رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
ضمنا بنا به قول شما که گفتید روی نهج البلاغه متمرکز شوید . . . این دوستان شما بودند که رفتند سراغ قرآن . . حالا این منم که همه چیز را با هم قاتی می کنم ؟ ؟ ؟
ضمنا اگر هزار کتاب و هزار دلیل بیاورید نمی توانید توجیه کنید حمله به خاک کشورهای دیگر و کشتن سایر انسان ها را به بهانه فتوحات و کشورگشایی ! ! ! ( حالا حمله دیگران به خاک ما اسمش می شود : تجاوز و غارت ولی حمله ما به دیگر کشورها اسمش می شود فتوحات و کشورگشایی ! ! ! ! ) ضمنا نابودی دو تمدن لیدی و بابل آنقدر از مسلمات تاریخ است که اصلا نیازی به دلیل ندارد مثل این است که بگویید به کدامین دلیل بغداد پایتخت عراق است ! ! ! !
دوست عزیز لطفا از جاده انصاف خارج نشوید . خدا را هزار مرتبه شکر ، نوشته های دو طرف موجود است . کمی به عقب برگردید آنگاه متوجه خواهید شد چه کسی برای بار اول ، بحث کوروش را پیش کشید . نمی شود که بحثی را شروع کنید و بعد که پاسخ را می شنوید ناراحت شوید ! ! ! ! این دوست شما بود که برای بار اول ، بحث کوروش را پیش کشید وگرنه من قصد خارج شدن از بحث را نداشتم . البته اینکه شما قادر به دیدن این موضوع ((که بسیار واضح و بدیهی است )) نمی شوید این است که متاسفانه شما قادر به شنیدن سخن حق هم نیستید !!!
حالا من اگر یک میلیون بار دیگر هم بیایم و بگویم که شما آغاز گر بحث کوروش بودید و نه من ، . . . شما دوباره می آیید و من را متهم می کنید ! ! ! خوب جز سکوت چه باید کرد ؟
کسی که خوابیده است را می توان بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده با بمب اتم هم نمی توان بیدار کرد .
غیاث‌آبادی و مصادره اسناد تاریخی
http://kheradgan.ir/غیاث-آبادی-و-مصادره-اسناد-تاریخی/
دروغی دیگر: کورش و به آتش کشیدن خانه مردم
http://kheradgan.ir/دروغ-کورش-و-به-آتش-کشیدن-خانه-مردم/
آیا کوروش باعث نابودی تمدن بابل شده است؟
http://kheradgan.ir/آیا-کوروش-باعث-نابودی-تمدن-بابل-شده-است/
کوروش سازنده تمدن ها (پاسخ به شایعات)
http://kheradgan.ir/کوروش-سازنده-تمدن-ها/
سیاوش جان، خودتان آغازگر این بودید که رفتید تو جاده خاکی،
حالا هم به بقیه میگید همه چیز را باهم قاتی میکنید. آقای ctr2006
و Khwanirath بزرگواران در طول این گفتمان هیچگاه به فرهنگ و تاریخ
کشورمون نتاختن! و تنها روی جستار اصلی متمرکز بودن. چند روز پیش هم
گفتم که گفتمان را در پیام خصوصی ادامه بدید، چرا که میدانستم این همه
به درازا خواهد کشید و نگران این بودم که تاریخ کشور پیش کشیده بشه و
و با این جستار برابری بدن که بدبختانه شما این کار را کردید.
از همان اولش، اگه روی نهج‌البلاغه متمرکز میشد، الان این گفتمان به پایان رسیده بود.
حالا، شما با این پیام‌تون، بدتر طولانیش کردید!
بهتره در پیام خصوصی به نتیجه برسید.
خدانگهدار
[quote='siawash110']در کتیبه رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارتی مبهم آمده که پرسش‌ها و پیچیدگی‌هایی را رقم زده است. نویسندهٔ رویدادنامه آورده است:
"هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت."
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ، ترجمه و گزارش رضا مرادی غیاث آبادی .
شیوه کوتاه‌نویسی رویدادنامه‌نویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتل‌عام کرد.
خانم اولمستد چنین استنباط کرده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."
اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.
جان مانوئل کوک نیز روایت می‌کند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند."
مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴. (یادآور می‌شود که استاد ثاقب‌فر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویس‌های گوناگون خود، انتقادها و اعتراض‌هایی را در روش تحقیق و بی‌طرفی مؤلف بیان نموده است.
استنباط استاد پرویز رجبی از متن رویدادنامه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."
رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.
نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتل‌عام شده‌اند، شهر بابل بوده است و نه اُپیس/ اوپیس.
برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدانامه بیفکنیم و از میزان بی‌طرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یکسو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره می‌کند و از سوی دیگر به اهتمام برای حفاظت از نیایشگاه‌ها و آیین‌های آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر:
"کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. . . . کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. . . . نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه بردند. . . . کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد."
با همه اینها ما می گوییم بله ممکن است این واقعه دروغ باشد یا موضوع چیز دیگری باشد و به صرف یک روایت تاریخی حتی اگر همان روز نوشته شده باشد نمی توان به طور قاطع کوروش را محکوم کرد ولی شما در خصوص ماجرای بنی قریظه که 150 سال بعد توسط یک نفر نوشته شده می گویید نه این موضوع صد درصد صحیح است ! آیا این است آزاداندیشی و حقیقت بینی شما دوست عزیز ؟ ؟ ؟ [/quote]
غیاث آبادی یک دروغگوی بزرگ بود که اسناد تاریخی را تحریف میکرد!!!
یک ایران‌ستیز به تمام معنا! به خودت زحمت بده و برو رویدادنامه رو بخون!
لطفا از موضوع خارج نشید. خوبه خودتان میگویید زنان ایزدی پیوندی با
موضوع نداره!
- شما همه چی را با هم قاطی می کنید و بعد که پاسخ می شنوید ناراحت می شوید و می گویید ما همه چیز را قاطی کردیم ! این شما بودید که بحث کوروش را باز کردید وگرنه من قصد ورود به این مبحث را نداشتم ! اگر موضوعی را پیش می کشید ، تحمل شنیدن آنرا داشته باشید اگر هم تحمل ندارید به آن موضوع اشاره نکنید !
- نظر من نظر من است و نظر مفسرین نظر مفسرین ! ! ! ! بنا به کدامین دلیل علمی و منطقی ، همه باید مثل همه فکر کنند ؟ ؟ ؟ و چرا پذیرفتن یک سخن تازه و یک ایده جدید این همه واهمه برانگیز و یا دشوار است ؟ ؟
- در خصوص سئوال شما : اکثر آیات قرآن ، مبتنی بر توحید ( یعنی نفی بردگی سایر انسان ها = آزادی ) و معاد ( یعنی توجه به اینکه مراقب رفتارهایمان باشیم زیرا روزی باید جواب پس بدهیم ) و نکات اخلاقی ( نیکی به والدین و گناه زنا و سرقت و . . . ) است که به قول شما کسی در خصوص آن بحثی ندارد .
- تعداد اندکی از آیات قرآن در زمان حاضر موضوعیت ندارد و مخصوص همان جامعه قبیله ای 1400 سال قبل و بنا به مقتضیات همان زمان بوده است که به نظر ما در زمان حال نباید وارد قوانین جزایی و یا مدنی شود ( البته با نظر کارشناسان و نه نظر من و یا شما )
- ما بخواهیم و یا نخواهیم این قوانین ناکارآمد رو به اضمحلال است و بنا به قول شما صد سال دیگر کسی به آنها توجهی ندارد هیچ کجای دنیا ( حتی در کشورهای مسلمان )
- خوب : دعوای من و شما بر سر چیست ؟ اگر شما بندگی دیگری را قبول ندارید و معتقد به اخلاق نیک و پسندیده هستید . اگر شما معتقد به اصول اولیه انسانی و حقوق بشر هستید ( که نفی نژادپرستی و کوروش پرستی و احترام به سایر ادیان و مذاهب و نژادها نیز جزء آن است ) خوب به نظر من در آن دینا ( هر چند شما به آن عقیده ندارید ) شما رستگار خواهید بود . مگر اینکه نسبت به شنیدن سخن حق تعصب داشته باشید که متاسفانه به نظر من هر کسی نسبت به شنیدن حق تعصب داشته باشد کافر است حتی اگر هزار بار نام مسلمان و یا روشنفکر بر خود گذاشته باشد . موفق و پیروز باشید .
