران اجازه می خواهم چند نکته را بیان کنم
ابتدا بحث در مورد نهج البلاغه بود که نکاتی را از نهج البلاغه اینجانب تایپ کردم و کاربری محترم فرمایش کردند باید با اصل آیات بررسی شود و ایشان اشاره کردند با توجه به شرایط جمع آوری نهج البلاغه بهتر است با اصل آیات قرآن بررسی شود و بحث به قرآن کشیده شد و آیاتی از قرآن ذکر کردم که بخش هایی نقل و نقد شده از نهج البلاغه را پوشش می داد که اینجانب معتقد بودم این آیات حتی در زمان خودش انسانی نبوه و حتی اگر بوده امروزه کارا نیست و بهتر است از آن صرف نظر شود که دوستی چندین پرسش بی ربط پرسید و موضوع را به جمشید و گاتاها و اوستا و ساسانیان و کلا ایران باستان ربط داد تا در بحث، قرآن در تقابل با میراث ایران باستان باشد بنده نیز به طور کلی در پاسخ به پرسش ها عرض کردم اولا پادشاهان باستان انسان بودند نه یک پیامبر خاتم الانبیا با کتاب آسمانی و نمی شود حقوق بشر امروز را با دنیای باستان مقایسه کرد گرچند من به عنوان یک ایرانی از بخش های باستانی کشورم (برای مثال کوروش بزرگ) خوشحالم و خواهان بازگشت به گذشته و... نیستم و به عنوان یک ایرانی نیازی نمی بینم به فرهنگ بیگانه و تحمیلی که به باور من نتیجه مثبت ملموسی نداشته اکتفا کنم. من به فرهنگ و میراث کشور خودم اکتفا می کنم و از آن هویت و انگیزه می گیرم.
خواهشمند هستم که من و دوستان موضوع اسلام و مذهب را با ایران باستان گره نزنیم.
توحید به معنی یکتا پرستی است و ربطی به نفی بردگی انسان ها و آزادی ندارد پیش از پیامبر نیز بسیاری از یکتاپرستی سخن گفته بودند و لزوما یکتاپرستی یا چندخدایی فی نفسه ربطی به بردگی و آزادی یا عدم بردگی و عدم آزادی انسان ها ندارد
معاد یعنی باور به دنیای پس از مرگ (آخرت) که در اسلام یک سری باید ها و نباید ها (که به باور من همه موارد انسانی و اخلاقی نیست) فرمان داده شده که اطاعت یا سرکشی از آن بهشت یا جهنم را برای فرد به همراه دارد
قرآن یک سری سخنان زیبا که پیش از آن نیز بسیاری نوشته بودند نیز دارد عرض من این است برای نیکی به پدر و مادر و... لزوما قرآن نیاز نیست
با شما دعوایی ندارم دوست عزیز بحث من بر سر این است که قرآن و اسلام ناکارآمد است تلاش برای بزک کردن آن بی ثمر است و به تجدد نمی انجامد برای ایران فردا باید از اسلام عبور کرد و با اسلام حتی ویرایش شده آن به تجدد نمی رسیم بحث من این است سکولاریسم را بپذیریم وقتی که سکولاریسم را پذیرفتیم دیگر اهمیتی ندارد قوانین مربوط به ارث یا طلاق و... اسلامی هست یا نه دیگر نیاز نیست فلان مفسر یا عالم دین یا ملا یا قرآن پژوه یا روشن فکر دینی!! بیاید و فتوا دهد فلان موضوع مباحثه با اسلام همخوانی دارد یا ندارد اگر به سکولاریسم که لازمه دموکراسی (سکولاریسم به تنهایی دموکراسی نمی آورد) است رو کنیم وقت خردمندان و نخبه گان و دانشمندان بزرگ مملکت صرف مباحثه در موضوع بحث (مثلا قوانین طلاق) می شود و به آمار و روش های علمی استناد می کنند که برای جامعه مفید تر است و مجبور به قانع کردن مرتجعین نیستند در یک جامعه سکولار هرکس دوست داشت به مسجد خویش رود و نماز خویش را به هر شکلی که خودش صحیح می داند بخواند و به عبادات خود مشغول باشد به من این موضوع ارتباط پیدا نمی کند.
خدا رو شکر، ctr2006 بزرگوار در پهرست دوستان شمایند!
گفتم روی نهج‌البلاغه متمرکز میشد، به شما ننداختم، بلکه کلی
بود!
شما میگید کسی که خوابیده میشه بیدار کرد... باور دارم سخن
بقیه هم همینه.
اگه منظورتان از "شما قادر به..."، منه، یادم نمیاید درباره چیزی
با شما گفت‌وگو کرده باشم، اگر نیست که سخن دیگری‌ست.
اگه دیگر دوستان پیش کشیدن، منه از شما پوزش‌خواهی میکنم.
ولی کاش شما هم بدان کش نمیدادید.
به هر روی، من پیوند رد اون شایعات را فرستادم که با بن‌مایه و سند
تاریخی به آن پاسخ داده شده. بهتره اول روی اون پیوندها برید و بخونید
تا به پاسخ خودتا درباره لیدیه و بابل برسید و اینجا به آن کش ندیم.
هرچند خودتان میگید هرچه سند و مدرک بیارید باور نمیکنم!
بهتره دیگه بیشتر از این کِش داده نشه و از دوستان خواهشمندم که
همینجا تمامش کنن، وگرنه سر این گفتمان تا در خونه‌ی عبدالله پشمک‌فروش هم میره.
سپاسگزارم.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک