کرگدن
نویسنده:
اوژن یونسکو
مترجم:
ابوالحسن نجفی
امتیاز دهید
نمایشنامهای است در سه پرده اثر اوژن یونسکو، نمایشنامهنویس فرانسوی رومانیاییتبار که در سال ۱۹۵۹ نوشته شد. از این اثر به عنوان یکی از مهمترین نمایشنامههای سده بیستم و در زُمره یکی از «نگینهای تئاتر دنیا در تمام اعصار» یاد میشود.
کرگدنها بارها در سراسر جهان از جمله ایران بر صحنه رفتهاست.
ژان لویی بارو نخستین کارگردان و بازیگر اصلی این نمایشنامه بودهاست. او نخستین بار در ژانویه ۱۹۶۰ این نمایش را در پاریس بر صحنه برد و نقش برنژه را بازی کرد. در ۱۹۷۸ او شماره ۹۷ دفترهای رونو-بارو چاپ انتشارات گالیمار را به این اثر اختصاص داد که در آن مقالاتی از آلبرت شولز ولینگهوسن، احمد کامیابی مسک و دیگران به چاپ رسید.این نمایشنامه چند ماه پس از نخستین اجرا در ژانویه، در آوریل سال ۱۹۶۰ نیز با کارگردانی اورسن ولز و بازی لارنس اولیویه، مایکل بیتس، مایلز ملسون، پیتر سالیس و جوآن پلورایت در لندن به روی صحنه رفت.
اجراهای متعدّدی از این نمایش در ایران بر صحنه رفتهاست. از آن میان: حمید سمندریان این نمایش را با نام «کرگدن» در سال ۱۳۵۰ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران اجرا کرد. فرهاد آییش در ۱۳۸۷ این نمایش را در تئاتر شهر بر صحنه برد.
پنج ترجمه فارسی از این نمایشنامه به چاپ رسیدهاست. احمد کامیابی مسک این نمایشنامه را با نام «کرگدنها» و با اجازه نویسنده به فارسی برگردانده است.این اثر پیشتر با نام «کرگدن» ترجمه شده بود. جلال آل احمد، پری صابری و مدیا کاشیگرمترجمان پیشین این نمایشنامه هستند. همچنین محمد حیاتی از نشر راه معاصر و سحر داوری نیز اخیراً این نمایشنامه را برای چندمین بار ترجمه کردهاند.
بیشتر
کرگدنها بارها در سراسر جهان از جمله ایران بر صحنه رفتهاست.
ژان لویی بارو نخستین کارگردان و بازیگر اصلی این نمایشنامه بودهاست. او نخستین بار در ژانویه ۱۹۶۰ این نمایش را در پاریس بر صحنه برد و نقش برنژه را بازی کرد. در ۱۹۷۸ او شماره ۹۷ دفترهای رونو-بارو چاپ انتشارات گالیمار را به این اثر اختصاص داد که در آن مقالاتی از آلبرت شولز ولینگهوسن، احمد کامیابی مسک و دیگران به چاپ رسید.این نمایشنامه چند ماه پس از نخستین اجرا در ژانویه، در آوریل سال ۱۹۶۰ نیز با کارگردانی اورسن ولز و بازی لارنس اولیویه، مایکل بیتس، مایلز ملسون، پیتر سالیس و جوآن پلورایت در لندن به روی صحنه رفت.
اجراهای متعدّدی از این نمایش در ایران بر صحنه رفتهاست. از آن میان: حمید سمندریان این نمایش را با نام «کرگدن» در سال ۱۳۵۰ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران اجرا کرد. فرهاد آییش در ۱۳۸۷ این نمایش را در تئاتر شهر بر صحنه برد.
پنج ترجمه فارسی از این نمایشنامه به چاپ رسیدهاست. احمد کامیابی مسک این نمایشنامه را با نام «کرگدنها» و با اجازه نویسنده به فارسی برگردانده است.این اثر پیشتر با نام «کرگدن» ترجمه شده بود. جلال آل احمد، پری صابری و مدیا کاشیگرمترجمان پیشین این نمایشنامه هستند. همچنین محمد حیاتی از نشر راه معاصر و سحر داوری نیز اخیراً این نمایشنامه را برای چندمین بار ترجمه کردهاند.
آپلود شده توسط:
کوهالن
1388/09/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کرگدن
در خلاصه نمایش آمده است: یونسکو در حال نگارش نمایش خود است که سه منتقد تئاتر با ایده، رفتار و افکار مایخولیایی به سراغ او میآیند و...
حمیدرضا فلاحی، توماج دانشبهزادی، فرزین محدث، علی ابدالی، ندا فرهنگمهر در نمایش «بداهه گویی» ایفای نقش میکنند.
نویسنده (اوژن یونسکو)، مترجم (سحر داوری)، کارگردان (بهرام تشکر)، مشاور هنری (بهنام تشکر)، تهیهکنندگان(کیومرث پوراحمد و بهروز تشکر) هستند و موسیقی این نمایش نیز توسط گروه «بمرانی» اجرا میشود.
دیگر عوامل این اثر نمایشی عبارتنداز: مدیر تولید (مهدی گلیج)، طراح صحنه (بهرام تشکر)، طراح لباس (افسانه ناصری)، موسیقی (گروه بمرانی)، ترانه سرا (ونداد فلاح)، برنامهریز (اردلان منشی)، دستیار کارگردان (پژمان یاوری)، منشی صحنه (پریسا هاشمپور)، مدیر صحنه (غزاله حقیقت خواه)، طراح پوستر و بروشور (پژمان یاوری)، عکاس (مریم پوراحمد)، روابط عمومی (شبنم موتابی).
این اثر نمایشی تا 8 شهریور ماه هر شب ساعت 21 در تالار حافظ میزبان علاقهمندان به هنر نمایش است. / ایلنا /
پ.ن: متاسفانه فردا آخرین روز نمایش هست...;-)
راستی میشه نمایشنامه باغ وحش شیشه ای اثر ویلیامز رو هم در سایتتون بذارین؟
درد امروز جامعه ما و شاید درد تمام تاریخ همرنگ جماعت شدن و واقعیت را در اندیشه و کردار جمع دیدن
امروز میبینیم بسیاری از اعمال و افکار و اعتقاداتمان خیلی مزخرف و بیمعنی ست ولی از ترس جدایی از جمع ، از ترس عمری که به خاطرش فدا کردیم در نادانی و جهل می مانیم و جرات بیان حقیقت که نه ، جهالت جهل را نداریم
عالی بود
بهتره بگم فوق العاده است
بیان زندگی تک تک ماست که سعی می کنیم به جای سامان بخشیدن به وضعیت فعلی ، همرنگ جماعت بشیم.....بدون در نظر گرفتن هدف خلقتمون که همون دگرگون کردن دنیا به سمت تعالیه
و در آخر فقط یک نفر بر سر عقایدش باقی میمونه
برنده ی نهائی که ارزش واقعی روحشو میدونه و خودش رو باور داره....................
وای ... من این داستان رو خوندم الان
اول با بی خیالی شروع کردم و خنده ... و از شوخی ها و شیطنت یونسکو لذت میبردم , نیمه های داستان میخکوب شدم و خشکم زد و حس کسی را داشتم که یک سیلی ناگهانی خورده ... در پایان همان حس سیلی خوردن مثل یک درد قدیمی برایم ماند
هر چند یونسکو از شوخیهایش دست بر نمیدارد اما هرچه میگذرد این شوخیها ترسناکتر میشوند... هر چه باشد او معتقد است: کمدی وحشتناک است. کمدی دردناک است.
وقتی اینطور داستانها را میخوانم فکر میکنم آیا یک مثلا اروپایی یا آمریکایی مثل من این را میفهمد؟ درک و برداشتش مثل من است؟