[quote='siawash110']متاسفانه شما در یک فضای فکری خاص به سر می برید و متوجه سخن من نمی شوید ! شما در حقیقت پاسخ سئوالات خود را می دهید نه پاسخ سئوالات من را ! ! ! یعنی برداشت شما از سئوالات من چیزیست که در ذهنیت خود دارید و انرا با سئوالات من قاطی می کنید ! ! ! ! واقعا نمی دانم با چه زبانی بگویم ": من نیز با قوانین تبعیض آمیز و گردن زدن و قصاص و . . . مخالفم و می گویم اینها ربطی به اسلام ندارد . وقتی جای جای قران نفی بندگی فرعون و فرعونیان است ( یعنی دعوت به رهایی و آزادی ) وقتی در عمل پیامبر اسلام مردم را از چنگ ابوجهل و ثروتمندان و خرافات نجات داد چرا به خاطر لجبازی با مذهبیون فعلی بیایم و این بزرگان را تخطئه کنم ؟ همان کوروش شما . . کارهای خوب زیادی داشته ( منشور حقوق بشر و آزادی مذاهب و . . . ) ولی به چه حقی دو تمدن لیدی و بابل را از صحنه روزگار محو کرد و به چه حقی خاک دهها کشور را به توبره کشید ؟ یکی از دوستان به من پاسخ داد که او کشورگشایی می کرده و یا اینکه رفتار او پس از پیروزی خوب بوده ! من گفتم خوب اعراب هم و چنگیز هم کشورگشایی می کرده اند ! تازه سخن از رفتار پس از فتح نیست بلکه سخن از جواز جنگ و خونریزی است ! بگذریم . . . . کوروش شهر اپیس را با زن و مرد و بچه به آتش کشید ! ( به خاطر شورش آنها ) دوستان کوروش پرست می گویند این دروغ است ( با ماله کشی های خاص خودشان ! ! ! ) در صورتی که این واقعه فردای همان روز روی یک کتبیه بابلی حک می شود ! ولی چگونه این دروغ است ولی ماجرای بنی قریظه که 150 سال بعد از واقعه نوشته شده ( از طریق یک رویات واحد که یک نفر گفته ) این برای شما حقیقت اندیشان آزادمنش ! ! ! می شود حقیقت . . . آری حق را در آنچه دوست داریم می دانیم و حق را در آنچه به مذاق ما و تعصبات نژادی ما شیرین باشد می دانیم و معیارهای حق برای ما دوگانه است حق تا آنجا خوب است که به دل ما بنشیند اگر از چیزی بدمان آمد آن دیگر حق نیست . . . . ( ضمنا مانند کاهنان مذهبی ، با احساسات دیگران بازی نکنید زنان ایزدی ربطی به موضوع ندارد )[/quote]
دوست گرامی، من نیز پیش‌تر در این گفتمان بودم و ادامه‌ی آن را طولانی میدیدم.
خواهشمندم از جستار گفتمان دور نشید و روی همان جستار بمانید.
میگوید کوروش بزرگ بابل و لیدیه را نابود کرد؟ آیا مدرک و سندی داری؟
آیا رویدادنامه‌ی نبونئید را خواندی که مال خود بابلیان بوده؟
اگه دوست دارید پیام خصوصی بدید تا در این باره به گفت‌وگو بنشینیم،
البته با سند و مدرک تاریخی، نه فقط حرف خودتان!
شما خیلی من رو گیج می کنید
میگید با این گردن زدن و قصاص و نصف ارث زن و... مخالف هستید ولی قرآن رو قبول دارید برخلاف بسیاری از مفسرین و قرآن پژوهان میگید آیات قرآن شرایط زمانی داشته و به تدریج باید قوانین اصلاح بشه و بر خلاف علما خواهان تغییر بخشی از آیه قرآن (مثلا آیه مربوط به ارث) هستید ولی من رو متهم می گید که دارم جواب سوالی که توی ذهنم هست رو می دم درحالی که روشن و واضح دو بار پرسش از شما پرسیدم که پاسخی نگرفتم قرآن که مربوط به 1500 سال پیش و در شبهه جزیره عربستان بوده خاصیتش در زمان حال چیه؟ این سوال رو دقیق تر در نظرات قبل همراه با هشت نکته عرض کردم که به سادگی از آن گذشتید
بعدش واقعا فکر می کنید پیغمبر اسلام اعراب رو از دست ابوجهل (ابوحکم دراصل که پیغمبر توی قرآن لقب بهش میده) و ثروتمندان و خرافات نجات داد؟ ثروت پیغمبر موقع مرگ چهقدر بود؟ نقش ابوسفیان چی بود اسلام هم که عقاید خرافی زیادی دارد (شب معراج پیامبر و سوار براق شدن و...) مسلمین بعد از فتح مکه که مثل فرعونیان شدند (البته بدتر) قبلش هم که به قبایل راهزنی می کردند.
الان هم که موضوع رو انداختی توی ایران باستان تا مغلطه کنی و از این حربه استفاده کنی که کوروش بده پس نتیجه گیری محمد خوبه!! نه عزیز من این یک مغلطه قدیمی هست و نتیجه ای نداره نظر امثال من در مورد کوروش منصفانه باشه یا مغرضانه آگاهانه باشه یا نا آگاهانه ربطی به نظر آگاهانه یا غیر آگاهانه یا منصفانه یا غیرمنصفانه من نسبت به محمد نداره دو موضوع بحث جدا هستند.
چندین صفحه از بدگویی هایی نسبت به کوروش نوشتید که چی بشه؟ (به نظر میرسه کمتر ایران دوست و میهن دوستی مثل شما این شکلی به قضیه نگاه کنه همین طور که کمتر آمریکایی دوستی در آمریکا جرج واشنگتن رو مبارز آزادی و دموکراسی نداند و گیر بده چند تا کار کرده که امروزه پسندیده نیست) روایت هایی ذکر کردی که وقتی توی نت تحقیق میکنی خیلی هم روایت های قوی ای نیستند و عمدتا گرفته شده از صفحات مذهبی ارتجاعی یا پان ترکیسم یا کمونیستی که روایت های تاریخی آنان کاملا مشخص است بر چه اساسی نوشته میشه
بالافرض همه اتهام هایی که در مورد کوروش بزرگ زدید درست باشه من نظرم رو پیشتر نوشتم کسی نمی خواهد به عقب برگردد و قوانین 2500 سال پیش را حاکم کند کوروش یک شخص است نه پیغمبری با ادعای خاتم الانبیا در 1400 سال پیش (که اختلاف زمانی زیادی دارند) و مشخصه که حقوق بشر امروز استاندارهای قوی تری نسبت به 2500 سال پیش داشته همین که از مدنیت و اخلاق از عصر خودش جلو تر بوده برای من کافی هست و جزئیات اهمیتی برای من ندارد چون یک قانون در زمان حال برای من نیست یک نماد ملی برای من است.
در مورد پرسش آخر قدیمی ترین کتاب در مورد زندگی پیامبر کتاب تاریخ طبری است که هرچند چند دهه پس از مرگ حضرت رسول نوشته شده معتبرترین هست و بقیه قدمت تاریخی کتاب طبری رو ندارند اگر کتاب طبری رو منکر بشیم در واقع بخش اعظم تاریخ اسلام را هم منکر شدیم علاوه بر آن تنها کتاب تاریخ طبری نبود که در مورد این فاجعه خبر می داد همچنین مدت ها بین مسلمین این واقعه بدون ذره ای ندامت یا اندوه بیان می شد وقتی اسلام در قرن بیست و بیست و یک با حقوق بشر نوین برخورد کرد مجبور شدند یا انکار کنند کل واقعه را یا تحریف کنند و برخی چون دولت اسلامی عراق و شام (داعش) طبق سیره نبی در عراق عمل کرد.
منتظر پاسخ پرسش های خویش هستم در نظرات قبل هشت نکته ایراد از دید خودم (درست یا غلط) به نوشتار شما در مورد قرآن نوشتم و پرسشی مطرح کردم
بهتر است گونه ای فکر کنیم و عمل کنیم تا حق تعریفی نباشد که به تعصبات مذهبی یا قبیله ای ما نزدیک باشد.
در کتیبه رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارتی مبهم آمده که پرسش‌ها و پیچیدگی‌هایی را رقم زده است. نویسندهٔ رویدادنامه آورده است:
"هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت."
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ، ترجمه و گزارش رضا مرادی غیاث آبادی .
شیوه کوتاه‌نویسی رویدادنامه‌نویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتل‌عام کرد.
خانم اولمستد چنین استنباط کرده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."
اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹.
جان مانوئل کوک نیز روایت می‌کند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند."
مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴. (یادآور می‌شود که استاد ثاقب‌فر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویس‌های گوناگون خود، انتقادها و اعتراض‌هایی را در روش تحقیق و بی‌طرفی مؤلف بیان نموده است.
استنباط استاد پرویز رجبی از متن رویدادنامه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."
رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶.
نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتل‌عام شده‌اند، شهر بابل بوده است و نه اُپیس/ اوپیس.
برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدانامه بیفکنیم و از میزان بی‌طرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یکسو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره می‌کند و از سوی دیگر به اهتمام برای حفاظت از نیایشگاه‌ها و آیین‌های آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر:
"کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. . . . کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. . . . نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه بردند. . . . کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد."
با همه اینها ما می گوییم بله ممکن است این واقعه دروغ باشد یا موضوع چیز دیگری باشد و به صرف یک روایت تاریخی حتی اگر همان روز نوشته شده باشد نمی توان به طور قاطع کوروش را محکوم کرد ولی شما در خصوص ماجرای بنی قریظه که 150 سال بعد توسط یک نفر نوشته شده می گویید نه این موضوع صد درصد صحیح است ! آیا این است آزاداندیشی و حقیقت بینی شما دوست عزیز ؟ ؟ ؟
متاسفانه شما در یک فضای فکری خاص به سر می برید و متوجه سخن من نمی شوید ! شما در حقیقت پاسخ سئوالات خود را می دهید نه پاسخ سئوالات من را ! ! ! یعنی برداشت شما از سئوالات من چیزیست که در ذهنیت خود دارید و انرا با سئوالات من قاطی می کنید ! ! ! ! واقعا نمی دانم با چه زبانی بگویم ": من نیز با قوانین تبعیض آمیز و گردن زدن و قصاص و . . . مخالفم و می گویم اینها ربطی به اسلام ندارد . وقتی جای جای قران نفی بندگی فرعون و فرعونیان است ( یعنی دعوت به رهایی و آزادی ) وقتی در عمل پیامبر اسلام مردم را از چنگ ابوجهل و ثروتمندان و خرافات نجات داد چرا به خاطر لجبازی با مذهبیون فعلی بیایم و این بزرگان را تخطئه کنم ؟ همان کوروش شما . . کارهای خوب زیادی داشته ( منشور حقوق بشر و آزادی مذاهب و . . . ) ولی به چه حقی دو تمدن لیدی و بابل را از صحنه روزگار محو کرد و به چه حقی خاک دهها کشور را به توبره کشید ؟ یکی از دوستان به من پاسخ داد که او کشورگشایی می کرده و یا اینکه رفتار او پس از پیروزی خوب بوده ! من گفتم خوب اعراب هم و چنگیز هم کشورگشایی می کرده اند ! تازه سخن از رفتار پس از فتح نیست بلکه سخن از جواز جنگ و خونریزی است ! بگذریم . . . . کوروش شهر اپیس را با زن و مرد و بچه به آتش کشید ! ( به خاطر شورش آنها ) دوستان کوروش پرست می گویند این دروغ است ( با ماله کشی های خاص خودشان ! ! ! ) در صورتی که این واقعه فردای همان روز روی یک کتبیه بابلی حک می شود ! ولی چگونه این دروغ است ولی ماجرای بنی قریظه که 150 سال بعد از واقعه نوشته شده ( از طریق یک رویات واحد که یک نفر گفته ) این برای شما حقیقت اندیشان آزادمنش ! ! ! می شود حقیقت . . . آری حق را در آنچه دوست داریم می دانیم و حق را در آنچه به مذاق ما و تعصبات نژادی ما شیرین باشد می دانیم و معیارهای حق برای ما دوگانه است :D حق تا آنجا خوب است که به دل ما بنشیند اگر از چیزی بدمان آمد آن دیگر حق نیست . . . . ( ضمنا مانند کاهنان مذهبی ، با احساسات دیگران بازی نکنید زنان ایزدی ربطی به موضوع ندارد )
بخش سوم:
پاسخ پرسش یک:اول باید بگویم فرهنگ ایران از همه آنان تاثیر پذیرفت اما چند نکته بعد از سقوط هخامنشیان و مرگ زودهنگام اسکندر و ایجاد حکومت دست نشانده سلوکیان این حکومت به دلیل اختلافات داخلی خود سلوکیان از هم پاشید و اشکانیان پدیدار شدند (این سلسه نزدیک به پانصد سال با همزیستی مذهبی و قومی در ایران حکومت کرد) حمله اعراب به ایران بسیار سهمگین بود هرگونه جنبشی شدیدا سرکوب میشد (مثل بابک تلاش ابومسلم خراسانی که به کاهدان زد خیانت افشین به اعراب (که اول به افشین خیانت کرده بود) مقاومت مردم طبرستان و... نه قرن استیطلای اعراب بر ایران نشان می دهد که تاثیرگذاری فرهنگی زیادی داشتند البته درواقع سوال اصلی اینجاست که چرا اصلا ایران نابود نشد بعد از نه قرن؟ چون فرهنگ ایرانی خیلی قوی تر از اسلامی بود. مغول ها قدرت نظامی زیادی داشتند ولی مثل بنی امیه و بنی عباس در مغولستان سلسله مغولی درست نکردند مردمان بربری بودند که از سیاست و مذهب اطلاعاتی نداشتند فقط شمشیر می زدند البته همانطور که سلسله مراتب حکومت داری از ایران به اعراب منتقل شد در خود فلات ایران سلسله مراتب حکومتی توسط مغولان در ایران اجرا شد (سلسله های ایلخانیان و سلجوقیان و تیموریان و..) که تاثیر خاص خودش را در ایران در موارد هنر و غیره داشت و با نابودی یک سلسله واحد اسلامی مجال داد تا ایرانیان بتوانند دین اسلام را تحریف کنند و دین جدیدی تحت عنوان تشییع پدید آوردند (گرچند که از فرقه ای محدود شیعه در خارج از ایران استفاده کردند) و صفویان دوباره بعد از سال ها خود را شاه ایران خطاب کردند
پاسخ پرسش دوم: این سخنان ربطی به بحث ندارد بگذریم که اغلب این بزرگان آمده از بخش های کمتر مذهبی مثل خراسان بودند و اغلب توسط تندروهای مذهبی کشته شدند و برخی ها اصلا مذهبی نبودند چون رازی و خیام و حافظ و عطار و... درواقع هنوز میراث گذشتگان ایران در بین آنها بود درواقع هیچ یک از این دانشمندان زاده عربستان نبود بلکه اهل فلات ایران و شام و مصر و عراق بودند.
پاسخ سوم: اصلا ربطی به بحث نداره و انحطاط بحث و خلط مبحث است. امروز کسی در مورد قوانین حاکم عصر ساسانیان بر امروز ایران صحبت نمی کند چون این قوانین خوب یا بد امروز در قانون اساسی ایران و قانون قضایی ایران نیست این اسلام است که در تار و پود قوانین ایران رسوخ کرده است
کامنت آخر شما سراسر مغلطه است
زیرا خلط بحث است و دوم در مورد قوانینی صحبت می شود که دیگر وجود ندارد برای من به شخصه می دانیم بشر در حال تکامل است از یک فرد در گذشته (شاه یا پیامبر) نمی شود انتظار داشت مثل اعلامیه حقوق بشر امروز رفتار کند برای من به عنوان یک ایرانی بخش های مثبت گذشته ام را می پذیرم و بخش های منفی گذشته ام را بدون هیچ تعصب و ناراحتی در زندگی خود خارج می کنم علاقه زیادی به شخصی مثل کوروش بزرگ دارم ولی برایم مهم نیست رنگ مورد علاقه وی چه بوده است قوانین دوره وی در مورد زنان و دزدی و ... چه بوده است و تبدیلش به قوانین امروز کنم به عنوان یک ایرانی کورورش و قبل از اسلام بخشی از هویت من است نه بخشی از قوانین امروز کسی قصد برگشت به گذشته را ندارد ولی پذیرش اسلام به دلیل قوانین لازم الاجرایش برگشت به گذشته با جغرافیا و فرهنگی دیگر است
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک